ادبیات ایران

«احمد اکبرپور» که آثار زیادی برای کودکان و نوجوانان خلق کرده، یکی از نویسندگان موفق ایران است. تعداد زیادی از آثار او به جشنواره‌های ملی و بین‌المللی راه یافته و...

به گزارش مشرق، الهام فرجی در یادداشتی نوشت:

«احمد اکبرپور» که آثار زیادی برای کودکان و نوجوانان خلق کرده، یکی از نویسندگان موفق ایران است. تعداد زیادی از آثار او به جشنواره‌های ملی و بین‌المللی راه یافته و برخی ازآن‌ها به زبان‌های کره‌ای، چینی و انگلیسی ترجمه شده‌اند.

 یکی از تازه‌ترین کتاب‌های او با نام «واژه‌های بازیگوش» از سوی انتشارات شهرستان‌ادب منتشر شده است. کتاب، شامل داستان‌های طنز با موضوع‌های متفاوت است. طالع بینی ماه‌های مختلف، شوخی با شعر شاعران بزرگ و ضرب‌المثل‌ها موضوع برخی از داستان‌ها را تشکیل می‌دهد. هم‌چنین در بعضی از آن‌ها درِددل‌هایی از زبان حیوان‌ها نقل شده است. افسانه‌های سرزمین چاچالک یکی دیگر از داستان‌هاست که به ماجرای هفت‌خوان «حسن کچل» برای به‌دست‌آوردن «گل‌بهار» می‌پردازد. گل‌بهار، دختر کدخداست که توسط غول «سرزمین چاچالک» ربوده می‌شود.

طنز در این کتاب، گاه حاصل خلاقیت، توجه به ظرفیت کلمه‌ها و به‌بازی‌گرفتن آن‌هاست. برای مثال در داستان ناگفته‌های تاریخ در معرفی آل‌بویه می‌خوانیم: «برای آن‌ها کشورگشایی مثل پیتزاخوردن یا پرتاب تف، ساده و راحت بود. تا می‌رسیدند پشت مرزهای دشمن، جوراب‌های‌شان را گلوله می‌کردند و با منجنیق توی سرزمین موردنظر پرت می‌کردند. اگر طرف خیلی قوی بود و جوراب‌ها کارگر نمی‌افتاد، از ناچاری فوراً چندتایی لباس زیرشان را دزدکی درمی‌آوردند و پرت می‌کردند و باز هم خلاص. بعد از پرتاب این اشیای شیمیایی، حاکمان کشورها به التماس و منت‌کشی می‌افتادند و عهدنامۀ جوراب را بدون هیچ‌قیدوشرط، امضا می‌کردند».

از دیگر شگردهای طنزآفرینی اکبرپور در این کتاب، استفاده از ضرب‌المثل‌هاست. «ضرب‌المثل‌های بخور و بخواب» نقدی است بر خصلت مهمان‌نوازی، آداب‌ و رسوم و تعارف‌های رایج در فرهنگ ایرانی که با زبان طنز بیان شده: «بر منکرش لعنت که ما ملت مهمان‌نوازی هستیم. با تمام این احوالات، روال ضرب‌المثل‌ها چندان میانه‌ای با این واقعیت‌ها ندارد؛ یک‌بار آمدی مهمانی سلطانی، دوبار مهمان، سه‌بار دربان. در گشت‌وگذارم توی ضرب‌المثل‌ها یکی از آن‌ها را دیدم که حضور مهمان را به فال نیک می‌گرفت؛ خدا میهمانی برساند تا نانی بخوریم؛ که ظاهراً باید دعا و آرزوی یکی از اعضای خانواده باشد تا سرپرست خانوار».

بیشتر داستان‌های کتاب، جنبۀ طنز اجتماعی دارند و حاوی پیامی برای مخاطب هستند، اما به‌نظر می‌رسد در بخش‌هایی نویسنده صرفاً به دنبال خنداندن مخاطب بوده و هدفی فراتر از این نداشته است.

مثلاً «یادداشت‌های حساس» که زبان حال فرد به‌ظاهر حساس و زودرنج است: «کاش خدا مرا این‌قدر زودرنج وحساس نیافریده بود؛ چون با کم‌ترین ناراحتی، اشتهایم را از دست می‌دهم و بیش از چهارتخم‌مرغ و یک‌پیاز و چندگوجه و مشتی سبزی و سی‌ـ‌چهل‌تا زیتون‌پرورده، چیز دیگری نمی‌توانم  بخورم. البته دوغ و نوشیدنی‌ها که حسابش جداست. هرآدم افسرده‌ای یک‌مشک دوغ خنک را راحت سر می‌کشد».

یا بخش دیگری از کتاب باعنوان «سخنی از بزرگان»، نقل قول‌هایی از شخصیت‌های مختلف داستانی و حیوان‌ها است. از قول خاله‌سوسکه: «من فعلاً قصد ازدواج ندارم» یا «اگر لنگ‌هایم کوتاه‌تر بود، حرف نداشت» که از زبان بابالنگ‌دراز نوشته شده و نمونه‌هایی از این قبیل. در تعدادی از آن‌ها شیرینی زبان و شوخ‌طبعی که از طنز توقع داریم، دیده نمی‌شود.

از نقاط قوت این کتاب، انتخاب سوژه‌های نو برای داستان‌پردازی است. موضوع‌هایی که در این کتاب مطرح شده عموماً برگرفته از عادت‌ها و دغدغه‌های روزمرۀ ماست که نویسنده به‌راحتی از کنارشان نگذشته است و با بزرگ‌نمایی، کنایه‌ها و تناقض‌ها سعی کرده است که توجه مخاطب را به آن‌ها جلب کند: «دروغ نگو؛ اصلاً اصلاً که نه، کم بگو، اندازۀ نیازت. منظور این‌که اسراف نکن. به‌هرحال دروغ اگر لازمۀ زندگی نبود، اصلاً اختراع نمی‌شد. نیاکان ما الکی که نبوده‌اند، جوری دروغ بگو که صدسال بعد از مرگت هم نفهمند با چه عوضی آب‌زیرکاهی طرف بوده‌اند. ضرب‌المثلش هم حی و حاضر است: دروغ استخوان ندارد که گلو را بگیرد».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس