به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: کمتر کسی است که نداند قره باغ از آن جمهوری آذربایجان است. با همین نگاه بود که جمهوری اسلامی از روز اولِ بحران در این منطقه و جنگ بین آذربایجان با ارمنستان، بر تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بر این منطقه تأکید داشت. اما این تأکید با آن چیزی که این روزها دولت باکو با همکاری ترکیه و رژیم صهیونیستی و حتی نگاه غربگرایانه پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در منطقه دنبال میکنند، بسیار متفاوت است. انگار تاریخ در حال تکرار است. هر سال در ۲۴ آوریل، ارامنه مناطق مختلف جهان دور هم جمع میشوند و با این ادعا که دولت عثمانی پس از جنگ جهانی اول بین سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۸ بیش از یک و نیم میلیون ارمنی را با اخراج از سرزمینهای اسلامی و کشتار آنها پروژه نسل کشی و آوارگی را برای ارامنه انجام داده، ترکیه را که در آن مقطع مرکز حکومت عثمانی بوده تحت فشار قرار میدهند که برای آن جنایت تاریخی دولت باید عذرخواهی و غرامت پرداخت کند و متقابلاً دولت ترکیه هم مدعی است حدود نیم میلیون ترک به دست ارامنه کشته شدهاند.
آنچه امروز برای ساکنان منطقه کوهستانی قره باغ در حال اتفاق است شبیه آن چیزی است که در سالهای پس از جنگ دوم جهانی - صرفنظر از اغراق در آمارهای داده شده در باره کشته شدههای ارامنه به دست دولت عثمانی - در حال رخ دادن است. هرچند مقامات باکو هدف از عملیات نظامی خود را زدودن قرهباغ از گروههای تروریستی اعلام کردهاند، اما در پس این اقدام، اهداف پنهانی خاصی نهفته است. وزارت خارجه ارمنستان در بیانیهای ادعا کرد که آذربایجان «پاکسازی قومی» ارامنه ساکن در قرهباغ کوهستانی را دنبال میکند و این آن چیزی است که خود مقامات باکو هم به آن اعتراف میکنند. وزارت خارجه جمهوری آذربایجان با انتشار بیانیهای مدعی شد که «تنها راه صلح در منطقه، خروج کامل نظامیان ارمنی از قرهباغ و انحلال رژیم در خانکندی (استپاناکرت) پایتخت جمهوری «آرتساخ» قره باغ کوهستانی است. جمهوری آذربایجان همچنین اعلام کرد که در حال ایجاد کریدورهای بشردوستانه برای غیرنظامیان در منطقه قرهباغ است و هدف از ایجاد این دالانهای بشردوستانه فراهم شدن امکان تخلیه غیرنظامیان از این منطقه مورد مناقشه است. این به آن مفهوم است که آذربایجان در پی کوچ اجباری ارامنه این منطقه از خانه و کاشانهشان است.
در ماههای اخیر مقامات ارمنستان حاکمیت باکو بر قرهباغ را پذیرفتهاند، اما باکو به این هم راضی نشده و قرهباغ بدون ارمنی را میخواهد. بنابراین، با ایجاد ناامنی در قرهباغ کوهستانی، سعی دارد ۱۲۰ هزار ارمنی ساکن این منطقه را فراری دهد و پس از سه دهه، حاکمیت خود را بر سراسر قرهباغ بگستراند. آذربایجان از ماه دسامبر (آذر ماه سال گذشته) گذرگاه «لاچین» را که تنها راه کمکرسانی به قرهباغ ارمنینشین است، مسدود کرده تا ارمنستان را تحت فشار قرار دهد به خواست باکو تن دهد. اکنون ارمنیهای ساکن قرهباغ به لحاظ معیشتی در مضیقه هستند و به رغم درخواستهای بینالمللی برای پایان دادن به محاصره این منطقه، باکو از مواضع خود عقبنشینی نکرده است و روز به روز حلقه محاصره علیه قرهباغ کوهستانی را تنگتر میکند.
سؤال اینجاست آیا فقط آذربایجان را باید عامل پاکسازی قومی این منطقه دانست یا مقصران دیگری هم در این پاکسازی قومی دخیل هستند. آنچه مشخص است این است که در کنار آذربایجان، دولت ترکیه و رژیم صهیونیستی هم از عوامل مؤثر پروژه پاکسازی قومی قره باغ به حساب میآیند. دولت ترکیه به جهت سابقه دیرینه اختلاف با ارمنستان و ادعای نسل کشی ارامنه در دولت عثمانی به جهت فشاری که در طول سالهای متمادی از سوی ارامنه داشته است، همواره در پی تسویه حساب با ارمنستان بوده است به ویژه آنکه با بستن گذرگاه «لاچین» و باز شدن گذرگاه زنگهزور در کنار فشار سیاسی به ارمنستان، از امتیازات اقتصادی زیادی برخوردار میشود.
در کنار ترکیه در این پروژه، با رژیمی مواجه هستیم که با انگیزههای متفاوت، محرک اصلی تنش در منطقه است. رژیم صهیونیستی دو پروژه را همزمان در این منطقه دنبال میکند. از یک سو به دنبال تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه است تا از رهگذر این اقدام، فشار به ایران افزایش یابد و از گسترش نفوذ و منافع جمهوری اسلامی در منطقه جلوگیری شود و از سوی دیگر، همان گونه که در جنگهای صلیبی یک پای آن جنگها یهودیان افراطی بودند که با ایجاد جنگ بین مسلمانان و مسیحیان، پروژه یهودیسازی در جهان را برای خود دنبال میکردند، امروز هم با توجه به اختلافات و شکاف داخلی و مقاومت جوانان فلسطینی که در سرزمینهای اشغالی آنها را گرفتار کرده است، تلاش دارند با راه اندازی جنگ و درگیری بین مسلمانان با ارامنه حتی به قیمت پاکسازی منطقه قره باغ از ارامنه، پروژه کثیف خود را دنبال کنند و متأسفانه در این قضیه دولت ترکیه و آذربایجان برای رسیدن به برخی منافع بدون توجه به اولویتهای اساسی و منافع جهان اسلام، نقش پیاده نظام را برای صهیونیستها بازی میکنند.
به این جمله رئیس سابق سرویس ویژه «ناتیو» اسرائیل و کارشناس علوم سیاسی که در مصاحبهای گفته: «الان چند نفر ارمنی در باکو زندگی میکنند؟ هیچ کس. در «آرتساخ» یعنی دهمین استان ارمنستان و غنیترین منطقه از لحاظ بناهای تاریخی و مذهبی هم همین اتفاق خواهد افتاد. ارمنیها در آینده نمیخواهند در آنجا زندگی کنند و برای اولین بار پس از هزاران سال، هیچ ارمنیای در آرتساخ زندگی نخواهد کرد». توجه کنید! این جمله یعنی صهیونیستها پازلهای خود را از خیلی وقت پیش در این منطقه چیدهاند و دولت «علیف» و «اردوغان» فقط پیاده کنندههای آن هستند.
اما این مثلث شوم یک ضلع چهارمی هم دارد و آن پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان است. برخی بر این اعتقادند که تمامی اشتباهات قابل تصور و غیرقابل تصور در آستانه جنایت علیه جمعیت ارمنی قرهباغ کوهستانی به دست رهبری فعلی ارمنستان و شخص پاشینیان انجام شده است. زمانی که پاشینیان سندی را در پراگ امضا کرد که بر اساس آن آرتساخ را قلمرو آذربایجان نامید، حکم اخراج مردم قره باغ را امضا کرد که قابل تغییر نیست. در سند نهم نوامبر ۲۰۲۰، اشارهای به وضعیت قره باغ نشده است و کسی نمیداند پاشینیان به چه فکر کرد که قره باغ را در تمامیت ارضی آذربایجان قرار داد.
امروز وقتی آذربایجان زیر بار این نمیرود که در صورت تسلط بر منطقه کوهستانی قره باغ نمیتواند ساکنان ارامنی این منطقه را بپذیرد و برای اخراج آنها از خانه هایشان سخاوتمندانه! دالانهای بشردوستانه درنظر میگیرد، میبینیم آقای نخست وزیر پاشینیان بدون اینکه در مقابل این خواسته غیرمنطقی آذربایجان بایستد، اعلام میکند برای کوچ ارمنیهای منطقه کوهستانی قره باغ مکان استقرار ۴۰ هزار نفری در نظر گرفته است. اینجاست که این سؤال مطرح میشود آیا نخست وزیر ارمنستان هم در پازل طراحی شده برای این منطقه توسط غرب و رژیم صهیونیستی بازی میکند!
اکنون مردم بیدفاع ارامنه قره باغ از یک سو با بیتوجهی دولت خود نسبت به سرنوشت آیندهای که در پیش دارند مواجهاند و از سوی دیگر، نگران آن هستند که با مقاومت در عدم ترک منطقه با استقرار حاکمیت دولت آذربایجان گرفتار سرنوشتی مشابه آنچه امروز ارامنه در پاکسازی قومی در دوره عثمانی برایشان اتفاق افتاد، بشوند. در این میان، دلسوزان مسلمان نگرانی عمیق تری ذهن شان را مشغول کرده است و آن بازگشت جنگهای صلیبی است.