دو مقام سابق آمریکا می‌گویند واشینگتن اعتیادی ۴۰ ساله به دشمنی با ایران دارد، در حالی که خودش این دشمنی را آغاز کرده و اکنون هم از درک انگیزه‌های واقعی پشت سیاست خارجی ایران عاجز است.

سرویس جهان مشرق - عبارت «شیطان بزرگ» برای اشاره به آمریکا در ادبیات سیاسی و رسانه‌ای دنیا اکنون عبارتی شناخته‌شده است. این عبارت به توسعه‌طلبی آمریکا و خصومت این کشور با ملت ایران اشاره دارد که دست‌کم از دوران جنگ جهانی دوم برای مردم ما علنی شد. اگرچه «شیطان بزرگ» معمولاً از قول ایرانی‌ها و برای توصیف دولت آمریکا استفاده می‌شود، اما مجله «فارن‌افرز» از شناخته‌شده‌ترین نشریه‌های آمریکایی در حوزه سیاست خارجی، در شماره جدید خود این عبارت را در معنای معکوس استفاده کرده است.

این دوماه‌نامه آمریکایی یکی از گزارش‌های اصلی در شماره جدید خود (نوامبر-دسامبر ۲۰۱۹) را به موضوع ایران اختصاص داده و در مقاله بسیار مفصلی تحت عنوان «شیطان بزرگِ آمریکا: وسواس ۴۰ ساله درباره ایران [۱] » بخشی از سیاست‌های اشتباه واشینگتن در قبال تهران را برشمرده و دولت ترامپ را نقطه اوج کج‌فهمی آمریکایی‌ها درباره ایران دانسته است. نویسندگان گزارش، «دانیل بنجامین» هماهنگ‌کننده سابق امور مبارزه با تروریسم در وزارت خارجه آمریکا بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ و مدیر «مرکز تفاهم بین‌المللی» در دانشگاه دارتموث آمریکا و همچنین «استیون سایمون» عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دولت‌های کلینتون و اوباما و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه «کولبی» آمریکا هستند. بنجامین و سایمون توضیح می‌دهند که چگونه آمریکایی‌ها ایران را برای خودشان تبدیل به یک «شیطان بزرگ» کرده‌اند، در حالی که این تصور و خصومت واشینگتن علیه تهران (که نویسندگان گزارش مکرراً از آن تحت عنوان «وسواس فکری آمریکا» یاد می‌کنند) از اساس اشتباه است.

«خاورمیانه‌ی ترامپ»؛ جلد شماره جدید (نوامبر-دسامبر ۲۰۱۹) نشریه فارن‌افرز (+)

آخرین شماره از مجله فارن‌افرز در سال ۲۰۱۹ به موضوع سیاست‌های اشتباه ترامپ در خاورمیانه می‌پردازد و تیتر اصلی روی جلد آن «خاورمیانه‌ی ترامپ [۲] » است. هفت گزارش در این شماره از فارن‌افرز به طور خاص برجسته شده‌اند [۳] که به موضوعاتی مانند تأثیر سیاست‌های آمریکا بر خاورمیانه، مناقشه اسرائیل و فلسطین، سیاست‌های توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی، نفوذ تل‌آویو در واشینگتن، سرنوشت شوم راه‌حل دو کشوری، مسئله ایران و آینده تونس می‌پردازند. ششمین گزارش از این هفت گزارش، به موضوع تاریخ دشمنی‌های آمریکا علیه ایران می‌پردازد. آن‌چه در ادامه می‌آید، خلاصه‌ای از مهم‌ترین نکات این گزارش است.

لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های رسانه‌های غربی این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.

کمند پارسی: وسواس ۴۰ ساله آمریکا درباره ایران

گزارش فارن‌افرز با توصیف یک آینده احتمالی این‌گونه آغاز می‌شود:

مورخانی را تصور کنید که یک قرن دیگر دارند تلاش می‌کنند بفهمند آمریکا طی دهه‌های اواخر جنگ سرد تا سال ۲۰۲۰ بیش از همه از کدام قدرت خارجی می‌ترسیده است. با وارسی کردن راهبردهای امنیت ملی دولت‌های پیاپی، روسیه را در ابتدا یک دشمن خونی، سپس یک دوست، و سرانجام یک مزاحم چالش‌برانگیز برای آمریکا می‌بینند. همچنین مشاهده می‌کنند که چین از یک شریک گاه و بی‌گاه تبدیل به یک رقیب قدرتمند شده است. کره شمالی هم صرفاً یک بازیگر حاشیه‌ای تلقی می‌شود. فقط یک کشور است که به عنوان دشمنی دائم و کینه‌توز به تصویر کشیده می‌شود: ایران. واشینگتن در اسناد رسمی و موضع‌گیری‌های راهبردی خود، از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ تا کنون به طور مداوم این کشور را به عنوان یک بازیگر کاملاً متخاصم و خطرناک به تصویر کشیده است.

مجله آمریکایی با اشاره به اقدام ترامپ در خروج از توافق هسته‌ای و اتحادیه اتخاذ سیاست به‌اصطلاح «فشار حداکثری» توضیح می‌دهد: «هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا تا کنون به اندازه ترامپ دم‌دمی‌مزاج نبوده است و این احتمال وجود دارد که وی پس از امتحان گزینه تشدید تنش، این بار به سمت گزینه کوتاه آمدن مقابل ایران برود. (اقدام اخیر ترامپ در اخراج جان بولتون، مشاور امنیت ملی‌اش و شاهین [جنگ‌طلب] افراطی در موضوع ایران، نشان می‌دهد که چه‌بسا این روند پیشاپیش آغاز شده باشد.)» فارن‌افرز سپس نکته مهمی را خاطرنشان می‌کند:

رویکرد [خصمانه] ترامپ در طول سه سال اول ریاست‌جمهوری‌اش از «هیچ» به وجود نیامده بود، بلکه صرفاً تداوم خصومت عمیقی علیه ایران بود که طی ۴۰ سال گذشته عرصه سیاسی آمریکا را گرفتار خود کرده است. دولت‌های قبلی برای به تعادل رساندن این خصومت، از عمل‌گرایی و تلاش‌های دوره‌ای برای برقراری ارتباط، اغلب پیچیده در لفافه «جنگ نظامی»، استفاده می‌کردند. با این وجود، اکنون ترامپ با افزایش انگیزه‌های سیاسی و تشدید لابیگری توسط اسرائیل و عربستان، این خصومت را به ابعاد کاریکاتورمانندی رسانده و به این ترتیب خطر بروز یک اشتباه محاسباتی جدی را به وجود آورده است. ایران تهدیدی موجودیتی برای آمریکا نیست، اما یک درگیری جدی با این کشور (آن هم زمانی که واشینگتن تحت تهدید رقبای بزرگ و قدرتمند دیگری قرار دارد و متعهد شده تا حضور نظامی‌اش در خاورمیانه را کاهش دهد) پرهزینه خواهد بود و نتایج معکوسی به دنبال خواهد داشت.

در همین‌باره بخوانید:

›› «سگ هار» سیاست خارجی ترامپ کیست؟

›› بولتون یک نومحافظه‌کار جنگ‌طلب است که اعتقادی به قوانین بین‌المللی ندارد

نویسندگان گزارش سپس متذکر می‌شوند: «اکنون که آمریکا با چشم‌انداز واقعی جنگی مواجه است که به نفع هیچ‌کس نخواهد بود، وقت آن است که واشینگتن در مورد برخی فرضیه‌هایی تجدیدنظر کند که منتهی به بن‌بست فعلی شده‌اند. وقت آن فرا رسیده که سایه شگفت‌انگیز ایران بر تفکر راهبردی آمریکا (نامش را بگذارید «کمند پارسی») به فراموشی سپرده شود.»

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
«جان بولتون»: آمریکا باید حکومت ایران را پیش از جشن چهل‌سالگی‌اش سرنگون کند [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟

›› آیا آمریکا توان حمله نظامی به ایران را دارد؟

›› پیامدهای جنگ با ایران برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا چیست؟

 

موقعیت ژئواستراتژیک و برنامه هسته‌ای؛ بهانه‌های دشمنی آمریکا با ایران

بنجامین و سایمون به استناد برخی آمارها درباره اندازه جمعیت، حجم اقتصاد و بودجه هنگفت و بالغ بر ۷۵۰ میلیارد دلاری نظامی آمریکا و متحدان منطقه‌ایش مانند رژیم‌های صهیونیستی و سعودی می‌نویسند: «از منظر توازن قدرت، وسواس واشینگتن درباره تهران بی‌معنی است» و توضیح می‌دهند که به‌رغم تفاوت آشکار میان قدرت متعارف نظامی دو کشور، سیاست‌گذاران آمریکایی ایران را به دو دلیل تهدیدی برای واشینگتن می‌دانند: جغرافیا و برنامه هسته‌ای. نویسندگان گزارش درباره دلیل اول می‌نویسند: «ایران دارای یک خط ساحلی طولانی در خلیج فارس است، خلیجی که حدود یک‌پنجم از نفت جهان از طریق آن منتقل می‌شود. روی کاغذ، ایران می‌تواند با بستن تنگه هرمز جلوی جریان نفت جهان را بگیرد که اثرات بالقوه فاجعه‌آمیزی برای اقتصاد دنیا خواهد داشت، اگرچه در عمل، این تهدید بسیار دور از انتظار است.»

فارن‌افرز دلیل دوم نگرانی ادعایی آمریکا درباره ایران را این‌گونه تشریح می‌کند:

اگر ایران سلاح اتمی تولید کند، می‌تواند گونه‌ای از هژمونی منطقه‌ای را برقرار کند که دکترین راهبردی آمریکا در تلاش است تا از به وجود آمدن آن در خاورمیانه جلوگیری نماید. ایران مسلح به سلاح هسته‌ای می‌تواند فضای راهبردی در خاورمیانه را دچار یک انقلاب کند و تهدیدی جدی برای اسرائیل به وجود بیاورد که نزدیک‌ترین متحد واشینگتن در منطقه است. باراک اوباما این مشکل را تا حد زیادی با توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» حل کرد، توافقی که عملاً به مدت ۱۵ سال برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرد. با این وجود، ترامپ سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و استدلالش این بود که رسیدن به توافقی بهتر با ایران امکان‌پذیر است. دولت وی از آن زمان تا کنون با استفاده از تحریم‌ها تلاش کرده تا مقامات ایران را وادار به بازگشت به میز مذاکره کند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
سخنرانی «مایک پمپئو» درباره سیاست ضدایرانی آمریکا پس از برجام و اِعمال «شدیدترین تحریم‌های تاریخ» علیه ایران [دانلود]

سوءظن مفرط واشینگتن و سیاست یک بام و دو هوای آمریکا درباره تروریسم

مجله فارن‌افرز طبق معمول نشریات مهم آمریکایی، ایران را به تروریسم متهم می‌کند، اما تلاش می‌نماید جانب انصاف را هم رعایت کند. این دوماه‌نامه با اقرار به این واقعیت که «همه نوع تروریسم بد است» می‌نویسد: «جنگ‌طلب‌ها تهدید ناشی از تروریسمِ تحت حمایت ایران را بزرگ‌نمایی می‌کنند، در حالی که این نوع تروریسم در مقایسه با تروریسم جهادگرایانه‌ای که شرکای سُنی واشینگتن [مانند عربستان و امارات] بعضاً آن را تحمل و یا حتی تأمین مالی می‌کنند، رنگ می‌بازد.» نشریه فارن‌افرز ضمن انتقاد از این‌که آمریکا از یک طرف روابط خود با شرکای سنی و تروریست‌پرورش را حفظ می‌کند و از طرف دیگر با ایران مانند یک کشور منفور رفتار می‌کند، توضیح می‌دهد: «واضح است که در این‌جا پشت پرده‌ای وجود دارد که از منافع استراتژیک فراتر است.»

در همین‌باره بخوانید:

›› قتل جمال خاشقجی و «مأموریت غیرممکن» ترامپ برای نجات شاه‌زاده جنایت‌کار

بنجامین و سایمون البته توضیحی نمی‌دهند که منظورشان از این پشت پرده چیست، اما خاطرنشان می‌کنند که یک نکته مهم در این‌باره، حمایت ایران از حزب‌الله است که اگرچه زمانی غربی‌ها آن را یک گروه تروریستی تلقی می‌کردند، اما اکنون به یک حزب سیاسی در لبنان تبدیل شده است. نکته این‌جاست که حزب‌الله به منزله یک انبار بزرگ موشکی و راکتی و تهدیدی جدی علیه رژیم صهیونیستی است. با این وجود چنان‌که دو نویسنده فارن‌افرز هم اعتراف می‌کنند: «انگیزه‌های تهران [برای حمایت از حزب‌الله] به همان اندازه که ایدئولوژیک هستند، ژئوپلتیکی هم هستند: این موشک‌ها عامل اصلی بازدارندگی راهبردی ایران علیه اسرائیل هستند؛ و این بازدارندگی که سال ۲۰۰۶ در اثر بی‌کفایتی و سوءتفاهم [و حمله نظامی اسرائیل به جنوب لبنان] از میان رفت، از آن زمان تا کنون روی هم رفته موفق عمل کرده است.»

بنجامین و سایمون هم نکته‌ای را متذکر می‌شوند که بسیاری از تحلیلگران آمریکایی قبلاً به آن اشاره کرده‌اند: «ماهیت بسیاری از اقدامات ایران برای گسترش نفوذش در سراسر خاورمیانه را باید همان‌گونه‌ای دید که واقعاً هستند: پاسخ‌های فرصت‌طلبانه به اشتباهات فاحش آمریکا و شرکایش.» این دو کارشناس آمریکایی موارد عراق و سوریه را مثال می‌زنند و می‌نویسند اگرچه جنگ‌طلب‌ها در واشینگتن دائماً درباره نفوذ ایران در بغداد هشدار می‌دهند، اما واقعیت این است که این نفوذ «اساساً نتیجه حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق است»؛ همان‌طور که «حمایت ایران از دولت بشار اسد در سوریه صرفاً تلاش تهران برای حفظ وضع موجود و دفاع از متحدِ قبلاً قابل‌اعتماد این کشور پس از آن است که کشورهای عربی سنی با تسلیح و تأمین بودجه شورشیان سوری تلاش کردند تا اسد را سرنگون کنند.» دو نویسنده گزارش البته مدعی می‌شوند ایران از انصارالله یمن هم حمایت می‌کند و این حمایت ادعایی را «اقدامی کاملاً راحت [و طبیعی] با هدف خون‌ریزی و خشکیدن رقیب سعودی‌اش» توصیف می‌نمایند.

در ادامه گزارش به یکی از نقل‌قول‌های مشهور هنری کیسینجر اشاره می‌شود که گفته بود ایران باید «تصمیم بگیرد که یک کشور است یا یک آرمان [و حکومت انقلابی].» نویسندگان گزارش درباره مفهوم این حرف کیسینجر توضیح می‌دهند که «اگر دشمن شما بیش از هر چیز تحت تأثیر ایدئولوژی باشد، احتمال کم‌تری وجود دارد که حاضر شود سازش کند یا کوتاه بیاید.» با این حال، فارن‌افرز یک نکته مهم را هم به سیاستمداران آمریکایی یادآوری می‌کند: پس از کیسینجر بسیاری از استراتژیست‌های تنبل آمریکایی از این نقل‌قول برای توجیه یک سیاست خصمانه دائمی علیه ایران استفاده کرده‌اند و «مشکل این‌جاست که این چارچوب فکری، بسیاری از تحلیلگران آمریکایی را کور کرده و آن‌ها انگیزه واقعی ایران را نمی‌بینند؛ انگیزه‌ای که عبارت است از حداکثرسازی منافع امنیتی در فضایی عمیقاً متخاصم.»

محمد بن سلمان (چپ) یکی از تروریست‌پرورترین سیاستمدارانی است که ترامپ از آن‌ها حمایت می‌کند (+)

دشمنی میان ایران و آمریکا تقصیر کدام است؟

مجله فارن‌افرز در بخشی از گزارش خود به تاریخچه روابط واشینگتن با تهران مراجعه می‌کند و منشأ این روابط را جنگ جهانی دوم و حضور هزاران نیروی آمریکایی در ایران برای تضمین امنیت خط‌آهنی می‌داند که برای تأمین تجهیزات مورد نیاز شوروی (که در آن جنگ متحد آمریکا بود) حیاتی به شمار می‌آمد. این نشریه آمریکایی سپس اعتراف می‌کند که «گناه اول» و «سیب ممنوعه» در روابط میان واشینگتن و تهران اقدام آمریکا به مشارکت در توطئه انگلیس برای سرنگونی محمد مصدق، نخست‌وزیر منتخب ایران، در سال ۱۹۵۳ بود؛ اما کار به همین‌جا ختم نشد و حمایت آمریکایی‌ها از محمدرضا شاه پس از کودتا، خشم مردم ایران را تشدید کرد. بنجامین و سایمون تأکید می‌کنند که از آن زمان به بعد، صرفاً یک دوره کوتاه نزدیکی روابط میان دو کشور در دوران ریاست‌جمهوری اوباما وجود داشت که دو طرف از آن برای دستیابی به برجام استفاده کردند، اما ترامپ بار دیگر خصومت قدیمی آمریکایی‌ها علیه ایران را زنده کرد و این‌بار حس انتقام‌جویی و کینه‌توزی را هم به آن اضافه کرد.

در عین حال، این دو مقام سابق آمریکا با اظهار شگفتی از «تداوم وسواس ۴۰ ساله آمریکا علیه ایران» یادآوری می‌کنند که آمریکا بازنده جنگی در مقابل ویتنام بود که جان بیش از ۵۸,۰۰۰ آمریکایی را هم گرفت، اما روابط کامل دیپلماتیک میان واشینگتن و هانوی سال ۱۹۹۵ یعنی تنها دو دهه پس از پایان جنگ، دوباره برقرار شد. این در حالی است که تعداد کشته‌شدگان آمریکایی که از سال ۱۹۷۹ تا کنون به هر شکلی می‌توان آن‌ها را به ایران نسبت داد از ۵۰۰ نفر هم کم‌تر است، اما در ۵ نظرسنجی از ۱۸ نظرسنجی سالیانه اخیر سازمان «گالوپ»، آمریکایی‌ها ایران را بزرگ‌ترین کشور دشمن آمریکا در سراسر جهان دانسته‌اند؛ در مجموع، ایران در فهرست دشمنان بزرگ آمریکا از نظر شرکت‌کنندگان در نظرسنجی گالوپ، ۶ بار بالاتر از چین و ۸ بار بالاتر از روسیه قرار گرفته است، بدون آن‌که سلاح هسته‌ای، نیروی زیردریایی قدرتمند یا ظرفیت جدی اِعمال قدرت خارجی داشته باشد.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
مستند «دلارهای سیا» درباره دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد [دانلود]

دلایل و پیامدهای دشمنی آمریکا با ایران

بنجامین و سایمون سپس با طرح این سؤال که «این خصومت را چگونه می‌توان توضیح داد؟» دو پاسخ برای آن بیان می‌کنند: «انطباق ایران با تعریف سنتی آمریکایی‌ها از تهدید جدی» و «تأثیر مخرب لابی اسرائیل». این دو ادعا می‌کنند که ایران، مانند شوروی در طول جنگ سرد، دقیقاً همان ویژگی‌هایی را دارد که آمریکایی‌ها برای بزرگ‌ترین دشمن کشورشان متصور هستند، یعنی «ایدئولوژی انقلابی، رویکرد توسعه‌طلبانه و شبکه‌ای از متحدان در سراسر جهان». آن‌چه وضعیت را بدتر می‌کند آن است که بر خلاف احتیاط آمریکا مقابل شوروی که نتیجه برخورداری مسکو از سلاح هسته‌ای بود، واشینگتن حاضر نیست مقابل تهران کوتاه بیاید، بلکه «اتفاقاً به‌رغم آن‌که ایران [به ادعای فارن‌افرز] طی دو دهه اخیر از آرمان‌های انقلابی خود عقب‌نشینی کرده، دشمنی آمریکا با تهران شدیدتر شده است.»

نویسندگان گزارش دلیل دوم خصومت آمریکا علیه ایران را افزایش تأثیر لابی صهیونیستی در واشینگتن می‌دانند و معتقدند نتیجه این لابیگری، «تشدید نفوذ مسیحیان انجیلی در حزب جمهوری‌خواه و رشد حمایت عمومی از اسرائیل در آمریکا» بوده است. نظرسنجی‌های گالوپ نشان می‌دهد سال ۱۹۸۹ تنها ۴۹ درصد از آمریکایی‌ها نسبت به اسرائیل دیدگاه مثبتی داشته‌اند، اما اکنون این رقم در میان جمهوری‌خواهان به ۶۹ درصد و در میان دموکرات‌ها با ۶۲ درصد رسیده است. همچنین دیدگاه‌های مثبت درباره اسرائیل در میان جمهوری‌خواهان محافظه‌کار سال گذشته در بالاترین سطح خود یعنی ۸۷ درصد بوده است.

بنجامین و سایمون تأکید می‌کنند که خصومت با ایران برای آمریکا بسیار پرهزینه است. اولین هزینه این دشمنی، افزایش احتمال درگیری نظامی مستقیم میان دو کشور است، در حالی که به عقیده دو نویسنده فارن‌افرز «همه می‌دانند که جنگ‌های بزرگ آمریکا در خاورمیانه چه شکلی هستند؛ و واضح است که بهترین گزینه در قبال این جنگ‌ها جلوگیری از وقوع آن‌هاست.» هزینه دیگر، خطر تشدید بیش‌تر اختلافات میان آمریکا و اروپاست که پیشاپیش در دوره ترامپ برجسته شده‌اند. به اعتقاد نویسندگان گزارش «اگرچه اروپایی‌ها عاشق سرسپرده حکومت ایران نیستند، اما مذاکره را به منازعه ترجیح می‌دهند و مخصوصاً به این‌که به نوشتن برجام کمک کرده‌اند، افتخار می‌کنند.» هزینه مهم بعدی هم به خطر افتادن ثبات خاورمیانه است که طی سال‌های آینده باید فشارهای اقتصادی و سیاسی را تحمل کند و سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران تنها این فشارها را افزایش خواهد داد. دو کارشناس فارن‌افرز معتقدند حتی اگر دولت فعلی در تهران هم برای واشینگتن مطلوب نباشد، پیامدهای سرنگونی آن، مانند بحران احتمالی پناهندگان و فشارهای شدیدی که به کشورهای همسایه وارد می‌شود، نامطلوب‌تر است.

نفوذ لابی صهیونیستی در واشینگتن یکی از دلایل اعتیاد آمریکا به خصومت با جمهوری اسلامی است (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› با ۱+۵ تا ۱۴۰۰؛ «برجام ۲» در دستورکار اروپا و دولت بعدی آمریکا

›› وعده‌های روی هوای اروپا؛ آقای ظریف! دلتان را به اینستکس و اونستکس خوش نکنید

›› «ابزار ویژه مالی»: تنفس مصنوعی یا اُتانازی برجام؟ نکند از چاله JCPOA به چاه SPV بیفتیم

 

دشمنی استثنائی ترامپ با ایران

فارن‌افرز بخشی از گزارش خود را به بررسی روابط دولت‌های مختلف آمریکا با تهران اختصاص داده و می‌نویسد:

واشینگتن و تهران به ندرت با هم کنار آمده‌اند، اما خصومت همه‌جانبه ترامپ با ایران با رویه عادی رؤسای‌جمهور قبلی آمریکا هم تفاوت دارد. از زمان انقلاب اسلامی به این سو، دولت‌های پیاپی آمریکا رابطه دوگانه‌ای با ایران داشته‌اند. در محافل عمومی غالباً مواضع سخت‌گیرانه‌ای را علیه تهران در پیش گرفته و گفته‌اند که این کشور خصومت تغییرناپذیری علیه آمریکا دارد. اما هم دولت‌های دموکرات و هم دولت‌های جمهوری‌خواه در محافل خصوصی به دنبال رویکردی عمل‌گرایانه‌تر در قبال تهران بوده‌اند. هیچ دولتی، تا قبل از دولت ترامپ، به شکل ثابت [و بدون‌تغییر] این موضع را نگرفته است که برقراری رابطه کارآمد با حکومت روحانیون [در ایران] غیرمنطقی و غیرقابل‌قبول است.

بنجامین و سایمون بار دیگر به مثال برجام برمی‌گردند و خاطرنشان می‌کنند:

دولت اوباما نشان داد که دشمنی تهران [با واشینگتن] لزوماً نباید مانعی عبورناپذیر مقابل پیشرفت [در روابط دوجانبه] باشد. اوباما با عزم سخت‌گیری علیه ایران روی کار آمد و در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش از اعتبار خود نزد اروپایی‌ها برای گسترش تحریم‌های چندجانبه علیه ایران به امید وادار کردن تهران به مذاکره در مورد برنامه تسلیحات هسته‌ایش استفاده کرد. در ادامه، انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۳ در ایران، احمدی‌نژاد آتشین را با حسن روحانی جایگزین کرد؛ روحانی‌ای که فارغ‌التحصیل غرب بود و حاضر بود در ازای کاهش تحریم‌های آمریکا، توقف بلندمدت برنامه تسلیحاتی هسته‌ای ایران را بپذیرد. توافق حاصل‌شده، یعنی برجام، به طور خاص روی موضوع هسته‌ای تمرکز داشت. هدف هیچ‌یک از طرفین این نبود که برجام موانع بی‌شمار دیگری را مرتفع کند که سر راه آشتی میان آمریکا و ایران وجود داشتند، اما بسیاری از حامیان این توافق تصور می‌کردند که مذاکره موفقیت‌آمیز درباره چنین توافق‌نامه پیچیده‌ای، یک الگوی مفید را ایجاد خواهد کرد و امکان گفت‌وگو در مورد سایر موضوعات را فراهم خواهد آورد.

در ادامه گزارش می‌خوانیم:

مطمئناً نشانه‌های کم‌رنگی وجود دارد مبنی بر این‌که ترامپ هم نهایتاً خودش را با رویه سنتی دولت‌های قبل در قبال ایران مطابقت خواهد داد، یعنی تلاش خواهد کرد تا در ملأ عام سخت‌گیر به نظر برسد، اما در عین حال به شکل خصوصی به یک معامله با ایران دست یابد. تصمیم وی مبنی بر عدم انتقام‌جویی علیه سقوط پهپاد آمریکا به دست ایران در ماه ژوئن، تلاش او برای برقراری تماس تلفنی با روحانی، و اخیراً اخراج بولتون، همگی حاکی از حرکت ترامپ در همین مسیر هستند. با این وجود، چنین عقب‌گردی بسیار بعید است. حامیان جمهوری‌خواه ترامپ، چه داخل و چه خارج از کنگره، هنوز هم از سخت‌گیری علیه تهران حمایت می‌کنند و در طرف دیگر، ایرانی‌ها هم تردید دارند که بتوان برای رسیدن به هرگونه توافقی به ترامپ اعتماد کرد. ترامپ احتمالاً هنگام ترک کاخ سفید همان اندازه عزم به زانو درآوردن ایران را خواهد داشت که هنگام ورود به کاخ سفید داشت [و موفق نخواهد شد به این هدف خود برسد].

 

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
رؤسای‌جمهور آمریکا (می‌میرند و) بدن‌هایشان خوراک کرم و مور و مار می‌شود، اما جمهوری اسلامی هم‌چنان ایستاده است [دانلود] 

در همین‌باره بخوانید:

››  ایران، یک - آمریکا، هیچ؛ بلوف‌های سازنده RQ-۴ درباره جنگ با ایران 

›› ایران تنها شکارچی گلوبال‌هاوک/ ۱۰ پهپاد دیگر آمریکا را هم بزنیم، جنگ نمی‌شود

 

از تعامل نظامی تا بازگشایی سفارت؛ اهداف و ابزارهای آمریکا در قبال ایران

فارن‌افرز در بخش انتهایی گزارش خود استدلال می‌کند که آمریکا باید در نهایت به دنبال تعامل با ایران باشد. نویسندگان گزارش، که از مقامات سابق دولت آمریکا هستند، با مقایسه مجدد ایران با شوروی تلویحاً اذعان می‌کنند که جمهوری اسلامی بدون دستیابی به سلاح هسته‌ای موفق شده تا به اهرم قدرتمندی برای بازدارندگی مقابل واشینگتن دست پیدا کند. بنجامین و سایمون در این‌باره می‌نویسند:

آمریکا (اگر در دوره ترامپ نشد، در دوره رئیس‌جمهور بعدی) سود بزرگی می‌برد از این‌که به یک روش تعامل فوری اگرچه موقت با ایران برسد، دقیقاً مانند همان تعاملی که بارها در دوران جنگ سرد تلاش کرد تا با شوروی برقرار کند. مهم‌ترین هدف واشینگتن باید جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای باشد. مؤثرترین راه برای انجام این کار هم دیپلماسی چندجانبه در امتداد خطوط برجام است. این راه نه تنها امکان بازرسی و جمع‌آوری اطلاعات [از تأسیسات هسته‌ای ایران] توسط غرب را فراهم می‌کند، بلکه انگیزه‌هایی برای همکاری را هم در ایران ایجاد می‌نماید. در مقابل، رویکرد تقابلی موجب تقویت تندروها در ایران و ایجاد انگیزه‌های دائمی برای تقلب [و دور زدن مکانیسم‌های تنبیهی غرب] توسط این کشور می‌شود. با این وجود، دستیابی به یک سازوکار عملی، نیازمند دیپلماسی جسورانه توسط یک دولت دموکراتیک در آینده خواهد بود که باید بر مخالفت‌های حزب جمهوری‌خواه و همچنین کابینه‌ای اسرائیلی غلبه کند که (صرف‌نظر از این‌که از کدام حزب است) خواهان استفاده از قدرت آمریکا برای شکست دادن و وادار کردن ایران به تسلیم خواهد بود.

 

در همین‌باره بخوانید:

›› برجام باید ستون سیاست ضدایرانی ترامپ باشد

›› «برجام» ابزار و آغاز مقابله با ایران است نه پایان آن

 

در ادامه این بخش از گزارش، نفوذ سیاسی در ایران به عنوان یک هدف و روند گام به گام عادی‌سازی روابط میان واشینگتن و تهران به عنوان ابزار رسیدن به آن به صراحت تشریح شده و آمده است:

هدف دوم آمریکا باید به دست آوردن اهرم‌های فشار در حوزه سیاست خارجی ایران باشد تا احتمال درگیری میان واشینگتن و تهران کاهش یابد. دستیابی به این هدف ساده‌تر از بیان آن است، چراکه واشینگتن باید همزمان با برقراری رابطه با ایران و نگرانی‌های متحدانش را هم کاهش دهد. دستیابی به نفوذ معنادار در سیاست‌گذاری ایران، دست‌کم مستلزم باز کردن یک کانال ارتباطی ارتش-با-ارتش میان آمریکا و ایران با هدف اولیه جلوگیری از درگیری‌های تصادفی است. سپس این ارتباط می‌تواند به سمت مذاکرات چندجانبه محرمانه در مورد مسائل فنی پیش برود، با طرح مباحث سیاسی در سطوح بالاتر در خصوص زمینه‌های بالقوه همکاری تقویت شود، و در نهایت با عادی‌سازی روابط دیپلماتیک به اوج خود برسد.

بسیاری از حامیان برجام معتقد بودند توافق هسته‌ای با ایران می‌تواند نهایتاً به توافق در حوزه‌های منطقه‌ای، موشکی و غیره بینجامد (+)

فارن‌افرز نهایتاً گزارش خود را با توضیح لزوم بازگشایی سفارت آمریکا در تهران برای تأثیرگذاری واشینگتن بر سطوح بالای تصمیم‌گیری در ایران این‌گونه به پایان می‌برد:

فقط هنگامی که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی شود، تعاملات منظم و حرفه‌ای میان دو طرف به شکلی برقرار خواهد شد که آمریکا بتواند به کمک آن‌ها در روند تصمیم‌گیری در ایران تأثیر بگذارد. اکنون که جنگ در سوریه عملاً به پایان رسیده، بازدارندگی در مرز اسرائیل [فلسطین اشغالی] و لبنان تداوم یافته، اسرائیل عزم خود را برای جلوگیری از پیشروی ایران در نزدیکی ارتفاعات جولان نشان داده، و امارات هم از جنگ سعودی در یمن فاصله گرفته، فرصتی برای حرکت محتاطانه به وجود آمده است. بعید است که ترامپ این فرصت را غنیمت بشمارد، زیرا هزینه‌های سیاسی متصور [برای این تغییر موضع] بسیار زیاد است. با این وجود، دولت بعدی باید در درازمدت تعامل پایدار با ایران را امتحان کند.

در همین‌باره بخوانید:

›› چرا با آمریکا مذاکره کردیم و چرا دیگر نمی‌کنیم؟

›› چرا ترامپ از مذاکره مستقیم با مقامات ایران سخن می‌گوید؟

[۱] America’s Great Satan Link

[۲] Trump’s Middle East Link

[۳] November/December ۲۰۱۹ Link

برچسب‌ها