در حالی که قرار بود فیلم سیاسی «قلاده‌های طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی ساعت 20:45 برای اهالی رسانه به نمایش درآید،اما ظهر دیروز بدون هیچ توضیحی اعلام شد که فیلم «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم » جایگزین این فیلم شده است! با این حال دو فیلم پرحاشیه و بارز دیروز "پل چوبی" و "ملکه" بود که نقد بیشتر منتقدین بر این دو فیلم بود.

گروه فرهنگی مشرق ـ در روز ششم جشنواره فیلم فجر در سالن برج میلاد فیلم سینمایی «دزدان خیابان جردن» ساخته وحید اسلامی، فیلم سینمایی «من همسرش هستم» ساخته مصطفی شایسته، فیلم سینمایی «ملکه» ساخته محمد علی باشه آهنگر، فیلم سینمایی «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم » ساخته روح الله حجازی و فیلم سینمایی «بیتابی‌بیتا» ساخته مهرداد فرید برای اهالی رسانه به نمایش در آمد.

این در حالی است که قرار بود فیلم سیاسی «قلاده‌های طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی ساعت 20:45 برای اهالی رسانه به نمایش درآید،اما ظهر دیروز بدون هیچ توضیحی اعلام شد که فیلم «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم » جایگزین این فیلم شده است!

****************

پل چوبی

کارگردان: مهدی کرم پور

بازيگران: بهرام رادان، هدیه تهرانی، مهناز افشار،آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی، برزو ارجمند، امید روحانی،‌ هستی محمایی،‌ آرمان پاپی‌زاده، آزاده اعتباریان، توماس اردبرینک، با معرفی: خسرو پسیانی، صدف نورمحمد و با حضور: مهران مدیری

خلاصه داستان فيلم:

"پل چوبی" معبری بود بر خندق شمالی تهران مابین پایتخت و ییلاق شمیران محل اتصال تهران قدیم و تهران مدرن اینجا و اکنون محله پل چوبی یادگار گذشته است نامی به جا مانده در قلب شهری پر هیاهو و نا آرام ...



نقد فیلم در برنامه هفت:
مسعود فراستی یکی از منتقدین دیشب برنامه هفت درباره فیلم پل چوبی گفت :ظاهرا تکرار داستان عاشقانه است، داستان عاشقانه سردرگمی که بیخودی برای خودش لایه های اجتماعی ، سیاسی و... قائل است.بازی بهرام رادان بدترین بازی این بازیگر جوان است.

امیر قادری دیگر منتقد فیلم بر خلاف نظر فراستی گفت:چرا تصور ما از دغدغه یا پابرهنگی یا مرگ یا ... است،من بسیار آدمهای ساز بدست در یک مجلس دیده ام که اصلا خوشبخت نبوده اند.خانواده های مرفه نیز دغدغه های خود را دارند.

به نظر من نویسندگان باید با مسیر قهرمان داستان حرکت کنند تا اینکه این مسیر را تعیین کنند و در یک چارچوب قراردهند که مشکل من با فیلم جدایی نادر از سیمین همین است.برخلاف نظر آقای فراستی پس از سالها یکی از بهترین بازیهای بهرام رادان را دیدم.

*************
پل چوبی و بورژواهای دهه هفتاد و هشتاد

صالح محمدی در یادداشتی که سینما انقلاب منتشر کرده نوشت:

هر چند قبل از اکران فیلم خبرسازی‌های فیلم بیشتر معطوف به بازیگران این فیلم بود. ستاره‌هایی چون بهرام رادان، هدیه تهرانی، مهران مدیری، مهناز افشار، اتیلا پسیانی و ...، خلاصه فیلم و گمانه‌ها فضای گذار از تهران قدیم به جدید را القا می‌کند. برخلاف تصور رایج تهران قدیم،  نه به نسل متفاوتی اشاره دارد و نه به دوران قبل از انقلاب اسلامی و نه به تعلقات سنتی یا دینی اشاره دارد. نسل قدیم فیلم پل چوبی نخبگان ورودی 75 دانشگاه امیر کبیر هستند و نسل جدید نخبگان دانشجوی سال 88. اما چه نخبگانی؟ و چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی؟ به راستی نخبگان نسل سوم و چهارم انقلاب چه ویژگی‌هایی دارند؟ چه معیارهایی برای شناسایی و مقایسه نسل‌ها وجود دارد؟

پل چوبی فیلمی پیچیده، بسیار مبهم، مملو از کنایه و نماد است. لذا این نوشته سوالات بالا را کنار گذاشته و به دنبال بازنمایی مفاهیم اصلی و تاثیرات فیلم است.

داستان فیلم با نریشن شخصیت اصلی فیلم در فضای عبور از پیچ‌های جاده شمال شروع می‌شود.  وی به دنبال راهی برای رهایی و رسیدن به یک زندگی آرمانی است. در ادامه مشخص می‌شود که تپش‌های قلب قهرمان ما شوق رفتن به آمریکا است. انتهای فیلم فضای جاده شمال با نریشن ها دوباره تکرار می‌شود. این بار اما با یک کنایه‌های مبهم و القاء نیاز عمران و آبادی کشور به قهرمان داستان. با این شرایط برداشت از ماندن شخصیت اصلی محتمل‌تر می‌شود. شاید گمان کنید که روال فیلم به سمت عشق به وطن یا تعلقات قلبی برای ام‌القرای اسلام است. اما این‌گونه نیست حتی نورستالژی هم برای ماندن ستودنی نیست. داستان فیلم در انتها حقیقتا 180 درجه می‌چرخد. هر چند مستقیما ماندن در وطن اظهار نمی‌شود؛ پیوند میان ژانر سیاسی و عشق‌های زمینی در فیلم به اندازه‌ای است که هر جا نمی‌تواند مستقیم در قسمتی اظهار نظر شود، ژانر مقابل داعیه دار می‌شود.

ابتدای فیلم بازدید مجدد دوستان صمیمی، عاشق، فعال و ... نسل قدیم، دانشجویان نخبه پراکنده شده (یا به عبارتی متلاشی شده توسط حاکمیت) سال 78 را به تصویر می‌کشد. ایشان یا پناهنده سرزمین‌های اجنبی شده یا سودای رفتن دارند. چهره مهران مدیری نقش پل ارتباطی برای رفتن به خارج کشور است. این مرد، مثلا چنان شجاع است که از رفتن در قفس شیر و دست کشیدن به بدن شیر هم ابای ندارد. این قسمت فیلم یادآور فیلم «جایی دیگر» است، خاصه که برزو ارجمند در هر دو یک فیلم نقش یک خواننده را ایفا می‌کند.

قسمت عمده ماجرای داستان در پیگیری حل مشکلاتِ گرفتاری‌های سیاسی بعد از انتخابات است. فیلم پل چوبی تقابل قهرمان داستان با نسل جدید و دوست دختر قدیمی (به قول خودشون عشق اول) است. داستان یادآور دوران قدیم شخصیت اصلی و مقایسه آن با دوران کنونی است. دو بستر برای این تقابل به چشم می‌خورد. یکی عشق‌های خیابانی و دیگری فشارها و تحولات سیاسی. قهرمان اصلی نماینده نسل جدید (دوست پسر خواهر خودش) را آیینه تمام نمای خود می‌بیند با عشق زمینی سوزان! و تحرکات سیاسی و بلند پروازی استقلال طلبانه و ... در این حال با عشق اول و دوست قدیمی خود مواجه می‌شود که درخواست کمک برای گرفتاری‌های یک عکاس بدون مجوز اجنبی دارد. حوادث انتخابات و بعد از انتخابات در فیلم آزادی طلبی و آرمان خواهی مثبت و قابل تقدیر نسل نخبه است، که با خشونت و فعالیت‌های امنیتی طبقه حاکم مواجه شده است. خشونتی که حتی برای اجنبی‌ها هم قابل ترحم می‌نماید، چه برسد برای فرزندان این آب و خاک.

جامعه ایران در فیلم پل چوبی سه طبقه دارد. حاکم که تصویر آن فقط و فقط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. طبقه نخبه که تمنای استقلال و آزادی دارد و به حق لایق کمک، درک جامعه و نسل‌های گذشته است. طبقه عامه که تصویر آن سربازان کارگر نمای حاکمان هستند. حتی بیشتر از سرباز، بلکه در حد یک برده که آن‌ها را مجبور به رای دادن هم می‌کنند. فشارهای طبقه حاکم در پشت قضایای اصلی فیلم القا می‌شود.

حجم بالای بازداشتی‌های بعد از فتنه 88، عادی بودن زندگی بازداشتی‌ها و درجایی پیوندهای عاطفی و احساسی این افراد با یک رستوران داره ساده... فیلم را رسما نماینده گفتمان جنبش سبز نمایانده است. اوج این جریان تلاش‌های پایانی قهرمان داستان در پیدا کردن خواهر بازداشت شده خود بود. نمایی از پشت میله‌های در دفتری گرفته، واقع در پادگانی وسط بیابان. قهرمان داستان که با یک پارتی وارد این‌جا شده بود، بعد از پیدا شدن اسم به دفتردار گفت چه کنم؟ دفتردار جواب می‌دهد: "تمام شد دیگه، خدا رو شکر کن که اینجاست". سپس نمای بیرون پادگان و نریشنی می‌خواند: "اینجا جو جغرافیایی است که توی خصوصی‌ترین لحظه هامون نفس می‌کشد. اینجا چیزهایی است که وقتی رویت را می‌چرخانی از رویت رد می‌شود و ...."

روایت ایران قدیم و جدید پل چوبی تحریف عمره تاریخ انقلاب اسلامی است.  پل چوبی هر 10 سال را بازسازی مجدد طبقه حاکم می‌داند. شخصیت اصلی حبه‌های قند با روی هم قرار می‌دهد، 10 حبه به سختی روی هم قرار می‌گیرد، حبه یازدهم تمام قندها فرو می‌ریزد.

همسر قهرمان داستان برای حل مشکلات سفر به آمریکا به دبی رفته است. درست یا غلط، به شوهر خبر می‌دهند که پشت سر همسرت حرف و حدیث زیاد شده است. شوهر اما به جای پیگیری ماجرا، پیوند عاطفی با دوست دختر قدیمی خود را زیادتر می‌کند. عیال هم متوجه می‌شود، به ایران باز می‌گردد. کاری نداریم که ظاهرا اختلاف پراکنی بین خانواده‌ها زیاد است. به نظرتان این خانواده برای اصلاح خود چه می‌کند؟ به غیرتمندی شخصیت‌ها کاری ندارم که در زن خانواده بیشتر مرد است. تلاش برای رفع ابهامات و شبهات معقول به نظر می‌رسد. این اتفاق نمی‌افتد. زن از خانه می‌رود اما جالب‌تر اینکه ... . آیا می‌توان امیدی به بازگشت داشت؟

ماهیت سیاسی فیلم بعضا در پیوند عاطفی شخصیت اصلی داستان با دوست دختر قدیمی خود مبهم می‌شود. ظاهرا فضای عاطفی نشان از جدایی میان عشق‌های داغ خیابانی در نسل قدیم و نسل جدید دارد، اما مسئله شکاف نسل‌ها نیست (یعنی هست اما قابل حل است)، مسئله اراده‌های سست و تنبلی‌ها نیست، مسئله اشتباه بودن این امر هم نیست (واقعا این‌ها مسئله نیستند؟)، بلکه مسئله این جدایی و به تعبیری جامعه‌تر جدایی‌ها از زندگی، نوع حاکمیت ایران است. شخصیت اصلی نه تنها قبلا عشق اول خود را از دست داده بلکه خانواده کنونش هم در حال فروپاشی است. فکر مخاطب بعد از فیلم این است که مشکل این جدایی‌ها چیست؟ جواب پل چوبی مشخص است، ضعف حاکمیت ما را به اینجا رسانده است. در عشق اولی فشارهای سیاسی حاکمیت در حال فروپاشی سال 78 منجر به فرار و پناهندگی دوست دختر و جدایی شده است و در دومی ضعف در ارتباط درست با کشورهای دیگر که منجر به زلت و خاری جلوی یک فرد ذی‌نفوذ بوده که همسر مرد را غیر قابل اعتماد کرده است.

نماد دینی فیلم تنها در یک قسمت قابل مشاهده است. بعد اینکه روابط عاطفی و نورستالژی قدیمی شخصیت اصلی و دوست دختر نسل قدیمی وی مرور می‌شود در انتها و در لحظه جدایی به کنار دیواری می‌رسند منقش به آیات قرآن و محلی که در آن شمع روشن می‌کنند. فضا رمانتیک می‌شود، اما داستان این دو نفر در حال اتمام است!

اینکه این فیلم چگونه مجوز گرفته است، معلوم نیست. مگر دشمنان انقلاب اسلامی چگونه می‌توانند فیلم بسازند که این فیلم باید در انقلاب اسلامی ساخته شود. اما این رویداد شاید به انتهای داستان مربوط باشد. انتهای فیلم واقعا بی ربط و نچسب است، بعید است که نویسنده و کارگردان بدون معذوریت این را طراحی کرده باشد. دوست دختر شخصیت اصلی ناگهان با همسری اجنبی ظاهر می‌شود، که بدون خداحافظی از ایران خارج می‌شود. شخصیت اصلی را در کنار همسر خود در شمال به تصویر کشیده می‌شود؟!؟

**********
نتیجه دلچسب یک نگاه هوشمندانه

سید آریا قریشی با خوب و عمیق خواندن فیلمنامه این فیلم نوشت:

 از مشکلات اساسی سینمای ایران در این سال‌ها، یکی هم این است که خیلی از فیلم‌سازها (به خصوص کارگردان‌های نه چندان مطرح) سعی می‌کنند نگاه عقب‌مانده و سطحی‌شان را با فرم‌های به ظاهر متفاوت و پیچیده مخفی کنند.

بنابراین هنگام تماشای این فیلم‌ها با بادکنک بزرگی روبه‌روییم که کافی است یک سوزن را به آن‌ها نزدیک کنیم. آن وقت است که متوجه می‌شویم از آن همه حجم، ‌چیزی باقی نمانده به جز یک لاشه بلا استفاده. «پل چوبی» از معدود آثار جشنواره تا به امروز بوده که نگاه عمیق و هوشمندانه‌ای پشت فیلمنامه کار به چشم می‌خورد. بنابراین نیازی به متفاوت‌نمایی در اجرای کار نیست. «پل چوبی» داستان ساده‌ای دارد و اجرایش هم به هیچ وجه خودنمایانه و عجیب و غریب نیست. اما به خاطر نگاه اصولی و درست مهدی کرم‌پور و خسرو نقیبی (فیلمنامه‌نویسان فیلم)، یک فیلم خوب از آب درآمده و حتی می‌تواند فراتر از یک فیلم خوب هم مورد بررسی قرار گیرد. «پل چوبی» از معدود فیلم‌هایی است که در آن، آدم‌ها در درجه اول شخصیت هستند و در مرحله بعدی نشانه. حالا با فیلمی سر و کار داریم که فیلمنامه‌نویسانش تلاش کرده‌اند یک قهرمان پیچیده با تمام دغدغه‌های پیچیده درونی‌اش خلق کنند. بنابراین پیچیدگی فیلمی مثل «پل چوبی» در کاراکترهایش است که متجلی می‌شود و نه در قالب یک فرم روایی بیهوده پیچیده. فیلم پر از ارجاع به اتفاقات مهم سیاسی سال‌های اخیر ایران است. از وقایع اواخر دهه هفتاد گرفته تا مسائل پس از انتخابات هشتاد و هشت. اما عجیب است که «پل چوبی» به جز دقایق ابتدایی‌اش، خیلی کم به دام شعار زدگی می‌افتد. دلمان لک زده بود برای فیلمی که بتواند مسائل مهم سیاسی این مملکت را بدون شعار زدگی یا باج دادن به این و آن بازخوانی کند و «پل چوبی» چنین فیلمی است. این بار این وقایع سیاسی هستند که در راستای جلو بردن درام فیلم مورد استفاده قرار می‌گیرند و نه برعکس. وقایع سال 78 در فیلم اهمیت دارند چون باعث جدایی دو تا از شخصیت‌ها می‌شوند. وقایع ده سال بعد آن هم اهمیت دارند چون این بار امیر (بهرام رادان) را از زن دیگر مورد علاقه‌اش جدا می‌کنند. از این گذشته، «پل چوبی» فیلمی است که طرف ماندن را می‌گیرد و نه پیچاندن را. طرف جلو رفتن را می‌گیرد و نه در جا زدن را. طرف استقامت را می‌گیرد و نه طرف تردید را. بازی‌های این فیلم (به غیر از یکی دو مورد) هم به افزایش کیفیت کار کمک شایانی می‌کنند. در میان ناباوری، بهرام رادان بعد از مدت‌ها یک بار دیگر حضور خوبی در فیلم دارد و نشان می‌دهد که هنوز می‌تواند یکی از ستارگان بزرگ سینمای ایران باشد. مهناز افشار با سرعت فوق‌العاده‌ای روند حرکتی‌اش برای تبدیل شدن به مهم‌ترین ستاره زن این دوران سینمای ایران را ادامه می‌دهد و فرهاد اصلانی هم مثل همیشه فوق‌درخشان است (اصلانی حتی در فیلمی مثل «زندگی خصوصی» هم درخشان ظاهر شد. «پل چوبی» که تازه خیلی فیلم بهتری هم هست و فرصت بسیار بیشتری را برای درخشش بازیگرانش مهیا می‌کند). جدا از همه این‌ها، کاراکتر امیر، علاوه بر این که یک کاراکتر پیچیده، باورپذیر و همدلی‌برانگیز است، می‌تواند نمونه‌ای از یک نسل هم باشد. نسلی که به خصوص در دو دهه اخیر، بیشتری تأثیر را در جامعه داشته است و تجربیات تلخ و شیرین فراوانی را از سر گذرانده است. «پل چوبی» با این دید حتی می‌تواند حدیث نفس یک نسل از جامعه ایرانی باشد. شاید بعد از «نفس عمیق» هیچ فیلمی مثل «پل چوبی» فرصت رسیدن به این جایگاه را نداشته است.

با این وجود «پل چوبی» علی‌رغم داستان جذابش نمی‌تواند حتی به جایگاهی نزدیک شود که «نفس عمیق» پیدا کرده بود. علت این ناکامی این است که فیلمنامه «پل چوبی» باید کمی منسجم‌تر از حالت امروزی‌اش بود که نیست و برخی از نکات اجرایی هم باید با دقت بیشتری در فیلم اعمال می‌شدند که این اتفاق هم رخ نداده است. دیالوگ‌نویسی فیلم در برخی از دقایق نچسب است (مثل شعرخوانی امیر و نازلی (هدیه تهرانی)). استفاده از صدای بهرام رادان به عنوان راوی در فیلم جواب نداده است. برخی از دقایق فیلم خوب از کار در نیامده‌اند. (مثل فیلم دوران کودکی امیر و نازلی) و هدیه تهرانی هم در نقش نازلی ثابت می‌کند که علی‌رغم تمام توانایی‌هایش، انتخاب اشتباهی برای این نقش است.

علی‌رغم تمام این مشکلات تا اطلاع ثانوی ما طرفدار «پل چوبی» هستیم. فیلمی با ذهنیت سالم و دوست‌داشتنی و نه فیلمی که قرار است نشان دهد که همه چیز در زندگی انسان ایرانی تباه شده است!

************

عاشقانه ای که حالمان را خوب کرد

امیرعباس صباغ نیز فیلم را خوب خوانده و می نویسد:

دیروز از سادگی و کهنگی «یک عاشقانه ساده» نوشتم و از فرصت طلبی «زندگی خصوصی» گفتم و حال امروز به فیلمی رسیدیم که بهترین نمونه برای مقایسه با این دو فیلم است، یک داستان عاشقانه که در یک مقطع تاریخی معاصر روایت می شود و نه از اشارات سیاسی خود قصد سواستفاده دارد و نه عاشقانه اش. یک داستان کهنه و کسالت آور است. «پل چوبی» برداشتی ایرانی از کازابلانکا (فیلم محبوب مهدی کرم پور) مایکل کورتیز است، که بعد از شش روز تماشای فیلم های کسل کننده ای که هرچه دارند از ریتم بی بهره اند، صدای تپش های قلب مان را به گوش رساند.

 زندگی آرام و عاشقانه امیر (بهرام رادان) و شیرین (مهناز افشار) که غرق در آرزو و رویاست با ورود سرزده دوستان روزهای دانشگاه به تلاطمی می رسد که هرچه فیلم بیشتر جلو می رود، فاصله این دو بیشتر می شود. کرم پور در «پل چوبی» به یک تعادل همه جانبه در مضمون می رسد. او این بار برخلاف سه فیلم قبلی خود که انگشت اشاره اش را به طرف جامعه گرفته و سیستم را متهم به سرخوردگی ها و ناکامی های قهرمانش می کند، در «پل چوبی» خود قهرمان، متهم ردیف اول است. متهمی که اصرار دارد فرزندش در جایی بهتر از اینجا به دنیا آید و در آغاز سال نو از تحقق رویایش در سال آینده می گوید، نه آنقدر قدرت دارد که با تمام وجود برای رسیدن به خواسته اش عمل کند (اشاره کلبدی صبوحی که در ابتدای فیلم در توصیف قدرت شیر می گوید) و نه آنقدر واقع گراست که به حقیقت قانع باشد. دیالوگ کلیدی صبوحی که از استحکام منقل ها و سستی فونداسیون خانه ها در شهر می گوید، بهترین اشاره کرم پور به این مساله است. که در کنار انتقادات همیشگی اش این بار از موضع بالاتری وارد می شود.

اشارات سیاسی فیلم نیز کاملا در خدمت فضای داستانی آن است. علی رغم اینکه در تمام مدت فیلم سیاست در حاشیه قرار دارد، اما هبچ کدام از شخصیت های فیلم از ترکش های آن در امان نیستند، مشکلات دیرینه سیاسی میان آغازگر جدایی امیر و شیرین است و آن دو را از هم جدا می کند(شیرین مجبور است برای گرفتن ویزا زودتر از امیر به دبی برود)، دربحبوحه انتخابات و اتفاقات بعد از آن کار ساخت ساختمانی که امیر پیمانکار او بود، دچار وقفه شده و با دستگیری خواهر امیر و آمدن نازلی، رابطه امیر و شیرین به پایان می رسد.

در این برهوت فیلم های راکد، اگر دلتان برای فیلمی که حالتان را خوش کند، عاشقانه ای که سر ذوق تان آورد، قصه ای که غبار از خاطرات قدیمی تان بزداید و شخصیت هایی که قلب تان برایشان بتپد، تنگ شده، تماشای «پل چوبی» را به شما توصیه کرده و بحث بیشتر درباره فیلم را به زمان اکران آن موکول می کنیم. اما دلم نمی آید که نگویم که کاش بازیگر دیگری جز هدیه تهرانی نقش نازلی را ایفا می کرد.


***************
ملکه

نويسنده و کارگردان: محمد علی باشه آهنگر

بازيگران: ابراهیم برزیده، مجتبی اسودیان، حسین باشه آهنگر، مالک سراج، هومن برق‌نورد، مهدی سلطانی، حمید آذرنگ، مصطفی زمانی، میلاد کیمرام و همایون ارشادی

خلاصه داستان فيلم:

ماه های پایانی جنگ در آبادان خلوت و تنهایی ماندگان در جنگ . سکوتی که به بازشناسی رفتار ها می انجامد سیاوش ، سیف اله ، امجد ، عیسی ، موسی با یاد جمشید ، آرش گونه شهر را حفظ می کنند و ...



نقد فیلم در نشست:

حسین معزی نیا منتقد جلسه درباره این فیلم گفت : مهمترین امتیاز این فیلم که خلاء فیلم های ساخته شده در این ژانر را پر می کرد به تصویر کشیدن سینمای دفاع مقدس به معنای واقعی بود . چراکه در اغلب فیلمها شاهد ملودرام هایی هستیم که ربطی به فضای دفاع مقدس ندارد بلکه روابط ناشناخته را بهانه می کنند تا جنگ را بیان کنند و فضاهایی که در این فیلم شاهد بودیم را در سایر فیلمهایی که به نام سینمای دفاع مقدس ساخته می شود ندیدم .

وی در ادامه افزود : اما در این فیلم موقعیت هایی را می بینیم که کاملا مستند هستند . فیلم ملکه به مقطعی از جنگ می پردازد که کمتر دیده شده است . پرداخت به جزئیات از دیگر ویژگی ها و امتیازهای مهم این فیلم بود. از سوی دیگر کار فیلمبرداری درخسان بود و تصاویری که در این فیلم می دیدم به جنبه های مستند بسیار نزدیک بود .

این منتقد در ادامه صحبت های خود به کاستی های موجود در این فیلم اشاره کرد و گفت: ریتم کند این فیلم و تایم بالایی که داشت از مشکلات این فیلم بود که گمان می کنم با تدوین مجدد برطرف خواهد شد.

آهنگر در ادامه این نشست و در پاسخ به صحبت های معزی نیا گفت: درباره ریتم باید بگویم که من عاشق فضای این کار بودم و برای اینکه حس و حال فیلم درست از آب درآید باید ریتم کندتری استفاده می کردم همچنین باید فضایی نزدیک به قطعنامه را نیز نشان می دادم و براین اساس بود که ریتم کار را کند تر از حد معمول انتخاب کردم.

*************
نقد فیلم در برنامه هفت:

امیر قادری بافت فیلم را بالاتر از استانداردهای اولیه ایران دانست و گفت امیدوارم به خاطر تقدیر از زرین دست در افتتاحیه جایزه را تقسیم نکنند.بافت فیلم اصلا بافت سینمای ایران نیست و زیبایی شناسی فلز و رنگ بندی کنترل شده است و این را مدیون زرین دست است نه کارگردان.فیلم ارزش زیادی دارد که باید مهم گرفته شود.مسعود فراستی هم با این نظرات قادری کاملا موافق بود.

این دو منتقد فیلم را حاوی نکات منفی نیز دانستند که مهمترین نکته دیر شروع شدن فیلم بود.فراستی گفت : فیلم خیلی دیر شروع می شود و عیب کلی فیلم است. بدترین نکته در فیلم تفکر نزدن عراقی است و این به نظر من نفهمیدن جنگ دفاعی است.جایی که یک فرمانده عراقی با بازی ارشادی بعد از شنیدن قطعنامه قصد خودکشی میکند و کارگردان سعی میکند با اداهای روشنفکری مانع این کار شود که این صلح طلبی داخل فیلم برای من یک ریال هم ارزش ندارد.نزدن عراقی در فیلم مخدوش کردن جنگ دفاعی و جنگ تعرضی است.


************
"ملکه" بر قله برج میلاد نشست

مهر در یادداشتی از عباس کریمی در تمجید فیلم ملکه نوشت :

 نمایش "ملکه" در سینمای رسانه های فیلم فجر در کنار شور بخشیدن به جشنواره امسال ثابت کرد که هیچ ژانری کهنه نمی شود اگر نوآوری و زاویه دید متفاوت به یک موضوع وجود داشته باشد.

 "ملکه" تاکنون بهترین فیلم جشنواره فجر امسال بوده است. داستان فیلم درباره یک دیده بان جنگی در آخرین روزهای دفاع مقدس است که درباره زنبورهای عسل تحقیق می کند. وی با پیدا کردن مکانی مناسب برای دیده وری بر نیروی دشمن تسلط پیدا می کند اما خاطراتی در دفترچه یادداشت دیده ور قبلی که اسکلتش در بالای برج دیده بانی وجود دارد وی را دچار تحول فکری می کند به طوری که در دادن گرا به نیروهای آتشبار ایران تمام سعی اش را می کند تا فقط تجهیزات دشمن نابود شوند و آسیبی به انسان ها نرسد. این ترحم به دشمن در شروع فیلم و نمای اول نیز دیده می شود که فرمانده ایرانی دلش نمی آید عقرب ها را زیر پایش له کند؛ موجوداتی که نمادی از دشمن هستند.

فیلم به دلیل محیط بسته دیده بانی می توانست کندی قابل ملاحظه ای را داشته باشد اما با تدبر کارگردان و استفاده خوب فیلمبردار از دوربین و انتخاب زاویه دیدهای مناسب از سویی و نمایش برخی از صحنه ها از نمای نقطه نظر دوربین ها از طرف دیگر دیدنی است و اصلا تماشاگر را خسته نمی کند. از سویی اطلاعات جزیی که شامل شخصیت پردازی و پرسش های مطروحه ذهن مخاطبان نسبت به داستان فیلم است به صورت تدریجی افشا می شوند که تشنگی تماشاگر را نسبت به دانستن اطلاعات لازم به خوبی رفع می کند. نکته جالب توجه زمان بالای فیلم نسبت به استاندارد فیلم های سینمایی است که با وجود آن مخاطب احساس کسالت نمی کند.

انتخاب هوشمندانه نام فیلم نیز نقطه عطف آغاز و پایان فیلم است که در آن درباره ملکه زنبور عسل اطلاعاتی داده می شود که مطابق آن عنوان می شود "ملکه نباید کندو را ترک کند چرا که نمی تواند به وظیفه اش عمل کند و از سویی خواهد مرد". این اطلاع وقتی که در نمای آخر سکانس پایانی دو اسکلت باقی مانده در برج دیده بانی به نمایش در می آید به خوبی در ذهن تماشاگر تداعی معانی پیدا می کند.

"ملکه" در رده سینمای دفاع مقدس قرار می گیرد اما به دلیل ساختار متفاوت آن اثری ارزشمند در رثای نوع دوستی است که در کنار نمایش حقانیت ایران در جنگ تحمیلی سعی دارد تا بیانیه ای فاقد شعارزدگی در مدح ارزش های معنوی وجود انسان باشد.

فضاسازی و شخصیت پردازی در فیلمنامه، فیلم برداری، کارگردانی، تدوین و جلوه های ویژه فیلم نمره قابل قبولی دارند و در کنار بازی های خوب بازیگران فیلم بهره وافری از بازی فوق العاده حمید آذرنگ برده است.


*****************
زندگي خصوصي آقا و خانم ميم



 کارگردان: سید روح الله حجازی

بازيگران: حمید فرخ‌نژاد. مهتاب کرامتی. امید روحانی. سوگل طهماسبی. کسری لبافی وبا حضور ابراهیم حاتمی‌کیا

خلاصه داستان فيلم:

زندگي آقاي ميم دستخوش تغييراتي مي شود كه به واسطه آنها زندگي خصوصي اش با خانم ميم تحت الشعاع قرار مي گيرد.



شیطان درونت را رام کن

امیر عباس صباغ در کافه سینما نوشت:

این هم از عجایب روزگار است که در جشنواره ای که فیلم های بخش مسابقه آن را فیلم های تلویزیونی چون «آمین خواهیم گفت»، «پرواز بادبادک ها»، «سلام بر فرشتگان»،«شور شیرین»، «من و زیبا» و دیگر فیلم هایی که هنوز ندیده ایم و قطعا تعدادشان از آنهایی که نام برده ام بیشتر است، تشکیل می دهند، فیلمی چون «زندگی ...» حضور ندارد و دبیر محترم جشنواره نیز تنها دلیل را آن کیفیت فیلم و نظر هیات داوران جشنواره می داند.

«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» فیلمی موقعیت محور است که زندگی یک زوج جوان را در موقعیتی تازه به تصویر کشیده و واکنش های آنها را به بیننده نشان می دهد و او را به تامل وا می دارد. حجازی بعد از فیلم جسورانه اولش «در میان ابرها» این بار شخصیت هایش را به جامعه ای شهری که میان مدرنیسن و سنت دست و پا می زند، آورده و آنها را در آزمون انتخاب میان اين دو می نشاند و تماشاگرش را به قضاوت دعوت می کند. کاراکتر محسن (با بازی حمیدفرخ نزاد) یکی از متفاوت ترین کاراکترهایی ست که تا به حال در سینمای ایران دیده ایم که سکانسی که او در مقابل هتل کفش و جورابش را درمی آورد تا خیس نشوند و پابرهنه پای در آب گذاشته و پایش با شیشه می برد، بهترین معرف برای شرح شخصیت اوست، او در دقایق ابتدایی مدام آوا(همسرش) را به خاطر رفتارهای عامیانه، فقدان اعتماد به نفس تحقیر می کند، اما با ورود گوهریان (ابراهیم حاتمی کیا) و توجهی که او به آوا می کند و قراردادی که از طرف شرکت با او می بندد، موقعیت تازه ای ایجاد می شود که از اینجا به بعد روان بیمار محسن لحظه به لحظه عریان تر می شود. اگر بخواهیم موقعیت محسن را در ابتدا و انتهای فیلم مقایسه کنیم به چیزی شبیه موقعیت تونی (جیمز فاکس) در «مستخدم» جوزف لوزی(در حد توان و وسع سینمای ایران البته) باید اشاره کنم، که علی رغم تفاوت های زیادی که این دو فیلم چه به لحاظ مضمون و چه به لحاظ فرم و ساختار دارند، اما سرنوشت کاراکترهای اولشان شباهت هایی با هم دارند که برای مثال می توان به استیصال و هراس تونی از رفتن هوگو برت (درک بوگارد) در انتهای «مستخدم» در مقابل هراس محسن در شبی که آوا قرار است به تنهایی به یک قرارکاری برود و محسن سراسیمه در تلاش برای پیدا کردن لباس مناسب برای آواست، اشاره کرد

در میان انبوه فیلم های خوب و بدی که تا امروز دیده ایم و همه آنها در یک نکته مشترکند و آن طولانی بودن مدت فیلم، دقایق اضافه، ریتم کند و شخصیت های زائد و بی مصرف، است، «زندگی ...» تنها فیلمی ست که داستانش در همان دقیقه اول آغاز شده و تا پایان همه چیز آن (از شخصیت هایی که وارد فیلم می شوند گرفته تا اتفاقاتی که رخ می دهد ) در خدمت قصه است. در کنار اینها از فیمبرداری خوب هومن بهمنش و موسیقی درخشان کارن همایونفر نیز نمی توان به سادگی گذشت. درباره بازی غیرمنتظره و جذاب حاتمی کیا در یادداشتی جداگانه خواهم نوشت


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس