بي‌سابقه است ملتي در 30 سال اين‌همه ماجرا داشته و رسانه‌اش اين‌قدر منفعل باشد/ صداوسيما تريبون تحقير مستضعفين شده است/ضرغامي اگر همچنان بخواهد به جريانات روشنفکري و غرب زده و انجمن حجتيه‌اي‌‌ها باج بدهد...

به گزارش مشرق، وحيد جليلي سردبير نشريه راه در گفتگويي چالشي و خواندني با رجانيوز به آسيب شناسي عملکرد رسانه‌ها و رسانه ملي پرداخت. جليلي با يادآوري مشهورات غلط شکل گرفته در عرصه رسانه اي کشور و تاکيد بر عبور از آنها، به‌طور مصداقي عملکرد صدا و سيما را نقد کرد و با بيان نمونه‌هايي، رويکرد کلي رسانه ملي را توجه به برنامه هاي زرد و بايکوت کردن برنامه هاي ارزشمند دانست.
متن کامل اين گفت‌وگوي خواندني در ادامه آمده است:

در بحث آسيب شناسي رسانه ملي خيلي ها معتقدند يکي از ضعف هاي رسانه ملي عدم توجه به ذائقه مخاطبين است. اين موضوع را تا چه حد قبول داريد؟
اول بايد مشخص شود که ذائقه کدام مخاطبين ؟مخاطبيني که حرفشان به انواع و اقسام رسانه هاي ماهواره اي و اينترنتي و مطبوعاتي مي رسد ؟يا آن دهها ميليون نفري که در اين وضعيت قناس و ظالمانه رسانه اي حاکم بر ايران و جهان نيازها و خواسته هاي به حق و منطقيشان سانسور مي شود ؟در مرحله بعد بايد توجه کرد هنگامي که درباره رسانه حرف مي‌زنيم، اين اشتباه است که صرفاً از ذائقه مخاطب صحبت کنيم. مثل اين است که وقتي درباره غذا حرف مي‌زنيم، در نظر نگيريم که يک غذا بايد چه خواصي داشته باشد، چقدر انرژي و ويتامين داشته باشد و ... صرفاً در باره طعم آن صحبت کنيم. بر اين اساس کساني که در مورد رسانه صحبت مي‌کنند و صرفاً روي ذائقه مخاطب تکيه مي‌کنند(ضمن آنکه در مورد همان ذائقه هم رياکارانه و يک بام و دو هوا حرف مي زنند که به آن هم خواهيم رسيد )، آدرس غلط مي‌دهند.

در اين صورت ممکن است بگويند بدون جذابيت، مطلب در ذهن مخاطب اثر نمي گذارد.
هر غذائي هر قدر هم که ايده آل نباشد، مي‌شود با چاشني‌هاي متنوع مطبوعش کرد و از سوي ديگر هم پرمحتواترين غذا را مي‌شود با بي‌سليقگي هدر داد و بدطعم کرد.

ولي بعضي غذاها في‌نفسه خوش طعم هستند و بعضي غذاها نيستند.
بياييد مصداقي تر حرف بزنيم . نمونه‌اش خود تلويزيون ما. اگر کسي مي گفت بحث در باره قنات‌هاي يزد يا کوير خشک ايران يک بحث جذاب رسانه‌اي است، به او مي‌خنديديم و مي‌گفتيم نه اينها چيست ؟ صحبت در باره موهاي ديويد بکهام و قرارداد علي دايي جذاب است! يک آدمي به نام دکتر کردواني با 80 سال سن مي‌ آيد و راجع به کوير صحبت مي‌کند، چقدر هم شيرين و بانمک و دلنشين حرف مي‌زند، هم به اطلاعات مردم اضافه مي‌کند، هم در دل آنها مي‌نشيند. بستگي دارد که چگونه ارائه شود، حتي به هزينه و بودجه هم بستگي ندارد. بنابراين الان در فضاي تئوريک رسانه‌اي دچار مشهوراتي شده‌ايم که اگر کمي دقيق نگاه کنيم، خود اين مشهورات زير سئوال هستند. کساني که مرعوب اين مشهورات هستند، اصلاً نبايدهدايت رسانهها را به دست بگيرند ، آن هم رسانه جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي که قرار است اساس آن شکستن رعب و خروج از انفعال و "نه شرقي نه غربي" باشد. نه شرقي، نه غربي، يعني انفعال نه! يعني مرعوب نبايد شد، دچار مشهورات نبايد شد. يک زماني مشهوري در دنيا وجود داشت که مي‌گفتند يا بايد شرقي باشي يا غربي. امام فرمود: «نه شرقي، نه غربي». اولش پذيرفتن اين حرف خيلي سخت بود، چرا؟ چون اين بحث را جا انداخته بودند. يک مشهوري بود که همه فکر مي‌کردند حرف درستي است و بعد امام با آن شجاعت فکري و معنوي خاصي که داشتند، نشان دادند که مي‌شود از اين گذشت. ما در بحث رسانه گاهي اوقات در مقدمات و در مفروضات اشتباه گير مي‌کنيم. با اين مفروضات اشتباه، فضائي را ايجاد مي‌کنيم و بعد در اين فضا راجع به مسائل جزئي بحث مي‌کنيم. بايد اين مفروضات را فرو ريخت و در باره رسانه در جمهوري اسلامي فضاي جديدي ايجاد کرد.
از شبکه هفت سيما برنامه‌اي پخش مي شد به نام مشاعره. چهار نفر دور يک ميز مي‌نشينند و شروع مي‌کنند به شعر خواندن. حتي جايزه‌اش را هم تلويزيون نمي‌دهد و مؤسسه ديگري مي‌دهد ولي اين برنامه ازبسياري برنامه هاي پر خرج تلويزيوني هم جذاب‌تر و در عين حال بسيار کم هزينه تر است و جداي از اينکه در حد خودش سرگرم‌کننده است، اطلاعات باارزشي هم به مخاطب مي‌دهد. متاسفانه بسياري از گردانندگان رسانه ملي از ابتدائيات کار رسانه اي هم غفلت مي کنند. رسانه مبتني است بر ارزش‌هاي خبري. ارزش‌هاي خبري چيست؟ درگيري، دربرگيري، استثنا، شهرت، شگفتي، مجاورت و... شما اگر هنر داشته باشيد و کارشناسانه به رسانه نگاه کنيد، متحير مي مانيد که کساني دارنديک سري مشهورات غيرعلمي و دروغين را در فضاي تئوريک بحث‌هاي رسانه‌اي به پارادايم غالب تبديل مي‌کنند و اين در حالي است که بعضي بديهيات و ابتدائيات رسانه را در مواضعشان و عملشان نفي مي کنند و بعد، چه در داخل صدا و سيماي ما چه بيرون از آن در آکادمي هاي منفعل و غرب زده علم ارتباطات ، ادعا مي‌کنند که ما تئوريسين‌هاي رسانه در اين کشور هستيم!
مثلا با ارزش خبري درگيري ، شما مي‌توانيد مخاطب را ببريد در فضاي زردي مثل برنامه نود و راجع به مطالب بي‌ربط و پوچ، جنجال و چالش و درگيري ايجاد کنيد و به دنبال آن جذابيت رسانه‌اي برايش درست کنيد، چون" درگيري" جذاب است. فرض کنيد همه دارند توي خيابان راه مي‌روند. دو تا بچه شروع کنند به دعوا کردن، همه برمي‌گردند نگاه مي‌کنند؛ پس بگوئيم همه‌اش کتک‌کاري نشان بدهيم تا جذابيت ايجاد شود؟ بله، درگيري، جذاب است وجلب توجه مي کند ، ولي درگيري هزار نوع دارد، رقابت هزار نوع دارد، تنازع هزار نوع دارد. مشاعره هم واجد ارزش خبري درگيري است. 6،5 نفر نشسته‌اند و هر يک تلاش مي‌کند که از ديگري ببرد. اين هم يک مسابقه است و" مسابقه"، جذاب است، ولي الزاماً مسابقه فوتبال که نبايد باشد. در امريکا به جاي فوتبال بسکتبال اين جذابيت را دارد و در رسانه‌هايشان به بسکتبال ضريب مي‌دهندو جامعه چند صد ميليوني ايالات متحده گرايش چنداني به فوتبال ندارد. ما اگر کار رسانه اي بلد باشيم و مرعوب مشهورات نشويم الان شايد در تمام دنيا هيچ رسانه‌اي به اندازه صدا و سيماي ما ظرفيت رسانه‌اي نداشته باشد.

در کل جهان؟
بله، در کل جهان. چرا؟ چون جمهوري اسلامي الان کانون و قطب درگيري‌هاي اساسي در تمام دنياست. جمهوري اسلامي ماهيتاً با تمام جهان استکبار درگير است. اين يعني يک پتانسيل ويژه رسانه اي .
شما مي‌خواهيد فلان رشته دانشگاهي را در اينجا راه بيندازيد، کشورهاي غربي قلقلکشان مي‌آيد و با شما درگير مي‌شوند. شما مي‌خواهيد در يک رشته علمي در اين کشور پيشرفت کنيد، هزارتا مانع سر راهتان مي تراشند. يعني اين ظرفيت درگيري، دائمي است. لذا مي‌خواهم بگويم اگر بنده نه حزب‌اللهي باشم، نه ايدئولوژيک نگاه کنم و نه ارادتي به جمهوري اسلامي داشته باشم و فقط از بعد يک آدم رسانه‌اي و يک ژورناليست بي‌طرف قضاوت کنم وقتي به اين جامعه نگاه مي‌کنم و حجم درگيري‌هائي را که در لايه‌ها و سطوح مختلف با جهان استکبار هست را ببينم بايد بگويم مي شود صدها و هزاران مستند از آن ساخت.
شما مي‌خواهيد در عرصه علوم مختلف مثل پزشکي، مهندسي، فيزيک، مکانيک و هوافضا و... پيشرفت کنيد. در عمده اين رشته‌ها با يک چالش استکباري مواجه هستيد و براي اينکه پيشرفت کنيد، مجبوريد با مستکبرين چالش کنيد، يعني حتي فضاهائي که در کشورهاي ديگر، از اين جهت هيچ ارزش خبري ندارند، در جمهوري اسلامي ارزش خبري دارند. توليد فلان ماده يا انجام فلان پژوهش، ممکن است در بسياري از کشورها ارزش خبري نداشته باشند، ولي در جمهوري اسلامي داراي ارزش خبري هستند. چرا؟ چون کفه جمهوري اسلامي را در چالشي که با غرب دارد، سنگين مي‌کنند. اينها را چه کسي بايد ببيند و به مردم بنماياند؟ رسانه! ولي رسانه‌اي که گرفتار ابتذال و بي‌همتي است نمي تواند اين چنين باشد.

مصاديق اين ابتذال کدامند؟
خيلي از برنامه‌هائي که از صدا و سيماي جمهوري اسلامي مي‌شنويد و مي‌بينيد. سيمافيلم مي‌گويد که در ظرف 6 سال 600 تا فيلم ساخته، يعني سالي 100 تا و هفته‌اي دو تا فيلم تلويزيوني. بسيار خوب. بيايند و توضيح دهند که از 600 تا فيلمي که ساخته اند، نبايد حداقل 60 تا از آنها ديده مي‌شد؟ نمي‌گويم 500 تا از 600 تا، ولي ده در صد را که بايد نشان بدهيد. 9 تا فيلم تجربه کنيد، يک فيلم درست و حسابي بسازيد. خودتان بگوييد از اين 600 فيلمي که در سال مي‌سازيد، چند تاي آنها ارزش چند بار ديده شدن را دارد؟ و اصلا راجع به چه موضوعاتي ساخته ايد؟ قرار است فيلم‌ها را تا اين حد ضعيف توليد کنيد و دائماً هم فقط دعواي زن و شوهر و مادرشوهر و عروس و قتل و پليس‌بازي و اين ... را بسازيد؟ بياييد و در حوزه‌هاي ديگر کار کنيد. چرا فيلم‌هاي سياسي نمي‌سازيد؟ چرا بحث‌هاي بين‌الملل جمهوري اسلامي را نمي‌سازيد؟ ما 16000 شهيد ترور داريم!! شما 600 فيلم ساختيد، يکي از آنها در باره يک شهيد ترور هست؟
ده‌ها نماينده مجلس شما شهيد شدند، عده زيادي از وزراومعاونينشان ترور شدند، رئس‌جمهور شما ترور شده، نخست‌وزير شما ترور شده. اسمش را هم گذاشته‌اند صدا و سيماي جمهوري اسلامي! صدا و سيمايي که اين قدر بي‌اعتناست که اگر رئيس‌جمهورش را بکشند عين خيالش نيست، رسانه‌اي که تا به حال 200 تا سريال ساخته و يکي از آنها راجع به اينها نيست، چه جوري بايد بي‌اعتنائي خود به تاريخ انقلاب را ، بيان کند؟ خانم ندا آقاسلطان کشته مي‌شود، همه دنيا او را مي‌شناسد. خانم شهناز حاجي‌شاه را چرا کسي نمي‌شناسد؟ شهناز محمدي را چرا کسي نمي‌شناسد؟ مريم فرهانيان را چرا کسي نمي شناسد؟ اينها شهداي جنگ ما هستند، شهداي بمباران هم نيستند. اسلحه دستشان بوده و با صدام مي‌جنگيدند. با چه کسي؟ با صدامي که الان معادل هيتلر هست. ما 290 شهيد در هواپيماي مسافربري داشتيم. چرا اسم يکي از اين شهدا را اين ملت بلد نيستند؟ آن همه زن و مرد و کودک و پير و جوان شهيد شدند. اينها هر کدامشان يک زندگي داشتند، يک ماجرا داشتند، يک رمان و يک سريال هستند. از اين گذشته از بيش از 10 کشور دنيا در آن هواپيما مسافر بوده است. شما مي‌توانستيد با ساختن يک فيلم مؤثر از اين ماجرا در دنيا احساس همدردي ايجاد کنيد. بي‌سابقه است که يک ملتي در ظرف 30 سال اين همه ماجرا داشته باشد؛‌ حيرت‌انگيز است. شما يک کشور در کل جهان به من نشان بدهيد که در عرض 30 سال اين همه ماجرا از سر گذرانده باشد، به‌خصوص در دهه اول انقلاب . اما رسانه‌اش اين همه منفعل باشد.
يک انقلابي با آن عظمت که همه معادلات جهاني را به هم مي‌ريزد و همه نظريه‌پردازان درجه يک دنيا مي‌گويند که اين انقلاب مبدائي و نقطه عطفي در تاريخ است و حتي تحولاتي را در خود غرب ايجاد مي‌کند. انقلابي که عميقاً مردمي است. انقلاب ما که کودتا نبود؛ انقلاب ما که حاصل شلوغ شدن صرفاً دو تا محله شمال تهران نبود، در تمام کشور بود. در 16 شهر حکومت نظامي برقرار شد که يکي از آنها جهرم، شهر کوچکي در استان فارس است، يعني از تهران تا مشهد تا قم تا اصفهان تا کرمان و حتي شهرهاي کوچک. انقلاب اسلامي ميليون‌ها ماجرا دارد. چرا؟ چون يک انقلاب مردمي است، يعني هر کدام از کساني که در تظاهرات شرکت مي‌کردند، يک خاطره جذاب دارند که آن خاطره مي‌شود يک داستان و آن داستان حداقل مي‌شود يک فيلم تلويزيوني، پس صدها هزار و بلکه ميليون‌ها ماجرا فقط در انقلاب داريم، از طرف ديگر هم هشت سال جنگ که ظاهراً طولاني‌ترين جنگ تاريخ قرن بيستم است. هشت سال جنگ، آن هم با چه عرض و طولي، با بيش از 200 هزار شهيد. هر يک از اين شهدا يک داستان نيستند؟ از شهيد 13 ساله شما که شهيد فهميده باشد تا پيرمرد 70 ساله اما براي چند نفر از آنها يک سريال يا فيلم قوي ساخته اند؟
طي اين 30 سال فقط چند تا کودتا عليه جمهوري اسلامي شده است؟ شما مي‌توانيد در انواع و اقسام ژانرهاي پليسي و اطلاعاتي و جنگي و... از ماجراهائي که در تاريخ انقلاب و جنگ ما روي داده، ده ها هزار داستان و سريال و فيلم تهيه کنيد . در امريکا يک جان اف کندي‌ را کشته‌اند، تا حالا چند تا فيلم و مستند از او ساخته‌اند؟ فقط يک جنگ را در نظر بگيريد. چقدر جريانات جاسوسي در اين ماجرا وجود داشت؟ اين همه گراهائي که مي‌دادند و تهران و نقاط مرزي را مي‌زدند و....اين همه جاسوس بودند. يا در ژانر اجتماعي، اتفاقي که در اثر انقلاب در جامعه ايران افتاد، جا به جا شدن طبقات، پديد آمدن يک فرهنگ جديد اجتماعي، فرهنگ پنجاه و هفتي، فرهنگ ايثار، فرهنگ مواسات، فرهنگ همدلي. تا دلتان بخواهد انواع و اقسام اين مباحث و بعد چالش‌هاي بعد از جنگ. يک" خانواده پواسونار " که فرانسوي‌ها راجع به فضاي بعد از جنگ خودشان ساختند، در باره دوره پس از جنگ ما ساخته شده؟ ژانر عاشقانه همين طور. عشق‌هائي که در دوره انقلاب و دوره جنگ بوده. هر شهيدي خانواده‌اي دارد، عشق مادر و فرزند، عشق پدر و فرزند، عشق زن و شوهر. يک صدم اينها را توانسته‌ايم بيان کنيم؟
حتي من موافق نيستم که جنگ را صرفاً با سردارانش بشناسيم. جنگ نبايد در همت وزين الدين و خرازي و... محدود شود. به نظر من يک بسيجي معمولي هم حرف براي گفتن دارد و اتفاقاً هنر امثال همت اين بود که بسيجي بودند. يعني همان موقع هم که رأس بودند، خاکي بودند؛ يعني حتي وقتي که در رأس قرار مي‌گرفتند، مثل يک بچه بسيجي خيلي معمولي در جنگ حضور داشتند.

در زمينه ورزش چطور؟
يک کار خوبي در باره شهداي ورزشي در تلويزيون شده به نام «بر سکوي افتخار» که در باره شهداي ورزشکار است که متأسفانه زمان پخش بدي دارد.. هر کدام از اينها مي‌تواند يک فيلم سينمائي جذاب باشد. از رشته‌هاي مختلف در آن هستند، از تکواندو بگيريد تا فوتبال و بسکتبال و شنا و تيراندازي و کشتي. ما فقط 1200 شهيد ورزشکار حرفه‌اي داريم که مقام استاني يا کشوري داشته‌اند، جداي از اينکه مثلاً از يک تيم 11 نفره فوتبال 5 نفرشان شهيد شده‌اند و ...
لذا شما در هر حوزه‌اي که نگاه کنيد، انقلاب اسلامي و جريانات قبل و بعد از آن، درام و ماجرا دارند ولي متأسفانه اينها ديده نشده‌اند.

به نظر شما راهکار ترميم بي اعتمادي مخاطب به رسانه ملي چيست؟
به نظر من ظلم است که بخواهيم صرفاً سياسي به اين قضيه نگاه کنيم و بگوئيم اين عدم اعتماد فقط در موضوعات سياسي نسبت به صدا و سيما وجود دارد. اگر يکي از بچه حزب‌اللهي‌ها اين امکان را پيدا مي‌کرد که برود و يک شبکه ماهواره‌اي بزند که به جاي برنامه‌هاي زرد صدا و سيماي فعلي يک برنامه‌اي در حد راز مي‌ ساخت، آن وقت فکر مي‌کنيد بچه حزب‌اللهي ما مي‌نشست برنامه صدا و سيماي آقاي ضرغامي را نگاه کند؟ چون بعضي‌ها مي‌گويند آقاي ضرغامي يک چيزهائي را سانسور کرده، بنابراين ملت به تلويزيون‌هاي بيگانه رغبت پيدا کرده‌اند. من مي‌گويم آن بخشي که صدا و سيماي ما از حزب‌اللهي‌ها و معارف انقلاب سانسور کرده، اگر ما قدرت اين را پيدا کنيم و يک شبکه بزنيم و همان‌ها را پخش کنيم، صدا و سيما ديگر هيچ جذابيتي ندارد! يعني اگر ما به ماهواره برسيم، آن موقع معلوم خواهد شد که صدا و سيما در مورد بچه حزب‌للهي‌ها چقدر سانسور کرده است.

يعني شما مي‌گوئيد اگر فضاي کاملا باز باشد و دو طرف بيايند و همه چيز را بگويند ...
اصلاً دو طرفي وجود ندارد! مشکل ما همين است. اين نکته ظريفي است. سر مشهورات بحث نکنيم. هي مي‌گويند دو طرف. انقلاب اسلامي يعني چي؟ از بعد از مشروطه تا انقلاب، آقايان روشنفکرها، آقايان غرب‌شيفته‌ها هر چه خواسته‌اند، گفته‌اند و تا توانسته‌اند مسلمان‌ها را سرکوب کرده‌اند. يک نمونه‌اش دوره رضاخان است. در دوره رضاخان، روشنفکرها و رضاخان ائتلاف کردند و به زور سرنيزه، مسلمان‌ها را خفه کردند. حتي در ابتدائيات مسائل ديني و سنتي ما مشکل ايجاد کردند؛ از حجاب گرفته تا روضه را ممنوع کردند و تمام روشنفکرها يا طرفداري کردند ويا سکوت کردند . در دوره محمدرضاهم همين جور. من مي‌خواهم بگويم حرف‌هايشان را زده‌اند و انقلاب اسلامي يک نتيجه‌گيري است، يک رفراندوم است.

