سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
آدرس پاریس نیست بیروت و بغداد است
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
در پیام روز سهشنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی که در واکنش به توطئه اهانت غرب به پیامبر اعظم صلواتالله علیه صادر گردید، چهار فراز و چهار نکته وجود داشت؛ این اهانت «گناهی بزرگ» و ناشی از کینه غرب نسبت به اسلام است؛ تکیه به آزادیبیان بهانهای عوامفریبانه است؛ در پشت این توطئه، آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داشته و هدف آن انصراف ذهن مسلمانان از عملیات غرب در جهان اسلام است و راهحل، یکپارچگی مسلمانان و هوشیاری در برابر آن میباشد. این پیام خیلی کوتاه بود، اما در آن اساسیترین نکات آمد و تکلیف مسلمانان هم در برابر آن به روشنی بیان شد. در عین حال در اطراف موضوع اهانت به پیامبر اعظم(ص) که موعود سایر ادیان هم بوده است، و در تشریح فرازهای پیام حضرت امام خامنهای -دامتبرکاته- گفتنیهایی وجود دارد:
1- هجو پیامبر اعظم(ص) و مسلمانان در نشریات اروپایی سابقه دارد. برخورد هجوآمیز اروپا با پیامبر بزرگواری که «رسالتی جهانی» دارد و خاتمانبیاء شناخته میشود و در نقطه کانونی معرفت بشر به خداوند متعال قرار دارد و سرچشمه فیض و معرفت محسوب میشود، در دوره اخیر به حدود 15 سال پیش برمیگردد. یعنی سال 2005 و بعد در مقاطعی این اهانت تکرار شده است؛ 2011، 2015 و 2020 و جا دارد پرسیده شود چرا در این مقاطع چنین اهانتهایی صورت گرفته است؟ این سالها، درست سالهای ضعف اساسی غرب در مواجهه با جهان اسلام است و زمانهایی است که برنامه غرب در جهان اسلام به طور اساسی با مشکل مواجه شده است؛ 2005، سال بنبست نظامی آمریکا در عراق و افغانستان و اعتراف به آن است. یعنی زمانی که قدرت سخت غرب در برابر مردم مسلمان با شکست مواجه گردیده و لذا از نظر غرب، ریل منطقه باید عوض شود. حالا معلوم شده که با ارتش و قدرت میلیتاریزم نمیتوان منطقه مسلمانان را اشغال و یا تجزیه کرد و طرحهای آمریکایی در آن به اجرا گذاشت. سال 2011 سال آغازین خیزشهای اسلامی علیه «خادمان آمریکا» در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست، سال 2015 آغاز شکست برنامه امنیتی غرب در سوریه است در این سال پیشرویهای داعش و النصره تمام شده و شکستهایی هم متحمل شدهاند و حزبالله در دو عملیات سهمگین «القصیر» و «یبرود» قدرت خود را نشان داده و جهان در حال اعتراف به بقاء دولت سوریه است، دولتی که قرار بود در طرحی صهیونیستی از بین برود، تا ادامه حیات از حزبالله لبنان سلب شود. سال 2020 سال شکست توطئه سنگین غرب در لبنان، فلسطین و عراق است. برنامه غرب برای برهم زدن ساختار و نظام فعلی لبنان از اواسط این سال با بنبست مواجه گردیده است. برنامه ضدفلسطینی «معامله قرن» با وقفه مواجه شده و الحاق بخش بزرگی از کرانهباختری به رژیم صهیونیستی به مانع برخورده و به اجرایی شدن کامل طرح جنجالی ظاهرسازی روابط پنهان عربی-اسرائیلی هم اطمینانی نیست. طرح آمریکا برای سیطره بر بغداد هم با چالش مواجه گردیده و کاظمی در برآوردن توقعات آمریکاییها در شرایط سختی است. پس این اهانتها در زمانهایی است که وضعیت آمریکا، اسرائیل و اروپا در جغرافیای مسلمانان، خوب نیست.
واکنش غرب در مواجهه با این وضعیت، «اهانت» و چنگانداختن به صورت مقدسات مسلمانان است. تحلیل آنان این است که در تحولات منطقه، آنان از محمد(صلیالله علیه وآله) شکست خوردهاند و نه فقط از آیتالله خامنهای، نصرالله، سیستانی، عبدالملک الحوثی و... حدود ده سال قبل، وقتی کشیش کلیسای کوچک فلوریدا «تری جونز» مورد سؤال قرار گرفت که انگیزه تو از پیگیری برگزاری برنامه قرآنسوزی در سال 2011 چیست؟ با صراحت همین نکته را برملا کرد: «من از مسلمانان نفرت ندارم اما از سوزاندن قرآن برای هشدار درباره اصول اعتقادی و ایدئولوژیک اسلام که از آن نفرت دارم، استفاده خواهم کرد.» بله آنان معتقدند مشکل اصلی آنان، خود اسلام و نبیمکرم(ص) آن است.
2- آنچه در نشریات اروپایی علیه نورانیترین چهره تاریخ بشر اتفاق افتاده و خواهد افتاد، در عین آنکه واکنشی ذلیلانه به شکست از مسلمانان است، از کینهتوزی شدید آنان علیه مسلمانان و اسلام نیز حکایت میکند. واقعیت این است که اروپاییها هنوز شکست از مسلمانان در جریان جنگهای صلیبی - اواخر قرن یازدهم میلادی- را فراموش نکردهاند و در مواجهه با مسلمانان تنها «خط خون» را به رسمیت میشناسند. در آن زمان فرانسویها محور جنگهای صلیبی بودند و پیشتازی امروز آنان در اهانت به اسلام هم به دلیل آن است که در زمان جنگهای صلیبی طلایهدار و فرمانده جنگهای شکستخورده صلیبی بودهاند. پیش از آن، در سال 732 میلادی «شارل مارتل» فرانسوی در جریان جنگ تور، قوای «عبدالرحمن قافعی» را در شبهجزیره ایبری متوقف کرد. او در این جنگ از فرانکها که یک قوم وحشی بودند، علیه مسلمانان استفاده کرد و سالها از سوی بقیه فرانسویها و حتی اروپاییها تجلیل شد، تا جایی که بعدها فرانکها (در زبان محلی فرنکها) فرنگیها خوانده شده و به بقیه هم اطلاق گردید. کمااینکه حمله صلیبیها علیه بلاد اسلام در سال 1095 با صدور فتوای «پیتر راهب»، یک پاپ فرانسویتبار در «کلرمون» فرانسه شروع و به آن همه جنایت ختم شد. وقتی در سال 800 میلادی، «شارل لومانی» به قدرت رسید که نوه مارتل بوده به سبب شدت عمل علیه مسلمانان، «شارل مقدس» خوانده شد! نام شارل، در تاریخ فرانسه با همین انگیزه تکرار شد و به «شارل دوگل» رسید و حالا نشریه فرانسوی «شارل ابدو» (Charlie hebdo) با اهانت به چهره نورانی پیامبر اسلام(ص)، در حال تداعی کردن همان خط است. صحبت کینهورزی اروپاییان از اسلام و مسلمانان است که شکست چند دهه اخیر از اسلام و انقلاب اسلامی نیز به این خشم افزوده است، تا جایی که وقتی به سردبیر این هفتهنامه که قصد داشت «جنایت خطرناک» خود علیه پیامبر را تکرار کند، هشدار دادند، گفت «این چیزی است که نمیتوانم از آن بگذرم» و نگذشت و نیز امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه با آنکه میتوانست با استناد به قوانین داخلی فرانسه و اروپا نیز اقدام شارلی ابدو را رد کند، مدعی شد: «در جایگاهی نیستم که بتوانم علیه تصمیم نشریه برای انتشار کاریکاتورها حکم صادر کنم. این مصداق بیان آزاد عقاید است» و جالب است که او حداقل میتوانست با استناد به حکم 25 اکتبر 2018 (3 آبان 1397) دادگاه حقوق بشر اروپا که در بررسی پرونده یک شهروند اتریشی اهانتکننده به ساحت پیامبر رحمت، به اتفاق آرا حکم کرد که «طبق ماده 10 اصول اندیشه آزاد کنوانسیون حقوق بشر اروپا هتک حرمت حضرت محمد(ص) در حوزه آزادی بیان وجود ندارد»، بگوید با کار شارلی ابدو موافق نیست، اما این کار را هم نکرد.
این نکته هم گفتنی است که شارلی ابدو جانشین مجله کمتیراژ «هاراکیری» است که در سالهای 1339 و 1340 در پاریس منتشر میشد و به اتهام توهین به «ارزشهای ملی» تعطیل شد.
شارلی ابدو نیز در سال 1349 به خاطر توهین به «شارل دوگل» توسط وزارت کشور فرانسه تعطیل گردید و 22 سال بعد یعنی در سال 1371 با همان کادر قدیمی شارلی، تحت عنوان «شارلی ابدو جدید» منتشر شد. بنابراین اهانت به اشخاص در حقوق فرانسه هم محکوم است و مجازات دارد. اما چرا دولت فرانسه امروز از آن حرفی نمیزند؟ همانطور که در پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی آمد: «گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریه فرانسوی... بار دیگر عناد و کینه شرارتبار دستگاه سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه مسلمانان را آشکار ساخت.»
3- آنچه از سوی غرب علیه جهان اسلام و با هدف از صحنه خارج کردن اسلام از طریق روشهای «اهانتآمیز» صورت میگیرد، اقدامی سیستماتیک است. نشانههای آن این است که اولاً این اقدامات وجوه مختلف دارد و در نشریه محدود نیست و ثانیاً در همه جغرافیا و بهخصوص در نقطههای کانونی آنان جریان دارد. پس این اقدامات، سیستماتیک دنبال میشود و عملیاتیترین لایه آن استفاده از «هجو» است، هجوی که به قول هفتهنامه «اشپیگل»، به اهانتهایی زمخت تبدیل شده است.
پروفسور «جک شاهین» در دو کتابی که اخیراً منتشر کرد، نشان داد هالیوود در صدها فیلم سینمایی، کارتونها و حتی فیلمهای انیمیشن، قوم عرب و فرهنگ اسلامی را مورد تحقیر و تمسخر قرار داده است. شاهین میگوید هالیوود ابتدا اسلام را مساوی عرب قرار داده و سپس در هر فیلم یک عرب در حال قتل و غارت و بمبگذاری و تجاوز و دشنام به تصویر میکشد.
آنچه در این صحنه اتفاق افتاده این است که اینبار غرب حرف خود علیه مسلمانان را صریحتر زده است نه اینکه خبر جدیدی باشد. غرب در ادبیات سیاسی رسمی میگفت با اسلام موافق و با «مسلمانان افراطی» مخالف است، حالا آمده و میگوید با مسلمانان موافق و با اصل اسلام مخالف است و اما البته این یک وجه سیاسی هم دارد و آن مخالفت با قدرت گرفتن مسلمانان است که در عنوان «جبهه مقاومت» در حال گسترش میباشد. پس آدرس میدانی دشمن «شارلی ابدو» و «پاریس» نیست، آدرس میدان درگیری بیروت و بغداد و... است و مبادا که این نکته اساسی را فراموش کنیم. متقابلاً اصل قضیه ما مسلمانان هم این است که فرانسه، آمریکا، انگلیس و... را از غرب آسیا یعنی از منطقه خود اخراج کنیم نه اینکه حواسمان یکسره به اقدام «ژرار بیاد» سردبیر مفلوک یک نشریه جلب شود.
4- اما نکته مهم و بسیار مهمی که در پیام امام خامنهای -دامت برکاته- اشارهای کوتاه به آن شد، توطئه سهمگینی است که این روزها برای از میدان به در کردن اسلام، در خانه خود صورت میگیرد. مسئله یهودیسازی فلسطین و تصرف کامل قدس توسط رژیم صهیونیستی و تلاش برای تغییر وضعیت عراق از کشوری مستقل به کانونی برای مداخلات منطقهای آمریکا و در لبنان تلاش برای به زنجیر کشیدن سلاحی که نتوانستهاند آن را از بین ببرند و ماشینی که در منطقه برای یهودیسازی جنوب خلیجفارس راه افتاده است. اینها مسایل مهم منطقه ما هستند.
5- در نهایت باید گفت اهانت غرب به پیامبر بزرگ الهی از یک سو برخاسته از عمق حقد و کینهای است که غرب از اسلام و مسلمانان دارد و از سوی دیگر سرپوشی بر توطئهای است که در جغرافیای اصلی جهان اسلام یعنی غرب آسیا دنبال میشود. البته در زمانی که مسلمانان قدرت گرفتهاند، حزبالله در لبنان به خوبی آموخته است که در مواجهه با توطئههای مشترک غرب علیه خود چگونه عمل نماید. حزبالله تجربههای مختلف دارد و اجازه نمیدهد تفکر عادیسازی رابطه با تلآویو به بیروت برسد. غرب میخواهد از طریق اقتصاد، لبنان را به سمت عادیسازی ببرد و کاری کند که مردم پس از دیدن یک دوره فشار شدید و آمدن این دولت و آن دولت تصور کنند که تنها یک راه برای گشایش دارند و آن تعویض سلاح با غذا است کما اینکه آمریکاییها همزمان با متهم کردن حزبالله به اقدامات تروریستی، از واگذاری -دروغین- 10 میلیارد دلار تسهیلات صندوق بینالمللی به لبنان خبر دادند.
عراقیها هم تجربه اندوختهاند. آنان میدانند نشان دادن در باغ سبز غرب به دولت بغداد، معجزه نمیکند و بعید است فشار آمریکا برای گرهزدن معیشت به قطع رابطه عراق با ایران که در گزارشات مختلف آمریکاییها بر آن تأکید شده، به جایی برسد. حدود دو ماه پیش و در آستانه سفر الکاظمی به واشنگتن، «آنتونی کوردزمن» (Anthony Cordesman) عضو شاخص مرکز مطالعات بینالملل آمریکا (CSIS) در مقالهای خطاب به پمپئو خیلی صریح نوشت: «تأمین کمک و پشتیبانی حیاتی از عراق باید به هدفی برای مهار ایران تبدیل شود و در نهایت به محدود کردن تأثیر آن در سوریه، کاهش روابط آن با ترکیه و منطقه خلیجفارس منتهی گردد. در این میان باید بر ضروری خواندن جلوگیری از تولید دوباره تنشهای قومی و نیز اشکال جدید افراطگرایی مذهبی خشونتآمیز به طور جدی تأکید شود.» در واقع در تحلیل این مقام سابق اطلاعاتی آمریکا، هر گونه کمک یا حتی وعده کمک اقتصادی به عراق و لبنان باید با گرفتن تعهد از دولتهای آنان برای فاصله گرفتن از ایران همراه باشد. کوردزمن همچنین توصیه میکند که پمپئو در ملاقاتها از تکنیک تهدید مقامات عراقی به امکان بازخیزی گروههایی نظیر داعش توسط آمریکا هم استفاده کند. این البته خوابی است که با بیداری مسلمانان تعبیری نخواهد داشت.
این روزها و دوگانههایش
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:
پس از کرونا برخی کلمات به سپهر واژگـانی ما اضافه شدند؛ از جمله برخی دوگانهها که معمولاً از آن برای تبیین شرایط و الزامات برای انتخاب اســـــتراتژیها بهره میگیریم: دوگانههای نان و جان، معیشت و سلامت، آموزش و سلامت، دین و سلامت و... اتقافاً تاکنون ایجاد تعادل بین این دوگانهها رمز موفقیت ما بوده و باعث جلوگیری از افراط و تفریطهایی شده است که هر کدام می توانست باعث شکست ما در این دوران نفسگیر باشد. این دوگانگیها به ما جهتگیری سیاستگذاری و برنامهریزی و اقدام چندجانبه را توضیح داده و قابل فهم مینماید. در پاسخ به شکل خاص از تحریف شرایط فعلی که با تحمیل تحریمهای صورت گرفته بر جامعه و تلاش دولت و جامعه در مقابله با آنها شکل گرفته است، من در جلسه سخنگویی دولت گفتم در امر مبارزه با کرونا در شرایط متفاوت با کشورهای دیگر قرار داریم و دوگانه دیگری را مطرح کردم: «ما یک کرونا نداریم، دو کرونا داریم، کرونای تحریم، کرونایی که دولت ایالات متحده امریکا مسئول آن است. یعنی کرونایی که از یک میانجی در حیات وحش جهش پیدا کرد و کرونایی که به شکل ویروسِ تحریم و تروریسم اقتصادی، از مغز و از ذهنیت غلط و قلدرمنشانه امریکا سرچشمه گرفته است. به همین جهت مبارزه ملت ما برای حفظ بقای خود یک مبارزه مضاعف است. مبارزهای است برای سلامت و برای کرامت.» بخشی از مباحث جامعه شناسی اولیه و حتی علوم سیاسی با بهکارگیری استعارههای پزشکی توضیح داده میشود هرچند برای توضیح پدیدههای سیاسی و اجتماعی باید نهایت احتیاط را رعایت کرد.
ترامپ کرونا را «ویروس چینی» مینامد و این تعابیر را همواره در یک متن نژادپرستانه و ضد چینی به کار میبرد که کاربرد چندانی نیافت. در این روزها مطالعه میکنم مباحثی در خارج کشور به بحث کشیده می شود که از چند نگاه و اهداف بعضاً متضاد سعی کردند تعبیر «کرونا» را در یک قالب سیاسی و دشمن شناسانه به کار ببرند. بخشی از آنها که سابقه مبارزه علیه ملت ایران در جنگ تحمیلی را هم داشتهاند، برای توجیه عملیات جاسوسی و مزدوری خود در چارچوب ارتش بعث عراق میگفتند «دو دشمن اصلی» نمیتوان داشت و نتیجه میگرفتند اگر «رژیم» دشمن اصلی است پس صدام نمیتواند دشمن اصلی باشد پس باید با او همکاری کرد. با همین تحلیل امروز آنها و جریانهای دیگر همان استدلال را برای توجیه تحریمهای ضد ایرانی در شرایط کرونایی به کار میبرند. این در حالی است که بسیاری از رسانهها و چهرههای سیاسی در سطح افکار عمومی جهانی و حتی در خود امریکا و بعضاً در صفوف کنگره امریکا، ترامپ را نقد میکنند و میگویند در شرایط کمبود دارو و تجهیزات پزشکی باید «تجارت بشردوستانه» و بخصوص اقلام دارویی وغذایی را از شمول تحریمها معاف کرد. مشاهده میکنیم در واکنشی وحشت زده به همین انتقادها، لابیهای اسرائیلی و شاخه فارسی زبان آن در امریکا و در برخی رسانههای پترودلاری و اتاق فکرهای حرفهای تحریم گفتهاند نه کرونا و نه تحریم تجاری و دارویی و غذایی ایران و تهدید سلامت آحاد شهروندان ایرانی، هیچ کدام «دشمن اصلی» ایرانیان نیستند، آنها دشمن اصلی را بدون اشاره به جنایات تحریمگران، نظام سیاسی ایران میدانند. آنها حتی برای به تصویر کشیدن این فکر منحوس از بازنماییهای کاریکاتورگونه کرونا دریک متن توجیه گرانه تحریم دریغ نکردند.
به این ترتیب تحریمها و آن فکر منحوس که در خدمت تحریمهاست همپای یکدیگر به پیش میروند: تحریف ماهیت نظام حاکم بر کشورمان و ارائه یک تصویر مخدوش و کاریکاتوریزه از چهره نظام و ایران و ایرانیان، در رأس آن تحریفها قرار دارد.
در پاسخ به این شکل خاص از تحریف بود که من ایده «مبارزه توأمان و متوازن با هر دو کرونا، کرونای تحریم و کرونای کووید ۱۹» را مطرح کردم که در بالا به آن اشاره شد.
شیوههای جهش کرونای تحریم به اذهان و انتقال آن به شکل تحریف ماهیت حاکمیت جمهوری اسلامی بیشباهت به آن چیزی نیست که پروفسور ریچارد داوکینز مؤلف کتاب «ژن خودخواه» آن را «همتاسازی مِمها» مینامد. میتوان با قدری تسامح از برخی ظرفیتهای نظریه مذکور برای توضیح عملکرد مِمهای تحریف استفاده کرد. او کوچکترین واحد انتقال فرهنگی را «مِم» نامیده و میگوید مِمها نیز مثل ژنها و ویروس از یک ذهن به ذهن دیگر منتقل میشوند و درست به همان سان که یک ویروس سازوکارهای ژنی سلول میزبان را به استخدام خود در میآورد، مغز ما نیز گاه در شرایطی قرار میگیرد که بدون تأمل و بدون کنترل ورودیهای خود برخی اندیشهها را تکثیر کند. اما مِمهای فرهنگی و فکری مثل ژنها به شکل امانتدارانه منتقل نمیشوند. مِمها برخلاف ژنها به شکل تحریف شده منتقل میشوند و همواره در معرض جهش و برآمیختگی قرار دارند. برخی مِمها از گیرایی و جاذبه روانی خاصی برخوردارند و به سرعت برق و باد از یک ذهن به ذهن دیگر منتقل میشوند. این را در سرعت انتقال و تکثیر برخی فیلمها، کلیپها و پستهایی که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشود میبینیم. برای مبارزه با «مِم ناامیدی به آینده» و یأس پراکنیها باید مِمهای متضمن امید و بهبودباوری را تقویت کرد. امریکا و اتاق فکرهای وابسته و رسانههای پترودلاری میکوشند مِم شکست ناپذیری تحریمها را ترویج کنند.
مِم تحریم گاه از فضای لابراتواری اتاق فکرهای تحریم به صفوف برخی از جریانهای داخلی منتقل شده و به قالب «تقدیر» درمی آید. آنچنان که گویی تحریم، تقدیر ایران است و در چشمانداز نزدیک نمیتوان شکست تحریمها را رؤیت کرد. تقدیرنمایی تحریم یکی از آن ویروسها و مِمهایی است که گاه در شکل تحریف شده در ذهنیت برخی جریانهای داخلی رخنه میکند و ذهن آنها را برای تقابل با برخی برنامههای دیپلماسی و گسترش تعامل جهانی به استخدام خود میگیرد. لازمه افزایش مقاومت داخلی و به عقب راندن تحریم بر پایه مقاومت ملی، ممهایی است که باید به یک جریان عمومی تبدیل شود. مقاومت حداکثری و حتی مقابله با آثار تحریمها بدون این ممها ضعیف مینماید. مِم مردمسالاری، مِم سرمایه اجتماعی، مِم مشارکت حداکثری شهروندان در تعیین سرنوشت خود و در تصمیم سازی در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را باید به جان مِم تحریم و تحریف و «فشار حداکثری» انداخت. من معتقدم بدون این ممها و بیان واقعیت تحریم و تأثیر آن بر زندگی مردم، نمیتوانیم یک مم میان ملت - دولت پدید آورده و آنچنان مقاومت حداکثری را سامان دهیم که فلسفه تحریم برای تحریمگران بی معنا و تحریم گران نیز از نظر ذهنی دچار شکستگی شوند.
راز گردنکشی جانسون برای اروپاییان
محمدحسین مهدویزادگان در روزنامه وطن امروز نوشت:
منازعه لندن- بروکسل بر سر «برگزیت» به نقطه اوج خود رسیده است! دولت بوریس جانسون تحت تاثیر حمایت و القائات ترامپ، قصد ندارد کمترین امتیازی به اتحادیه اروپایی درباره نقاط حقوقی، شهروندی و اقتصادی مورد اختلاف بدهد. در مقابل، اتحادیه اروپایی نیز به وضوح میداند که اگر با خواستههای غیرقانونی و زیادهخواهانه دولت بوریس جانسون موافقت کند، «برگزیت» تبدیل به یک «الگوی مطلوب» برای کشورهای دیگر عضو این مجموعه خواهد شد. در این صورت، احزاب ملیگرا و مخالف اتحادیه اروپایی قدرت مانور بیشتری در مقابل این مجموعه آسیبدیده و چندتکه پیدا خواهند کرد! ماجرا از زمانی پیچیدهتر شده است که «بوریس جانسون» نخستوزیر انگلیس تصمیم خود مبنی بر «بازنگری در بخشی از توافق اولیه برگزیت» را اعلام کرد! در مقابل، کمیسیون اروپا تا پایان ماه سپتامبر(اوایل مهرماه) به دولت بوریس جانسون فرصت داده است لایحه بازنگری بخشی از تعهدات بریتانیا در قبال موافقت با برگزیت را پس بگیرد، در غیر این صورت «اتحادیه اروپایی از ارجاع پرونده به دادگاه» خودداری نخواهد کرد.
تحلیلگران اروپایی معتقدند اقدام اخیر جانسون، به معنای شکست کامل مذاکرات برگزیت و ایجاد بنبست رسمی در این مذاکرات است؛ مذاکراتی که از ابتدا نیز مشخص بود به نتیجه مشخص و توافق دوجانبهای ختم نخواهد شد.
یکی از موضوعاتی که جانسون و مقامات انگلیسی را بشدت آشفته کرده است، مربوط به آینده «ایرلند شمالی» و «اسکاتلند» میشود. جانسون در مقابل نمایندگان مجلس عوام انگلیس مدعی شده است هر گونه اقدامی را برای زنده نگاه داشتن صلح میان ایرلند شمالی و جنوبی انجام میدهد! این در حالی است که بر اساس پروتکل «موافقتنامه جدایی» میان بریتانیا و اتحادیه اروپایی، مرزهای ۲ ایرلند نباید با موانع فیزیکی از یکدیگر جدا شود اما در صورتی که «برگزیت سخت» رخ دهد و انگلیس بدون هیچگونه توافقی از اتحادیه اروپایی جدا شود، امکان ایجاد «مرز سخت» میان ایرلند شمالی و جنوبی وجود خواهد داشت. در این صورت تلاشهای صورت گرفته برای ایجاد صلح میان ۲ ایرلند از بین خواهد رفت و انگیزههای طرفین برای تقابل با یکدیگر افزایش خواهد یافت.
مسأله دیگر، به جدایی اسکاتلند از انگلیس بازمیگردد. مطابق آخرین نظرسنجیهای صورتگرفته در اسکاتلند، 57 درصد ساکنان این منطقه خواستار جدایی از انگلیس (پس از برگزیت) هستند.
دولت بوریس جانسون مدعی است پس از برگزاری همهپرسی سال 2014 میلادی در زمان نخستوزیری دیوید کامرون درباره استقلال اسکاتلند (که با رای منفی ساکنان این منطقه همراه بود)، حداقل تا 100 سال دیگر امکان برگزاری همهپرسی مجدد در این باره وجود ندارد! با این حال مقامات محلی اسکاتلند و اعضای پارلمان آن، که اکثرا ملیگرا و طرفدار استقلال از انگلیس هستند، تاکید دارند «ماهیت انگلیس اروپایی» و «انگلیس مستقل از اتحادیه اروپایی» با یکدیگر تفاوت دارد و اسکاتلندیها حق دارند نسبت خود را با «انگلیس فعلی» مشخص کنند. بسیاری از تحلیلگران انگلیسی بر این باور هستند که تحقق برگزیت، اعم از «برگزیت سخت» یا «برگزیت نرم»، هر دو برای لندن عواقب و تبعات سختی خواهد داشت که «تشدید میل استقلالطلبی در ایرلند و اسکاتلند» حداقلیترین آنهاست.
نکته دیگر اینکه نباید از نقش بازیگر پشتپرده این منازعه، یعنی «دولت ترامپ» گذشت! ترامپ و همراهانش از ابتدا طرفدار «برگزیت سخت» بودهاند و سعی دارند «استقلال انگلیس از اتحادیه اروپایی» را به یک الگو برای دیگر بازیگران این مجموعه تبدیل کنند. ترامپ بارها به کشورهای اروپایی پیام داده است که از اتحادیه اروپایی جدا شده و پس از تبدیل شدن به یک «کشور مستقل»، به تقویت «روابط دوجانبه اقتصادی و سیاسی» خود با آمریکا بپردازند. حتی ترامپ یک بار در جریان سفر امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به واشنگتن چنین پیشنهاد مشخصی را به او داد!
ترامپ از بوریس جانسون خواسته است با تعیین «ضربالاجلهای غیرقابل تمدید» و «بیان خواستههای فراقانونی و تحقق نیافتنی» در مذاکره با هیات تعیین شده از سوی اتحادیه اروپایی، مذاکرات را به شکست کشانده و «برگزیت سخت» را محقق کند. رئیس جمهور آمریکا به دولت انگلیس وعده داده است طی یک سال پس از «خروج بدون توافق انگلیس»، آمریکا به اصلیترین حامی اقتصادی لندن تبدیل شود و ضمن گسترش مبادلات دوجانبه خود و انگلیس، «برگزیت سخت» را از یک «تصور نامطلوب» به یک «عینیت مطلوب» برای شهروندان انگلیسی و اروپایی تبدیل کند! جانسون نیز کلیت این بازی را پذیرفته است. با این حال، به نظر میرسد زوج ترامپ- جانسون، هنوز بسیاری از موانع احتمالی در مسیر پیشبرد نهایی این نقشه مشترک را در نظر نگرفته و محاسبه نکردهاند! فراتر از آن، اکنون سرنوشت جانسون کاملا به ترامپ و بقای وی در کاخ سفید گره خورده است! بدون شک «شکست ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا» یا حتی «تضعیف موقعیت ترامپ در کاخ سفید درصورت پیروزی احتمالی در انتخابات»، هر دو کابوسی سخت برای نخستوزیر بیاراده انگلیس محسوب میشود. در این صورت بوریس جانسون چارهای جز اسبابکشی زودهنگام از خانه شماره 10 خیابان داونینگ نخواهد داشت.
ایران و سرنوشت انتخابات آمریکا
حسن بهشتیپور در روزنامه آرمان ملی نوشت:
یک اصل اساسی در برنامهریزی این باشد که رئیسجمهور آمریکا هر که بود، بتوانیم کار خودمان را دنبال کنیم. یعنی هر دو سناریو را در نظر بگیریم؛ هم اینکه اگر ترامپ انتخاب شود، ایران چه اقداماتی باید انجام دهد و هم اینکه اگر جو بایدن انتخاب شود، چه اقداماتی. به نظر میرسد نشستن به امید اینکه ترامپ شکست بخورد و بایدن پیروز شود، فرجی حاصل شود، شدنی و پذیرفتنی نیست. ما بهعنوان یک کشور باید برنامهریزی کنیم، سناریوهای مختلف را درنظر داشته باشیم و متناسب با آن بدانیم دقیقا چه اقدامی را چه زمانی اجرا میکنیم. اما در مورد انتخابات آمریکا، واقعیت این است که هیچکس نمیتواند بهطور دقیق پیشبینی کند که چه اتفاقی تا دو ماه مانده به موعد انتخابات میافتد ولی انتشار کتاب باب وودوارد بهمنزله یک تیر خلاص برای ترامپ بود.
او یکی از خبرنگارانی است که در ماجرای واترگیت زد و بند جمهوریخواهان را افشا کرد و منجر به استعفای نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا شد. اطلاعات مندرج در کتاب وی ضربه حیثیتی بزرگی به ترامپ محسوب میشود چون قبلا بحثهایی مطرح میشد که مربوط به کشورهای دیگر بود ولی اینبار با پرداختن به این موضوع که ترامپ مساله کرونا را سردستی گرفته و موضوع را مخصوصا اعلام نمیکرده، توجه همگان را معطوف به استفاده ابزاری ترامپ از جان مردم کرده که حداقل غیرمستقیم، ترامپ را مسئول قربانیان کرونا در آمریکا میداند و تاثیر تعیینکنندهای بر افکار عمومی دارد.
ولی این امر به این معنا نیست که شکست ترامپ را قطعی بدانیم. جو بایدن چیزی برای عرضه کردن ندارد و امیدوار است از ضعفهای ترامپ برای پیروزی استفاده کند. به همین دلیل نمیتوان روی اینگونه آبروریزیها حساب کرد که موجب شکست در انتخابات شود. آبروریزیهای قبلی مربوط به مسائل اخلاقی و سوءمدیریت بود ولی اینبار به بازیکردن با جان مردم آمریکا مربوط میشود. به نظر میرسد با اینکه فعلا بایدن جلوتر است، اما نمیتوان گفت تا آبانماه حتما پیروز انتخابات است چون هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد که کار برعکس شود، بهخصوص که سیستم آمریکا، کارت الکترال است که تعیینکننده است نه تعداد آرا و هیلاری کلینتون بهرغم سهمیلیون رای بیشتر از ترامپ، از راه یافتن به کاخ سفید بازماند.
«برای ایران مهم نیست، چه کسی در کاخ سفید باشد»، مبتنی بر سیاست اعلانی کشورها از سوی وزارت خارجه براساس اصول روابط بینالملل و فن دیپلماتیک بهدرستی بیان شده و نمیتوان گفت بهتر است جمهوریخواهان پیروز انتخابات آمریکا شوند یا دموکراتها چون ممکن است نتیجه طوری رقم بخورد که پیشبینی درست از آب درنیاید ضمن اینکه وابستگی یک کشور به نتیجه انتخابات کشور دیگر تداعی میگردد. واقعیت این است که اقتصاد ما به مساله تحریمها گره خورده ولی بهتر است برای پیروزی هر یک از آنها برنامهریزی داشته باشیم که بدانیم چه اقداماتی باید انجام دهیم. جو بایدن بهدرستی به انزوای آمریکا در جهان به جای ایران اشاره کرد و عملا در بین متحدان خودش هم منزوی شده و با اینکه از برگرداندن تحریمها در 31 شهریور خبر میدهد اما در صورت عدم همراهی کشورها قابل اجرا نیست. آمریکا بهدنبال کسب مشروعیت حقوقی و همراهی شورای امنیت است.
آمریکایی که بتواند دنیا را با خودش همراه کند، یکجور با ما برخورد میکند و آمریکایی که نتواند دنیا را با خودش همراه کند و یکتنه برخورد کند، یکجور دیگر پس آنچه متوجه ما خواهد شد، متفاوت است. آمریکا در پی عدم کسب همراهی شورای امنیت تنها میتواند بخش اقتصادی قطعنامههای تحریمی را اجرا کند و اگر بخواهد بخش نظامی را اجرا کند، عملا منجر به رویارویی نظامی خواهد شد که در دوران کرونا و انتخابات آمادگی آن را ندارد.
مکانیسم ماشه و رنجی که از درون میبریم
عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:
پس از انزوای امریکا در شورای امنیت سازمان ملل در همراه سازی اعضای این شورا برای جلوگیری از لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران و اعمال سازوکار «اسنپ بک» که از آن به عنوان مکانیزم ماشه در پرونده هستهای ایران نام میبرد، وزیر خارجه امریکا در توئیتی به وزرای خارجه کشورهای جهان از آنها میخواهد که به کمپین ایالات متحده و دومینیکن برای اعمال تحریمها علیه ایران ملحق شوند. او روز چهارشنبه در این توئیت با تلاش برای تهدید نمایی اقدامات ایران در غنیسازی صلحآمیز هستهای مینویسد سه کشور اروپایی و الباقی کشورها چشمشان را به روی این حقیقت که توافق هستهای برجام به تاریخ پیوسته و باید به ما در اعمال تحریمهای سخت ملحق شوند، باز کنند. فشارها وگفتوگوهای جامع تنها راه پیش رو است!
پمپئو روز جمعه گذشته نیز جلوهای دیگر از افول قدرت امریکا را به نمایش گذاشته و با ادعای حمایت همه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از تلاش امریکا برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران میگوید که کشورهای دیگر هم به «طور خصوصی» کار امریکا را درست میدانند و تأیید میکنند. همزمان وزیر خزانهداری امریکا هم همه کشورهای جهان را تهدید میکند که اگر با امریکا در اعمال تحریمها علیه ایران همکاری نکنند، از سوی امریکا تحریم میشوند.
این شکست را پمپئو هفته گذشته در عرصهای دیگر در سفر دورهای به کشورهای عربی برای همراه سازی آنها با توافقنامه امارات- رژیم صهیونیستی هم تجربه کرده و به رغم فشار و تطمیع این کشورها هیچ یک از آنها حاضر نشدند به این توافقنامه بپیوندند و در نشست اتحادیه عرب هم با توجه به تلاش و فشار لابی صهیونیستی- امریکایی، اعضای این اتحادیه حاضر به تأیید و حمایت از این توافقنامه ننگین نشدند، اگر چه از قطعنامه پیشنهادی دولت خودگردان فلسطینی در محکومیت این توافقنامه نیز حمایت نکردند.
اشاره وزیر خارجه امریکا مبنی بر اینکه دیگر کشورها به «طور خصوصی» کار امریکا را درست میدانند و تأیید میکنند، اما جرئت و جسارت اعلام و آشکار آن را ندارند بر فرض صحت مواضع آن کشورها، خود اذعان به اوج سقوط اعتبار امریکا در عرصه جهانی است. چرا که پیش از این و در مسیر تصویب اغلب قطعنامهها در مراجع بینالمللی بسیاری از کشورها به طور علنی با فشارهای امریکا همراهی میکردند، اما به طور خصوصی به دیپلماتهای کشورهای هدف قطعنامه اعلام میکردند که ما با شما همراه هستیم، اما در موافقت با امریکا رأی دادهایم و این نشاندهنده همان واقعیتی است که این روزها توسط بسیاری از رسانهها وکارشناسان بر آن تأکید میشود وآن شکست سیاست یکجانبه گرایانه امریکا و افول و انزوای این کشور در عرصه جهانی است
روند مواجهه امریکا با ایران را در روزهای اخیر در بستر مکانیزم ماشه از دو منظر باید مورد توجه قرار داد.
الف) از منظر شرایط داخلی امریکا: وضعیت کنونی داخل امریکا را بسیاری از تحلیلگران در تاریخ سیاسی این کشور بی سابقه میدانند. زمینهسازهای این وضعیت شرایطی مانند تداوم شیوع کرونا و آثار اقتصادی و اجتماعی آن، تداوم اعتراضات مردمی و استمرار خشونتها که در آن شعار «مرگ برامریکا» وآتش زدن پرچم امریکا به شعارهای فراگیر تبدیل شده، رویارویی گفتمان ناسیونالیسم افراطی ترامپ با لیبرالیسم دموکراتها، اوج گیری تنشها در سیاست خارجی امریکا به ویژه مخالفتها با یکجانبه گرایی امریکا، چشم انداز مبهم انتخابات پیش رو که امریکا را به شدت در وضعیت دو قطبی قرار داده و تهدید ترامپ و هشدار وی در مورد تقلب در انتخابات باعث گردیده که این گمانه در میان بسیاری از نخبگان امریکا تقویت شود که انتخابات امریکا با هر نتیجهای که حاصل شود، پس از انتخابات نوامبر ۲۰۲۰، امریکا درگیر تداوم بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهد بود.
منشأ این برآورد نیز این است که در شرایطی که ۶۰ روز تا زمان برگزاری انتخابات باقی مانده و ترامپ فاصله معنیداری با رقیب خود بایدن دارد، دموکراتها متکی بر اشتباهات ترامپ توانستهاند پایگاه مردمی قوی برای خود ایجاد کنند و در اکثر نظرسنجیها بایدن از ترامپ جلوتر است؛ اما ترامپ متکی بر سیاست تشدید دو قطبیهای درون جامعه امریکا تلاش میکند تا آرای ایجابی خود را حفظ نماید. تشدید این دوقطبی میتواند منشأ چالشهای جدی در جامعه امریکا باشد.
ب)، اما از منظر تحولات معطوف به ایران ومسیری که ترامپ در مقابله با نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته است، اگر چه هدف کوتاه مدت ترامپ در اعمال سازوکار مکانیزم ماشه برای تسلیم وتمکین ایران به مذاکره در همین دولت کنونی وبهره گیری از نتیجه آن در انتخابات امریکا وجبران فاصله میان ترامپ وبایدن است، وبه اذعان کارشناسان امریکا تا کنون همه ظرفیتهای ممکن برای تحریم ایران را به کار گرفته واعمال یکجانبه این مکانیزم تأثیر جدیتری در اعمال تحریمها نخواهد داشت، اما دربلند مدت، هدف کاخ سفید ودستگاه سیاستگذاری امریکا مبتنی بر جنگ شناختی امریکا علیه ایران (تحریم وتحریف) شامل؛ تحقق پروژه براندازی در سطح ذهن و افکار جامعه ایرانی وتلاش برای فروپاشی داراییهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران از طریق همراه سازی، اجبارسازی، فروپاشی اقتصادی، تحقیر سازی و استحاله سازی وفاصله انداختن میان ایران و کشورهای منطقه از طریق اجبار کشورهای منطقه در پیوستن به ائتلاف امارات، رژیم صهیونیستی واعمال فشار وتحریم علیه نیروهای مقاومت در منطقه است.
در این میان اگرچه استقامت وایستادگی مردم ایران در قبال این فشارها وتحریمها وپیامدهای کرونا جهانیان را متحیر کرده و تلاشهای معاندان ومخالفان نظام برای ایجاد چالش وبحران امنیتی درونی را ناکام ساخته است، اما متأسفانه مواضع برخی مسئولان دشمنان نظام را در تشدید این فشار وجنگ شناختی امیدوار میکند. سخنان هفته گذشته آقای محمدباقر نوبخت، معاون رئیسجمهوری و رئیس برنامه و بودجه که گفت: «در شرایطی هستیم که این بیانصافها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو اجازه فروش یک قطره نفت را نمیدهند... حتی اگر نفت هم به فروش برسد، امکان تبادل مالی، وجود ندارد»، دشمنان را به ادامه فشار امیدوار میکند.
تردیدی نمیتوان داشت که سخنان دو روز پیش ترامپ که مدعی شد اقتصاد ایران به فروپاشی نزدیک شده است، بازتاب اینگونه مواضع است. بی جهت نیست که مطالبه بسیاری از دلسوزان نظام از برخی از دولتمردان کنونی این است که حال که شما کاری برای مردم نمیکنید واقتصاد وبازار و... رها کرده و به پوسته برجام چسبیدهاید، حداقل این چند ماه آینده سکوت کنید تا هم دشمن امیدوار نشود و هم مشکلات مردم بیشتر نشود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی زنده تلویزیونی خود در روز عید قربان، با اشاره به اینکه اگر جریان تحریف حقایق ایران شکست بخورد، تحریم ایران نیز قطعاً شکست خواهد خورد، با تشریح اهداف کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت امریکا در جنایت تحریم ملت ایران، تأکید کردند: دشمن به موازات جریان تحریم، جریان تحریف حقایق را هم دنبال میکند، اما به فضل الهی و با هوشیاری، زیرکی و شناخت عمیق ملت ایران از امریکا، به هیچکدام از اهدافش نرسیده و نخواهد رسید. ایشان سپس ابراز امیدواری کردند که ایران عزیز با صبر و ثبات، تلاش بیشتر مسئولان برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و استفاده هرچه بیشتر از ظرفیتهای داخلی، به راه روشن خود ادامه خواهد داد.
جناب آقای روحانی نگذارید تنها ارثیه دولتتان یعنی بورس گرفتار سرنوشت برجام شود
محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:
مشهور است که «بورس» دماسنجِ اقتصاد است. حالِ درونیِ اقتصاد را بروز میدهد و حکایت میدهد. بورس پویا و فعال، نشان از حیات اقتصاد میدهد. البته مراد، پویایی واقعی بورس است؛ حباب بورس، سراب اقتصاد را نشان میدهد. ما سخن از بورس واقعی میگوییم. از آنجا که منابع بورس جزو منابع سرمایهای است، رونق بازار بورس میتواند به رونق تولید بینجامد. هم سطح نقدینگی و تورم را کنترل کند و هم منابع سرمایهای برای اقتصاد دستوپا کند.
در ایران رونق بورس در این مدت مزیت دیگری علاوه بر موارد بالا نیز دارد. اینکه با وجود سقوط ارزش داراییهای مردم طی این سالیان، رونق کنونی تا حدودی از بخشی از دارایی مردم محافظت کرد. رونق این بازار، هم میتواند از کاهش افسارگسیخته داراییها جلوگیری کند و هم با تزریق منابع به تولید، از زمین خوردن تولید (در بحرانهای تحریم و کرونا) تاحدی جلوگیری کند. میدانیم که راههای دیگری (مانند بازارهای ارز و طلا) برای حفظ ارزش دارایی وجود دارد اما همه این راهها به اقتصاد ملّی آسیب جدی میزند. لذا درصورت سلامت بازار بورس، میتوان سرمایهگذاری در بورس را ملّیترین کنش مردم در حفظ داراییهایشان تلقی کرد.
بورس ایران ظرف سه سال گذشته بنا به هزار و یک دلیل تبدیل به سوپاپ تخلیه فشار اقتصادی بر بخش مهمی از جامعه به خصوص طبقه متوسط شده بود. به عبارتی هر قدر دست دولت در دیگر بخشهای اقتصادی خالی بود، در بورس اما دستش پر بود و کارنامه خوبی داشت. بورس میدان مانور دستآورد دولت شده بود. درواقع بورس به نقطه سرسبز کویر اقتصادی ایران تبدیل شده بود. اما همواره سایه ناامنی روانی این بازار را تهدید میکرد و بعضاً از این منظر با هشدار برخی کارشناسان روبهرو بود. به صورت اجمالی اگر بنا بود دستآورد دولت روحانی را خلاصه کنیم، یکی برجام بود و دیگری بازار پر رونق بورس. اولی با ظهور ترامپ گرفتار چنین فرجام غمگینی شده و دیگری امروز فرجامی چونان برجام پیدا کرده است. صدالبته به دلیل چتر گسترده بورس فروپاشی آن میتواند آثار جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. بر این اساس دود شکست سیاستهای بورسی فقط به چشم دولت روحانی نمیرود و این مردم هستند که زیر آوار بورس دفن خواهند شد. پس تا دیر نشده همگان باید برای نجات بورس بسیج شوند.
پیام های سیاسی – نظامی رزمایش «ذوالفقار»
دکتر هادی محمدی در روزنامه خراسان نوشت:
هر رزمایشی در دل خود دو پیام متفاوت دارد، یکی جنبه آمادگی و هماهنگی نظامی نیروها و دیگری ارسال سیگنال های جهانی و منطقه ای. بیش از دو سال از سخت ترین تحریم های تاریخ علیه ملت بزرگ ایران می گذرد اما نیروهای مسلح ما هم در حوزه قطعه سازی در صنعت دفاعی و هم درحوزه رزمی در برگزاری رزمایش های بزرگ و وسیع به امور عادی اما راهبردی و اثرگذار خود می پردازند. در رزمایش ذوالفقار که از چند روز قبل به وسعت 2 میلیون کیلومتر مربع از تنگه هرمز تا شمال اقیانوس هند آغاز شده و امروز پایان می یابد، جدیدترین تجهیزات نظامی کشورمان به بوته آزمایش گذاشته شد.
از پرواز هزار کیلومتری پهپاد بومی سیمرغ و انهدام هدف در میانه اقیانوس هند تا شلیک موشک جاسک2 از زیردریایی غدیر و همچنین اولین حضور زیر دریایی تمام ایرانی فاتح و هدف گیری موشک ساحل به دریای قادر در کنار اجرای تاکتیک های جدید رزمی .این هنرنمایی ارتشیان غیور، امروز نیز ادامه دارد و نیروهای رقیب منطقه ای و دشمنان فرامنطقه ای که قطعادر حال رصد این رزمایش هستند، به خوبی درک می کنند چگونه کشوری بعد از 30 ماه تحریم سخت اقتصادی و 42 سال تحریم و محدودیت خرید تجهیزات و فناوری نظامی، چنین رزمایش وسیع و قدرتمندانه ای را به نمایش می گذارد. کسانی که باید به خوبی پیام آن را بفهمند، میفهمند که در دل این توان دفاعی عظیم چه بازدارندگی راهبردی نهفته شده تا در لحظه نیاز و تصمیم سلسله مراتب کشور، به عنصری تهاجمی علیه دشمنان تا عمق آب های آزاد و بینالمللی بدل شود.جمهوری اسلامی در عمل و در سخن ثابت کرده هدفی جز حفظ ثبات و امنیت پایدار خلیج فارس و شمال اقیانوس هند نداشته و ندارد .
اعزام ده ها ناوگروه به شمال مدار 10درجه با هدف مقابله با دزدی دریایی، کمک به شناورهای در معرض خطر از کشورهای دوست و دشمن و حتی اجتناب از تنش با کشورهای متخاصمی چون آمریکا که بارها تلاش کرده با پرنده های بدون سرنشین جاسوسی خود به فضای کشورمان نفوذ کند، تنها گوشه ای از تلاش ایران برای حفظ آرامش در کنار اقتدار منطقه است، اقدامی که متاسفانه سایر کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس به آن بی تفاوت و حتی به تازگی در پی باز کردن پای رژیم صهیونیستی به منطقه هستند.به ویژه این که گزارش هایی از تحرکات نظامی بین امارات و رژیم صهیونیستی در جزیره سقطری یمن که به اشغال امارات در آمده منتشر شده است.
در چنین اتمسفری رزمایش ذوالفقار ارتش، پیام روشن و قاطعی به تلاش های غلط برخی کشورهاست که می خواهند تامین امنیت خود و منطقه ما را به نیروهای فرامنطقه ای بسپارند.از سوی دیگر، بیش از یک ماه تا پایان محدودیت های تسلیحاتی ایران بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت باقی مانده و نیروهای متخصص ایرانی در حوزه صنعت دفاعی و سایر نیروهای مسلح کشورمان ثابت کرده اند نه تنها نیاز خاصی به واردات تسلیحات خارجی ندارند بلکه در حوزه صادرات هم می توانند بدون توجه به محدودیت های قطعنامه 2231 کار خود را پیش ببرند اما نکته مهم این است که رفع محدودیت های تسلیحاتی قطعنامه ، حق مسلم ایران و تکلیف طرف های برجام است و باید در موعد مقرر یعنی 27 مهرماه به چنین محدودیت هایی پایان داده شود و ایران بتواند به صورت رسمی و قانونی و بدون نیاز به مجوز شورای امنیت به خرید و فروش جهانی تسلیحات قانونی بپردازد هرچند برای آن زمان هم ایران ثابت کرده از چنان مسئولیت پذیری در جهان برخوردار است که فروش تسلیحات خود را صرفا با هدف دفاع کشورها و از جمله فروش تسلیحات به کشورهای غیرسلطه گر انجام می دهد.
پیام مهم دیگر رزمایش ذوالفقار در حوزه تسلیحاتی این است که چه محدودیت های تسلیحاتی 2231 پایان یابد چه نیابد، هیچ تاثیر و خللی در عزم جزم و توان فناورانه جمهوری اسلامی ایران در حفظ امنیت آب و خاک خود نخواهد داشت.