جهادگری که قبل از پیوستن به مدافعان حرم شهید شد+ تصاویر

سید محمد نخستین بار در 19 سالگی عازم اردوهای جهادی می‌شود و بعد از آن دیگر برای رسیدن روز اعزام بعدی لحظه‌شماری می‌کند. مادرش می گوید بار آخر که می‌رفت فقط این را می‌دانستم که عازم کرمانشاه است.

به گزارش مشرق، کمی به روز انتخاب رییس‌جمهور مانده بود. نامزدها در حال سفر از شهری به استان دیگر بودند و هواداران دو آتشه‌شان در ستادها تنور تبلیغ را گرم نگه می‌داشتند. سید محمد حسینی خیلی بیشتر از بقیه کار می‌کرد. از تبلیغ خیابانی و بحث با مردم در کوچه و خیابان گرفته تا پخش کردن تراکت‌ها را به عهده می‌گرفت. فکر می‌کرد فکر و جانش در سال‌های گذشته از بطن همین بحث‌ها و جواب و سوال‌های تمام نشدنی هزار سر بالیده شده است.

بیشتر بخوانید:

برای همین مطابق معمول کاری که به عهده گرفته بود را با وسواس و حساسیت بالایی پیش می‌برد و گفتن ندارد که بیشتر از بقیه رفقای حلقه صالحین خسته می‌شد. با این حال پاکبان پیر آن محله آن شب و هر شب لحظه شماری می‌کرد تا به سید محمد برسد. می‌دانست این بسیجی 21 ساله خوش معاشرت هر چقدر هم که خسته باشد به استکانی چای فوری مهمانش می‌کند و بعد تا سحر همپای او کمر خم می‌کند به جمع کرده عکس روی زمین افتاده نامزد ها و هر چیز دیگری که جماعت پر شور چند ساعت پیش روی زمین انداخته و رفته‌اند. دوستان سید محمد حسینی بی مقدمه می‌گویند او لایق شهادت بود و به آرزویش رسید. 

*** در مقابل نیازمندان قرار از دست می‌داد

می‌گوید از خوبی‌هایش هر چه بگویم باز هم خاطره‌های ناگفته‌ای باقی می‌ماند. فکری می‌شوم وقتی پدری در حق پسرش این جمله را ادا کند دیگر در عاقبت به خیر شدن آن فرزند ابهامی نمی‌ماند. پدر سید محمد می‌گوید پسر ارشدش از کودکی تاب دیدن زندگی سخت نیازمندان را نداشته است: «خود ما زندگی بسیار معمولی داشتیم. سید محمد متولد سال 1375 بود. وقتی در مسیر اردوهای جهادی و در سانحه رانندگی رخ داد به شهادت رسید فقط 21 سال داشت و در روز شهادت امام باقر علیه السلام تشییع شد. با این همه از همان کودکی با صدقه دادن و بخشیدن وسایل ناچیزش به فقرا انس گرفته بود. به من می‌گفت معنی زندگی این است که آدم به دیگران عشق بورزد و هر چیزی که خودش از آن لذت می‌برد را برای نیازمندان هم فراهم کند و الا اگر این طور نباشد انسان‌ها با حیوانات فرقی ندارند.»

***بینش سیاسی خوبی داشت 

سید محمد از 17 سالگی راه خدمت به نیازمندان را در ورود به جمع بسیجیان محله‌شان جوریده و تا آخرین روز زندگی کوتاه اما با برکتش به آن وفادار مانده است: «به بسیجی بودنش افتخار می‌کرد. می‌گفت خدمت به عنوان یک بسیجی راه را برای رسیدگی بیشتر به نیازمندان هموار می‌کند. همیشه حرف از بسیج که می‌شد به بیانات امام (ره) اشاره می‌کرد و می‌گفت بسیج مثل یک ذخیره برای روزهای سخت انقلاب است و یک بسیجی واقعی هیچ وقت نباید تن به رفاه و آسایش بدهد و این تلاش تمامی ندارد. بینش سیاسی خوبی داشت. از آل سعود بیزار بود و می‌گفت این ها از ابتدا نسبت به شیعیان کینه داشته‌اند و ما هم وظیفه داریم با پیشرفت‌های علمی و نظامی خودمان را در مقابل این دشمن کثیف که دست نشانده آمریکا در منطقه است مجهز کنیم.»

***مدارکی که به دل‌مان خنج دلتنگی می‌زد

وقتی می‌پرسیم عشق و علاقه سید محمد به چه کسی بیش از بقیه مشهود بود پدرش لحظه‌ای درنگ می‌کند و می‌گوید برای جواب دادن به این سوال نیازی به فکر کردن ندارم. سید ما عاشق اهل بیت(ع) بود و با خدمت‌ها و فداکاری‌هایی که کرد به وصال آن‌ها رسیده است انشاالله:«در دهه محرم آدم دیگری می‌شد. خیلی ساکت و آرام بود اما در عزای امام حسین (ع) از همیشه کمتر او را در حال خندیدن و صحبت کردن می‌دیدم. عمل به احادیث را دوست داشت. در دفترچه‌ای این احادیث را یادداشت می‌کرد و تا جایی که می‌توانست سعی می‌کرد به آن‌ها عمل کند. حتا در این باره به خودش نمره می‌داد. می‌گفت فقط با این روش می‌توانیم بفهمیم آن چیزی هستیم که امامان از ما انتظار دارند یا نه.»

سید محمد در رشته عمران درس می‌خواند اما وقتی فهمید برای دفاع از حرم حضرت زینب و مقابله با تکفیری‌ها به رزمنده نیاز دارند وقت را از دست نداد و نام خودش را پای سیاهه فهرست عاشقان اهل بیت (ع) نوشت و منتظر اعزام به سوریه شد: «آن روزها درباره خشونت در گروه‌های تکفیری تبلیغات زیادی می‌شد. من هنوز هم می‌گویم عاشق‌ترین ما نسبت به اهل‌بیت(ع) همان مدافعان حرم بودند. چرا که با وجود آن فیلم‌های خشونت باری که داعش منتشر می‌کرد باز هم هراس به دل راه‌ندادند و برای دفاع از حرم از جان‌شان گذشتند. خیلی نگران سید محمد بودم. اما او با اراده همیشگی‌اش به این راه پا گذاشته بود. مثل همیشه کم‌حرف بود؛ اما صحبت از تکفیری ها که می‌شد خیلی مسلط از نحوه شکل‌گیری این گروه‌ها توسط آمریکا و آل سعود حرف می‌زد و ایستادگی در مقابل آن‌ها را وظیفه خود می‌دانست. نه من و نه هیچ کسی دیگر نمی‌توانست او را از تصمیمی که گرفته بود منصرف کند. اما قسمت محمد این بود که در همین آب و خاک و در راه خدمت به محرومان جان خود را فدا کند.»

آخرین دست‌نوشته شهید سید محمد حسینی قبل از اعزام به آخرین اردوی جهادی


***پای ثابت اردوهای جهادی 

سید محمد نخستین بار در 19 سالگی عازم اردوهای جهادی می‌شود و بعد از آن دیگر برای رسیدن روز اعزام بعدی لحظه‌شماری می‌کند:«در مورد جایی که می‌خواستند بروند سوال و جواب نمی‌کرد در نتیجه توضیح زیادی نداشت به ما بدهد. به عنوان مثال می‌دانستیم در روستاهای دور افتاده کرمان است یا مثلا برای ساخت یک مسجد یا مدرسه به روستایی در یاسوج رفته‌اند. بار آخر که می‌رفت فقط این را می‌دانستم که عازم کرمانشاه است. دوستانش می‌گفتند در اردو در دو شیفت کار می‌کرد. می‌خواست خودش را برای روزهای سخت دفاع از حرم و مبارزه با تکفیری‌ها در سوریه آماده کند. سید محمد در سانحه تصادف در یکی از روستاهای توابع کرمانشاه و در راه خدمت به محرومان به شهادت رسید. شرکت در این اردوها برای او حکم جهاد را داشت و در آن به خودسازی می پرداخت. حتم دارم که با وجود پرهیز از گناه و خدمت‌هایی که داشت حالا در رکاب اهل‌بیت (ع) است و راه او را جوان‌های خلف دیگر ادامه می‌دهند.»

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۰۸:۴۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
    4 2
    در آرامش باشی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس