به گزارش مشرق به نقل از مهر، در آستانه روز ملی سینما اگر بخواهیم روند سینمای ایران پس از سهدهه و در آستانه دهه چهارم فعالیت پس از انقلاب را مورد آسیبشناسی قرار دهیم قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که این سینما برای بازگشت به دوران طلایی خود نیازمند نگاههای تازه و ایدههای ناب است.
رسیدن به چنین فضای تازهای برای تنفس مخاطب بیتردید نیازمند ورود نسل جوان به میدان است. نسلی که هماهنگ با تکنولوژی روز حرکت میکند و به دلیل جسارت در ساختار و کارگردانی و همچنین نگاه بکر، میتواند دست به ساخت اثری بزند که مخاطب این روزهای سینمای ایران را ترغیب کرده و جذابیت ایجاد کند.
سینمای ایران همیشه طی دورانهای مختلف پذیرای این نسل بوده و حتی توانسته است همچون دهه 80 تا حدودی موفق هم عمل کند به طوریکه هنوز میتوان جای پای بعضی از این سینماگران جوان را در آثار سینمای ایران حتی بعد از گذشتن یک دهه رصد کرد.
یکی از دورانهای طلایی سینمای ایران که منجر به ورود نسل تازهای با عنوان فیلمسازان مستقل شد، نیمه ابتدایی دهه 80 بود که در آن سینماگرانی همچون اصغر فرهادی، مانی حقیقی، مصطفی آلاحمد، بهرام بهرامپور، محسن امیریوسفی، محمد شیروانی، مازیار میری، مونا زندی، شهرام مکری، امید بنکدار، کیوان علیمحدی و... پا به عرصه سینمای حرفهای و بلند ایران گذاشتند و توانستند موج جدید و تازهای را ایجاد کنند.
در میان این نسل که اتفاقا تعدادی از آنها افتخارات بزرگی را برای سینمای ایران ارمغان آوردند؛ همچون اصغر فرهادی که برنده اولین جایزه اسکار برای سینمای ایران شد، برخی پس از ساخت اولین فیلم سینمایی بلند خود به دلیل شرایط مختلفی همچون نداشتن سرمایه لازم، مشکلات اخذ پروانه ساخت و حتی عدم اکران فیلم اول، تا کنون نتوانستهاند فیلم دوم خود را کلید بزنند. در صورتی که شاید حضور این افراد و ادامه مسیرشان در سینما باعث میشد ما امروز شاهد تنوع بیشتری در سوژه، مضمون و حتی ساختار آثار سینمای ایران باشیم.
مونا زندی کارگردان فیلم "عصر جمعه" که در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر جوایز متعددی را نصیب خود کرد و همچنین در جشنوارههای بینالمللی نیز حضور پررنگی داشتهاست، حدود 5 سال بعد از حضور در جشنواره فجر توانست فیلمش را در گروه مخاطب خاص با تعداد سالنهای محدود و تک سانس اکران عمومی کند و هنوز امکان توزیع فیلم به دلیل مشکلاتی در شبکه نمایش خانگی فراهم نشده است. وی که تجربه همکاری با رخشان بنیاعتماد را هم در کارنامه کاری خود داشته است، هنوز امکان ساخت فیلم دوم خود را پیدا نکرده است.
نمایی از فیلم "عصر جمعه"
مانی حقیقی نیز پس از ساخت سه فیلم "آبادان"، "کارگردان مشغول کارند" و "کنعان" توانست تنها "کنعان" را اکران کند. وی که تجربه همکاری با اصغر فرهادی در فیلمهای موفق "چهارشنبه سوری" و "درباره الی..." را دارد سال گذشته نیز "پذیرایی ساده" را در جشنواره فیلم فجر داشت که اثری با ساختار و مضمون متفاوت بود. البته مشخص نیست به دلیل تجربه جدید و متفاوت این کارگردان این فیلم نیز امکان اکران پیدا کند.
نمایی از فیلم "خداحافظ رفیق"
بهزاد بهزادپور یکی دیگر از فیلمسازنی است که در سال 82 فیلم موفق "خداحافظ رفیق" را در ژانر دفاعمقدس ساخت که ساختاری اپیزودیک داشت. این فیلم نیز مورد توجه مخاطبان و منتقدان سینمای ایران قرار گرفت اما در بازه اکران با عدم حمایت مواجه شد و در گیشه شکست خورد. این کارگردان دیگر هرگز سراغ ساخت فیلم دوم خود نرفت و حتی در طی این سالها در این ارتباط هیچ گفتگویی هم با رسانهها انجام نداد.
محسن امیریوسفی یکی دیگر از فیلمسازان این نسل به شمار میرود که با وجود اینکه فیلم اول وی "خواب تلخ" جوایز متعددی را از جشنوارههای خارجی دریافت کردهاست و حتی نسخه شبکه خانگی آن در کشورهای اروپایی با استقبال روبرو شد، اما امکان اکران عمومی پیدا نکرد.
وی چهارسال پس از ساخت "خواب تلخ" سراغ فیلم بعدی خود "آتشکار" رفت که این فیلم نیز پس از اعمال اصلاحاتی در فصل نامناسب در سال 90 اکران شد. وی پروانه ساخت فیلم سوم خود را هم دریافت کردهاست اما هنوز امکان ساخت آن فراهم نشده است. جالب است که این فیلمساز هنوز پیگیر اکران "خواب تلخ" است اما مدیران سینمایی معتقدند چون زمان زیادی از ساخت این فیلم گذشته، بهتر است دیگر اکران نشود.
نمایی از "حیرانی" ساخته شالیزه عارفپور
شالیزه عارفپور و بهنام بهزادی هم از فیلمسازان این نسل هستند که هر کدام به دلایلی هنوز ساخت فیلم دوم خود را آغاز نکردهاند. بهنام بهزادی پس از فیلم موفق "تنها دوبار زندگی میکنیم" پس از 5 سال، به تازگی پیش تولید فیلم جدید خود را آغاز کردهاست.
یکی از خصوصیتهای فیلمسازان این دهه نگاه صرفا اجتماعی آنها در فیلمسازی و توجه به لایههای زیرین جامعه است. همین ویژگی هم سبب شدهاست برخی از این افراد عمدتا از طرف مسئولان سینمایی محکوم به سیاهنمایی و یا نگاه تلخ شوند. در صورتی که بیشتر آثار آنها آسیب شناسی اجتماعی به شمار میرود که ناشی از دغدغه یک فیلمساز جوان نسبت به جامعه خود است.
نمایی از فیلم "تنها دو بار زندگی میکنیم"
البته این نگاه تنها دلیل مهجوری این نسل نیست؛همانطور که اشاره شد بهزادپور هم از جمله فیلمساز این نسل است که اتفاقا در ژانر دفاع مقدس فعالیت خود را در سینما آغاز کرد. وی در اولین ساخته سینمایی خود به تبعات جنگ تحمیلی پرداخت و انتظار میرفت مورد توجه مسئولان قرار بگیرد. اما جلوی پای این فیلمساز هم موانعی سبز شد که نتوانست به راه خود ادامه دهد.
چندی پیش یکی از اعضای شورایعالی سینما و یک فیلمساز نزدیک به دولت در گفتگویی عنوان کرد، نسلی از سینمای ایران که نتوانستند پس از ساخت فیلمهای اول راه خود را در سینما ادامه دهند و هم اکنون پس از گذشت چند سال هنوز امکان ساخت فیلم دوم خود را پیدا نکردهاند، به دلیل آگاهی نداشتن از مشکلات سینما است. وی تاکید کرده این افراد با سینما آشنایی نداشتند و بدون آگاهی قبلی وارد آن شدند به همین دلیل پس از دیدن مشکلات تصمیم گرفتند این مسیر را ادامه ندهد.
اما باید توجه داشت، نسل فیلمسازان دهه 80، عمدتا دارای مدارک دانشگاهی در این رشته هستند و همچنین در کنار ساخت فیلمهای کوتاه و مستند قبل از ساخت فیلم اول سالها دستیاری کارگردانان معتبری را در سینما برعهده داشتهاند. پس این نسل فاقد کارنامه کاری نیست که از مشکلات سینما آگاه نباشد. آنها با داشتن تجربه فعالیت در عرصه سینما پا به این حوزه گذاشتهاند و پس از سالها تجربه تصمیم به ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود گرفتهاند.
وقتی پای صحبت تک تک این فیلمسازان جوان خصوصا آنهایی که نتواستند فیلم دوم خود را بسازند و یا طی یک دهه تنها دو فیلم سینمایی کارگردانی کردهاند، مینشینیم آنها معتقدند که بیشتر این اتفاقات که منجر به ساخته و یا حتی اکران نشدن فیلمهای اول یا دوم آنها شده است به نبود سیاستگذاری درست در سینما بر میگردد. اینکه به دلیل نداشتن یک آئیننامه تدوین شده در ارتباط با فیلمسازی، مدیران سینمایی هر کدام با سلایق متفاوت پست خود را برعهده میگیرند و این آثار سینمایی و کارگردانان جوان هستند که قربانی اصلی این جابهجاییها میشوند.
تعدادی از این فیلمسازان به دلیل تولیدات موفقی که در سینما داشتهاند با وجود اینکه نتوانستند فیلم خود را اکران کنند و یا نمایشهای محدودی داشتهاند، اما هنوز در ذهن مخاطب با آثار خود باقی ماندهاند. به طوری که اگر یکی از آنها فیلم بعدی خود را بسازد قطعا مخاطبان زیادی به دیدن آن میروند و حتی میتوان به جرات گفت مخاطبان جدی سینما و علاقمند منتظر فیلم بعدی آنها هستند.
البته باید این موضوع را هم مدنظر قرار دهیم که از میان این نسل فیلمسازانی چون مازیار میری، اصغر فرهادی، مهدی کرمپور، علیرضا امینی و... توانستند فیلمهای بعدی خود را بسازند و حتی آثار خود را هم اکران کنند. به هر حال در هر شرایطی استثنا هم وجود دارد اما عمده افراد این نسل نتوانستهاند حضور مداومی در میدان سینمای ایران داشته باشند.
اگر فکر کنیم مدیران سینمایی به دلیل نگاه تند و تیز این نسل علاقهای ندارند که در شرایط فعلی فعالیتشان را ادامه دهند، این سوال باقی میماند که چطور آنها میتوانند در تلویزیون همکاری کنند و حتی تله فیلم و یا سریال بسازند اما سینما پذیرای این نسل نیست. تلویزیون در حال حاضر بستر مناسبی برای فعالیتهای این نسل شدهاست تا آنها از فضای فیلمسازی دور نشوند اما فراموش نکنیم سینما مامن و جایگاه اصلی این فیلمسازان است.