اوباما تلاش کرد چهره کریه آمریکا در دوره بوش را اصلاح کند، اما ترامپ با تصمیمات جدیدش روز به روز مسئولیت رسانه‌های چهره‌پرداز جهانی را سخت‌تر می‌کند!

سرویس جهان مشرق- اوباما یک تیم هماهنگ را بر کاخ سفید حاکم کرد که توانستند تا حدودی در جنگ روایت‌ها پیروز شوند. ترمیم چهره آمریکا در رسانه‌های جهان به این صورت که ملتی استثنایی با مسئولین ترویج آزادی و دموکراسی در داخل و جهان است، بعد از حدود ۸ سال جنگ بی‌دلیل بوش با افتضاحاتی که تنها دو مورد از آنها ابوغریب و گوانتانامو بود کار دشواری به حساب می‌آمد. دکتر سید محمد مرندی بر این باور است که بار دیگر از کاخ سفید ترامپ، رایحه شوم بوشیسم به مشام می‌رسد.

چهره مرد جنگ‌طلب در پیری

بوش شرایطی را بر سیاست‌های آمریکا حاکم کرد که اوج آرزوی نومحافظه‌کاران بود. درخواست بودجه‌های هنگفت نظامی و سپس مداخله جنجالی در افغانستان و عراق، کاری بود که امثال رامسفلد، ولفوویتز، دیک چنی و بولتون در دولت بوش برنامه‌اش را ریختند و یا پیش بردند. خبرهایی از شکنجه در گوانتانامو که بعدتر گزارش کامل آن افشا شد، یا تحقیق برخی سناتورها در مورد دروغی که دولت بوش برای ورود به جنگ عراق گفته بود، در کنار ظلمی که در داخل آمریکا سیاهان و مسلمانان را تحت فشار قرار می‌داد، چهره کریه واقعیت‌های تلخ آمریکا را برای جهانیان به نمایش گذاشته بود.

این از سویی وظیفه رئیس‌جمهور بعد را دشوار می‌کرد و از سوی دیگر حربه خوبی برای تبلیغات انتخاباتی به دست اوباما داد. او وعده می‌داد به جنگ عراق پایان می‌دهد، بودجه‌ها را به جای جنگ برای مردم آمریکا خرج می‌کند و بر نژادپرستی و اسلام‌هراسی در آمریکا مهر بطلان می‌زند.

سال‌های اوباما

مرندی می‌نویسد با آمدن اوباما به کاخ سفید، باز هم گوانتانامو بسته نشد؛ بمباران غیرنظامیان با پهبادهای آمریکایی ادامه یافت؛ مداخله نظامی در لیبی در دستور کار قرار گرفت؛ گروهی که بایدن وجود آنها را انکار کرد از سوی اوباما با نام «میانه‌روها» در سوریه خلق شد (یک عنوان رسانه‌پسند) تا پیش‌روی داعش به سمت دمشق با مانعی مواجه نشود؛ حمله عربستان و به بند گرسنگی کشاندن مردم یمن از سوی آمریکا مورد حمایت رسمی قرار گرفت؛ ‌ از محاصره غزه حمایت شد؛ تحریم‌های «فلج‌کننده» بر شهروندان عادی ایران اعمال شد؛ حضور نظامی عربستان در بحرین و اشغال آن کشور توجیه شد و چندین و چند اقدام مشابه دیگر.

اما در کنار همه این اقدامات فجیع، اوباما یک چهره رسانه‌ای داشت که بسیاری از مردم دنیا عمدتاً با همان چهره ارتباط برقرار کردند. او در گفتگوهای تلویزیونی مخاطبان را جذب می‌کرد، گاهی جلوی دوربین اشک می‌ریخت و حتی حاضر شد با رژیمی که دولت قبل، محور شرارت نامیده بود، توافق کند، آن هم بر سر پرونده مهم و حساس هسته‌ای. در واقع اوباما چندان تغییری در رویکردهای فجیع بوش ایجاد نکرد، بلکه روش موفقیت در جنگ روایت‌ها را بلد بود و توانست قدرت نرم آمریکا را به رکورد جدیدی برساند.

همین موجب شد تا اتحادیه اروپا در ائتلاف با واشینگتن به میل کاخ سفید رفتار کند و چین و روسیه از تقابل جدی با او خودداری کنند. در مورد ایران البته قضیه کمی فرق می‌کرد. ناآرامی‌های ایران پس از ماجرای اتهام تأییدنشده تقلب انتخاباتی طی سال ۲۰۰۹ میلادی شکل گرفت و فرصتی شد تا آمریکا ادعای ترویج دموکراسی‌اش را جدی‌تر دنبال کند. پرونده ایران، امنیتی‌تر شد و به تدریج این روایت در رسانه‌ها گسترش یافت که نوعی فوریت و خطر قریب‌الوقوع در این پرونده وجود دارد. این در شرایطی است که ایران تماماً به تعهداتش در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پایبند بود.

پس از تواق هسته‌ای اگر چه وزارت خزانه‌داری و کنگره بارها شروط توافق هسته‌ای را نقض کردند اما تأکید مکرر اوباما بر تعهد آمریکا به توافق، اعتراض کارشناسان ایرانی در مورد بی‌نتیجه بودن عمل ایران به تعهداتش را ناکام می‌گذاشت.

ورود ترامپ یا همان زلزله در دیپلماسی عمومی آمریکا

اتحاد شوم ترامپ با نتانیاهو و بن‌سلمان ضربه سختی بر وجهه دولت آمریکا وارد کرد؛ یکی نخست‌وزیر چندش‌آوری بود که متحدانش نیز دوستش ندارند، آپارتاید را حاکم کرده و در داخل با اتهام جدی اختلاس مواجه است و دیگری ولیعهدی که با تبلیغ پرهیاهوی اصلاحات، قدرت را به دست گرفت، ‌کودکان یمنی را با بیماری و قحطی می‌کُشد، نخست‌وزیر لبنان را می‌رباید، اعضای خاندان سلطنتی را بازداشت و شکنجه می‌کند و میلیاردها دلار برای قایق‌های کرجی و قصرهای خارجی‌اش خرج می‌کند.

بدتر از همه خود ترامپ که به قول مرندی به همه حمله می‌کند: اقلیت‌ها، آفریقایی‌ها، لاتین‌تبارها، چین، مسلمانان، کشورهای همسایه آمریکا، اصلاً اتحادیه اروپا و توافق آب و هوایی پاریس. روابطش با روسیه نیز تعریفی ندارد و خیلی‌ها در تلاش برای به هم زدن این رابطه هستند. در مورد ایران نیز رئیس‌جمهور تقریباً بلافاصله پس از ورود به کاخ سفید از لغو قریب‌الوقوع توافق سخن گفت و در عمل نیز موارد نقض برجام را افزایش داد.

کار به جایی رسید که نه تنها ایران، بلکه آلمان، بریتانیا و فرانسه نیز از این تصمیمات یکجانبه در مورد توافقات مهم بین‌المللی احساس توهین کردند. اما روسیه و چین که دریافته بودند آمریکا یک شریک غیرقابل اعتماد است، منافع راهبردی‌شان را در همکاری با ایران افزایش دادند. اکنون آمریکا نه تنها غیرقابل اعتماد است، بلکه با این اتحادهای مبهم و تهدیدات نظامی مشکوک، غیرقابل پیش‌بینی است. تازه بر کالاهای وارداتی از متحدان نیز تعرفه‌های جدید می‌بندد. آمریکا روی ریل منزوی‌شدن شتاب می‌گیرد.

تغییرات جدید در تیم ترامپ: افراطی‌تر و غیرمنطقی‌ترشدن واشینگتن

دکتر سید محمد مرندی می‌نویسد در این شرایط نمی‌توان پیش‌بینی دقیقی از آینده داشت اما رفتن تیلرسون و آمدن بولتون موجب شده این باور شکل بگیرد که ایالات متحده بیش از پیش افراطی و غیرمنطقی می‌شود و نسبت به سایر کشورهای جهان، ستیزه‌جویانه‌تر برخورد می‌کند. از آن سو وقتی جهانیان مجادلات سیاسی داخل آمریکا را تماشا می‌کنند و سیاست خارجی احساسی ترامپ را مشاهده می‌کنند، قدرت نرم آمریکا تخریب می‌شود. این نه تنها بازگشت بوشیسم است بلکه اصطلاحاً باید گفت صد رحمت به دولت بوش!

در همین رابطه بخوانید:

پیشنهاد اندیشکده بریتانیایی به واشینگتن: موشک‌های «کوتاه‌برد» و سامانه‌ پرتاب فضایی ایران را به رسمیت بشناسید تا بقیه را تعطیل کند +دانلود

با این حال مرندی هشدار می‌دهد اینکه بوی بوشیسم از کاخ سفید ترامپ به مشام می‌رسد، به این معنی نیست که باقی شرایط نیز به همان منوال است. ۲۰۱۸، ۲۰۰۳ نیست و ایران نیز عراق نمی‌شود:

۱- اتحادهای راهبردی ایران، بسیار گسترده و عمیق است در حالی که اتحادهای آمریکا مانند گذشته نیست. منافع ایران به طرز فزاینده‌ای با قدرت‌های جهانی مانند روسیه و چین همگرا می‌شود در صورتی که انتصاباتی مانند بولتون، متحدان سینه‌چاک آمریکا را نیز گله‌مند کرده است.

۲- بولتون هوادار خروج از برجام است اما با وجود موارد نقض برجام، هنوز نیز خروج آمریکا از برجام در صورت پایبندی بقیه به آن ضررهای محدودی برای ایران خواهد داشت. در واقع خروج از برجام بیش از آنکه ایران را فلج کند، آمریکا را منزوی می‌سازد زیرا در این صورت رهبر ایران به خاطر ابراز بدبینی به نیات آمریکا در مذاکرات هسته‌ای بیش از پیش طرفدار خواهد یافت و افکار عمومی ایران نیز انتظار دارند فعالیت‌های هسته‌ای کشورشان به سرعت به حالت عادی برگردد.

۳- وقتی ترامپ پایبندی به آمریکا به توافق هسته‌ای را اثبات نکند، درخواست مذاکره در موضوعات دیگر یک درخواست احمقانه است و طبیعتاً افکار عمومی جهان در چنین شرایطی که قدرت نرم آمریکا ویران شده و چهره کریه واشینگتن بار دیگر رخ نموده، کاخ سفید را مقصر افزایش تنش با ایران خواهند دانست.

جمع‌بندی

سید محمد مرندی با جمله‌ای از ساموئل جانسون یادداشت خود را به پایان می‌برد که «مستی که خود را در معرض خطر قرار دهد، هنر مست‌شدن را بلد نیست». اکنون همه می‌دانند که ترامپ هنر تعامل و توافق را بلد نیست  و در چنین شرایطی این‌گونه دل به دریا زدن، چیزی جز تهور نیست، هر چند ترامپ به خیال خودش در حال رقص و قدرت‌نمایی باشد.

منبع

http://www.middleeasteye.net/columns/trumps-fanatical-foreign-policy-team-must-understand-not-2003-and-iran-not-iraq-1145395558

برچسب‌ها