سرویس سیاست مشرق - سالها است که دستگاه رسانهای دشمنان انقلاب اسلامی در تلاشی همهجانبه سعی میکنند از دوران حکومت پهلوی تصویری بهشت گونه ترسیم کنند و عدهای از افراد کم مطالعه و زودباور نیز چنین تصویری را پذیرفته و آن را مبنای قضاوتهای سیاسی خود قرار میدهند. یکی از منابعی که میتواند به پژوهشگران کمک کند تا به درک صحیحی از شرایط اجتماعی آن دوران دست پیدا کنند اسناد ثبت شده توسط ساواک است که شامل طیف متنوعی از تحلیلهای خود افراد ساواک، نقل گفتههای مسئولین اداری کشور، پروندههای زندانیان سیاسی و ... میشود. در میان این اسناد و در رابطه با موضوع موردبحث، چند نکته مهم در پرونده وحید افراخته وجود دارد.
رحمان افراخته معروف به وحید، از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق بود که پس از تغییر ایدئولوژی در سازمان او نیز در کنار تقی شهرام و همفکرانش مارکسیست شد و نقش مهمی در ترور نیروهای مذهبی سازمان ایفا کرد. وی پس از دستگیری توسط ساواک در مرداد ۱۳۵۴ به همکاری با ساواک روی آورد و به امید فرار از مجازات اعدام، شروع به نوشتن تمام اخبار و اطلاعات و تحلیلهای خود برای ساواک کرد. کار او تا به آنجا پیش رفت که حتی در برخی بازجوییها در کنار افراد ساواک قرار میگرفت و سعی در تضعیف روحیه سایر زندانیان داشت.
بیشتر بخوانید:
از شکلگیری و نفاق تا روابط نامشروع در میان مجاهدین خلق +عکس
البته این کارها نهایتاً کمکی به افراخته نکرد و ازآنجاکه افراخته در ترور مستشاران آمریکایی نقش داشت، رژیم پهلوی مجبور بود که حتماً او را اعدام کند. رژیم پهلوی حتی در چنین اموری نیز استقلال نداشت و قادر نبود که چنین مهرهای را برای خود حفظ کند و حتماً باید مطابق خواسته آمریکاییها عمل میکرد.
اما در میان نوشتههای افراخته تحلیلی وجود دارد که وی در آن در نقش یک تئوریسین امنیتی حکومت پهلوی قرارگرفته و زمینهها و ریشههای مبارزه با حکومت و عوامل مناسب برای خنثی کردن آن را شرح میدهد. یکی از نکات جالبتوجه در این تحلیل تصویری است که او از فضای اجتماعی جنوب شهر تهران در دهه ۴۰ و زندگی محرومین در دوران پهلوی ترسیم میکند و برخلاف سایر قسمتهای این تحلیل، مطابق میل بازجوهای ساواک نوشتهنشده است:
«خوب به یاد دارم یک روز فردی که میخواست مرا عضوگیری کند، گفت: امروز قبل از آمدن به محل قرار، لباسهای کهنهتری بپوش. وقتی در محل ملاقات حاضر شدم، گفت: میخواهیم برویم جامعه گردی. آنوقت به طرف گودهای جنوب شهر و نقاط زاغه نشین راه افتادیم. من با اینکه دو سال از آمدنم به تهران میگذشت، کمتر جایی را جز مسیر خانه و دانشکده بلد بودم. از محور خیابان شاهرضا [خیابان انقلاب فعلی] پایینتر را نیز میشد گفت هرگز ندیده بودم. وقتی قدم به گودها و زاغهها، بیغولهها و سوراخهایی به نام خانه گذاشتیم، کمکم دچار حالت عجیبی شدم. بغض گلویم را گرفته بود ولی نمیتوانستم گریه کنم. احساس میکردم در تمامی رنجهای این موجودات که دیگر از حالت انسان بودن خارج شده بودند، من گناهکارم. خانههایی را میدیدم که هر لحظه امکان فروریختنشان وجود داشت. در یک اتاق ۵ خانوار و گاهی حدود ۴۰ نفر میخوابیدند. کمتر فردی بود که جای سالمی در بدن داشته باشد. تعدادی کور، چلاق، کچل، بیدست و پا، افلیج، مثل کرمها در آن لجنزار میلولیدند. کودکی را دیدم با شکم بادکرده، کله گنده و گردنی باریک، در میان لجنها دنبال خوراکی میگشت. کمی آنطرفتر یک سگ که بدنش پر از زخم بود، مشغولیتی از همین قبیل داشت. کودک لای دست و پای سگ بیمار، تکهای میوه کثیف و گندیده پیدا کرد. آن را برداشت و به دهانش برد. سرم گیج میرفت. از خودم بدم میآمد، ... نفسم به سختی بالا میآمد. بوی تعفن همه جا پیچیده و هوا را غلیظ و سنگین کرده بود...»
دست خط وحید افراخته در پرونده او در ساواک
مطالعه پیرامون وضعیت اجتماعی ایران در دهههای مختلف، بر اساس اسناد و مدارک معتبر به خوبی نشان میدهد که تصویر القایی توسط نیروهای ضدانقلاب به ویژه سلطنتطلبها تا چه میزان از واقعیت دور است.
در انتها باید به این نکته نیز اشاره کرد که کسی منکر وجود مشکلات ناشی از فقر و نا به سامانیهای اجتماعی در دوران کنونی نیست و متأسفانه صحنههای دردآوری در جامعه امروز نیز مشاهده میشود اما مقایسه شرایط در دهههای مختلف نشان میدهد که با انقلاب اسلامی تغییری اساسی در وضعیت زندگی محرومان و مستضعفان رخ داد و به ویژه نهادهای انقلابی مانند جهاد سازندگی نقش بزرگی در حل مشکلات مستضعفین ایفا کردند و بر این اساس حجم و نوع مشکلاتی از این قبیل بههیچوجه با دوران ستمشاهی قابلمقایسه نیست.
به نظر میرسد بخشی از مشکلات کنونی نیز ناشی از دور شدن از روح انقلاب اسلامی پس از سالهای دفاع مقدس بود و میتوان با سرلوحه قرار دادن آموزههای اسلام و سخنان امام (ره) و رهبری و انجام دقیق و جهادی تکالیف بر مشکلات باقیمانده نیز غلبه کرد.