سرمقاله روزنامه ها

با وجود اینکه رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا وعده داده است از راه‌حل ۲ دولتی در سرزمین‌های اشغالی حمایت می‌کند اما رفتار چند هفته گذشته او و حمایت بی‌قید و شرطش از اسرائیل نشان داده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

بحران کاهش جمعیت کمبود سیب و پرتقال نیست!

عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

سال‌هاست که هشدارهای نگران‌کننده‌ای از سوی کارشناسان و برخی رسانه‌های دغدغه‌مند در خصوص روند نامطلوب آمار جمعیتی کشور و وقوع بحران جمعیتی در سال‌های پیش‌رو مطرح می‌شود از جمله اینکه با ادامه روند کاهشی نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری، ایران در سه دهه آینده جزو پیرترین کشورهای دنیا می‌شود شرایطی که کشورهایی مثل آلمان یا فرانسه و بریتانیا طی 7 تا 9 دهه به آن رسیدند. اهمیت موضوع در آن است که به اذعان دیدگاه‌های مختلف در سطح جهان، جمعیت با ساختار مطلوب از مهم‌ترین مزیت‌های یک کشور برای توفیق در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و... می‌باشد. متاسفانه آنچه امروز شاهد آن هستیم حاصل تن دادن افراطی به سیاست‌های جمعیتی هدفمند سازمان‌های بین‌المللی و اجرای گسترده طرح‌های تحدید جمعیت و تداوم غیرمنطقی و مشکوک آن در سال‌هایی که دیگر توجیهی برای ادامه این طرح‌ها وجود نداشت می‌باشد. سال‌هایی که دولت، سازمان‌های مختلف، رسانه ملی و... هرچه در توان داشتند با شعارهایی همچون «فرزند کمتر، زندگی بهتر» یا اعمال محرومیت از برخی خدمات برای کسانی که بیش از حد مجاز! فرزند می‌آوردند و اقدامات فرهنگی پررنگ و اثرگذار کاری کردند که امروز همچنان آثار و رسوبات نامطلوب این اقدامات در وضعیت نگران‌کننده نرخ زاد و ولد و دورنمای ساختار جمعیتی کشور و القای باورهای نادرست در ذهن مردم و جوانان عیان است. نتیجه این بود که «ملیندا گیتس» همسر«بیل گیتس» معروف در توئیتی که بسیار تأمل‌برانگیز و تکان‌دهنده بود، با ارائه نموداری نوشت: «سریعترین کاهش نرخ فرزندآوری به ازای هر زن در تاریخ جهان در ایران اتفاق افتاده است.»

اما موضوع جنگ جمعیت و تلاش کشورهای مدعی تسلط بر جهان برای پیشبرد اهداف خود در این زمینه دیگر نه یک توهم بلکه واقعیتی انکارناپذیر است. اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت در کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه و دارای استعداد پیشرفت و استقلال صنعتی و سیاسی و... با برنامه‌ریزی و سردمداری کشورهایی همچون آمریکا و اجرای بازوهای ظاهرالصلاحی همچون سازمان‌های بین‌المللی از قبیل یونیسف و بانک جهانی و... دیگر مسئله پنهانی نیست. نمونه بارز این ماجرا مشروط کردن ارائه کمک‌ها و وام‌های بانک جهانی به اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت در کشورهای در حال توسعه می‌باشد. این در حالی است که بسیاری از کشورهای صنعتی و پیشرفته امروزه نه تنها از اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت خودداری می‌کنند بلکه با انواع و اقسام سیاست‌های تشویقی و تسهیلات درصدد افزایش جمعیت خود هستند چراکه ارزش گوهر ارزشمند جمعیت با ساختار مطلوب و نیروی مولد را به خوبی می‌دانند. حال عده‌ای از مسئولان ما با خوش‌باوری همچنان در خواب غفلت ناشی از اعتماد به نسخه‌هایی که سازمان‌های جهانی برای ما و کشورهایی همچون ما پیچیده‌اند هستند. بدتر از آن به کارگیری برخی جمعیت‌شناسان دوتابعیتی یا تربیت‌شده در دانشگاه‌های غربی و بنیادهای آمریکایی در کشور برای مشاوره یا تحلیل آمار است که در واقع هدف آنها اجرای دیکته سازمان‌های بین‌المللی تابع کشورهای سلطه‌گر در حوزه جمعیت کشور است. خوشبختانه در این زمینه شاهد ورود دستگاه‌های امنیتی و قضایی و تشکیل پرونده برای برخی از این افراد هستیم. در این میان نباید از آمارسازی غلط وضعیت جمعیتی کشور در سال‌های اخیر برای مناسب جلوه دادن شرایط و کشیدن ترمز اقدامات اورژانسی در این زمینه گذشت.

در زمینه اهمیت موضوع جمعیت رهبر معظم انقلاب بیش از 40 بار در سال‌های اخیر هشدار و تذکر داده و خواستار اتخاذ سیاست‌های موثر در زمینه رشد مطلوب جمعیت و پیشگیری از بحران در سال‌های آینده شده‌اند. ایشان در 19 آذرماه 1392 در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند: «یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر می‌کند، تن او می‌لرزد، این مسئله‌ جمعیت است؛... مسئله‌ جمعیت را جدی بگیرید؛ جمعیت جوان کشور دارد کاهش پیدا می‌کند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنی مسئله‌ جمعیت از آن مسائلی نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر می‌کنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل‌ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.» جالب اینکه از این هشدار رهبر انقلاب بیش از هفت سال می‌گذرد و متاسفانه آنگونه که باید شاهد تحرک یا برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری مناسبی از سوی مسئولان برای رفع این مشکل نبوده‌ایم و از آن زمان تاکنون شرایط و آمارهای جمعیتی وخیم‌تر شده است. از ابلاغ سیاست‌های کلی جمعیت از سوی رهبر انقلاب نیز قریب 7 سال می‌گذرد اما متاسفانه کم‌کاری مسئولان امر به ویژه دولت در عمل به این سیاست‌ها کاملاً مشهود است.

درخصوص عوامل اخلال در رشد طبیعی و مطلوب جمعیت در کشور می‌توان چند عامل را ذکر کرد. یکی از عواملی که برای این وضعیت بیان می‌شود، شرایط اقتصادی ایجاد شده به ویژه در سال‌های اخیر است که باعث شده تعداد زیادی از خانواده‌ها از افزایش تعداد فرزندان خودداری کنند هر چند بر اساس بررسی‌ها و پژوهش‌های متعدد اتفاقاً میل و میزان ازدواج و فرزندآوری در خانواده‌های با وضعیت بسیار مطلوب و سطح بالا از خانواده‌های با درآمد متوسط و کمتر از متوسط پایین‌تر می‌باشد، با این حال وظیفه مسئولان اجرایی و اقتصادی کشور است تا با تلاش مضاعف و نه شعار، با هدف رفع موانع ازدواج و فرزندآوری در جهت ارتقای وضعیت زندگی اقشار با درآمد متوسط و پایین‌تر از آن بکوشند. در این میان البته نباید از نقش منفی برخی باورهای غلط القاء شده به ذهن جوانان و خانواده‌ها به خصوص شعار غلط «فرزند کمتر، زندگی بهتر» به راحتی گذشت. متاسفانه پمپاژ این باورهای غلط طی سال‌های متمادی به قدری سهمگین بوده است که بسیاری از خانواده‌ها که توانایی داشتن چند فرزند و رسیدگی قابل قبول به آنها را دارند نیز دچار ترس بی‌جا از افزایش فرزندان شده‌اند در حالی که به اذعان همه کارشناسان خطرات خانوادگی و اجتماعی تک‌فرزندی و آینده این فرزندان فاقد تجربه داشتن برادر و خواهر و بدون تجربه چالش‌های رشددهنده از جمله یادگیری حس گذشت یا بخشش و فداکاری و... در تعامل با آنها و پرورش فرزندانی فاقد اعتماد به نفس کافی و آسیب‌دیده از توجه بیش از ‌اندازه پدر و مادر و تجربه نکردن احساس محرومیت یا چشم‌پوشی از برخی خواسته‌ها یا تمایلات غیرضروری بیشتر از نگرانی از داشتن چند فرزند است.

از سوی دیگر ورود جمعیت انبوه جوان امروزی به سن سالمندی و نیاز آنها به مراقبت‌های خاص در سه دهه آینده آن هم در شرایطی که بسیاری از خانواده‌ها یا فاقد فرزند باشند یا تک فرزند، خود گویای معضل پررنگ آسیب جمعیت سالمندان در سال‌های پیش رو می‌باشد.

در این میان ایجاد برخی موانع بر سر راه خانواده‌هایی که حاضر به فرزندآوری شده‌اند نیز نگران‌کننده است. در سال‌های اخیر توجه بیش از اندازه مرسوم و استاندارد جهانی به موضوع غربالگری‌های دوران بارداری علاوه‌بر تحمیل هزینه‌های هنگفت مالی و روحی و روانی به زوج‌های جوان باعث سقط قانونی یا جنایی سالانه چند صد هزار نوزاد بی‌گناه در کشور شده است. موضوعی که علاوه‌بر گردش مالی مشکوک و بسیار هنگفت صنعت غربالگری با محوریت برخی آزمایشگاه‌های خاص، به دلیل ضعف قوانین و ترس از افتادن مسئولیت به دنیا آمدن یک نوزاد بیمار یا دارای نقص به گردن پزشکان حوزه زنان و فرار آنها از این ریسک، در مواقع بسیاری حتی در شرایطی که ضریب خطای تشخیص در آزمایش‌های غربالگری و سونوگرافی و... نیز در کشورمان بالاتر از استاندارد جهانی است، منجر به صدور دستور سقط حتی در موارد احتمالی و مشکوک می‌شود و خدا می‌داند به همین دلیل تاکنون چه تعداد نوزاد سالم و بی‌گناه قبل از ورود به این دنیا بی‌رحمانه جان خود را از دست داده‌اند! در مواردی همین استرس‌های غیر واقعی تحمیلی به زوج‌های جوان منجر به آسیب نوزاد یا مادر و حتی ترغیب آنها به سقط غیرقانونی شده است. در این بین خطرات ارسال برخی نمونه‌های ژنتیک حاوی اطلاعات محرمانه ژنوم مردم کشورمان به خارج از کشور نیز قابل توجه است.

این شرایط در حالی است که در کشورهای پیشرفته دنیا به هیچ عنوان مانند کشور ما همه زنان باردار را به سمت غربالگری‌های چندگانه و پرهزینه و خطرناک سوق نمی‌دهند و بیشتر نظارت‌های جدی را معطوف به بارداری‌های در سنین بالا (که البته در کشور ما به غلط به تابو تبدیل شده است) و افراد دارای سابقه تولد فرزندان مبتلا به سندروم داون یا سابقه بیماری‌های ژنتیک می‌کنند. در طرح «جوانی جمعیت و تعالی خانواده» که مجلس فعلی تصویب کرده و منتظر تایید نهایی شورای نگهبان است، مواردی از جمله ساماندهی وضعیت غربالگری دیده شده است که در صورت تصویب می‌توانیم به اثرگذاری آن امیدوار باشیم. البته نکته مهم این است که در کشورمان قوانین متعددی در حوزه تسهیل ازدواج و فرزندآوری وجود دارد اما مشکلی همیشگی و تأسف‌برانگیز، بی‌توجهی به قوانین است که بعد از کلی تلاش و بحث تصویب شده اما به جای اجرا خاک می‌خورند. از این نمونه‌ها می‌توان به قانون مرخصی 9 ماهه زایمان که سال‌هاست مورد بی‌توجهی بسیاری از کارفرماها و حتی دستگاه‌ها قرار گرفته یا بی‌توجهی به قانون بیمه زنان خانه‌دار و قوانین دیگر که در صورت اجرا می‌تواند باعث دلگرمی زوج‌های جوان برای فرزندآوری شود اشاره کرد. متاسفانه بیش از 20 درصد از زوج‌های جوان کشورمان دچار ناباروری هستند که البته در مراحل مختلف امکان رفع مشکل و درمان آنها وجود دارد اما متاسفانه هزینه درمان‌های تکمیلی منجر به نتیجه بالاست که جا دارد این هزینه در پوشش بیمه‌ای و حمایت دولت قرار گیرد.

به نظر می‌آید مشکل اصلی کشور ما در حوزه جمعیت باور نداشتن قلبی بسیاری از مسئولان کشور به این بحران پیش‌رو است و گویا در ذهن برخی از آنها این مشکل چیزی در حد کمبود پرتقال یا سیب است که می‌توان با واردات جبرانش کرد. تا وقتی این مشکل در بین مسئولان به باور و دغدغه تبدیل نشود و همچون مسئولان بسیاری از کشورها سیاست‌های تشویقی و موثر و تلاش برای رفع موانع فرزندآوری مورد توجه عملی قرار نگیرد نمی‌توان توقع معجزه و رفع مشکل ساختار جمعیتی را داشت. تا وقتی که منابع هنگفت در کشور به جای رفع مشکلاتی همچون درمان زوج‌های نابارور مثلاً صرف پاداش و حقوق‌های نجومی مدیرانی که گویی تخم دوزرده می‌گذارند می‌شود مشکل حل نخواهد شد.

موضوع پایانی مسئله فرهنگی است. تریبون‌دادن رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی به چهره‌هایی که گاه به جای ترویج ازدواج و فرزندآوری بر خلاف چهره‌ها و سلبریتی‌های مطرح دنیا مشغول فرهنگ‌سازی غلط زندگی مجردی یا نگهداری حیوانات هستند و بی‌توجهی به جایگاه زنان خانه‌دار موفق و الگو، یا رواج برخی سنت‌های غلط از سوی جامعه و خانواده‌ها که با توجه به مشکلات اقتصادی این سال‌ها عمل به آنها سخت‌تر و مانع ازدواج و فرزندآوری بیشتر زوج‌های جوان شده است و غفلت از ترویج سنت حسنه ازدواج آسان از جمله موانع فرهنگی این عرصه است. فراموش نکنیم که اکنون زمان بهره‌مندی از پنجره طلایی جمعیت است که حدود 15 سال از گشوده شدن آن گذشته و چند سال دیگر این امکان ترمیم ساختار جمعیتی به یک رؤیای دست‌نیافتنی تبدیل می‌شود.

جنگ غزه و معادلات قدرت منطقه ای
روزنامه خراسان در یادداشت روز خود نوشت:

بحث خروج آمریکا از منطقه جنوب‌ غرب آسیا موجب خلأ  قدرتی می‌شود که دولت ‌های مختلف را به تلاش برای ایجاد موازنه ‌های جدید سوق داده است. چند هفته پیش در همین جا توضیح دادیم که درگیری دریایی ایران و صهیونیست ‌ها و همچنین حملات سایبری را باید در چارچوبی بزرگ تر برای تعیین حد و مرز قدرت در آینده خاورمیانه دید. به نظر می‌رسد جنگ وحشیانه اخیر را باید در همین چارچوب  نیز تحلیل کرد . صهیونیست‌ها در جبهه های  متعددی درگیری امنیتی دارند که بخش اعظم آن خارج از مرزهای سرزمین اشغالی است. در شمال حزب ا... و شمال شرق سوریه؛ اما وقتی رو به دشمنان قوی خود در مرزهای شمالی می کنند، در پشت سر خود دشمنی گرچه ضعیف‌تر اما فعال و دارای قدرت ضربه را دارند. این ضعف شدید موجب شده است این بار با تمام توان خود برای تغییر موازنه در غزه اقدام کنند.

از آن جهت که اشغال زمینی در غزه غیرممکن است (با توجه به جمعیت و تراکم و تونل های مخفی ) این تلاش باید برای سرکوب شدید مقاومت و منصرف کردن گروه های فلسطینی از هرگونه اقدام در آینده، صورت گیرد. در واقع صهیونیست‌ ها در تلاش هستند تا معادله خود را بر مقاومت تحمیل و با ساکت کردن گروه های فلسطینی، مسئله امنیتی خود در جنوب غرب را برای همیشه حل کنند. این هدف در صورت تحقق،  بخشی از پازل محور مقاومت را ناقص می‌کند و تمرکز اسرائیل بر دیگر قسمت‌های پازل را افزایش می‌دهد. از همین جهت است که اختلافات سیاسی داخلی پس از چهار دور انتخابات  تا حدی درباره این جنگ کنار گذاشته شده و افراد دخیل در حاکمیت این رژیم  متفق‌القول بر تداوم جنگ تا تضعیف قطعی مقاومت در غزه هستند. در طرف دیگر، مقاومت در غزه سعی دارد تا موازنه مد نظر خود را به دشمن تحمیل کند. این اتفاق اما با کمبود شدید امکانات مواجه است؛ کمبودی که علت آن محاصره 15 ساله غزه است.

در واقع تا همین جای کار نیز باید به این جهادگران شجاع تبریک گفت که توانسته اند بیش از 3000 راکت و موشک به سمت سرزمین‌ های اشغالی پرتاب کنند اگر چه چیزی کمتر از 300راکت و موشک (یعنی حدود 10 درصد) در داخل سرزمین‌های اشغالی به زمین نشسته است. با همه این ها باید توجه داشت که طبق برآوردهای اولیه هزینه جنگ در هفته اول برای اسرائیل بسیار سنگین بوده است. برای مثال برآوردهای اولیه نشان می‌دهد فقط برای رهگیری راکت‌ های مقاومت، حدود نیم میلیارد دلار از کیسه صهیونیست ‌ها خرج شده است. تعطیلی سراسری و ترس گسترده در مناطق اشغالی نیز از دیگر هزینه های عمومی برای اسرائیل بوده است. البته موازنه داخلی سرزمین ‌های اشغالی یکی از مهم‌ترین اتفاقات در این دوره از جنگ بوده است. اتفاقی که نیروهای امنیتی اسرائیل را به شدت بهت زده کرده و در صورت گسترش می‌تواند تبدیل به بحرانی عمیق شود. برخی رویش ‌ها و حمایت ها از آرمان فلسطین مانند آن چه در کرانه باختری و مرزهای اردن و لبنان اتفاق افتاد نیز از مواردی است که باید به عنوان رخدادهای جدید و ضربه زننده به اسرائیل نام برد. خلاصه این که متغیرهای متعددی در 10 روز گذشته رخ داده است اما با توجه به اهداف پیش گفته این رژیم بعید  به نظر می‌رسد این هزینه‌ها  فعلا از تداوم عملیات وحشیانه اسرائیل  علیه غزه جلوگیری کند.

در این جاست که فشار خارجی شاید بتواند راهگشای توقف جنگ باشد. متاسفانه کشورهای اسلامی با حداقل اقدامات به این وحشیگری پاسخ داده اند و برخی از آنان نیز در توافق عادی سازی عملا به آرمان فلسطین پشت کرده اند. فشارهای بین المللی نیز در سازمان ملل با مخالفت آمریکا مواجه شده و چندان الزام آور نیست. اما نکته مهم اقدامات مردمی در سراسر جهان برای فشار به دولت‌ ها در مسیر فشار به اسرائیل است. دولت بایدن که در اصل حمایت از اسرائیل تفاوتی با دولت‌ های قبلی ندارد، در برخی فروعات تفاوت هایی با دولت قبلی این کشور دارد. لذا می توان حمایت بایدن از آتش بس را در همین چارچوب دید؛ حمایتی که احتمالا در حد حرف باقی می ماند و به فشار واقعی و اساسی برای توقف جنگ بدل نمی شود. متغیر بعدی روشن شدن دیگر جبهه های اسرائیل است.

امری که قطعا این رژیم  بدون عمق سرزمینی را در فشاری بی سابقه قرار خواهد داد؛ اما مشکل این جاست که دیگر جبهه ها  دارای درگیری‌ها و مشکلاتی هستند که بعید است به این راحتی توان درگیر شدن را داشته باشند.خلاصه این که رژیم صهیونیستی   به دنبال این  است تا مسئله غزه را  یک بار برای همیشه حل کند تا وضعیت قدرت این دولت در خاورمیانه پس از آمریکا تثبیت شود. از همین جهت مسئله برای تمام اضلاع صهیونیست‌ها اساسی است. تداوم حملات موشکی و راکتی و فراگیر تر شدن فشار افکار عمومی جهانی بر دولت ها و حامیان این رژیم  می تواند صهیونیست ها را از تداوم جنگ منصرف کند. باید به غزه و کمک الهی چشم دوخت تا این موازنه به نفع جبهه مقاومت رقم بخورد.

ظرفیت‌های همکاری تهران- ریاض برای منطقه
حسن بهشتی‌پور طی یادداشتی در روزنامه ایران نوشت:

به موازات مذاکرات منطقه‌ای کشورمان در روزهای اخیر دو پیام مهم از سوی مسئولان دیپلماتیک و امنیتی ایران به همسایگان داده شده. آقای شمخانی گفته که «آماده مشارکت با کشورهای منطقه در سازوکار ایجاد امنیت دسته جمعی هستیم.» آقای ظریف هم این‌طور اظهارنظر کرده که «ما آماده‌ایم که تمام اختلافات را کنار گذاشته و در دفاع از حقوق مردم فلسطین متحد شویم.» واقعیت این است که ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت اصلی منطقه علی‌رغم تمام اختلاف‌نظرها، توان حذف کامل تأثیر و نفوذ یکدیگر را ندارند. مهم این است که به نظر می‌رسد دو طرف این واقعیت را پذیرفته‌اند و از همین‌رو در پی آن هستند که تنازع و مخاصمه فعلی را در سطح یک رقابت معمول منطقه‌ای کاهش داده و در همین سطح کنترل کنند.

البته در تمام سال‌های گذشته ایران همواره بر لزوم تنش‌زدایی دوطرفه تأکید کرده بود اما همان‌طور به‌شکل علنی هم روشن بود، عربستان این تصور را داشت که می‌تواند در فرایند مخاصمه برنده میدان باشد.

کما اینکه در صحبت‌های اخیر آقای ظریف هم روایت ایشان از اتفاقاتی که بر سر مسأله یمن افتاده بود به روشنی مشخص می‌کرد که ماجرا چه بوده است.

هرچند زمان و منابع بسیاری قربانی عدم درک درست عربستان از موقعیت شد و فرصت‌های طلایی زیادی از دست رفت اما اکنون واقعیت چهره خود را به سعودی‌ها نشان داده است. تحول مهم دیگری که در این شرایط باعث تغییر رویکرد عربستان شده، تغییر در دولت امریکاست. الان بین ریاض و واشنگتن بر سر سه موضوع خاشقجی، مسائل یمن و آینده برجام اختلافاتی جدی وجود دارد و دیگر نگاه سردمداران ایالات متحده به عربستان مانند نگاه دولت ترامپ نیست. به تبعیت از امریکا کشورهای فرا منطقه‌ای هم به دلایل مختلف و در رأس آنها مسأله امنیت انرژی، مایل به تغییر وضعیت مخاصمه در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس هستند.

همکاری منطقه‌ای خصوصاً بین دو قدرت بزرگ یعنی ایران و عربستان سه ویژگی مهم دارد؛ اول اینکه می‌تواند مشارکت منطقه‌ای را تقویت کند. به هر حال واقعیت این است سیاست دیگر کشورهای منطقه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تابعی از سیاست و اقدامات ایران و عربستان است و عادی‌سازی روابط بین این دو می‌تواند به عادی‌سازی شرایط منجر شود. دوم مسأله افزایش ضریب امنیت منطقه تحت تأثیر مشارکت بازیگران درون منطقه است.

 به این معنا که دیگر این کشورها برای هم تهدید محسوب نخواهند شد. سوم هم موضوع موقعیت کشورهای فرامنطقه‌ای است که در چنین شرایطی بهانه برای حضور آنها کاهش می‌یابد.

هم‌اکنون شاهد هستیم که بازیگرانی چون بحرین، امارات و کویت که سیاست آنها بیشتر متأثر از عربستان بوده هم تمایل خود را به انجام گفت‌وگوهای منطقه‌ای نشان داده‌اند. در این میان عامل برهم‌زننده بازی قطعاً فقط می‌تواند اسرائیل باشد. اینکه در پیام وزیر خارجه و دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان بر مسأله فلسطین تأکید شده به همین دلیل است. مضافاً اینکه فلسطین علی رغم تحولاتی که اخیراً در روابط اسرائیل و برخی اعراب شکل گرفته همچنان موضوعی در جهان اسلام و جهان عرب محسوب می‌شود که حساسیت روی آن زیاد است. یعنی می‌تواند بهانه شروع تنش‌زدایی قرار بگیرد.

با این توصیف در صورتی که اجازه دخالت‌های اغیار در این روند تنش‌زدایی داده نشود و البته تحولات دیگر حوزه سیاست خارجی در همین مسیر باشند می‌توان تصور کرد که آینده مناسبات و روابط منطقه‌ای در سطح خاورمیانه و با در نظر گرفتن نقش ایران، متفاوت‌تر از وضعیت ناپایدار کنونی خواهد بود.

دولت بایدن چگونه بحران فلسطین را به حاشیه می‌راند؟
ثمانه اکوان طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
دموکرات‌های پیشرو در مجلس نمایندگان آمریکا تلاش زیادی برای رأی آوردن بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته میلادی کردند. آنها به رهبری برنی سندرز، گمان می‌کردند با آمدن بایدن به عرصه سیاست آمریکا و کنار رفتن ترامپ می‌توانند در بسیاری از سیاست‌هایی که «مرد دیوانه» برای آمریکا رقم‌ زده بود، تجدیدنظر کنند. یکی از برنامه‌ها، جدای از اصلاحات اقتصادی و تغییرات در ساختار فرهنگی و اجتماعی آمریکا، ایجاد تغییرات چشمگیر در عرصه سیاست خارجی بود. با این‌ حال بایدن در طول حدود ۴ ماهی که در کاخ سفید سکونت یافته است، نشان داده چندان هم نمی‌خواهد تغییراتی در سیاست‌های خارجی ترامپ به وجود بیاورد. از نظر این دسته از دموکرات‌ها که البته زنان مسلمان کنگره نیز جزو آنها هستند، بایدن در آزمون سیاست خارجی‌اش بشدت شکست‌ خورده و به همین دلیل است که آنها راه خود را در عرصه سیاست خارجی از بایدن جدا کرده‌اند. روز پنجشنبه جلسه مجلس نمایندگان آمریکا جلسه‌ای بشدت جنجالی بود. زنان پیشرو در حزب دموکرات با پخش تصاویر حملات شبانه رژیم صهیونیستی به غزه و کشتار غیرنظامیان، از کنگره خواستند اقدامی در این زمینه انجام دهد و حداقل نمایندگان از نظر شخصی این اقدامات را محکوم کنند. رسانه‌ها از این جلسه با عنوان جلسه‌ای بسیار احساسی یاد کردند که اشک در چشمان حضار انداخت؛ با این ‌حال اقدامی عملی از سوی کنگره یا دولت بایدن دیده نشد. 
اگر بخواهیم دقیق‌تر به مواضع بایدن در قبال فلسطین یا در کل سیاست خارجی مدنظر او بپردازیم، این مساله به وضوح دیده می‌شود که او اصلا تضمین یا وعده‌ای برای ایجاد تغییرات ساختاری در سیاست خارجی آمریکا نداده بود. این مساله در پرونده روابط فلسطین و اسرائیل بیش از پیش به چشم می‌خورد. او از انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی از تل‌آویو به قدس حمایت کرده و عنوان کرده بود این سیاست ترامپ را تغییر نمی‌دهد. درباره پیمان آبراهام نیز همین روش را در پیش گرفت و گفت تلاش می‌کند کشورهای بیشتری به این پیمان بپیوندند تا زمینه برای صلح و آرامش در منطقه خاورمیانه فراهم شود. با این ‌حال بایدن درباره برخی تصمیمات سیاست خارجی ترامپ که نامی از آنها نبرده، معتقد است این تصمیم‌ها غیرسازنده و کوته‌بینانه بوده و باید تغییر کنند. بایدن دقیقا به نام این سیاست‌ها یا موضوع مورد نظرش نپرداخته است و همین مساله رسانه‌های آمریکایی را به این نتیجه رسانده که احتمالا در عرصه سیاست خارجی، سیاست‌های بایدن هیچ تفاوتی با ترامپ نخواهد داشت.
* بایدن راه‌حل ۲ دولتی را نیز قبول ندارد
با وجود اینکه رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا وعده داده است از راه‌حل ۲ دولتی در سرزمین‌های اشغالی حمایت می‌کند اما رفتار چند هفته گذشته او و حمایت بی‌قید و شرطش از اسرائیل نشان داده است او حتی به برخی رفتارهای دموکرات‌ها در محکوم کردن شهرک‌سازی‌های جدید در کرانه باختری یا محکوم کردن غصب زمین‌های مسلمانان در قدس شرقی نیز نزدیک نشده است. او دقیقا در این باره همان سیاست حمایت بی‌دریغ از زیاده‌خواهی‌های رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته است. روزنامه یواس‌ای تودی در این باره نوشته است: «بایدن تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل را کوته‌بینانه و بی‌معنی دانسته بود اما دولت او هنوز عنوان نکرده است که منظور از قدس، دقیقا شهر قدس با چه مرزهایی است». در قدس شرقی مردم مسلمان حضور دارند که زمین‌های آن منطقه یا متعلق به خودشان است یا دولت اردن در سال 1948، آنها را به این افراد هدیه داده است. مساله‌ای که دولت بایدن یا همان دولت ترامپ باید مشخص می‌کردند و هنوز هم تکلیف خود را در این باره مشخص نکرده‌اند، این است که آیا آنها اعتقاد دارند همه قدس متعلق به یهودیان است یا مسلمانان نیز حق دارند در قدس شرقی پایتخت خود را برقرار کنند؟ پاسخ ندادن به این سوال تنش‌های بیشتری را در شرایط فعلی یا حتی پس‌ از این برای ساکنان آن و همچنین دولت صهیونیست به وجود می‌آورد. در صورتی ‌که قدس شرقی برای مسلمانان به رسمیت شناخته نشود، در تمام زمین‌های کرانه باختری، غزه، بلندی‌های جولان ـ متعلق به سوریه ـ و صحرای سینا ـ متعلق به دولت مصر ـ که اسرائیل سال 1967 اشغال کرده است، درگیری و تنش بسیار زیادی به وجود می‌آید. 
* بایدن عمداً سکوت می‌کند
با این ‌حال به نظر می‌رسد بایدن تلاش دارد همچنان به سیاست سکوت خود در این ‌باره ادامه دهد. جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید در پاسخ به این سوال که آیا بایدن قدس شرقی را به عنوان ابزاری برای راه‌حل ۲ دولتی قبول دارد یا نه، گفت: «این موضوعی است که هر ۲ طرف در مذاکرات خود بحث‌های زیادی پیرامون آن کرده‌اند و من الان چیزی برای اضافه کردن به این مبحث ندارم».
سیگنال دیگری که کاخ سفید برای فلسطینیان و اسرائیل فرستاده است، بسته ماندن ادامه‌دار درهای کنسولگری آمریکا در قدس است. این کنسولگری تا سال‌ها به عنوان محلی برای گفت‌وگو با فلسطینیان استفاده می‌شد اما از سال 2019، این ساختمان بسته شد و همه افراد آن نیز به ساختمان سفارت آمریکا در بیت‌المقدس منتقل شدند که خود باعث از بین رفتن کانال گفت‌وگوی آمریکا با فلسطینیان شد. سخنگوی کاخ سفید از پاسخ دادن به سوالی درباره باز شدن احتمالی این دفتر نیز خودداری کرد تا پازل سکوت کاخ سفید در این ‌باره تکمیل شود. 
رادیو ملی آمریکا در این باره در وبسایت خود نوشت: «از ابتدای درگیری‌ها، بایدن هیچ‌گاه به شخصه اشاره‌ای به مساله فلسطین و اسرائیل نکرد. او تنها زمانی که خبرنگاران از او سوال پرسیدند، سرانجام راضی شد در این ‌باره حرف بزند. در همین حال به نظر می‌رسید او تلاش دارد هر کلمه را بشدت در فکر خود بسنجد و بعد به کار ببرد و با صدایی بسیار پایین که گاه برای خبرنگاران غیرقابل ‌شنیدن بود صحبت می‌کرد! سرانجام پس از آن ‌همه مکث و تردید، بایدن در نهایت تصمیم گرفت بگوید که امیدوار است این بحران بزودی پایان یابد و البته اسرائیل حق دارد از خودش دفاع کند!»
* طراحی دولت بایدن برای چشم‌پوشی از جنایات صهیونیست‌ها
از نظر تحلیلگران سیاسی، این اقدام بایدن و بی‌اهمیت دانستن بحران فعلی در سرزمین‌های اشغالی اقدامی کاملا طراحی‌شده است. برخی طرفداران بایدن معتقدند اقداماتی که او تاکنون در این باره انجام داده، صحبت‌های تلفنی با سران رژیم صهیونیستی و فلسطین و همچنین فرستادن نمایندگان ویژه به منطقه و گفت‌وگو با کشورهایی مانند قطر و اردن نشان می‌دهد او در حال سنجش اوضاع برای تصمیم‌گیری بهتر در این زمینه است اما حدود 4 هفته از این بحران می‌گذرد و یک ماه، برای بحرانی که هر روز جان ده‌ها نفر را می‌گیرد، مدت ‌زمان زیادی برای تفکر و سنجش اوضاع است. او به گونه‌ای عمل می‌کند که گویی از ترامپ هم در عرصه سیاست بی‌تجربه‌تر است و باید با مشورت با تمام طرف‌های درگیر سیاستی جدید اتخاذ کند که البته مورد انتقاد هیچ‌کدام از طرفین نیز قرار نگیرد. 
ایلان گلدبرگ، مشاور دولت اوباما در سیاست‌های مرتبط با فلسطین و اسرائیل درباره این تأخیر گفته است که سنجیدن بیش ‌از حد شرایط، خود مشکلات دیگری را در این زمینه ایجاد می‌کند. بایدن البته اعلام کرده است سعی دارد تمرکز خود را بر روی چین بگذارد که تأثیرات سیاست خارجی‌اش به‌ صورت مستقیم روی رفاه و معیشت طبقه متوسط در آمریکا تأثیر می‌گذارد و ترجیح می‌دهد به مساله‌ای که برای سال‌ها باعث خستگی و ناامیدی رؤسای‌جمهور آمریکا بوده است، نپردازد!
گلدبرگ اضافه کرده است که شرایط بحرانی نیاز به تصمیم‌های قاطع دارد. 
* بمب‌های آمریکایی روی سر مردم غزه
با این ‌حال جمهوری‌خواهان نیز بایدن را در این باره به حال خود رها نکرده و از او انتقاد کرده‌اند که به ‌قدر کافی از اسرائیل حمایت نکرده است! با وجود اینکه بایدن حاضر نشده است اعلام کند حملات هوایی صهیونیست‌ها به غزه، زیاده‌روی بوده است، جمهوری‌خواهان اعتقاد دارند او باید بیشتر از ترامپ از این رژیم حمایت کند و ادامه دادن راه ترامپ یا کمک به صهیونیست‌ها به اندازه ترامپ، کافی نیست! شاید به همین دلیل باشد که روز گذشته واشنگتن‌پست گزارش داد دولت بایدن قرارداد تسلیحاتی با اسرائیل به مقدار ۷۳۵ میلیون دلار را تصویب کرده است! دولت بایدن در مقابل سوال رسانه‌ها گفته است که کنگره در تاریخ 5 مه ‌از این مساله آگاه شده است اما نمایندگان کنگره گفته‌اند روز یکشنبه از این مساله خبردار شده‌اند. نمایندگان کنگره می‌توانند جلوی این انتقال را تا 20 روز آینده بگیرند اما جز عده‌ای اندک از نمایندگان پیشرو دموکرات، باقی اعضای کنگره از این کار حمایت می‌کنند و بدین ترتیب آمریکا تجهیزات نظامی اسرائیل برای حمله به غزه را فراهم می‌کند و بمب‌های آمریکایی روی ساختمان‌ها، مردم و کودکان غزه فرود می‌آیند. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • رضا IR ۰۵:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۳۰
    0 3
    انگار بين دموكرات و جمهورى خواه در امريكا هيچ فرقى وجود نداره و همه از دم حرومزاده اند ! اين كه ميگم حرومزاده بخاطر اينه كه هر انسانى كه به ريختن خون بى گناهى رضايت داره قطعاً حلال زاده نيست ، البته شايد كلمه بهترى وجود داشته باشه كه من زياد فكر نكردم چون برام فرق، نداره كه جونورهاى دموكرات يا جمهورى خواه از چه جنسى اند اما مطمئنم و يقين دارم كه حلال زاده نيستند وگرنه دست كمش يه اعتراضى ميكردند !

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس