کد خبر 1084679
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۹
مردی که چپ و راست او را قبول نداشتند/ چمران چگونه زیست و آسمانی شد؟

شهید چمران آن‌قدر ساده و صمیمی و دلبسته امام (ره) و انقلاب بود که در ابتدای انقلاب، هم چپی‌ها هم راستی‌ها مسلک او را نمی‌پسندیدند.

به گزارش مشرق،  ۳۱ خرداد امسال، سی و نهمین سالی می‌شود که نابغه نبردهای چریکی شهید مصطفی چمران را در میان خود نداریم. ۳۹ سال پیش این مرد بزرگ در منطقه دهلاویه خوزستان در نبرد با صدامیان مظلومانه به شهادت رسید و با خون خود درخت انقلاب اسلامی را تنومندتر کرد.

شهید چمران آنقدر ساده و صمیمی و دلبسته امام(ره) و انقلاب بود که در ابتدای انقلاب، هم چپی‌ها هم راستی‌ها مسلک او را نمی‌پسندیدند. اقدامات برجسته فراوان شهید چمران در سه سال ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، باعث شده بود که او در زمره مسئولانی قرار بگیرد که در میان نخبگان سیاسی آن زمان و همچنین مردم از محبوبیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد. به نحوی که حضرت امام خمینی (ره) بعد از شهادت شهید چمران بیان کردند: او (شهید چمران) با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی‏ هیاهوهای سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی‏، و این هنر مردان خداست».

بیشتر بخوانید

روایت جالب ضرغامی از نوع نگاه شهید چمران به ارتش

روزی که شهید چمران به وحشت افتاد+عکس

مردی که نه چپی‌ها نه راستی‌ها او را قبول نداشتند/ چمران چگونه زیست و آسمانی شد؟

شهید مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. وی که تحصیلات دوران متوسطه را در دارالفنون و دبیرستان البرز گذراند، در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ‌التحصیل شد. این دانشگاه یک سال افتخار تدریس چمران را داشت تا آن‌که در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام و با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

این دانشجوی مبارز در آمریکا، با همکاری بعضی دوستانش، برای نخستین‌بار «انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا» را پایه‌ریزی کرد. وی همچنین از مؤسسان انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا بود و به همین دلیل بورس تحصیلی او از سوی محمدرضا شاه پهلوی قطع شد. چمران پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ رهسپار مصر شد و مدت دو سال سخت‌ترین دوره‌های چریکی و پارتیزانی را آموخت. از او به عنوان بهترین شاگرد این دوره قدردانی شد و این رتبه، مسئولیت تعلیم چریک‌های مبارز ایرانی را بر عهده‌اش گذاشت.

وی که برای تعلیم چریک‌های مبارز ایرانی، ایجاد پایگاه چریکی مستقل را ضروری می‌دید، با هدف ایجاد این پایگاه به لبنان سفر کرد و توانست با کمک‌های امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمانی را به نام «امل» بر اساس اصول و مبانی اسلامی ایجاد کند.

دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از ۲۳ سال هجرت، به وطن باز می‏‌گردد و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏‌گذارد. خاموش و آرام، ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏‌پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏‌های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏‌کند. سپس در شغل معاونت نخست‏‌وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏‌اندازد تا سریع‏‌تر و قاطعانه‏‌تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏‌شود.

در آن شب مخوف پاوه، همه امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏ عام شده بودند و همه شهر و تمام پستی و بلندی‏‌ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏‌تر می‌‏شد؛ باران گلوله می‏‌بارید و می‌‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق شود، ولی دکتر چمران با شهامت، شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏‌مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏‌زده را از سقوط حتمی برهاند.

مردی که نه چپی‌ها نه راستی‌ها او را قبول نداشتند/ چمران چگونه زیست و آسمانی شد؟

امام خمینی (ره) به ارتش فرمان داد تا در ۲۴ ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه‏‌ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی‏‌ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی‏‌ها به وقوع پیوست و در مدت ۱۵ روز شهرها و راه‏‌ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند.

روحیه دفاع از مظلوم در تمام رفتار و سَکنات شهید چمران بروز و ظهور داشت. زمانی که شهید چمران دید برخی عناصر در جامعه، ناآگاهانه یا ناجوانمردانه شعار انحلال ارتش را سر می‌دهند، به دفاع تمام قد از ارتش پرداخت. امام خمینی (ره)، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و همچنین شهید چمران،  ۳ چهره‌ای بودند که به شدت با انحلال ارتش مخالفت کردند.  این چهره‌های برجسته، کُنه و ذات نیروهای ارتش را به خوبی شناخته بودند و می‎‌دانستند که از دست دادن آن‌ها خُسران بسیاری را به جمهوری اسلامی ایران وارد می‌کند.  

دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏‌نظیر به تهران فرخوانده شد و به وزارت دفاع منصوب شد. در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی به یک سلسله برنامه‏‌های وسیع بنیادی دست زد که پیاده کردن برنامه‏‌های اصلاحی از این قبیل است تا ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.

دکتر مصطفی چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود.

وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.

در خوزستان گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏‌های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه به مرور قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد.

ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏‌ها بود که به کمک آن، جاده‏‌های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏‌های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود ۲۰ کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏‌های دشمن روانه ساخت، به طوری که آن‌ها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏‌نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند.

مردی که نه چپی‌ها نه راستی‌ها او را قبول نداشتند/ چمران چگونه زیست و آسمانی شد؟

یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏‌ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد، ولی چندین‏‌بار نیروهایی بین ۲۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‌‏‌ها مقاومت کنند.

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند بنابراین برای دومین‏‌بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانک‏‌های او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.

دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با تلاش فراوان رهبر معظم انقلاب اسلامی، ارتش را آماده ساخت که برای اولین ‏بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه‏‏‌آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه‏ای جدید از جانب جاده اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش برد.

چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می‌شتافت که در محاصره تانک‏‌های دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقه محاصره دشمن انداخت. در این هنگام بود که نبرد سختی درگرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانک‏‌ها به او حمله کردند و او همچون شیری در میدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطه‏‌ای به نقطه‏‌ای دیگر و از سنگری به سنگری دیگر می‏‌رفت. کماندوهای دشمن او را زیر رگبار گلوله خود گرفته بودند، تانک‏‌ها به سوی او تیراندازی می‏‌کردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها، سریع، چابک، برافروخته و شادان از شوق شهادت در رکاب حسین (ع) و در راه حسین (ع).

در روز قبل از تاسوعا، به آتش آن‌ها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می‏‌داد. در همین اثناء، هم‏رزم باوفایش به شهادت رسید و او یک‏ تنه به نبرد حسین‏‌گونه خود ادامه ‏داد و به سوی دشمن حمله برد تا این که از دو قسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد. سربازان صدام از یورش این شیر میدان گریخته و او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود، داخل کامیون نشست و با لبانی متبسم، دیگران را نوید پیروزی ‏داد.

خبر زخمی شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزدیکی دروازه سوسنگرد، شور و هیجانی آمیخته با خشم و اراده و شجاعت در یاران او و سایر رزمندگان افکند که بی‏‌محابا به پیش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمنده مؤمن را از چنگال صدامیان نجات بخشیدند.

دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد، اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‏‌های نامنظم برگشت. جالب اینجا بود که در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهیدفلاحی، فرمانده لشکر ۹۲، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و امیر محمد سلیمی)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهیدمحلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد و درهمان حال و همان شب، پیشنهاد حمله به «ارتفاعات الله‏‌اکبر» را مطرح کرد.

به دنبال نبرد بیست و هشتم صفر (پانزدهم دی‏ماه ۵۹) که منجر به شکست قسمتی از نیروهای خودی شد و فاجعه هویزه به بار آمد، دیگر تاب نشستن نیاورد. تعدادی از رزمندگان را از جبهه «فرسیه» انتخاب کرد و با چند فروند هلی‌کوپتر که خود فرماندهی آن‌ها را بر عهده داشت، با همان چوب زیربغل دست به عملی بی‏‌سابقه زد. او آماده حمله به نیروهای پشت جبهه و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلائیه شد، اما به خاطر آتش شدید دشمن، هلیکوپترها نتوانستند از سد آتش آن‌ها از منطقه هویزه بگذرند و حمله هوایی دشمن هلیکوپترها را مجبور به بازگشت کرد.

دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه‏‌ها وجود داشت دائماً رنج می‏‌برد و تلاش می‏‌کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏‌های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‌‏‌ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏ برکف ستاد نیز عملی ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏‌های الله‏‌اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رساند تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در روز ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۶۰، با یک حمله هماهنگ و برق‏‌آسا، ارتفاعات الله‏‌اکبر فتح شد و پس از پیروزی سوسنگرد، بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود.

چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله‌‏اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏‌کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏‌های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآورند، درحالی که دیگران در هاله‏‌ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏‌نگریستند.

مردی که نه چپی‌ها نه راستی‌ها او را قبول نداشتند/ چمران چگونه زیست و آسمانی شد؟

پس از پیروزی در ارتفاعات الله‏‌اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای ستاد پلی بر روی رودخانه کرخه زدند. پلی ابتکاری و چریکی که خودشان طراحی بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏ صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعه پیروزی‌‏های دیگر به حساب آمد.

در روز ۳۱ خردادماه سال ۶۰، یعنی یک‏ ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله‏‌اکبر، در جلسه فوق‏‌العاده شورای عالی دفاع در اهواز از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای‎ عالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، غم‏‌انگیز بود.

در سحرگاه سی ‏ویکم خردادماه سال ۶۰، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه ناراحت شد. به طرف سوسنگرد به راه افتاد. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‌‏شان، ایرج رستمی را به آن‌ها تبریک و تسلیت گفت. همچنین گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏‌برد». سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی و دیده‏‌بوسی کرد. به همه سنگرها سرکشی کرد و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏‌شد و مطمئناً دشمن هم آن‌ها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏‌های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند. خمپاره‌ای در اطراف او به زمین خورد و یکی از نمونه‏‌های کامل انسانی از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.

امام دعایمان کردند
وقتی جنگ شروع شد به فکر افتاد برود جبهه. نه توی مجلس بند می‌شد نه وزارت خانه. رفت پیش امام. گفت «باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند، هم دشمن نتواند پیش بیاید». برگشت و همه را جمع کرد. گفت «آماده شوید همین روزها راه می‌افتیم». پرسیدیم «امام؟» گفت «دعایمان کردند».

آخرین کولر برسد به اتاق من
گفتم «دکتر جان، جلسه رو می‌ذاریم همین جا، فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی‌ده. ما صد، صد و پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم، اگه یکیش را بذاریم این اتاق...». گفت «ببین اگه می‌شه برای همه سنگرا کولر بذارید، بسم الله، آخریش هم اتاق من.»

منبع: میزان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 19
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • IR ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    33 4
    او تنها فردی بود که در دانشگاه از درس استاد سختگیری مثل بازرگان نمره "22"گرفت .روحت شاد ای دکتر....
    • IR ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      16 24
      خیلی دوست داشتی ببندیش به بازرگان :))))
    • IR ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      10 8
      اینقدر بی اطلاعی که نمی دانی شهید چمران در حزب بازرگان بود ؟ ایشان در امریکا روزنامه پیام جبهه ملی را چاپ می کرد. در فیلم چ هم به ان اشاره شده. انجا که طرف به او گفت: شما رو بیشتر چمران بازرگان دیدم تا چمران خمینی!
    • IR ۱۶:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      13 0
      ببخشید مگه دست من بوده که استاد ایشون بازرگان بوده!!!در ضمن من مثل بعضی ها برای ایشون از لفظ مهندس استفاده نکردم!!! شما انگار خیلی از صحبتم ناراحت شدی؟!!!!تو از همه صحبتم فقط تیکه بازرگان رو دیدی؟!!!یه چیزایی توی انقلاب هست که نمیشه از انقلاب حذفش کرد !!درسته که اشتباه بوده نمونش رییس جمهوری بنی صدر و ...
    • IR ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      13 2
      بازرگان اصلا سختگیر نبود. اگر سختگیر بود که به آن آسانی در حال فروش اف 14 ها به کانادا نبود و یا فرقه رجوی را فرزندان عزیز خودش نمی نامید.
  • FR ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    35 0
    روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
  • IR ۱۲:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    17 9
    مثل احمدی نژاد
    • IR ۱۳:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      16 13
      از قیاس ات خنده آمد خلق را...
    • IR ۱۴:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      4 3
      فقط محمود Y
  • فرا جناحی IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    27 0
    شهید مصطفی چمران ( در آن شب مخوف در پاوه) در کتاب کردستان ص ۷۶ می فرمایند : دل به شهادت بسته بودم ، با زمین و آسمان وداع کرده بودم، و فقط تصمیم داشتم که در آخرین معرکه زندگی ، آنچنان ضرب شستی بدشمن نشان دهم که هر وقت اصحاب کفرو نفاق آنرا بیاد بیاورند بر خود بلرزند .برای من جنگ پاوه و مصیبت های آن امری عادی بود...همیشه به آغوش مرگ فرو میرفتم، و مرگ سراسیمه از برابرم میگریخت)) روحش شاد و راهش پر رهرو باد
  • IR ۱۵:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    14 0
    درود خدا بر این مرد خدا انسانی که قطره ای از اقیانوس امام علی ع بود خوش به سعادتت دکتر چمران
  • DE ۱۵:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    17 0
    دردوبلای شهید چمران میخورد بهاین مسعولین دزد ازخدا بی خبر خداوند قرین رحمتش نماید امین
  • IR ۱۵:۴۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    12 2
    فکر کردم مطلبتون واسه رائفی پوره
  • TR ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    29 0
    مردی که جرمش جلوگیری از انحلال نوهد و سایر بخشهای ارتش و ممانعت از تحقق آرزوی حسن روحانی بود.
  • IR ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    10 1
    چقدر شبیه مولایش علی بن ابی طالب است. با او هم فقط چهار نفر بیعت کردند!
  • حمیدرضا IR ۱۸:۲۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    0 0
    باسلام ..... روح شان شاد التماس دعا ***
  • امیر DE ۱۸:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
    0 3
    بورسیه شاهش جالب بود
    • TR ۲۰:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۲۸
      0 0
      قطع بورسیه اش از آن جالبتر.
  • بدون نام IR ۱۶:۱۱ - ۱۳۹۹/۰۴/۰۳
    0 0
    الان هم واقعا همینطوره نمونش قالیباف که دو دوره ریاست حمهوری دو طرف خرابش میکردن .الان هم تا رییس مجلس شد یه سری به اصطلاح انقلابی خرابش کردن و تو سایتشون نوشتن اقای عشق قدرت به قرت رسید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس