کد خبر 87160
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۹

سوابق مديريت جريان اصلاحات نشانگر شخصي بودن اين مديريت است.به عبارتي با مديريت خاتمي اين جريان به گونه اي حرکت کرده و با تغيير مديريت مدل حرکتي کاملا متفاوت مي شود.خاتمي چهره اي خاص در اين جريان شمرده مي شود.

به گزارش مشرق ، روزنامه رسالت در سرمقاله خود به قلم امیر محبیان به شروط اخیر خاتمی برای شرکت در انتخابات پرداخت و نوشت:

انتخابات در جمهوري اسلامي هميشه منشا تحولات قابل تاملي بوده است؛چرخش جريانات سياسي درون کشور معمولا در طي همين انتخاب ها رخ داده است.

تاريخ انقلاب اسلامي نشان مي دهد که اصلاح طلبان در هيئت و نام هاي مختلف در رقابت با اصولگرايان حضور داشته اند و نظام با پذيرش اين چرخش هشت سال رياست جمهوري آنان را هم به رسميت شناخت.اما عليرغم افراط ها اين تعامل ادامه داشت تا انتخابات رياست جمهوري 88 که عملا مشکل امنيتي پديد آمده توسط آنها نظام را در مورد پذيرش رسميت آنها مردد ساخت ولي نهايتا نظام با پذيرش خطي قانونگرا از اصلاح طلبان طيف هاي تند رو و مردد آنها را کنار نهاد.در اين اقدام تند روها و حتي مرددين اصلاحات را بي تقصير نمي دانيم.

فارغ از اين موارد فکر مي کنيم حضور فعال کليت  اصلاح‌طلبان در انتخابات و جامعه مفيد است؛زيرا:

1.آنها بيانگر نوعي نگاه اجتماعي-سياسي خاص هستند که بخشي از اجتماع را نمايندگي مي کند.

2.اساسا وجود منتقد مانع شکل گيري تفکر تک ساحتي در حوزه هاي اجرايي و حتي تصميم گيري مي شود.

3.موجب پيدايش رقابت در تامين ديدگاههاي مردم ميان جريان هاي اجتماعي شده و از سکون و رخوت اجتماعي جلوگيري مي کند.

4.گردش مديريتي در کشور مانع پديدآمدن تصلب برنامه ها وبسته شدن سبد مديريتي کشور شده ودر مردم احساس اميد براي تغيير ايجاد مي کند.

5.فساد در محيط بسته رخ داده و تباني در ميان همفکران مي تواند منشاء اعمالي خلاف مصالح مردم شود.

6.وجود حداقل دو جريان سياسي رقيب درون کشور موجب پايش مستمر رفتار هرجريان توسط ديگري شده و هزينه هاي پايش رفتارها توسط نظام کاهش مي يابد.

اما نظام دلايلي براي بي اعتمادي نسبت به اين جريان بويژه تندروي آنان دارد؛دلايل بي اعتمادي نظام به جريان موسوم به اصلاحات عبارتند از:

1.طرح بعضي از ديدگاههاي خلاف مباني و آرمان‌هاي ريشه اي نظام که با مفهوم اصلاح طلبي که به معناي عدم تعارض ريشه اي است همخواني نداشته وعدم صداقت در ادعا يا فقدان تعريف درست اصلاح طلبي را مي رساند.

2.برخوردهاي افراطي در دوران حاکميت پس از دوم خرداد 76 که منجر به تنش هاي پرهزينه براي نظام شد.

3.بعضي از ارتباطات مشکوک ميان بعضي از چهره هاي مطرح دوم خردادي(اصلاح طلب) با سرويس هاي اطلاعاتي يا منابع مشکوک بيگانه که بعدها با جذب آنها به همان سرويس ها يا نهادهاي مرتبط مثل رسانه هاي وابسته به سرويس‌ها اثبات شده و منجر به نوعي شکاف امنيتي در سپر نظام مي شد.

4.ناتواني مديريت اصلاحات در اداره جريان اجتماعي هوادار درون ساختارها و چارچوب هاي قانوني و تحت کنترل راديکال ها قرارگرفتن اين جريان .

5.رخدادي چون تنش هاي بعد از انتخابات رياست جمهوري 88 که بدبيني نسبت به نيات اين جريان را تکميل کرد.

6.نهايتا فزوني يافتن هزينه وجود جريان اصلاح طلب بر منفعت آن.

سوابق مديريت جريان اصلاحات نشانگر شخصي بودن اين مديريت است.به عبارتي با مديريت خاتمي اين جريان به گونه اي حرکت کرده و با تغيير مديريت مدل حرکتي کاملا متفاوت مي شود.خاتمي چهره اي خاص در اين جريان شمرده مي شود.او توانست هشت سال با حمايت اين جريان رئيس جمهور شده ومديريت اجرايي کشور را با فراز و نشيب هايي در اختيار داشته باشد ولي نقاط ضعف و قدرت خاتمي در هدايت اصلاح طلبان منشاء تاثير بود.نقاط ضعف و قدرت خاتمي از منظر ما عبارت است از:

1.نقاط قوت خاتمي:

- اصالت خاتمي مانع افراط‌گري هاي متداول در جريان اصلاحات شده و عمدتا خاتمي کند کننده تندروي هاي افراطيون بود.

- خاتمي شخصا علي‌رغم فراز و نشيب ها سعي داشت مرزهاي قانوني را رعايت کند.

-اصالت خانوادگي خاتمي در رفتار سياسي او خود را نشان داده و ادب او در مواجهه با رقبا تقويت گر يک ارزش در فرهنگ سياسي ما بود.

نقاط ضعف خاتمي:

-روحيه نرم خاتمي زمينه اي را براي پيشروي افراطي ها تا حد هدايت اصلاحات فراهم آورد.

-تلاش خاتمي براي ايجاد چهره کاملا مثبت باعث شده که خاتمي وظايف کامل خود را در هدايت جريان اصلاحات انجام نداده و در تعارض ميان محبوبيت و مقابله با تند روي ها معمولا محبوبيت خود را ترجيح داده است.

-خاتمي فاقد تيم و تشکيلات  کاملا همسو با خود بوده است و تشکل هاي مشارکت و مجاهدين انقلاب که مي توانستند نقش مهمي در ساماندهي يک جريان درون نظام داشته باشند به تسخير ايده ها و افراد تندرو درآمد.

-خاتمي علي‌رغم اينکه روشن است مواضع و اقدامات تندروانه جريان موسوم به سبز بعد از انتخابات88 را قبول ندارد؛موضع شفافي را در قبال آنها نداشته و به موضعي تعارف گونه گرفتار شده است.

وقايع بعد از انتخابات 88 شوکي را به جريان اصلاحات وارد کرد که عملا تعادل آنها را بر هم زد.اين عدم تعادل تاکنون ادامه دارد.واقعيت آن‌ست که اين عدم تعادل حتي به رفتار خاتمي هم راه يافته است.خاتمي که تجربيات خوبي از متن سياست ايراني دارد نيک مي داند که شرط‌گذاري جهت حضور در انتخابات براي يک نظام انقلابي با دشمنان بسيار، کاملا نادرست و نتيجه آن پيشاپيش معلوم است.

اما چرا نظام نمي تواند شروط خاتمي را بپذيرد:

1.نظام ،تخلف قانوني آشوبگران پس از انتخابات 88 را محرز مي داند و عقب نشيني از مواضع خود را عقب نشيني از قانون مي داند.

2.در شرايط بين المللي کنوني که در مواردي خواست بيگانگان براي عقب نشيني نظام از مواضع با شروط خاتمي تطابق پيدا کرده طبعا پذيرش اين شرايط معناي خوبي براي نظام ندارد.

3.ايستادگي سران جريان سبز بر سر مواضع خلاف قانون امکان انعطاف از نظام را ستانده است.

4.بسياري از عقب نشيني هاي سياسي به صحت مواضع رقيب يا قدرت آنها در موازنه هاي سياسي برمي گردد؛نظام نه به صحت مواضع جريان سبز قائل است و نه به قدرت آنها.

5.نظام قادر است بدون اصلاح طلبان انتخابات را با مشارکت مطلوب برگزار کند و نيازي اساسي به آنها احساس نمي کند.

پس روشن است که شرط گذاري ها بي نتيجه و حتي ناپخته است؛ اين در حالي است که بر اين گمانيم که شرکت در انتخابات مجلس آخرين فرصت براي اصلاح طلبان است؛ زيرا:

1.گذشت زمان، سران اصلاحات را از منظر عام خارج کرده و با غيبت يک دوره ديگر خاتمي و ساير سران چهره هاي اصلاحات فراموش شده يا به تاريخ خواهند پيوست و يا براي مطرح کردن خود فقط متکي به رسانه هاي بيگانه و ضد انقلاب شده و تصويري نامطلوب از آنها به نمايش درخواهد آمد.

2.مطمئنا طيفي از اصلاح طلبان در انتخابات شرکت کرده و مديريت متفرق اصلاحات موضع اجتماعي آنها را هم شديدا تضعيف خواهد کرد.

3.خاتمي و تيم تحت هدايت او نمي توانند بي عملي يا سکوت را در شرايطي که کاهش مشارکت در انتخابات فقط به نفع ضد انقلاب يا بيگانگان است توجيه کرده و غلتيدن به مواضع همسو با ضد انقلاب يا بيگانگان در شان خاتمي يا جريان اصيل اصلاحات نيست و تير خلاص برآنها تلقي خواهد شد.

4.انتظار خاتمي و اصلاح طلبان براي فرو افتادن نظام در شرايطي که تحت فشار بيگانگان به امتياز دادن وادار شود نه توجيه ملي دارد و نه توجيه مصلحانه. لذا شرط گذاري نامعقول در اين شرايط فقط خاتمي و هوادارانش را به هدف نزديک در برخورد با توقعات ضد ملي تبديل خواهد کرد و در صورت امنيتي شدن انتخابات به هر دليل متاسفانه آنها هدف نزديک تلقي خواهند شد.

5.اين آخرين فرصتي است که خاتمي

مي تواند:

الف. مديريت اصلاحات را مجددا سامان دهد،

ب. صف بندي روشني با طيف تند روي اصلاحات که وقايع بعد از انتخابات را به آشوب کشاندند؛داشته باشد.

ج. با جريانات ضد انقلاب و بيگانگان که خواهان کاهش مشارکت انتخابات هستند ؛صف بندي کند.

6. اگر اصلاح طلبان طيف خاتمي در انتخابات شرکت نکنند و انتخابات به مشارکتي معقول دست يابد؛آنان محذوف صحنه خواهند  بود.بويژه آنکه با مطالعه ميزان مشارکت دوره هاي مختلف مجلس در مي يابيم که احتمال مشارکت بالاي 55 يا 60 درصد زياد است و اين يعني پايان کار اصلاح طلبان.

از اين‌رو؛ بر اين باوريم که سناريوهاي زير پيش پاي اصلاح طلبان طيف خاتمي است:

1.سناريوي بازي در زمين راديکالها: در اين حالت بر شروط با علم بر ناپذيرفتني بودن آنها توسط نظام تاکيد کرده و نهايتا هزينه پردازهمه مشکلات بوده و عملا قرباني بازي راديکال ها خواهد بود.

2.سناريوي بازي غير شفاف : در اين حالت خاتمي بدون توجه به واقعيت ها در فضايي تعارفي با راديکال ها بدون اعلام تحريم؛سعي مي کند بدون نام و تابلوي اصلاحات از منافع آن بهره برداري کنند. اين امر شدني نيست در اين حالت آنها هزينه ها را خواهند پرداخت و از منافع بي بهره خواهند بود.

3.سناريوي بازگشت نامشروط:در اين حالت هدف پيروزي در انتخابات نيست بلکه هدف جلب اعتماد نظام از طريق مشارکت افزايي خلاف خواست راديکال ها و بيگانگان است.اين نگاه استراتژيک بوده ومي تواند به جلب اعتماد نظام در دراز مدت کمک کرده و ضمن صف بندي شفاف با بيگانگان و تندروها زمينه را براي آينده مناسب تر آماده سازد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • حسن ۱۳:۳۰ - ۱۳۹۰/۱۰/۰۴
    0 0
    بدون اصلاحات نظام دچار بحران مشروعیت و مقبولیت خواهد شد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس