به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
وبسایت بیبیسی به بهانه دهمین سالمرگ آقای منتظری و به قلم یکی از عناصر ضدانقلاب فراری که خود را شاگرد منتظری خوانده، نوشت: آیتالله منتظری پیش از پیروزی انقلاب به «ولایت انتصابی فقیه» باور داشت. پس از پیروزی انقلاب، به «ولایت انتخابی و مقیده فقیه» باورمند شد و در نهایت به «دولت اسلامی منتخب مردم و بدون نیاز به ولایتفقیه» گرایش پیدا کرد و مدل «نظارت فقیه» را ارائه نمود و صراحتا اعلام کرد که این مدل، یک نظریه پیشنهادی است و نیاز به تعریف کارشناسی دارد و مردم هر زمانی، خود باید شیوه حکومت مناسب خویش را انتخاب کنند.
نویسنده بیبیسی با اذعان به معارضه منتظری با میراث فکری و سیاسی امام خمینی(ره) مینویسد: بیان این نظریه، تاثیر مهمی بر سست کردن مبانی شرعی ولایت سیاسی فقیهان داشت. به همین دلیل نیز، نقد وی بر رهبری، نقدی منحصرا از منظر سیاسی محسوب نمیشد، نقد وی بر رهبری، فقط نقدی بر مصداق شخص ولی فقیه نبود، بلکه نقد اصلی وی بر مبانی مشروعیت چنین ولایتی در مفهوم حاکمیت سیاسی بود.
در ادامه این یادداشت آمده است: «یکی از برچسبهای رایج دهه نخست انقلاب «ارتباط با منافقین و ضد انقلاب» بود. به هنگام عزل منتظری از جایگاه قائممقامی رهبری در سال ۱۳۶۸ تلاش شد تا همین اتهامات به وی زده شود و بیت و دفتر وی محل نفوذ «منافقین و ضد انقلاب» قلمداد شود و خود او نیز متهم بشود که تحت تاثیر آنان قرار گرفته است.اما چنین برچسبی به سادگی به وی چسبیده نمیشد، سوابق وی در جریان انقلاب، زندانها و تبعیدها، در تثبیت مبانی نظام نوپای جمهوری اسلامی در مجلس خبرگان قانون اساسی، در بررسیهای مبانی فقهی نظام ولایتفقیه در جریان سالیان تدریس وی در حوزه علمیه قم و شهادت فرزندش در جریان بمبگذاری ۷ تیر ماه ۱۳۶۰ در ساختمان حزب جمهوری اسلامی، همه این گزارهها دست به دست هم میداد تا علیرغم شعارها و اتهامهای حاکمیت، افکار عمومی به سادگی پذیرای چنین برچسبهایی نسبت به وی نشود. این ویژگیها در کنار خصوصیتهای دیگر ذاتی و اکتسابی وی، ایشان را در جایگاه بیبدیلی قرار داد که اینک پس از یک دهه از فقدانش، خلأ و فقدان چنان جایگاهی، به ویژه در حوادث اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ به روشنی مشهود است». مغالطه اخیر نویسنده بیبیسی در حالی است که طبق موازین شرعی و عقلی که در بیان روشن و عمیق امامخمینی(ره) تکرار شده، «میزان، حال فعلی افراد است». بنابراین مثلاً به استناد سوابق خوب جناب زبیر «سیفالاسلام»، نمیتوان انحرافات بعدی وی را که به معارضه با امیرمؤمنان(ع) ختم شد، توجیه و انکار کرد.
این واقعیت انکار نشدنی است که گروهکهای نفاق قدیم و جدید در بیت آقای منتظری لانه کردند؛ برخی از آنها (مانند باند مهدی هاشمی معدوم) سابقه قتل و جنایت داشتند و با این وجود مورد حمایت منتظری قرار گرفتند و برخی دیگر (مثل نهضت آزادی)، دارای سوابق همکاری با لانه جاسوسی آمریکا در تهران بودند. و البته به تدریج این نفوذ آنقدر گسترده شد که آقای منتظری را به سمت حمایت از اعضای سازمان تروریستی منافقین سوق داد و موجب آزادی برخی اعضای جنایتکار این سازمان از زندان شد. تلخ و تأسفبار اینکه همین عناصر آزاد شده، در جنایات بعدی سازمان و از جمله حمله نیابتی به ایران در اواخر جنگ تحمیلی صدام مشارکت داشتند.
همچنین نفوذیها توانستند از آقای منتظری فتاوایی در تخطئه برنامه هستهای صلحآمیز کشورمان و یا حمایت از حزب صهیونیستی- انگلیسی بهائیت که با اصل دین معارضه داشت و جزو هیئت حاکمه رژیم پهلوی بود، بگیرند.
آقای منتظری چنان غرق در بازی دشمنان نظام و انقلاب شد که فتنهگران معارض اصل مرجعیت و دیانت، در سال ۸۸ شعار میدادند «مجتهد (روحانی) واقعی- منتظری، صانعی»! مدتی بعد از فوت آقای منتظری در همان سال، فتنهگران مرکب از منافقین و بهائیت، اقدام به حرمتشکنی روز عاشورا کردند تا معلوم شود اردوگاهی که آقای منتظری بازیچه آن شد، فراتر از انتخابات و جمهوری اسلامی و رهبری، با اصل دین و مکتب عاشورا معارضه دارد و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و آلسعود وهابی را نمایندگی میکند.
با این اوصاف روشن است که چرا شبکه وابسته به دولت معارض با مرجعیت شیعی و پایهگذار بهائیت و وهابیت، برای آقای منتظری اشک تمساح میریزد.