* لطفاً خود را به طور کامل معرفی کنید.
ـ خوشحالم که در خدمت شما دوستان در خبرگزاری فارس هستم و امیدوارم این برنامه، مقدمهای برای جدی گرفتن قرآن در رسانهها باشد و اینگونه برنامهها محدود به ماه مبارک رمضان نشود و این روند در طول سال ادامه پیدا کند.
«مهدی قرهشیخلو» متولد 1347 در محله امامزاده حسن تهران هستم، در آن محله، بزرگ و در همانجا با قرآن آشنا شدم.
در نزدیکی منزل ما ماه محرم هر سال تکیهای بنا میشد که البته من به آنجا نمیرفتم زیرا با هیئت دیگری خو گرفته بودم، اما شبی در حال بازگشت از هیئت خودمان به منزل بودم که از هیئت نزدیک منزلمان صدای قرآن شنیدم، کنجکاو به داخل تکیه رفتم، حلقهای دیدم که افرادی پشت رحلهای قرآن نشستهاند و آقایی با کت چرمی مشکی در بالای حلقه نشسته است، و من هم به آن حلقه پیوستم و همان باعث علاقه من به قرآن کریم شد.
در آن محفل آیات اول و دوم سوره بقره تلاوت میشد و هر کس دو آیه را میخواند و نفر بعد هم تکرار میکرد، به همین صورت بلندگو چرخید تا اینکه آمد جلوی من، با وجود اینکه چندان توانایی نداشتم، خواندم و علاقهمند شدم.
این جلسه چند ماه در همان تکیه ادامه پیدا کرد و بعد تبدیل شد به جلسات هفتگی خانگی و من هم با علاقه، ادامه دادم، استاد آن جلسه ما آقای «علیاکبر توپچی» رئیس کنونی فرهنگسرای قرآن بود.
من نزد آقای توپچی حدود 2 سال آموزش دیدم، بعد به جلسه استاد «سیدمحسن خدامحسینی» رفتم و استاد اصلی من ایشان بود.
آیا آن زمان در محلههایی مثل امامزاده حسن از اینگونه محافل زیاد بود؟
ـ به شکل امروزی نبود، اتفاقاً جلسه استاد «محمدتقی مروت» که بنیانگذار قرائت نوین در کشور ماست، در همین محله بود و خیلی از اساتید امروزی شاگرد ایشان هستند، اما سن من به آن جلسه نمیرسید و بعدها شاگردهای ایشان مثل؛ آقای توپچی، شهید میرزا نژاد، شهید فریدون بزم و شهید سخاوتی کلاسهایی دایر کردند و ما نسل بعد بودیم که جذب این جلسات شدیم، اغلب جلسات آن زمان سنتی بود و بحثهای تخصصی مانند تجوید و تلاوت بررسی نمیشد و ما نسل اولی هستیم که در جلسات تخصصی شرکت کردیم.
* شغل پدر شما چه بود؟
ـ پدر من کارمند وزارت نیرو بود و در داروخانه وزارت نیرو در بلوار کشاورز کار میکرد.
* پدرتان تحصیلات مربوط به داروسازی داشتند؟
ـ نه، پدر من در آن زمان دیپلم هم نداشت، اما به خوبی داروخانه را اداره میکرد و به گفته پدرم رئیس آن داروخانه روزی تعدادی کتاب درسی به وی داده و گفته بود: برو تحصیلاتت را ادامه بده!
پدرم روزها کار میکرد و شبها برای ادامه تحصیل به مدرسه میرفت و به همین صورت دیپلم گرفت، البته بعدها در سن 40 سالگی دچار بیماری شد و بیناییاش را از دست داد، پدرم اهل ورزش هم بود و باستانی کار میکرد و عکسهای جوانیاش گویای این مطلب است که آن بیماری او را از این موضوع هم محروم کرد، اکنون هم بازنشسته وزارت نیرو است.
* خانواده شما چه قدر مذهبی بود؟
ـ خانواده من به لحاظ مذهبی خانوادهای متوسط بود؛ در حد انجام واجبات مثل نماز و روزه، به تکالیف عمل میکردیم، البته به دلیل مشکلات مالی و چند شیفتی کار پدرم کمتر فرصت حضور در مراسمات مذهبی مثل نماز جمعه را پیدا میکردیم، همچنین پدرم در انجام امور دینی هم اجباری به ما نمیکرد و انجام فرایض را اغلب به عهده خودمان میگذاشت.
به دلیل مشکلات مالی، خانواده من درگیر مسائلی مانند خمس و زکات و اینها نبودند، اما در مواقع لزوم به تکالیف خود عمل میکردند.
آن زمان ما سه خانواده بودیم که در یک خانه زندگی میکردیم و سهم خانواده من یک اتاق 6 متری بود.
*** اوایل انقلاب فضای جامعه انسان را به سمت کارهای معنوی سوق میداد
* سالهای اول انقلاب بحث کارهای دینی و مذهبی داغ بود، آیا شما هم انگیزهای برای حضور در محافل مذهبی داشتید؟
ـ من در زمان انقلاب 10 ساله بودم، بعد از انقلاب فضای جامعه کششی داشت که انسان را به محافل مذهبی جذب میکرد و شاید این کشش بر اساس یک شناخت عمیق فکری نبود، ما هم سن و سالی نداشتیم و این فضای جامعه بود که ما را جذب میکرد، به یاد دارم سالهای انقلاب با وجود کودکی در تظاهرات شرکت میکردم و بلافاصله بعد از انقلاب جذب بسیج و مسجد شدم، اما هر چقدر سن و سال ما بالاتر میرفت آشنایی با قرآن شناخت ما را عمیقتر میکرد، در مجموع دوران نوجوانیمان را در همین شرایط گذراندیم.
* پس در آن زمان فضای جامعه به گونهای معنوی بود که اگر شما میخواستید هم نمیتوانستید بد باشید، برعکس امروز که فضای جامعه به گونهای است که اگر کسی به سمت قرآن برود خیلیها تعجب میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
ـ البته من خودم شخص مقیدی بودم، به یاد دارم قبل از انقلاب، ما در منزل با وجود مشکلات مالی تلویزیون داشتیم؛ البته در منزل ما برنامههای موسیقی و اغلب فیلمها مشتری نداشت و به محض پخش اینگونه برنامهها تلویزیون را خاموش میکردیم.
* پیش از انقلاب تنها قشر خاصی تلویزیون داشتند، شما چگونه تلویزیون داشتید؟
ـ آن زمان تلویزیون در آن منطقه تازه باب شده بود، برخی از همسایههای ما تلویزیون داشتند و ما برای تماشای برنامه کودک به منزل آنها میرفتیم که برخی اوقات برنامههایی پیش میآمد، برخوردهایی میشد و از این رو پدر و مادرم تصمیم به خرید تلویزیون گرفتند، اما همواره از تماشای برخی فیلمها را اجتناب میکردیم.
* کدام فیلمها را نگاه میکردید؟
ـ برخی فیلمهایی که سالم و یا سالمتر بودند، مانند «مراد برقی» و «مرد 6 میلیون دلاری».
* کدام هنرپیشهها را دوست داشتید؟
ـ من «مرد 6 میلیون دلاری» را دوست داشتم.
به یاد دارم که روز 12 بهمن 57 لحظه ورود امام به صورت زنده در حال پخش بود و ما به همراه تعدادی از همسایهها مشغول تماشا بودیم که ناگهان پخش آن قطع شد.
* آیا کسی به شما اعتراض نمیکرد که چرا تلویزیون خریدهاید؟
ـ نه، زیرا ما موسیقی و برنامههای غیر اخلاقی را نگاه نمیکردیم و کسی هم به ما اعتراض نمیکرد.
***علاقه به سینما به قیمت تنبیه از سوی پدر
* آیا به سینما هم میرفتید؟
ـ بله به سینما هم میرفتم و پدرم هم به شدت مخالف بود و من را تنبیه میکرد، اما من با برخی دوستان گاهی اوقات به سینما میرفتیم و اتفاقاً همان تیمی که به سینما میرفتیم بعدها قرآنی شدیم.
* شما چگونه با آن روحیه سینما میرفتید؟
ـ من خیلی فیلم دوست داشتم، امروزه هم اگر فرصتی بشود فیلمهای تلویزیون را تماشا میکنم.
* الان سینما میروید؟
ـ نه الان اصلاً فرصت نمیکنم، آخرین بار فیلم اخراجیها را به اصرار یکی از فرزندانم در سینما دیدم، اما بعد از انقلاب شاید به اندازه انگشتان دست هم سینما نرفته باشم.
* آیا سریالهای تلویزیونی را دنبال میکنید؟
ـ اگر فرصت کنم میبینم، مثلاً سریال «مختار» را به صورت کامل دیدم و اگر آخر شب در منزل باشم گاهی اوقات سریالها را به همراه خانواده نگاه میکنم.
*به کدام هنرپیشه علاقه دارید؟
ـ البته چون فیلم کمتر میبینم شناخت خوبی ندارم، اما بازی افرادی مثل «داریوش ارجمند»، «پرویز پرستویی» و «جشمید مشایخی» را دوست دارم، در جلسات قرآن ما بحثی به نام «حس قاری» داریم و گاهی من آقای مشایخی را مثال میزنم که او در سریالی نقش جراح قلب را به گونهای بازی میکند که گویا واقعاً جراح است، همین آدم نقش رفتگر را نیز بسیار عالی بازی میکند، قاری هم باید حس خواندن داشته باشد؛ یعنی خودش ابتدا جذب تلاوتش شود و خود را باور کند تا شنونده هم جذب شود.
این مثال را از آن جهت به شاگردان میگفتم که قاری باید چنان با حس و با همه وجود بخواند که همگان باور کنند که او یک قاری حرفهای است.
***هنرمند هم میتواند و باید قرآنی باشد
* فکر نمیکنید اگر مثال بازیگران را برای قرآن بزنید برخی موضعگیری کنند؟
ـ نه، در روایات هم داریم که از هرکسی میشود نکات مثبت را برداشت کرد و هرکسی محسنات و معایبی دارد که باید نکات مثبت را برداشت کرد، در همه اقشار بد و خوب وجود دارد؛ مثلاً در خوانندهها فردی به نام آقای «محمد گلریز» وجود دارد که خدمات زیادی به انقلاب داشته است و به نظر من ما اگر جنبههای مثبت یک کار را بررسی کنیم میتوانیم ثابت کنیم که در آن رشته هم میتوان سالم زندگی کرد.
* به نظر شما میتوان از اینگونه هنرمندان که مثال زدید در بحث قرآن استفاده کرد؟
ـ بستگی به آن هنرمند دارد، اگر فرد هنرمند در زندگیاش از قرآن بهره برده باشد، آن را جایی نشان میدهد و میتوان از آن استفاده کرد، اما امروزه به صورت ابزاری از هنرمندان استفاده میشود؛ مثلاً برخی در نقشهایی به کار گرفته میشوند که اصلاً اعتقادی به آن نقش ندارند.
***تأثیرگذاری قرآنی از سوی خودساختگان قرآنی میسر است
* یعنی معتقد هستید که هنرپیشهای که اعتقاد به قرآن دارد باید آن نقش را بازی کند؟
ـ بله، قطعاً همین است، استاد «خدامحسینی» همیشه به ما میگفت: هر شخص به اندازهای که از قرآن بهره برده باشد به همان اندازه میتواند تأثیرگذار باشد، اگر کسی بخواهد مبلّغ قرآن باشد باید به همان اندازه رنگ و بویی از قرآن برده باشد و هر کس به اندازه ظرفیتش از قرآن بهره میبرد.
تأثیرات قرآن شامل همه آحاد جامعه میشود، از پیامبر و اولیاء گرفته تا همه مردم کوچه و بازار و اگر قرآن برای همه حرفی نداشته باشد انتظاری هم نمیتواند داشته باشد، پس هر کسی باید به اندازه ظرفیت خود از قرآن بهره ببرد، به عنوان مثال؛ کسی که در حوزه تجارت فعالیت میکند باید بدون بهره کار کند، کالا را چندین برابر قیمت به مردم ندهد که متأسفانه امروزه این موضوع بسیار کمرنگ شده است، شما هرگاه برای خرید به جایی میروید چقدر به فروشنده اعتماد دارید که راست میگوید؟ ما چقدر به قسم آنها اعتماد داریم؟
این در حالی است که بسیاری از آیات قرآن برای کف جامعه است. قرآن کریم میگوید «ویل للمطففین» یعنی وای بر کمفروشان؛ این در حالی است که بخش عمدهای از مردم با همین تجارت زندگی میکنند و اگر در زندگی و کار قرآنی عمل شود همه چیز سر جای خود قرار میگیرد، پس هر کس اراده کند هر اندازه که بخواهد میتواند از قرآن بهره ببرد.
***دستاوردهای قرآنی کشور حاصل کار افراد خودجوش است نه ساختار و تشکیلات
* تشکیل حلقههای قرآنی و کارهای خود جوش جهت آموزش و تربیت افراد چقدر مؤثر است؟
ـ من فکر میکنم بیش از 70 درصد دستاوردهای قرآنی امروزه حاصل فعالیتهای خودجوش برخی از اساتید است و بسیاری از ساختارها هم با وجود اینگونه افراد معنی پیدا میکند، خیلی از ساختارها چون افراد شایستهای در کنارشان نبوده به نتیجهای نرسیده است، اما هرگاه فردی با تمام وجود وارد ساختاری میشود میتواند به آن ساختار معنا بدهد، مثلاً فردی مثل استاد خدام حسینی پایهگذار کار قرآنی در کشور است و ساختار قرآنی کشور توسط وی معنا پیدا کرد و وقتی هم از این ساختار جدا شد، فضای قرآنی دچار افت شدیدی شد.
پس افراد، مهمتر از سختافزار و ابزار هستند و بیش از 70 درصد از موفقیتها حاصل کار افراد است نه ساختار.
استاد خدام حسینی بیش از 30 سال است که ماههای رمضان شاید بیش از 4 ساعت پای رحل قرآن، صدها جوان را آموزش میدهد و به تربیتشان میپردازند و هیچگاه یک بعدی کار نمیکند و قرائت و تربیت را حتماً در کنار هم لحاظ میکند.
البته جامعه قرآنی ما امروزه پس از 30 سال رشد بسیار خوبی داشته و این همه قاری و حافظ و مؤسسات مردمی و سازمان راه افتاده است.
***در فعالیت قرآنی باید به همه جوانب هنری و معرفتی آن پرداخت
* برخی معتقدند که افراد قرآنی ما فقط به خود میپردازند و زیاد کاری با جامعه و تربیت افراد ندارند، آیا ظرفیت تربیت و کار بر روی جامعه وجود دارد و اینکه جامعه قرآنی زیاد به این موضوع نمیپردازد، آیا این موضوع صحیح است.
ـ بله، ظرفیت تربیت و کار بر روی جامعه وجود دارد؛ اما این ظرفیت بالفعل نیست و با نقطه آرمانی فاصله زیادی دارد، برخی از دلایل این موضوع به همین نکتهای که شما گفتید برمیگردد؛ یعنی جامعه قرآنی ما خود را بیشتر در قرائت و صوت و لحن خلاصه کرده، در حالی که ظرفیت قرآن بیش از این حرفها است و فردی که عمری با قرآن همنشین است باید خیلی کارایی داشته باشد، زیرا ما میگوییم قرآن در همه چیز حرفی برای گفتن دارد؛ حال چه کسی باید این حرف را از دل قرآن استخراج و به جامعه عرضه کند؟ همه افرادی که به نحوی به فعالیت قرآنی مشغولند از قاری قرآن گرفته تا آیات عظام و اهل قرآن زیاد وارد مسائل جامعه نمیشوند، مسئولان هم به این موضوع نمیپردازند.
کشور ما بعد از جنگ، تمام ظرفیت را به موضوع اقتصاد و سازندگی سرازیر کرد، البته این کار اولویت بود اما اندازهاش رعایت نشد، ما آیه قرآن داریم که اگر جامعهای تقوامدار و دینمدار باشد ما تمام برکات را به آن جامعه نازل میکنیم.
بخشی از این موضوع ضعف ما قرآنیها و بخشی هم ضعف مدیریت کشور است، باید حق قرآن در نظام ما ادا شود، در حالی که نگاه به قرآن تشریفاتی است.
آیا آشنایی با قرآن در تعیین مسئولیتها نقش دارد؟ پیامبر در صدر اسلام براساس میزان آشنایی افراد با قرآن تقسیم کار میکرد.
*قاری قرآن یعنی خواننده و عامل به قرآن
* کشور مصر با وجود این همه قاری قرآن سالها تحت دیکتاتوری و ظلم حاکمان مستبد قرار گرفته بود، هیچکس کوچکترین اعتراضی نمیکرد، آیا در این خصوص تناقض وجود ندارد؟
ـ بله، تناقض اینجاست که قاری و معلم قرآن درست تعریف نشده است، در صدر اسلام تعریف قاری این نبوده که قرآن را خوب بخواند، تعریف قاری در صدر اسلام این بوده که هم با صدای خوش قرآن خوانده شود و هم قاری با علوم قرآن آشنا باشد و به آن عمل کند.
ما وقتی قرآن آموزش میدهیم، تک بعدی آموزش میدهیم، تعبیر مقام معظم رهبری از اینگونه افراد این است که فردی مجتهد میشود که قرآن جزء ضروریاتش نیست، این ضعفها در ساختار آموزش قرآنی وجود دارد؛ یعنی باید قرآن به گونهای آموخته شود که مردم با ظاهر و باطن و روشهای عملی قرآن آشنا شوند، این به جامعه قرآنی برمیگردد که در این خصوص ضعف داشته و نظام ما هم برای این موضوع سرمایهگذاری درستی نکرده است.
***مسائل زندگی، توسط کارشناسان از قرآن استخراج، و به مردم عرضه شود
ما از همه جا میشنویم که باید قرآن وارد زندگی مردم شود، رد پای کارهای قرآنی و بودجههای قرآنی در کجای زندگی مردم است؟
ـ شما به کتاب «مفاتیحالحیات» آیتالله جوادی آملی توجه کنید که چقدر کاربردی است، همه مسائل مثل تغذیه، سلامت، خوابیدن، لباس پوشیدن و همه موارد در آن ذکر شده است، همه این مسائل از قرآن استخراج شده است، مجموعه کشور از جامعه قرآنی گرفته تا دولت و مسئولان و رسانهها همه با هم به دور از دنبال نام بودن باید به کار بپردازند، آموزههای قرآن را استخراج کنند و به مردم عرضه کنند.
دو سال پیش آموزش و پرورش طرحی داشت که طی آن میخواست 10 هزار مدرسه قرآنی راهاندازی کند، من طی نامهای به وزیر پیشنهاداتی مبنی بر اینکه سازمان دارالقرآن میتواند کار آموزش و کتب این مدارس را تأمین کند، و حال که حدود 100 هزار مدرسه یک شیفت یعنی نصف روز خالیاند و بسیاری از مؤسسات قرآنی هم جا برای آموزش ندارند، بیایید با یک تعامل شما فضا را تأمین کنید ما هم نیروی متخصص و امکانات را فراهم میکنیم؛ متأسفانه اکنون پس از دو سال هیچ نتیجهای حاصل نشده و هیچ پاسخی برای ما نیامده است.
پس ایده و جوهر اولیه این موضوعات باید از سوی جامعه قرآنی ارائه شود، آیا این موضوع وجود دارد؟
ـ نه؛ ضعیف است و باید کار شود، آموزش قرآن باید به گونهای باشد که مردم آن را در زندگی حس کنند؛ قرآن میفرماید: «هر کس هر عمل صالحی انجام دهد در حق خودش انجام داده و هر کس هر زشتی هم انجام دهد باز در حق خودش کرده» همین عبارت را ما اگر در فرهنگ کارمندی نهادینه کنیم و کارمند این موضوع را باور کند که اگر خدمتی کند در حق خود کرده، دچار دگرگونی میشویم.
همچنین آموزههای قرآن باید به صورت کاربردی در جامعه مطرح و وارد زندگی مردم شود.