«اسراف در مصرف حامل‌های انرژی»، «مصرف مواد مخدر و روانگردان»، «پوشش نامناسب و مانتوهای بدن‌نما»، «ممانعت مغازه‌داران از پارک خودرو روبروی مغازه»، «کاهش ورزش و تفریح شهروندان»، «عدم تکریم ارباب رجوع توسط نهادهای دولتی و اصناف» همه و همه مثال‌هایی از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی است که باتوجه به ضریب شیوع بالای آنها، اتخاذ تدابیر غیرفرهنگی (نه ضدفرهنگی) می‌تواند به راحتی منتج به نتایجی شود.

گروه فرهنگی مشرق - طبق آمارهای اعلام شده، حدود 30 درصد مواد غذایی در ایران ضایع می‌شود که این مقدار معادل دومیلیون تن در سال است. با خسارت این حجم از ضایعات می‌توان یک پالایشگاه ساخت، یعنی رقمی معادل 400 تا 500 میلیون دلار! اهمیت بالای این موضوع باعث شد یکی از محورهای بیانات مقام معظم رهبری در سخنرانی نوروزی سال 88 باشد:

گفته ميشود كه 33 درصدِ نان ضايعات است. يك سوم همه نانى كه در اين شهرها توليد ميشود، دور ريخته ميشود. فكرش را بكنيد شما؛ يك سوم! آن وقت كشاورز ما با آن زحمت گندم را توليد كند و اگر يك سالى بارندگى كم بود - مثل سال گذشته كه توليد گندم در كشور كم شد - دولت از پول عمومى، از بودجه‏ى مردم گندم از خارج وارد كند، اين گندم آرد بشود، خمير بشود، نان بشود، بعد يك سوم از اين همه ثروت دور ريخته شود. چقدر تأسف‏آور است! متأسفانه اين واقعيت دارد، اين هست.

به نظر شما اگر مجموع نهادهای فرهنگی کشور تنها رسالت خود در طول سال را «اصلاح الگوی مصرف نان و کاهش ضایعات نان» قرار می‌دادند، به چه سطحی از موفقیت نائل می‌شدند؟ بودجه بخش فرهنگی کشور در سال 89 معادل 5هزارمیلیارد تومان بود، یعنی ده برابر خسارت ضایعات نان. آیا اگر 5000میلیارد تومان در بخش فرهنگی خرج می‌کردیم می‌توانستیم خسارت 500میلیارد تومانی ضایعات را در طول یک سال به نصف برسانیم؟ به این خبر توجه کنید:
معاون وزیر بازرگانی:با اجراي قانون هدفمندكردن يارانه‌ها در طی50 روز بيست درصد مصرف نان در كشور بهتر شده است (تاریخ خبر: 19بهمن 89)

مثال فوق در طول سالهای گذشته موارد مشابه زیادی دارد، برای بستن کمربند ایمنی هنگام رانندگی، هیچ اتفاقی مانند جریمه سختگیرانه مؤثر نبود، تدبیری غیرفرهنگی برای بهبود فرهنگی. درواقع اغلب بهبودهای فرهنگی (و حتی بخش زیادی از تخریب‌های فرهنگی) به صورت «محصول جانبی» یا (ByProduct) ایجاد می‌شود، یعنی غالب جریان‌های فرهنگی تبعات یک تحول علمی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، و هرچیز دیگری بجز «فرهنگی» است. تغییرات شگرف سبک زندگی (Lifr Style) با ورود، توسعه و پیشرفت رسانه‌های ارتباطی خصوصاٌ اینترنت، بهترین مثال است.

از منظری دیگر می‌نگریم: ویژگی مشهور فعالیت‌های فرهنگی، اثربخشی در بستر زمان است و به مدیران فرهنگی جدیدالانتصاب توصیه می‌شود قبل از آغاز به فعالیت، حداقل یک فصل کشاورزی را تجربه کنند تا برای مشاهده نتایج و آثار فعالیت‌های خود صبور باشند. پس بنابراین برای ایجاد تغییر بزرگ فرهنگی در زمان کوتاه، باید کاملاً از روشهای فرهنگی صرفنظر کرد و به سراغ روشهایی رفت که اگرچه «غیرفرهنگی» نیستند ولی هویت اصلی و ذاتی‌شان نیز فرهنگی نیست.
توضیح اینکه، در شرایطی که ضریب شیوع یک آسیب اجتماعی حول اعداد 70 تا 90 درصد درگردش است، فعالیت‌های فرهنگی چیزی بیشتر از یک فعالیت نمادین نیست؛ مانند «ابراز تأسف»های خشک و خالی مجامع بین‌المللی در برابر جنایات بشری جهان. در این شرایط فعالیت‌های فرهنگی دارای سه ویژگی هستند:

غیرشفاف: نسبتشان با آسیب و مسئله به شدت مبهم و غیرشفاف است؛ هدف برنامه فرهنگی با پیشوند «ارتقاء فرهنگ ...» آغاز می‌شود، ارتقاء فرهنگ ترافیک، ارتقاء فرهنگ آپارتمان‌نشینی، ارتقاء فرهنگ مطالعه، ارتقاء فرهنگ فلان، ارتقاء فرهنگ بهمان و... با همین سطح از کلی‌گویی، بدون تعیین شاخص‌هایی که قرار است بهبود داده شود، بدون تعیین میزان بهبود مدنظر، بدون تعیین بازه زمانی مورد نظر برای بهبود.

غیرقابل اندازه‌گیری: به هیچ وجه نمی‌توان میزان تأثیر یک فعالیت یا مجموعه‌ای از فعالیت‌ها را در ارتقاء فرهنگ هریک از موارد فوق سنجید، در غالب موارد حتی نمی‌توان جهت تأثیر را نیز تشخیص داد، یعنی مشخص نیست درمجموع اجرای برنامه تأثیر مثبت داشته است یا منفی!

غیرمؤثر: اگرچه به دلیل غیرقابل اندازه‌گیری بودن تأثیر، نمی‌توان ادعا کرد قطعاً فعالیت‌های فرهنگی در بهبود جریان‌های فرهنگی غیرمؤثر است، ولی شهود و تجربه این ادعا را تأیید می‌کند. به علاوه اینکه فقدان لوازم و پیش‌نیازهای اثربخشی نیز دلیل قابل تأملی برای غیرمؤثر بودن است.
بنابراین، برای ایجاد بهبود در آسیب‌های دارای شیوع بالا، نقطه شروع، تهیه قانون و تعبیه نظام‌های نظارتی است. علت احترام به قانون توسط رانندگان ژاپنی مربوط با رنگ پوست و خون و فرهنگ اجدادی نیست، سیستم‌های کنترل هوشمند ترافیک (Intelligent Traffic Systems) به نحوی عمل می‌کند که به محض عبور از چراغ قرمز توسط راننده خاطی، از طریق پیامک و ایمیل و حتی پیام روی تابلوهای نوشته متحرک اتوبان، به راننده خاطی جریمه شدنش را تذکر می‌دهد! تجربه موفق کنترل ورود خودروها به محدوده طرح ترافیک شهر تهران با نصب بیش از 300 دوربین، علاوه بر بهبود فوری معضل «ورود خودرهای غیرمجاز به محدوده طرح ترافیک» باعث ایجاد بستر برای تحول‌های بیشتر شد، تحول‌هایی مانند ایجاد امکان فروش مجوز روزانه، کاهش هزینه نیروی انسانی برای کنترل مبادی ورودی، ایجاد امکان جریمه تصاعدی برای تکرار تخلفات و سایر تحول‌هایی که چند سال قبل چیزی بیش از یک «آرزو» نبود.

«اسراف در مصرف حامل‌های انرژی»، «مصرف مواد مخدر و روانگردان»، «پوشش نامناسب و مانتوهای بدن‌نما»، «ممانعت مغازه‌داران از پارک خودرو روبروی مغازه»، «کاهش ورزش و تفریح شهروندان»، «عدم تکریم ارباب رجوع توسط نهادهای دولتی و اصناف» همه و همه مثال‌هایی از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی است که باتوجه به ضریب شیوع بالای آنها، اتخاذ تدابیر غیرفرهنگی (نه ضدفرهنگی) می‌تواند به راحتی منتج به نتایجی شود با سه ویژگی: در کوتاهترین زمان، با کمترین هزینه، با بیشترین بهبود.

در واقع در اغلب موارد فوق، راه حل بهبود فوری چیزی جز شناسایی، استانداردسازی و بهبود فرآیندها و نظارت سختگیرانه بر اجرای دقیق فرآیند بهبودیافته نیست. در یک مثال قابل تأمل مشاهده شد طبق آمار غیررسمی سازمان آب، میزان هدررفت آب در لوله‌کشی آب شهری به دلیل فرسودگی شبکه آبرسانی معادل 40% است، یعنی 40% آب از تسویه‌خانه تا مصرف‌کننده هدر می‌رود! به عنوان مثال ترکیدگی لوله در زیر خیابان آزادی باعث هدررفت حجم زیادی از آب شهری می‌شود که به دلیل مخالفت شهرداری با حفر خیابان آزادی (به دلیل ایجاد ترافیک) ترکیدگی همچنان درصد هدررفت آب تهران را بالا نگه داشته است! با این وضعیت، برنامه‌ریزی فرهنگی و صرف هزینه‌های کلان برای کاهش دو سه درصدی اسراف آب توسط مصرف‌کننده به طنز می‌ماند!

با تدبر در مثال‌های مختلف به این نتیجه می‌رسیم که سهم نهادهای اجتماعی و فرهنگی در شکل‌دهی فرهنگ عمومی در مقایسه با نهادهای حکومتی و خدماتی بسیار ناچیز است. بی‌رحمی شدید رانندگان نسبت به یکدیگر در خیابان‌ها و راه ندادن به یکدیگر، نتیجه تدبیر یا بی‌تدبیری مدیران شهری است. هیچ شهروندی مایل نیست سه ساعت از روز را در ترافیک سپری کند، اگر اختلاف دولت و شهرداری مانع توسعه مترو نباشد، اگر با پدیده تکدی‌گری در مترو مقابله شود، اگر تعداد قطارها افزایش یابد، و اگر هر مشکلی که شناسایی شد به سرعت براساس مبنای علمی حل و رفع شود نتیجه‌اش استقبال مردم از وسایل نقلیه عمومی، کاهش میزان حضور در ترافیک، کاهش بی‌رحمی به یکدیگر و افزایش حس ایثار است، بدین ترتیب راننده‌ها به یکدیگر راه می‌دهند!

در یک مثال قابل تأمل دیگر، برای بهبود فرهنگ آپارتمان‌نشینی در آلمان، در اجاره‌نامه‌ها و مبایعه‌نامه‌های مسکن، موضوعاتی نظیر «ممنوعیت استحمام بعد از ساعت 10 شب» و «ممنوعیت گذاشتن سطل زباله جلوی درب درطول روز» درج شده است و طبق گزارش همسایه‌ها با متخلفان برخورد می‌شود. درحالیکه در تهران حتی وقتی از سروصدای زیاد عروسی همسایه در ساعات نیمه شب به پلیس اعتراض می‌شود، پلیس سعی می‌کند با ریش‌سفیدی مسئله را رفع و رجوع کند و غائله را برطرف کند.

در مثال‌های متنوع دیگر می‌توان سرعت بهبود آسیب «گرانفروشی» ازطریق برخورد علنی با گرانفروش، سرعت بهبود آسیب «روزه‌خواری علنی» با حبس یک‌روزه متخلفان، سرعت بهبود آسیب «پوشش نامناسب» ازطریق نظارت بر اصناف تولید و فروش لباس و... را با سرعت بهبود همین آسیب‌ها ازطریق اجرای همایش و توزیع بروشور و برگزاری مسابقه کتابخوانی مقایسه کرد. نتیجه تأمل در مثال‌های متعدد یادآور می‌شود که حتی نهادهای فرهنگی برای تسریع در فرآیند بهبود فرهنگ عمومی، بایستی سراغ نهادهای خدماتی و حکومتی بروند. یعنی برای بهبود فوری آسیب گرانفروشی تأثیر «اعمال فشار بر قوه قضاییه برای مجازات گرانفوشان در ملأ عام، ترجیحاً در محل کسب» به مراتب بیشتر از برگزاری جشنواره «کاسب برتر» است. همچنین برای بهبود فوری آسیب نرخ کرایه‌های متغیر خطوط تاکسیرانی که منجر به مشاجرات راننده و مسافر می‌شود، «الزام تاکسیرانی به نظارت دقیق بر کرایه‌ها» یا «پیگیری برای راه‌اندازی سامانه پیامکی اعلام کرایه خطوط» بسیار سریع‌تر از توزیع سی‌دی صوتی بین تاکسی‌ها پاسخ می‌دهد. یا برای بهبود مسئله بغرنج «مداحی‌های لس‌آنجلسی» یا «تحریفات و خرافات در مداحی‌ها» یا «دخالت مداحان در سیاست» یا «سبک‌های عزاداری موهن» به جای برخورد مستقیم با مداحان و هیئات در قالب برگزاری همایش و توزیع کتابچه و بروشور و... که با حاشیه‌های بسیار زیاد همراه خواهد بود، الزام سازمان تبلیغات برای تدوین آیین‌نامه صدور مجوز مداحی و اجرای دقیق آن بسیار کم‌حاشیه‌تر و پربارتر است. یا برای کاهش آمار طلاق، استفاده از ظرفیت آزمایش‌های مربوط به ازدواج برای برگزاری دوره‌های اجباری آموزش بهتر از توزیع سی‌دی سخنرانی و افزایش مراکز مشاوره و ارائه مشاوره تلفنی و اینترنتی اثر می‌کند. قطعاً سربازان وظیفه ترجیح می‌دهند به جای پست دادن در سرما، در کلاس‌های آموزشی گرم بنشینند و منعی ندارند اگر موضوع آموزش، مهار بیماری ایدز باشد.

جمله پایانی اینکه، این مقاله نافی اجرای برنامه‌های متعدد و متنوع فرهنگی نیست، بلکه غرض این است که ظرفیت فعالیت‌های فرهنگی را بشناسیم و در مواردی که فعالیت‌های فرهنگی چاره‌ساز نیست، با استفاده بیجا از این روش‌ها، اعتماد به روشهای فرهنگی را دچار چالش نکنیم، یا لااقل به روشهای فرهنگی با بازدهی تدریجی و طولانی مدت اکتفا نکنیم. برگزاری همایش برای ممانعت از حمله هیتلر کافی نیست!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس