
وی در ادامه گفت: لازمه صرفهجویی در زمان، انتخاب فیلمنامهای کمحجم و حذف سکانسهای دشوار (که نیاز به تدارکات گسترده دارد) و رضایت دادن به برداشت اول یا دوم و به طور کلی حذف همه عوامل و مراحلی است که مانع تولید سریع فیلم میشود. طبیعی است که در چنین شرایطی، حاصل کار اثری بیکیفیت خواهد بود که گاه به مدد «آب بستن» در فیلم به زمان معقول نمایش، چیزی در حدود 90 دقیقه میرسد.
کارگردان «دیو و دلبر» در ادامه افزود: عامل دیگری که در صرفهجویی زمانی مؤثّر است، کار کردن با عوامل غیرحرفهای است؛ چون کسی که حرفهاش برایش ارزشمند است، به زمان کافی نیاز دارد و معمولا راضی نمیشود برای زودتر به پایان بردن کار، به کیفیت کارش لطمه بزند. عوامل حرفهای معمولا سابقه طولانی و اعتبار زیادی دارند و طبیعتا دستمزد بیشتری دریافت میکنند و رضایت نمیدهند کارشان را با سرهمبندی تحویل دهند.
بنابراین تهیهکنندگان و کارگردانهایی که جمع و جور کردن سریع فیلم برایشان اولویت دارد، به افرادی میل میکنند که حرفشنو باشند و بیشتر از اعتبارشان، دستمزد کمی که میگیرند، برایشان اهمیت دارد. البته شرایط اکران هم به این معضل دامن میزند. وقتی در سینمایی که ظرفیت اکران سالیانهاش بیش از 40 تا 50 فیلم نیست، در حدود سالی 100 فیلم ساخته میشود، چنین تهیهکنندگانی با خود فکر میکنند وقتی قرار است سهم فیلمشان از اکران سه چهار هفته باشد، صرف اینهمه وقت، انرژی و هزینه برای تولید فیلم عاقلانه نیست. به هر حال همه این عوامل دست به دست هم میدهد و سینمایی را به وجود میآورد که به آن نامی جز سینمای «سرهمبندی شده» نمیتوان داد.
وی که به تازگی ساخت فیلم «فرزندخوانده» را با 67 جلسه فیلمبرداری و در حدود سه ماه تدوین به پایان برده، در ادامه به یکی از معضلات جدی سینمای ایران اشاره کرد و گفت: سینمای ایران بازارهای بسیار محدودی دارد. فروش خارجی برای فیلمهای سینمایی ایران محلی از اعراب ندارد؛ تلویزیون به خرید این آثار روی خوش نشان نمیدهد، حجم بالای آثاری که به شبکهویدئو خانگی وارد میشود و...، همه و همه باعث میشود که دستاندرکاران این سینما با نگاهی کاسبکارانه، مثل نانوایی عمل کنند که برای سر پا ماندن، چارهای جز زدن از وزن نان یا پایین آوردن کیفیت آن ندارد. سینمای ایران دارد «باری به هر جهت» روزگار میگذراند؛ بیآنکه امیدی داشته باشد به روزگاری که سینما بسیار قاعدهمندتر از این بود، بازگردد. شرایطی که در آن به سر میبریم، باعث پا پس کشیدن بسیاری از افراد استخواندار سینما و باز شدن جا برای ورود بیحساب و کتاب افراد بیمایهای به سینما شده است.
متأسفانه بیشتر این تازهواردها، نه خاک سینما را خوردهاند و نه از دانش لازم برخوردارند و اگر جیبشان کم و بیش خالی نیست، سر و دستشان خالی است. آمدهاند که در خلأ موجود، خود را تثبیت کنند و چون از اهمیت کیفیت غافلند، میکوشند با تولید آثار «فستفودی» سریع و ارزان، هنر خود را به رخ بکشند.
نیکخواه آزاد در پاسخ به این سؤال که آیا مدیران سینمایی خواسته یا ناخواسته به تولید چنیین آثاری دامن میزنند، گفت: مدیریت دولتی سینما اگر هم در به وجود آمدن چنین روندی مقصر نباشد، در جلوگیری نکردن از اشاعه آن بیشک مسئول است. فعلا که مدیران سینمایی چنان درگیر زلزلههای ریز و درشتی هستند که ارکان سینما را به لرزه انداخته، که حتی فرصت پرداختن به پسلرزهها را نیز ندارند؛ چه رسد به سر و سامان دادن به شرایط نابهنجار کنونی.