
تئاتر ايران جز در مواردي خاص مخاطبي خاص با خود دارد. به قول بزرگي در عصر ما ديگر تنها اهالي تئاتر هستند که به آن توجه ميکنند:" در سالن هاي تئاتر جز خود اهل تئاتر و روشنفکراني که لابه لاي کهنه ها و عتيقه ها در جست و جوي حسّ نوستالژي هستند، ديگر باقي نمانده است. روشنفکر مآبان، يعني آنان که تنها آنچه را که نمي فهمد تحسين و تقديس مي کنند و از هر آنچه آنان را به خود مشغول کند به عالم « پيچيدگي و انتزاع » مي گريزند، اکنون روي به تئاتر آورده اند." (1) و اين حکايت يکي از رشتههاي هنرهاي نمايشي يا بهتر بگوييم مادر آنها است.فرقي نميکند که قصهاي که قرار است روي صحنه برود چيست? رستم اسفنديار باشد يا بازخواني "کرگدن" يونسکو، صندلي هاي تئاتر هيچگاه جايي براي مردم کوچه و بازار نداشته است. البته اين فرض زماني است که سالنهاي تئاتر لاله زار و نمايش هاي آئيني را جدا کنيم. اين دو هميشه مخاطب مردمي خودشان را داشته اند، دليلش هم روشن است، چرا که مردم با مفاهيم آنها و با نوع روايتگريشان و محتواي حرفهايشان مانوس هستند و با آنها زندگي کردهاند.
صابري در نشست مطبوعاتي اش پس از اينکه فصلي کامل از مسئولين هنري کش.ور گله ميکند در نهايت بر روي اين حرف پافشاري ميکند که بايد از دانشجويان و چهرههاي جديد در تئاتر استفاده کرد و نبايد به دنبال چهرههاي سينمايي براي بازار گرمي بود، عجيب است که سينمايي که زماني تا بن به تئاتر وابسته بود حالا براي آن عشوه فروشي نيز ميکند.با اين همه مشکلات تئاتر در هنرپيشهها خلاصه ميشود؟ آيا مشکل فقر تئاتر تنها به دليل عدم حمايت است؟ چرا هيچ يک از اهالي تئاتر حرفي از نبود مخاطب نميزند و غصه خالي بودن و سرد بودن سالن ها را نميخورد؟
آيا خانم صابري به اين نيز فکر کرده اند که آيا نمايش رستم و اسفنديار او به اندازه "پردهخواني قهوهخانه" از همين روايت مخاطب خواهد داشت يا خير؟
خدا نکند که ايشان سخن از " نا آگاهي مردم و رسالت تاريخي روشنفکران که قيادت عوام الناس به سوي بهشت موعود زميني است. نگويند.
--------------------------------------
1-"آيا تئاتر زنده ميماند؟" سيد مرتضي آويني