ممکن است بگويند اين مال 30 سال پيش بوده است و الان فضا تغيير کرده است.
انقلاب اسلامي آمده رفراندوم کرده و غرب و غرب زده ها 30 سال است با اين رفراندوم در افتاده اند.صد ها هزار نفر از بهترين فرزندان اين ملت را اربابان و حاميان آمريکايي و انگليسي و اروپايي همين معانداني که دم از آزادي بيان مي زنند قتل عام کردند .اين همه جنايت را چه کسي در حق اين ملت کرد ؟ميراژ و سوپر اتاندارد و اگزوسه را چه کسي به گرگي مثل صدام داد و او را به جان اين ملت انداخت ؟ همان فرانسه اي که روشنفکر ما افتخار مي کند نشان دولتي اش را به گردن بياويزد و در مقابل دولتي که بالاترين ميزان راي را ملت به او داده بايستد ! همين ها را باز مي‌بينيد در فضاي رسانه‌اي ما کودتا کرده‌اند. فضاي رسانه‌اي ما فضاي رسانه‌اي جمهوري اسلامي نيست و در بسياري از موارد اصلاً نسبتي با جمهوري اسلامي ندارد. اينها در همين صدا و سيماي ما ببينيد با چه پررويي حضور پيدا مي کنند. يک خواننده مردمي که پرفروش‌ترين کاست‌هاي موسيقي سنتي را دارد، با رئيس‌جمهور منتخب 25 ميليون از ملت روبوسي مي‌کند. بعد ببينيد چه کارش مي‌کنند. کساني که ادعايشان آزادي بيان است، کساني که ادعايشان احترام به انسان‌هاست، احترام به هنرمند است و... کثيف‌ترين شيوه‌ها را به شديدترين وجه از تلويزيون فارسي امريکا تا فلان وبلاگ به کار مي‌گيرند تا نداي مخالف خودشان و همراه با اکثريت مردم را سرکوب کنند. استکبار داخلي مثل اربابان آمريکاييش دگرانديشي را حاضر نيستند تحمل کنند. به‌خصوص در سال گذشته رو شد که چقدر ديکتاتور و مستبد و فاشيست هستند، يعني براي اقليت فتنه گر هيچ تعبير بهتري از فاشيست نمي‌توانم به کار ببرم.
در آغوش انگليسي که سابقه تاريکش در حمايت از کودتا و ديکتاتوري در ايران روشن است و با امکانات رسمي ودولتي انگليس تمام تلاششان را کردند که راي ملت را وتو کنند و جمهوريت نظام را به نفع اقليت بسيار محدود زياده خواه بر بياندازند و باز ادعا مي کنند ما بيطرف و دموکرات هستيم .
اينها رسماً فاشيست هستند، يک اقليتي که مي‌خواهند اکثريت قاطع ملت را با زور سياسي و اقتصادي و تبليغاتي اربابان غربيشان خفه کنند.
اتفاقا به لحاظ نظري نيز حسين بشريه سال قبل در مصاحبه اي رسما گفته بود که جنبش سبز بايد راديکال تر شود که البته سرنوشت آن همان فاشيسم خواهد بود.
فاشيستهايي هستند که مي‌خواهند هولوکاست روشنفکري راه بيندازند و مي‌گويند چرا جمهوري اسلامي اجازه راه انداختن هولوکاست را در ايران به ما نمي‌دهد؟ مي‌گويند هر کسي غير از آن اقليت مطلقي که پاي کار آنها ايستادند، بخواهد حرف بزند بايد خفه شود. يا اگر مي خواهد حرف بزند، به او اجازه مي‌دهيم، ولي جامعه بايد کاملاً طبقاتي اداره شود. او بايد بداند رده دوم و «جوات موات» است، بداند ما برتريم. بعد شما مي‌خواهي رسانه جمهوري اسلامي را اداره کني، بيائي بگوئي اينها هم باشند، مردم هم باشند؟ هر دو" طرف" باشند؟ کدام دو طرف؟ آنها با ملتي که اين همه وقايع تاريخي را پشت سر گذاشته و صدها هزار شهيد داده، يکسان نيستند. جمعيتي که کاملاً در چارچوب خواستها و مطامع اسرائيل و امريکا حرکت مي کنند ، بايد بگويند ما يکي، کل ملت هم يکي؟!! تازه اين را هم نمي‌گويند. مي‌گويند کل ملت صفر، ما صد. نخير آقا! شما تشريف ببريد توي «بي.بي.سي» و «وي.او.اي» حرف‌هايتان را بزنيد که دارند هم مي‌زنند. اين هم يک مشهوري است که بايد از شرّش خلاص شد.
يا مشهور ديگر اينکه هم چپ باشد، هم راست باشد وبي خيال ملت. هم ناطق نوري در رسانه ملي باشد هم سيد محمد خاتمي و ديگر رسانه درست مي‌شود! کي گفته؟ اول اين را اثبات کنيد که مثلا اين دو نفر نوعي و جناح هايشان نماد همه ملتند و با کل ملت برابري مي‌کنند، بعد اين حرف را تکرار کنند.
اگر دهها ميليون آدمي که نسبتي با اين بازيهاي سياسي کارانه ندارند از رسانه ملي حذف شوند صدا از کسي در نمي آيد اما ...

از ديد شما کارويژه رسانه ملي چه بايد باشد؟
رسانه دو تا کار بايد بکند. يکي اينکه داشته‌هاي ملت را عرضه کند، يکي ديگر اينکه بايد نداشته‌هاي جامعه را مطالبه کند. نبايد بگوئيم که رسانه صرفاً بايد نداشته‌ها را به رخ بکشد. اعتراضي که ما الان به‌خصوص به عنوان رسانه ملي داريم اين است که چرا داشته‌هاي ملت را رو نمي‌کني؟ اين ملت اين همه داشته هاي فرهنگي، علمي، اجتماعي، ادبي، هنري و...دارد. شما به هر حوزه‌اي ورود کنيد، اين ملت داشته ها دارد و نه تنها در منطقه که در جهان مي‌تواند در بسياري از اين حوزه‌ها حرف بزند.

مثلاً؟
کل ليگ برتر چند تا فوتباليست دارد؟ 20 تا تيم 20 نفره هم که حساب کنيد، مي‌شود 400 نفر و آن وقت ببينيد براي 400 نفر بازيکن فوتبال، چقدر از وقت تلويزيون اشغال مي شود؟ بعد برويد در دانشگاه‌ها و ببينيد چند دانشجوي نخبه داريد و تلوزيون چقدر به اين نخبه ها اهميت مي دهد؟
آقاي ضرغامي در همين يکي دو ماه در کل شبکه‌هاي راديوئي تلويزيوني، بالاي چند ساعت در باره آقاي علي کريمي بحث گذاشته، بعد شما يک جمعيت دو ميليوني دانشجوئي داريد که از ميان آنها 50 هزار نفرشان هم درس‌خوان و در پژوهشگاه‌ها و آزمايشگاه‌ها و کتابخانه‌ها مشغول کار جدي علمي نيستند که ارزش وقت گذاشتن داشته باشند؟

احتمالا توجيه صدا و سيما اين است که مثلاً علي کريمي درس نخوانده که نخوانده باشد، ولي مشهور است، بالاخره فوتبالش خوب است و اين در جذابيت خبري نقش دارد.
حتي با قبول اين فرض، مثلا علي کريمي که بازيکن‌ خوبي است، نصف شهرتش را براي درگيري‌ها و حاشيه‌ها به دست آورده است. يعني فضاي رسانه اي در اختيارش بوده تا شهير شود اما ايا صدا و سيما نمي تواند اين درگيري را به اين صورت نشان دهد که فلان نخبه علمي، در شبي که همه پاي تلويزيون نشسته‌اند و جام جهاني نگاه مي‌کنند، در کتابخانه يا آزمايشگاه نشسته و دارد براي اين ملت کار مي‌کند و زحمت مي‌کشد و دست‌کم به اندازه يک دريبلي که آقاي کريمي مي‌زند، ارزش دارد؟ اين زيبائي ها را بايد به رخ کشيد. هنرمند يعني اين که زيبائي را نشان بدهد. بايد در کنج آزمايشگاه‌ها و کتابخانه‌ها اينها را کشف کند و به چشم بياورد. هنر رسانه اين است. ارزش خبري هم دارد. ده‌ها هزار پژوهشگري که دارند در ايران فعاليت مي‌کنند، يک صدم 400 تا بازيکن ليگ، رسانه‌ها را به خود اختصاص نمي‌دهند با اينکه دارند براي اين ملت زحمت مي کشند و مطمئنا ارزش زحماتشان براي ملت و براي پيشرفت کشور کمتر از زدن توپ به تير دروازه نيست. 800 ميليون آقاي علي دائي را مي‌کنند 650 ميليون، صدا و سيما ساعت ها برنامه در باره‌‌اش پخش مي‌کند، يعني فقط برنامه نود نيست. همه شبکه‌هاي راديوئي و تلويزيوني را که سر هم کنيد، ساعت ها مي‌شود، بعد فلان محقق و پژوهشگر شما که ماهي 700هزار تومن حقوق مي‌گيرد، مي‌خواهد يک پروژه علمي را به ثمر برساند که اگر به نتيجه برسد، ميلياردها تومان صرفه‌جوئي ارزي براي مملکت دارد و او حتي نمي‌تواند يک خبر در يک روزنامه بزند که آقاي فلان مافياي فلان دستگاه سياسي و فلان جناح حزبي يا سيستم مديريتي، پدر ما را درآورده‌ و جلوي پيشرفت ما را گرفته است. شما چند بار ديديد که چنين مسائلي در تلويزيون مطرح شود؟ اين مسائل براي مردم جذاب نيستند؟ پيشنهاد مي‌کنم يک شب به جاي برنامه نود، آقاي جهانشاهي را بياورند، ببينم او جذاب‌تر است يا علي دائي؟ جذاب‌ترين برنامه نود را بياوريد و در کنارش يک شب آقاي عليرضا جهانشاهي را دعوت کنيد، ببينيم کداميک جذاب‌تر است؟

با اين اوصاف يک سئوال مهم اين است که بچه حزب‌اللهي‌ها چه کار کرده‌اند؟ خود شما که منتقد جدي عملکرد صدا و سيما هستيد چکار کرده ايد؟ آيا شده تاکنون توليدات و مستندات خود را به صدا و سيما بفرستيد و بخواهيد آنها را پخش کنند؟
ما چهار مستند ايران ‌سبز، دختر لر، خيابان شهادت و پايان فراموشي را به صدا و سيما فرستاديم اما دريغ از هيچ توجهي. حتي من مي گويم اين 4 مستند اهميتي ندارد. همين مستندسازهائي که آقاي طالب‌زاده در برنامه راز آورد. طرف مي‌گويد آقا! من بيست سال است که دارم کار مستند مي‌کنم. در لبنان اين را ساخته‌ام، در کشمير اين را و.....اينها کجا هستند؟ چرا در صدا و سيما ديده نمي‌شوند؟ چرا ضريب نمي‌گيرند؟ چرا صدا و سيما يکي از اين مستندها را پخش نمي کند؟ همين الان شبکه مستند ديجيتال دارد پخش مي‌شود. اما حتي يکي از مستندهائي که بچه حزب‌اللهي‌ها ساخته‌اند در آن نيست. يعني اگر به همان کساني که آقاي طالب‌زاده در برنامه‌اش آورده بود بگويند شما مستندهايتان را بياوريد، هر کدامشان دست‌کم ده بيست تا فيلم مستند دارند که بياورند. از آن ها ببينيد چند تا در تلويزيون پخش شده؟

نظرتان پيرامون حکم يک ساله رهبر انقلاب در سال گذشته براي تمديد مسئوليت آقاي ضرغامي بر سازمان چيست؟
بسيار معنادار بود.اولا خود حکم با تاخير بيش از 5 ماهه صادر شد ثانيا اشاره به برنامه ريزي يکساله شد اين براي اولين بار درباره رييس سازمان صدا و سيما اتفاق افتاد . اين يعني آقاي ضرغامي بايد نسبت به عملکردش بيشتر پاسخگو باشد. بايد مطالبه کرد واز رئيس صدا و سيما پرسيد در مورد دستوراتي که رهبري به شما داده است چه کار کردي؟ تا مطالبه مردمي به وجود نيايد، اين حرف‌ها هم در بوروکراسي حضرات گم مي‌شود.

گويا يک بار خود آقاي ضرغامي گفته من مي‌خواهم تغييرات جدي در سازمان انجام دهم اما بدنه همراهي نمي کند. شما اين حرف را قبول داريد؟ حتي ايشان گفته قريب به 70% بدنه سازمان با ما نيستند.
خير با آن 30% ديگر چه کردند؟ اورانيوم که غني نمي‌کنند. آن 70% مثلاً خيلي کارهاي مهمي مي‌کنند؟ خيلي توان هاي عجيب و غريبي دارند ؟! چرا صدا و سيما مثلاً از همين مستندسازهائي که آقاي طالب‌زاده آورده بود، استفاده نمي‌کند؟ چرا مسئوليت‌ها را به آنها نمي‌دهند؟ اتفاقاً اگر مي‌گوئيد که در داخل سازمان کسي را نداريد که اثر خوبي بسازد، پس وقتي از بيرون کار باارزشي به تو مي‌دهند، بايد استقبال کنيد و آن را پخش کنيد. يا لااقل بايد قدر همان سي درصد را بدانيد .

البته طي يک سال اخير صدا و سيما تغييراتي داشت، مثل برنامه ديروز، امروز، فردا، مستند شاخص و... اما همان طور که پيش‌بيني مي شد، اينها مقطعي بودند، با اين اوصاف چه نمره‌اي به صدا و سيما طي يک سال اخير مي‌دهيد؟
بعضي از اتفاقات مثبتي که در صدا و سيما افتاد، حاصل حکم آقا نبود، چون اگر قرار بود صدا و سيما نسبت به احکام رهبري واکنش کامل و درستي نشان بدهد، در طي اين سال‌ها آقا به بسياري از نکات مهم اشاره کرده‌اند. به‌طور مشخص فکر مي‌کنم در آبان يا آذر 83که آقاي ضرغامي تازه منصوب شده بود، آقا يک سخنراني داشتند که در تلويزيون هم پخش شد و آن زمان آن را کامل در نشريه سوره هم چاپ کرديم. آقا آنجا خيلي نکات مهمي گفتند.

مثلاً چه نکاتي؟
يکي در بحث عدالت‌خواهي و تجمل‌گرائي بود. ايشان فرمودند: «تجمل‌گرائي را تخريب کنيد.» نگفتند تجمل‌گرائي نکنيد، گفتند تخريب کنيد، يعني صدا و سيما بايد تجمل‌گرائي را تخريب کند. چه کسي مي‌تواند تجمل‌گرائي را تخريب کند؟ کسي که تجمل‌گرائي را ترويج نکند و آن را مستحق تخريب بداند؛ ولي اين صدا و سيمائي که ما مي بينيم، نه تنها تخريب نمي‌کند، نه تنها موضعش در برابر تجمل‌گرائي، بي‌طرف هم نيست، بلکه انواع و اقسام تجمل‌گرائي را ترويج مي‌کند. يا بحث جنگ نرم را آقا در همان سال در سخنراني مشهورشان فرمودند. جنگ نرم يعني مبارزه با زرسالاران اقتدارطلب جهاني. زرسالاران اقتدارطلب در دنيا چه کساني هستند که دارند تلاش مي‌کنند جنگ رسانه‌اي عليه جمهوري اسلامي راه بيندازند؟ شما مگر مي‌توانيد با زرسالاران اقتدارطلب داخلي که ادامه همان سرمايه‌داري جهاني در ايران هستند، در نيفتيد و بعد بخواهيد با اربابان آنها در بيفتيد؟ اينها يک کليت به هم پيوسته هستند. يا مثلاً بحث عمده ديگري که آقا مطرح کردند، راجع به روشن‌بيني ديني و پرهيز از نظريه جذب بود که مي‌گويد دين را با يک سري افزودني‌هاي غيرمجاز به مردم معرفي کنيد و براي مردم جا بيندازد. جالب است که نويسنده سريال فاصله‌ها در مصاحبه‌اي رسماً اين را بيان مي‌کند که ما در سريال نرگس هم مي‌خواستيم روابط پسر و دختر را عادي کنيم، ولي در آنجا به ما اجازه ندادند و موفق نشديم، ولي در اينجا ديگر موفق شديم! يعني از مذهب به عنوان يک چيز حاشيه‌اي استفاده کرديم تا اهداف ديگري را پيش ببريم نگاه صدا و سيما از لحاظ اجتماعي و فرهنگي، به نگاه فتنه مغزپسته اي نزديک است. نگاهش نگاه تحقير مستضعفين است، نگاهش نگاه حذف مستضعفين و بي اعتنايي به ظرفيت هاي عظيم رسانه اي آنهاست. حالا صدا و سيما دستش مي‌رسد مستضعفين را از فضاي رسانه پاک مي‌کند، آنها مي‌خواستند اگر زورشان برسد، از فضاي سياست حذفشان ‌کنند. آنها مي‌خواستند هر کسي را که مطالبات زياده‌خواهانه آنها را قبول نداشت و قبلاً صدا و سيما آنها را از صفحه رسانه‌اي کشور حذفشان کرده بود، حتي از صفحه انتخاب در جمهوريت حذفشان کنند.
لذا تناقضي در رفتار صدا و سيما پيش آمد، چون نمي توانست از لحاظ سياسي با فتنه مغز پسته اي همراهي کند، بدون اينکه توجه کند بالاخره آن فرهنگ مصرف گراي غرب زده زياده خواه در سياست و حکومت هم نمي تواند ازآن فضا جدا باشد و دل بکند و يک ارتباط سيستماتيک با هم دارندبنابر اين پارسال مجبور شد به يک سري عناصر حزب‌اللهي که داخلش بودند،اهميت بدهد؛ يعني ضرائب عوض شد و باز حزب‌اللهي‌ها عزيز شدند و طيفي از بچه‌هائي که در معاونت سياسي بودند، دستشان باز شد که يک سري حرف‌هائي را که تا امروز نمي‌توانستند بزنند، بگويند، يعني صدا و سيما با تدبير اين کار را نکرد، بلکه در اثر فشارها و محدوديت‌ها دست به اين کار زد. ما بايد از اين فرصت استفاده مي‌کرديم، ولي بعضي‌ها متأسفانه از اين طرف هيجاني شدند و جو آنها را گرفت. ما که اين صدا و سيما را مي‌شناسيم. اگر اين صدا و سيما رسانه جنگ نرم بود، اگر صدا و سيماي حزب‌اللهي و انقلابي بود، بايد آثاري را در اين پنج شش سال از او مي‌ديديم که اگر رسانه ما درست عمل مي‌کرد، اصلاً فتنه مغز پسته اي پيش نمي‌آمد. چهار پنج تا برنامه ديديم و فکر کرديم تمام شد. در همان برنامه‌اي که يک جلسه هم از ما دعوت شد و رفتيم، من واکنش‌هاي مختلفي را از بچه‌ها گرفتم.

