سرویس سیاست مشرق - دکتر محمد صادق کوشکی تحلیلگر مسائل سیاسی درباره توافقنامه ایران و چین گفت: چینیها علاقه و نیازمندی بیشتری نسبت به برقراری روابط عمیق و دوستانه با ایران دارند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سئوال که چین یک بازار گسترده جهانی دارد و با اکثر کشورهای دنیا رابطه اقتصادی دارد چرا حاضر شده نگاه ویژهای به توافقات اقتصادی با ایران داشته باشد،تشریح کرد: واقعیت این است که چینیها خیز خودشان را برای تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان برداشتهاند و همه لوازم موجود را آماده میکنند و هر گام را با آهستگی و تدریجی طی میکنند و در طی این مسیر با حوصله و هوشمندانه حرکت میکنند. برآورد چینیها این است که از سال ۲۰۳۰ میلادی به بعد، آنها دوسوم کشورشان را وارد مدار توسعه صنعتی و اقتصادی کردهاند و به همین خاطر تولیدات و مصرفشان با شیب تندی در حال افزایش پیدا کردن است.
از محمد صادق کوشکی بیشتر بخوانید:
حزب الله پرچمدار انقلاب اسلامی در غرب آسیاست/ صهیونیستها به دنبال خلع سلاح علمداران انقلاب در لبنان هستند
این تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه در ادامه گفت : به تعبیر دقیقتر چینیها روزی ۸ میلیون بشکه نفت و گاز، میعانات نفتی و گازی وارادت دارند. محاسبه چینیها این است که در سال ۲۰۳۰ میلادی این مقدار به روزی سی میلیون بشکه افزایش پیدا میکند و در ده سال آینده روزانه سی میلیون بشکه نفت و گاز نیاز دارند. آنها برای اینکه بتوانند به عنوان قدرت اقتصادی جهان کشورشان را اداره کنند و بازارهای جهانی را بتوانند پوشش بدهند، به چنین همکاری راهبردی مشترکی نیاز دارند.
با توجه به وضعیت مخازن انرژی در جهان، تنها حوزه نفت و گازی که در ۲۰۳۰ به اوج تولید میرسد حوزه تولید خلیج فارس است. حوزههای تولید کننده نفت در دریای برنت (دریای شمال) نروژ و انگلیس پس از ۲۰۳۰ تولید آنها افت میکند. الان در این منطقه روزی ۷ میلیون بشکه نفت تولید میشود اما در سال ۲۰۳۰ تولید این منطقه نفتی به ۴ میلیون بشکه خواهد رسید. حوزه نفتی جنوب شرق آسیا (اندونزی) از قله تولید خارج میشود، تولید نفت غرب آفریقا، حوزه نیجریه افت خواهد کرد، حتی نفت خلیج مکزیک - ونزوئلا نیز کاهش محسوسی پیدا خواهد کرد، اما حوزه نفتی خلیج فارس از سال ۲۰۳۰ به بعد به قله تولید خواهد رسید. با توجه به اینکه مخازن بسیار زیادی از نفت و گاز در خلیج فارس کشف نشدهاند یا اگر کشف شدهاند، استخراج نشدهاند. الان خلیج فارس ۲۴ درصد نفت و گاز دنیا را تولید میکند. اما از سال ۲۰۳۰ به بعد ۶۵ درصد نفت و گاز دنیا را تولید خواهد کرد.چین برای اینکه بتواند قدرت اول اقتصادی دنیا شود و روزانه ۳۰ میلیون بشکه نفت و گاز تضمینی بدون مزاحمت برداشت کند، نگاهش به سمت حوزه خلیج فارس است.
اما از طرف دیگر آمریکاییها با علم به این موضوع، تسلط خودشان را در خلیج فارس توسعه و پایگاههای نظامی خود را افزایش میدهند تا بتوانند خلیج فارس را در مشت خودشان داشته باشندتا از سال ۲۰۳۰ میلادی به بعد به چین فشار بیاورند و از خلیج فارس به عنوان اهرم کنترل چین استفاده کنند.
آمریکاییها با توجه به موقعیتشان میدانند، جای خودشان را به چین واگذار میکنند و برتری خودشان را از دست میدهند، اما نمیخواهند این اتفاق بیفتد. مهمترین اهرمی که آنها حس میکنند در اختیار دارند برای اینکه بتوانند چین را کنترل و به آنها فشار بیاورند، تسلط بر خلیج فارس است.
این تسلط در سالهای اخیر دچار چالش شده است. یعنی هر چقدر آمریکاییها توانستهاند در ساحل عربی خلیج فارس، کویت، عربستان، امارات، قطر، عمان و ... در این سواحل پایگاههایشان را توسعه میدهند، شمال خلیج فارس، از میانه به بالا، با توجه به اقتدار دریایی جمهوری اسلامی، در کنترل نیروهای نظامی ماست. یعنی آمریکاییها مجبور شدند، به جنوب خلیج فارس بسنده کنند، سمتی که کشورهای عربی هستند و با قدرت و سرعت، پایگاهها و حضورشان را در جنوب خلیج فارس افزایش میدهند. این موضوع با افزایش قدرت دریایی جمهوری اسلامی همزمان شده است و اینکه ایران مرزهای رسمی خودش را با توجه جزایزی که دارد تا میانه خلیج فارس کنترل میکنند.
آمریکاییها تلاش دارند از خلیج فارس به عنوان اهرم فشار علیه چین استفاده کنند و چین را مهار کنند در آیندهای که چین دیگر قدرت اول اقتصادی دنیا به صورت قطعی خواهد بود و از طریق به چین فشار بیاورند اما حضور و تسلط جمهوری اسلامی در سهم خودش در خلیج فارس مهمترین نقطه امید و اتکای چین است.
چینیها برای اینکه بتوانند نیاز خودشان را از خلیج فارس برطرف کنند، یک نقطه امیدی نیاز دارند. جنوب خلیج فارس کامل در دست آمریکاییهاست و به همین خاطر آنها به دنبال این هستند بتوانند با همکاری با ایران نیاز خودشان را از طریق خلیج فارس مرتفع کنند. جنوب خلیج فارس کشورهای کم قدرت و ضعیفی هستند و آمریکا آنها را به پایگاه خودش تبدیل کرده، اما در شمال خلیج فارس تنها یک کشور وجود دارد که از اروند رود تا نایبند خلیج گواتر، بیش از سه هزار کیلومتر ساحل در اختیار جمهوری اسلامی هست و از این محدوده حدود دو هزار کیلومتر ساحل خلیج فارس و جزایز آن است که کامل در کنترل جمهوری اسلامی است.
چینیها میدانند که این امکان را ندارند که ایران را به پایگاه تبدیل کنند، چون ایران کشور بزرگ و قدرتمندی است و اعتقاداتش اجازه این کار را نخواهد داد و نمیتوانند مثل آمریکا کشورهای میکروسکوپی خلیج فارس را به پایگاه تبدیل کرده و نمیتوانند چنین کاری را با ایران بکنند. پس ناگزیر شدند که تبدیل شوند به شریک راهبردی ایران و به یک همکاری ایران، در عرصههای اقتصادی، نظامی و سیاسی و ... . چینیها نیازمند همکاری با ایران هستند تا بتوانند از طریق تسلط ایران بر خلیج فارس نیازهای خودشان را از طریق منابع نفتی و گازی خلیج فارس برداشت کنند و اجازه ندهند که آمریکا به آنان فشار بیاورد.
در چنین فضایی عملا این امتیاز را در کل دنیا فقط ایران دارد. چینیها میتوانند با همه دنیا تجارت کنند و اجناس خودشان را بفروشند و به ایران به عنوان بازار فروش نیازی ندارند و میدانند که ایران اشتهای بزرگی دارد که خودش به تولید کننده و صادر کننده تبدیل شود.
به همین خاطر اگر بخواهیم این همکاری دوجانبه را اینگونه تحلیل کنیم که چینیها میخواهند ایران را به بازار خودشان تبدیل کنند، میدانند که سلیقه ما چنین نیست. ما دنبال این هستیم که خودمان مولد و تولید کننده باشیم. این وسط چینیهای به این نتیجه رسیدند که مثل گذشته فقط به ایران جنس بفروشند، بیایند و با ایران وارد شراکت استراتژیک شوند تا از این طریق بتوانند از امکانات نفتی و گازی خلیج فارس در سال ۲۰۳۰ به بعد استفاده کنند. خوشبختانه جمهوری اسلامی نیز چنین افق استراتژیک و راهبردی را دنبال میکند. یعنی درتوافق جدید هم ما علاقهمند به یک رابطه راهبردی با چین هستیم و هم چین نیازمند ماست.
آنچه این قرار داد و تفاهم را متفاوت میکند، این است که چین موضع استکباری و برتر ندارد. اینجا چین نمیتواند چیزی را به ما دیکته کند چون خودش نیز نیازمند این رابطه است و نیاز او به این رابطه بیش از نیاز ما به این رابطه است. هر دو طرف به این موضوع واقف هستند و از برهه زمانی به بعد ما میتوانیم با چین رابطه متوزان داشته باشیم و هم ما سود ببریم و منافع خودمان را کسب کنیم و هم طرف چینی. از سوی دیگر ما امتیاز اضافهتری به چین نخواهیم داد و آنها هم حدود خودشان را میدانند. اینکه چینیها حاضر شدند بیایند در سال گذشته با رهبری نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دریای عمان رزمایش انجام بدهند، در همین شکل و ابعاد میخواهند این رابطه را با ما ادامه بدهند و نتیجه آن این است که از این فرصت استفاده خوبی کنیم و ماهم خیز خودمان را برای تبدیل شدن به قطب منطقهای غرب آسی انجام بدهیم. برخی نگرانند که ما به بازار مصرف کالاهای چینی بشویم، ما از نیازهای چین استفاده کنیم و از توانمندیهای این کشور به تبدیل کشورمان به یک قطب صنعتی، سیاسی و نظامی در غرب آسیا استفاده کنیم.