بازيكن سابق تيم ملي و استقلال در گفت و گو با مشرق، درباره فعاليت هاي يك دلال اقدام به افشاگري كرد.

به گزارش خبرنگار ورزشي مشرق، اواخر سال گذشته، هجمه سنگيني درباره دلالي در فوتبال ايجاد شد. اين ماجرا تا به آنجا پيش رفت كه موجب شد تا برخي فعالان در اين عرصه بازداشت و از كار كنار روند. در اين بين، اتهامات قابل توجهي به خشايار محسني زده شد كه موجب تعليق فعاليت هاي وي در اين رشته شد.
در اين راستا، مشرق گفت و گويي با بهشاد ياورزاده داشته كه از زواياي همكاري خود با اين دلال فوتبال سخن گفته است.

* خشایار حضورم در پرسپولیس را تمام کرده بود اما نرفتم
سال 84 با خشایار محسنی آشنا شدم. آن موقع در شهید قندی یزد بازی می کردم. روزهای خوبی در فوتبال داشتم چرا که همراه تیم ملی در بازی‌های آسیایی بودم. از طریق چند دوست مشترک با ایشان آشنا شدم. ایشان می‌خواست مرا به پرسپولیس ببرد؛ سالی که استیلی و آری هان در آنجا بودند. در هتل هما با انصاری‌فر قرار گذاشتيم و چک را هم گرفتم؛ ولی چون از بچگی استقلالی بودم و چند چپ پا هم که رقیب من بودند جذب اين تيم شدند ترجیح دادم به استقلال بروم. همکاری خاصی با ایشان نداشتم.

* خشایار مثل کنه به من چسبیده بود
خود خشايار مدام دور و بر من بود. وقتی سال 85 به استقلال رفتم، دوباره می‌خواست خودش را به من نزدیک کند؛ اما باز هم مجاب نشدم با ایشان قراردادی ببندم. اشخاصي بودند علاقه مند به فوتبال كه شرايط مالی خوبی داشتند. او با يكي از مربيان سابق پرسپوليس نيز دوست بود. وقتی با این افر آشنا شد، سرش کلاه رفت و متضرر شد. آنها تعهد متقابل به هم داشتند كه خشايار به تعهدش عمل نكرد. از اين موارد كم نيستند كه من مي شناسم.

* وقتی رفتم استیل آذین، فوتبالم افت کرد
توسط آقای پروین به استیل آذین رفتم. همانجا در سراشیبی افتادم و اولین لطمه فوتبالی ام را خوردم که خشايار محسني در آن خیلی تأثیرگذار بود. خیلی اصرار می‌کرد که بیا اینجا. تا جایی که 60 میلیون طلب خودم را به استقلال بخشیدم. 20 میلیون هم پول دادم؛ اما استیل آذین آخرش هم نه بالا آمد و نه پولی به من دادند. هیچ و هیچ. بعدش مدتي در تبریز بازی کردم و سپس به امارات رفتم.
رفتنم به امارات خوب بود و از نظر مالی به سودم تمام شد. البته قراردادها در حد لیگ برتر اینجا بود. فقط خوبی آن این بود که سر وقت پول خود را می‌گرفتیم. نه مالیات داشتیم و نه دردسر جانبي. چه تیم می‌باخت و چه مي برد، پولمان را می‌گرفتیم. در یک هتل 5 ستاره اسكن داشتم. ماشین هم دستم بود.

* خشایار از طریق یونگ به ترکیب هم دست می زد!
فکر می کنید چرا در همان بازی اول، پروین، یونگ را بیرون کرد؟ چون یونگ در استقلال که بود، محسنی رویش تأثیر داشت و بعضی وقت ها به ترکیب دست می زد. همان موقع با اين مربي، كوييكه آمد. خیلی جالب بود كه اين دو نفر با هم در تمرین درگیر می‌شدند. کویيکه بازیکن خوبی بود و در اروپا بازی می‌کرد. همان موقع بود که خشایار می‌خواست به من نزدیک شود و قرارداد ببندد. به من می گفت، یونگ تلاش می‌کند تو در استقلال بمانی؛ در حالی که در نهایت این حمایت‌ها به ضرر من شد. حتی جاهایی که مرفاوی و دیگران روی من نظر داشتند، بازیکنان می‌گفتند با فلانی دوست است و این شانس را از من می‌گرفتند.

* خشايار برخی را با سفر به اروپا خام می کرد
ایشان از هر موقعیتی استفاده می‌کرد تا به هدفش برسد. ایشان ابتدا از طریق رفاقتی وارد شد. بعد به من گفت كه آژانسي داریم به اسم ام.آ.ام که محسنی، آریمان با مهاجرانی هستند. حشمت خان دوبی، آریمان اروپا و من هم ایران را تحت نظر دارم. بعدا که با یونگ در استیل آذین در گیر شدم، به من گفت این آژانس وجود خارجی ندارد و اصلا چیز دیگری است و کار دیگری انجام مي دهد. اين آژانس ربطی به محسنی ندارد و آنهااصلا از موضوع خبر ندارند. ولی راحت می‌رود و می‌گوید ام.ای.ام مال ماست. هر آدمی را به نحوی تحت تأثیر قرار می‌دهد. آدم‌های سیاسی را می شناسم و حتي در رسانه ها كه با وي در ارتباط هستند. گاهي با یک مسافرت به اتریش و گاه با رواديد برای خانواده‌شان، فضايي را به وجود مي آورد تا آنها چشمشان را به حقیقت ببندند. آنها پول نمي گيرند. همین که چشمتان را بر حقیقت ببندید، نوعی خطاست.

* رفتم امارات تا آرامش داشته باشم اما بازم خشایار!
دوست داشتم در امارات زندگی کنم. بعد از اینکه دیدم در تیم‌های بزرگ استقلال و پرسپوليس جایی برای من نیست و بعد از دعواهای استیل‌آذین، تصمیم گرفتم بروم. در امارات قرارداد بستم و همه مدارکش هم وجود دارد. 110 هزار دلار بود که 40 هزار تا اول دادند. 70 هزار دلار هم ماند كه ماهی 10 هزار دلار در هفت ماه گرفتم. متاسفانه یکی از دوستان خشايار، رستوران ایرانی داشت که جمعه‌ها به آنجا مي رفتيم. ایشان را آنجا دیدم. دوباره آنجا بود که به من گفت، چرا دسته دو امارات بازی می‌کنی. الان ناصرخان رفته اروپا و تیمش در لیگ برتر آنجاست. چرا نمی‌روی آنجا؟ آنجا بروی، مربیان تیم ملی تو را می‌بینند. لژيونر اروپايي می‌شوی. اینجا بمانی، دو يا سه سال پول می‌گیری و تمام می‌شوی. گفتم بحث مالی برای من مهم است. می‌گفت پول نیست و دو هزار یورو با من ببند؛ ولی 6 ماهه برایت سنگ تمام می گذارم. گفتم، من با این رقم‌ها نمی‌توانم بیایم. تلفنی در دبی با من صحبت کرد. گفت چقدر می‌گیری. گفتم این قرارداد من است. گفت ماهی 4 هزار یورو به تو مي دهم. نزدیک 10 ديدار مانده بود که گفت ماهی 2 هزار یورو می‌دهم که گفتم ماهی چهار هزار یورو خالص می‌خواهم؛ برای اینکه 30 درصد هم مالیات بود. گفت به تو ماهی 4 هزار یورو می‌دهم؛ به این شرط که به جای اینکه دو ماهه ببندی، با من 6 ماهه قرارداد ببندي تا فصل تمام شود.

* حتی اسخاره ام کردم كه بد آمد
20 اسفند 88 كه قراردادي شش ماهه بين ما منعقد شد. استخاره کردم كه خوب نیامد. از ایران به من زنگ زدند و گفتند كه آدم سالم و صادقي نيست و این کار را نکن. شاید بالای 5 دوست با من نیم ساعت، نیم ساعت صحبت کردند که این آدم پرونده اش روشن و واضح است و همه مي دانند چه کاره است. فقط و فقط به اعتبار اینکه ناصرخان آنجا بود به اروپا رفتم. در غير اينصورت، 5 سال به هر طریقی می‌خواست نزدیک شود؛ ولی اعتماد نمی‌کردم چون می‌دانستم چه کاره است. با آنها توافق کردم؛ اما يك تیم دسته دومی امارات آمد و برای 6 بازی مانده تا پايان ليگ، به من 45 هزار دلار پیشنهاد کرد؛ یعنی روزی 100 دلار می‌داد. من زنگ زدم و گفتم كه نظرم عوض شد و به اروپا نمی‌آیم. خشايار گفت، آبروی مرا بردی و درخواست رواديد تو را هم داده ام. به ناصر حجازي زنگ بزن. مگر می‌شود هر دقیقه نظرت را عوض کنی. هر چه توانست مرا را در معذوریت اخلاقی قرار داد. گفتم حالا تصمیمی است که گرفته ام و اجازه بده بروم.

* در بیمارستان با ناصر خان مشورت کردم
در عرض 48 ساعت برایم رواديد اروپا گرفتند. سریع به تهران آمده و راهي بیمارستان کسری شدم. اولین بار بود که ناصرخان به صورت جدی بستری شده بود. حتی با گل رفتم كه گفت، گل را ببر بیرون چون كه برایم خوب نیست. 20 دقیقه با ناصرخان صحبت کردم. ناصرخان هم دانشگاهی پدرم بود. خانمش، هم دانشگاهی مادرم بودند. در مدرسه عالی ترجمه هم دانشگاهی بودند. بابای من خودش در تأمین بود و ورزش می‌کرد. از طريق والدينم مرا می‌شناخت. گفتم، ناصرخان این آدم، آدم درست و حسابی نیست و فقط به اعتبار شما آمدم. گفت، پولی که اینجا می‌گیرم، شاید در ليگ دسته اول ایران هم می‌رفتم، می‌گرفتم. اكنون تجربه و فضای جدیدي وجود دارد. تو هم این کار را انجام بده. بد نیست. سه ماه اول که ناصرخان سر حال بود، حقوقم را می‌گرفتم كه 3 تا 4 هزار یورو بود. بازی هم می‌کردم. اما برگه‌ای که در دوبی امضا کردیم، هیچ وقت به من نداد.

* خشایار سلطان چاپلوسی بود
 وقتی رواديد سه ماهه من داشت تمام می‌شد، باید تبدیل می‌کردند به اقامت يك ساله. در این 3 ماه، خیلی اعتمادم را به خودش جلب کرد چون هر جور تعهدی را كه داشت، عمل کرد. مرا با خودش بيرون می‌برد و داداش صدایم می کرد. ماشین خودش را در اختیارم می‌گذاشت. ناصرخان آنجا می‌آمد؛ اما به دليل بيماري، نمی‌توانست زياد بماند. وقتي كسي سه ماه در کشور خارجی به تو محبت می کند، اعتمادت به او جلب می‌شود. خشايار محسني مدام می‌گفت، در فوتبال سرم کلاه نمی‌رود؛ اما در رفاقت سرم کلاه می‌رود و دم از رفاقت می‌زد. مي گفت، بچه جنوب تهرانم و اروپایی نیستم.

* بازیکنانی که پول نداشتند حتی نان بخرند
بازیکن خارجی که به استيل آذين آورد، حتی پول نداشتن نان بخرند. یک روز که با تیم به رستوران رفتيم، از آنجا نان برداشتند و در کیفشان گذاشتند. حتي از گرسنگی سر تمرین گریه می کردند. فرهاد کاظمی نفری 500 هزار تومان به آنها می‌داد تا چیزی بخرند و بخورند. همین وضع را هم در اسلواکی به چشم خودم دیدم.
همان روزی که از من آزمایش می‌گرفتند، چهار تا کاغذ گذاشت جلوی من و گفت فرم مهاجرت و مجوز کار است. اين برگه ها به زبان اسلواکی بود چون انگلیسی من خوب بود و نمی توانست سرم کلاه بگذارد. گفتم منم امضا نمی‌کنم و بايد بدانم چه چيزي در آن نوشته شده است. دوباره حرف‌های خودش را زد كه اعتماد کن و فلان کن و سه ماه است که اینجایی و من از داداشم بیشتر به تو رسیدم. پیشرفت کنی برای من بهتر است. گفته ام ایران بازی‌های تو را پخش مستقیم نشان بدهند. نود گل‌های تو را نشان بدهد. ناصرخان اینجاست. به من اعتماد نداری، به ایشان که داری؟ گفت همین الان امضا نکنی، باید یک بار از اروپا بروی و دوباره برگردی که یک هفته را از دست می‌دهی. من نيز امضا کردم. چند روز بعد رفتارش با من عوض شد و دیدم جواب‌هایم را سرسری می‌دهد. صحبت پول می‌کردم، قبلا می‌گفت، فعلا برو هزار تا را از شریکم آنتال بگیر و بقیه را چند روز دیگر می‌دهم. دیدم ديگر هیچکدام از این کارها را نمی‌کند. پایم را کردم در یک کفش که قراردادم را می‌خواهم. یک ماه، دو ماه نه حقوق داد و نه جواب درستي مي داد. رفتارش هم عوض شد. آزارم می‌داد. انگار می‌خواست سه ماه اول را که به من پول داد، تلافی کند.

* خشایار قراردادم را جعل کرد
 وقتی قرارداد را امضا کردم، سربرگ نداشت. دیدم مدت قرارداد را به سه سال و نیم افزايش داده است. رقم قرارداد 500 یورو است كه قرار بود ماهيانه 4 هزار یورو باشد. پرسيدم، چرا 500 یورو شده؟ گفت، اینجا پول سیاه به تو می‌دهم. بنویسیم 4 هزار یورو که در ماه دو هزار یورو مالیات بدهم؟ پرسيدم، تاریخ را چرا زیاد کردی؟ گفت اینجا هیئت مدیره داریم. در صورتي كه هیئت مدیره، خودش و امام قلی بودند که مثل موم تو دستش بود. می‌خواست مربی ما را در اتریش تهدید کند، می‌گفت، هیئت مدیره می‌خواهد تو را اخراج کند؛ اما از توحمایت می کنم. بعد، با خنده می‌گفت، به این می‌گم هیئت مدیره می‌خواهد اخراجت کند؛ در حالی که با او بازی می‌کنم. می گفت، هیئت مدیره می‌گوید چطور یک ایرانی را آوردی و قرارداد 6 ماهه بستی. من سه ساله بستم ولی تو هروقت خواستی برو.

* بازیکن‌های دیگر شرایط بدتر از من داشتند
 بازیکنان دیگر خیلی شرایط بدتر از من داشتند. یک بازیکن ایرانی، زبان بلد نیست و نمي تواند کارهایش را هندل کند؛ اما خودم زبان بلد بودم و می‌رفتم بانک و کارهایم را می‌کردم. او آدم خطرناکی است و به هیچ چیز پایبند نیست. در پاتوق خیابان فرشته، حرف هايي مي زد كه بيان آنها نيز گناه كبيره است. سه شاهد دارم كه به خدا و پیغمبر توهین کرده است. لازم باشد مدارک کارهایش را خواهم گفت. این داستان برای من جنبه اعتقادی پیدا کرده است. برایم در مقابل ضربه اي كه خوردم، 40 میلیون چیزی نیست. من به خاطر لطمه ای که به من زد، همه‌جوره پای این داستان هستم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    0 0
    خوبه كه قوه قضاييه اين دام هاييكه براي جوانان باغيرت وتوانمند ايجاد كرده اند را برچيند وشايستگي ها وشايسته ها بالا بيايند ورشد واقعي ايجاد شود وپويايي جوانان شكوفا گردد.
  • ۰۹:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    0 0
    خوبه كه قوه قضاييه اين دام هاييكه براي جوانان باغيرت وتوانمند ايجاد كرده اند را برچيند وشايستگي ها وشايسته ها بالا بيايند ورشد واقعي ايجاد شود وپويايي جوانان شكوفا گردد.
  • ۱۴:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    0 0
    قبل از اين كه جوانان ما در دام بيفتند روشنگري كنيد الان هم افراد مختلفي وجود دارند كه اين كاره اند. اقلا اگر معرفي نمي شوند ولي كارهاي آنها گفته شود و بازيكنان روشن شوند
  • علی ۱۶:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    0 0
    فوتبال ما حسابی الودس تروخدا مسولین جمعش کنین چقدر پول بیت المال هدر میره چی بجاش میاد جز الگوهای به درد نخور و پوشالی که وقتی کم میارن ......
  • ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۶
    0 0
    salam aghaye yavar zade in kara dar shane aghaye doktor mohseni nist.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس