و نه از منظر تلقی دو طرف از چالشها و مشکلات یکدیگر به بنبست برسد، همین موضوع پادمانی بود که ما معتقد بودیم و تیم مذاکرهکننده ایران پیشنهاد داده بود که مسائل پادمانی و سؤالات آژانس در همین میز مذاکره بسته شود اما غرب و مشخصا آمریکا و اروپا قائل به این بودند که آن موضوع فنی است و باید در چارچوب مراودات ایران و آژانس حل شود؛ که البته اقدامی زمانبر است و نیاز به بررسی اسناد و آزمایشات متعدد دارد.
وی ادامه داد: دو طرف بر مواضعشان اصرار داشتند و حاضر نشدند کوتاه بیایند که احیای برجام به سرانجام برسد، از طرف ایران یک اشتباه محاسباتی مبنی بر تئوری طرفداران و نظریه پردازان دولت سیزدهم برای زمستان سرد اروپا و بحث انرژی و بحران بین روسیه و اوکراین بود که طرف ایرانی اضافه برآورد داشت و فکر میکرد این وضعیت خروج روسیه از بازار انرژی باعث ایجاد فشار بر اروپا شود تا به ایران امتیاز بدهند و خواست ایران برای بسته شدن پرونده پادمانی عملی میشود که این موضوع محقق نشد.
این دیپلمات سابق گفت: برجام چرتکه دادهها و ستاندههای ما با غرب و آژانس نیست بلکه رویکرد بینالمللیگرایی ما بود و به دنیا اطمینان دادیم که میخواهیم با جهان با توجه به هنجارهایش کار کنیم و منافع و اهدافمان در سیاست خارجی را اینگونه تامین کنیم و جامعه جهانی هم اعتماد کرد. برجام یک سند دارد و یک روح کلی تعامل با جامعه جهانی و آنچه که امروز به عنوان سند میبینیم در حقیقت حاصل کار و ظرفیت دیپلماتیک ایران و جهان است.
وی ادامه داد: الان شرایط متفاوت است و به دنبال التهابات اجتماعی ایران و مسائلی که ما در این سه ماه داشتیم، شرایط متفاوت شده است و ما باید واقع بین باشیم؛ به این معنا که ما از یک طرف بیدلیل مذاکرات را به درازا کشاندیم و مطالب فرابرجامی مطرح کردیم و بعد دانه به دانه، عقب نشستیم و زمان را از دست دادیم.
تاجیک گفت: حذف آمریکا از مذاکرات برجام و عدم پذیرش آن بر سر میز مذاکره، بدون آنکه مابهازایی برای خروج ترامپ بگیریم چندان کارساز نیست. یعنی ما هنوز سود چندانی از نشستن تیم آمریکا در اتاق دیگر نبردهایم و شاید در بخشی ضرر هم کرده باشیم. لذا در قدم اول و در فعال شدن یکی از لابیها و رابطهای متعدد ایران و آمریکا توافقی صورت گیرد و بپذیریم آمریکا به برجام وارد شود و مذاکره غیر مستقیم به مستقیم تبدیل شود و آمریکا هم مابهازایی بدهد.
وی افزود: در این صورت با ورود آمریکا به میز مذاکره یکی از مابهازاها این میتواند باشد که برای جلوگیری از طولانی شدن تحقیقات آژانس با حضور همه اطراف برجام، مسائل پادمانی ایران با آژانس زودتر حل و فصل گردد و یا تحریمهای برجامی سریعتر برطرف شود تا برجام زودتر امضاء گردد و مردم از آن انتفاع اقتصادی ببرند. این نیاز به یک جسارت در سیاست خارجی و یک رویکرد جدید به برجام دارد.
اظهارات این تحلیلگر اصلاحطلب، در حالی است که بن بست مذاکرات، صرفا به خاطر مسائل پادمانی با آژانس نبود، بلکه طرف آمریکایی حاضر نشد تحریمهای پسا برجامی را لغو کند و تضمین معتبری بدهد که خدعه و عهدشکنی سال 97 را تکرار نمیکند. در حقیقت، ایران نمیخواست کلاهبرداری غرب بر سر دولت روحانی، دوباره تکرار شود و آمریکا پس از این که خرش از پل گذشت وبه مکانیسم ماشه برجام مجددا دسترسی پیدا کرد، تحریمهای تعلیق شده را به با بهانههای مختلف برگرداند.
در این میان عجیب است که اصلاحطلبان اصرار دارند این واقعیت روشن را نفهمند و عینا هماهنگ با ادبیات فرافکنانه مقامات آمریکایی و اروپایی، ادعا کنند که ایران در مذاکرات فرصت سوزی کرده است.
در موضوع تجدید اختلافات با آژانس هم دولت ائتلاف مدعی اعتدال و اصلاحات متهم است به این که وعده مختومه شدن پرونده آژانس و مطالعات ادعایی کذایی را به واسطه برجام داده بود، اما عملا این ماجرا نیز مانند خود برجام و بهانههای آن، تبدیل به استخوان لای زخم شد.
در همین جا باید به یک مغالطه پر تکرار هم اشاره کرد و آن این که ایران به امید زمستان سخت اروپا، توافق ممکن را پس زد و توافق نکرد. اولا، طیف غربگرا در حالی زمستان سخت اروپا را انکار میکنند که محافل سیاسی رسمی و رسانهای اروپا درباره زمستان سخت پشت سر هم هشدار میدهند و هنوز زمستان نیامده، از چند ماه قبل آژیر میکشند؛ بحران اقتصادی هم آثار منفی خود را در قالب اعتراضات اجتماعی و اقتصادی و اعتصابات، قطعی برق و گاز و گرانی و مشکل سوخت و... نشان میدهد. و این همه در حالی است که هنوز سه ماه زمستان در راه است.
ثانیا بر خلاف ادعای غربگرایان، همان گونه که گفته شد مذاکرات در اثر طفره طرف غربی در زمینه تضمین لغو موثر و پایدار تحریمها به بن بست خورد و نه دل بستن ایران به زمستان سخت اروپا و طفره از توافق. در اینجا هم آمریکا، اروپای بحران زده و گرفتار بحران انرژی را قربانی مطامع خود کرده و اجازه نداد اروپا بخشی از مضیقه انرژی خود را از طریق ایران برطرف کند.
در چنین وضعیتی و در حالی که آمریکا حتی به متحدان اروپایی خود رحم نکرد، آیا کارشناسانه و منصفانه و واقع بینانه است که کسانی القا کنند اگر ایران کوتاه میآمد، آمریکا آماده توافق با ایران برای لغو تحریمها بود؟ اگر هم اذعان دارند آمریکا نمیخواهد حربه تحریمها را کنار بگذارد -همچنان که در دوره پس از اجرای برجام، تحریمها را دو برابر کرد- پس چرا به جای تخطئه آمریکا، طرف ایرانی را سرزنش و شماتت میکنند؟ آیا خسارتی که با تنظیم نا متوازن و نا معتبر برجام به کشور تحمیل کردند، کافی نیست که حالا هم طلبکارانه سخن میگویند؟ آنها با این ادبیات، چه فرقی با رسانههای دولتی آمریکا و انگلیسی دارند؟!