در مناظره با آقاي مطهري؟
بله، بعضي ها‌ از بحث‌هاي آخر من نا راحت بودند که تو چرا دوپينگي پيش نرفتي و تا آخرش نکوبيدي و مثلاً با آقاي مطهري درگير نشدي و چرا گفتي که در ايران آزادي بيان به‌طور کامل و ايده آل وجود ندارد و اين حرف، حرف ضد انقلاب است. حتي شايد مجري آن برنامه هم از من ناراحت شد، ولي من نمي‌توانستم فقط به نوک دماغم نگاه کنم و فقط وقتي طرف کم آورده، ما را بياورد و دوپينگ کند و فردا هم بگويند اين هم نتيجه‌اش. من مي ديدم تا عدالت رسانه اي برقرار نشود مدعيان دروغين آزادي بيان حتي آزادي راي مردم را هم با کمک امپرياليسم رسانه ا ي بر نخواهند تافت . کما اينکه در انتخابات پارسال کردند.. صداوسيماييها هم تا خيالشان راحت شد، بلافاصله آن برنامه را حذف کردند. برنامه ديروز، امروز، فردا را مي‌خواهيم چه کار؟ بگذاريمش کنار. يعني نگاه استراتژيک رسانه ملي، برنامه زرد نود است و به برنامه ديروز، امروز، فردا مثل تاکتيک نگاه مي‌کند و ماها نبايد به يک چنين مديريت سياسي‌کاري اجازه بدهيم که از ظرفيت‌هاي حزب‌اللهي به شکل دوپينگي براي حفظ مصالح و ابقاي مديريت خودش استفاده کند، وگرنه اگر مصالح انقلاب و مصالح مردم برايش مهم بود، وقتي که فضا آرام مي‌شد که بايد ظرفيت‌هاي جديدي پديد مي‌آمد و خيلي از حرف‌ها را در فضاي آرام‌تر مي‌توانستيد بزنيد.

مستندهائي مثل شاخص هم همين طوري هستند، مقطعي و با عجله و...
آنها که اصلاً يک تيم هستند، يعني محورش يکي از نيروهاي حزب اللهي معاونت سياسي است. اين البته نقطه قوت او ، اما نقطه‌ضعف صدا و سيماست. بله، يک بچه بسيجي رزمنده جنوبي زمان جنگ مي‌آيد و پاي کار مي‌ايستد و همين نشان مي‌دهد تو يک بچه حزب‌اللهي را که نخواستي يا نتوانستي حذف کني، يک روزي اين جوري به کارت مي‌‌آيد.

نظر شما به طور خاص در مورد برنامه ديروز، امروز، فردا که مدتي است تعطيل شده چيست؟
مجموعا برنامه موفقي بود اما به نظر من مشکل اساسي‌اش اين بود که بعد از اينکه حرارت فتنه کم شد، نتوانست بحث‌هاي عميقي را مطرح کند و به بحث هاي روزمره دچار شد. مثلاً فلان سريال‌ خارجي و مشايي و ...
بحث‌هاي عميق‌تري وجود داشت و بايد ريشه فتنه را مي‌زد. من در حدي که به عقلم مي‌رسيد، بحث عدالت رسانه‌اي را مطرح کردم که به نظرم خيلي جاي کار داشت. ما به اين گونه مباحث احتياج داريم و در لايه‌هاي عميق‌تر اجتماعي حرف براي گفتن داريم. نبايد خودمان را در سوژه‌ها محصور کنيم بلکه بايد رويکرد ها را عوض کنيم .

از برنامه‌هاي ديروز، امروز، فردا کداميک براي شما قابل قبول‌تر بود؟
من همه‌شان را نديدم، ولي برنامه آقاي قاسمي خوب بود. که رمز موفقيت آن برنامه هم اين بود که حاج سعيد قاسمي از خودش حرفي نزد. بلکه آمد و آيينگي امام و انقلاب را برعهده گرفت. يعني حرفهاي امام را از رو خواند اما حرفهايي که تاحالا سانسور شده بود و براي مخاطب جذاب بود.
ايشان در آن برنامه چه کار کرد؟ آمد کتاب را برداشت و حرف‌هاي امام را از رو خواند و مردم لحن او و سوزي را که در صداي او بود، باور کردند، چون خيلي‌هاي ديگر هم ممکن است بخوانند، ولي مردم باور نکنند، يعني صداقت و عدالت. چيزي که ملت مي‌خواهند، عدالت است، آن هم عدالتي که با يک بيان صادقانه به آنها منتقل شود، چون اگر عدالت را قالتاق‌ها بيايند مطرح کنند، بعد از مدتي ملال‌آور و لوث مي‌شود.

سخن آخر؟
آقاي ضرغامي اگر نخواهد سردار جنگ نرم باشد و همچنان بخواهد به جريانات روشنفکري و غرب زده و انجمن حجتيه‌اي‌‌ها باج بدهد، ريسک باقي ماندنش از ريسک تعويضش بيشتر خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس