به گزارش مشرق، ستندات تاریخی و مشاهدات عینی نشان میدهد جریان مدعی آزادی بیان و حقوق شهروندی، طراح اصلی بسیاری از غائلهها علیه حاکمیت بوده است و در جایی که نتوانسته کشور را به آشوب بکشاند و طرح اصلی شهرآشوب را به عهده نداشته، در قالبهای مختلف از اقدامات ضدامنیتی هر جریان و طیفی که میتواند فضای کشور را ناآرام کند حمایت کرده است.
جوان نوشت: «تطهیر» از جمله تاکتیکهای عملیات روانی است که به صورت مستمر مورد استفاده رهبران و رسانههای جریان هواخواه لیبرالیسم در داخل کشور قرار گرفته و غائله دوشنبه شب تهران منجر شده تا بار دیگر طیف مورد اشاره از چنین تاکتیکی استفاده کند و آشوبگران شب شهادت حضرت زهرا(س) در خیابان پاسداران تهران را تطهیر و حتی از آنها حمایت کند.
روش مواجهه غرب باوران داخلی با دراویش در حالی است که برخی از مسئولان دولت نیز با فوت وقت حاضر به موضعگیری درباره حادثه تلخ دوشنبه شب در تهران نشدهاند؛ مسئلهای که با پرسشهای فراوان همراه بوده و گلایههای عمومی را به دنبال داشته است.
اساساً آنچه در منظومه فکری جریان هواخواه لیبرالیسم در داخل اهمیت ندارد منافع ملی از جمله امنیت ملی است و به جای آن سندسازی حقوق بشری برای تشدید فشارهای حقوق بشری به ایران حائز اهمیت است کما اینکه این طیف در دستگیری فعالان حقوق بشر و بحث دستگیری جاسوسان غربی (از جمله نازنین زاغری، نزاز ذاکا و کاووس سیدامامی) نیز همین رویه را در پیش گرفته و ضمن حمایت از این دسته از افراد، وجهه نظام را تخطئه و اصل برخورد حاکمیت با آنها را به چالش میکشاند.
هزینه تراشی برای نظام و قبح زایی برای رفتارهای حاکمیت اسلامی در داخل کشور در حالی از نتایج رویکرد ضدحاکمیتی این طیف سیاسی در داخل کشور است که اگر در مقاطعی از تاریخ پس از انقلاب چنانچه مقرر بود با معیار قانون و شرع با رهبران و فعالان این طیف برخورد میشد، الان باید بسیاری از عناصر این جریان (حداقل) در حبس به سر میبردند.
چنانچه مقرر میشد با مفاهیم قوانین جزائی و کیفری کشورهای مدرن(که مدینه فاضله این افراد به شمار میآید) با حامیان امروز منسوب به دراویش، به دلیل رفتارهای هنجارشکنانه و گستاخانه آنها برخورد قضایی صورت میگرفت، حداقل مجازات آنها به دلیل تحرکات ضددینی و ضدانقلابی حبس بود.
بیشتر بخوانید
شاید یکی از دلایلی که فعالان امروز جریان غربباور داخلی با فراغ بال از اقدامات اخیر دفاع میکنند همین مسئله باشد که حاکمیت در مقابل هنجارشکنان این طیف طی سالهای متمادی با رأفت اسلامی برخورد کرده و همواره چشم بر تندروی آنها پوشانده است.
تصور کنیم یک نفر از فعالان منسوب به این جریان یا جاسوس دستگیر شده غربی در زندان یا مجریهای شبکههای فارسی زبان بیگانه در حوادث پاسداران کشته میشد، یقیناً نیمتای روزنامههای وابسته به این جریان روز چهارشنبه با لگوی سیاه چاپ میشد و فعالان و رهبران این جریان از نظام میخواستند تا عذرخواهی کنند و تضمین لازم ارائه دهند تا با افراد و جریانات خشن برخورد نکنند.
حمایت توأم با سانسور عناصر اصلی غائله پاسداران
مدعیان حقوق بشر که تمرکزشان جمع آوری و مستندسازی اسناد حقوق بشری علیه حاکمیت است در قالب این ادبیات از دروایش تندرو حمایت کرده اند، به عنوان نمونه در حالی راننده قاتل اتوبوس به جنایت خود اعتراف میکند که خبرگزاری ایسنا در گفتوگو با یکی از دراویش تلاش میکند آنان را از هر گونه دخالت در شهادت افسران ناجا تبرئه کند!
محمود صادقی یکی از چهرههای نشانه دار این طیف است که با انتشار سندی از حاکم شرع صدر انقلاب در رسمیت داشتن دراویش مینویسد: « دلایل تنشهای جاری در ارتباط با دراویش گنابادی برایم قابل فهم نیست. به عنوان یکی از نمایندگان مردم، دراویش را به خویشتنداری و جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی و مسئولان قضایی و انتظامی را به رعایت حقوق شهروندی دعوت میکنم.»
صادق زیبا کلام هم که همانند محمود صادقی تلاش میکند با اظهارات شاذ و جنجال برانگیز علیه حاکمیت خود را به تیتر یک فضای مجازی و رسانههای خودی تبدیل کند در توئیتی با همین رویکرد مینویسد: «مشکل دراویش گنابادی چیست؟ دراویش گنابادی همچون دراویش نعمت الهی، ذهبیه، پیر بسطامی و سایر دراویش نه تبلیغ علیه نظام کردهاند، نه تشویش اذهان عمومی و نه مرتکب جاسوسی یا اقدام علیه امنیت ملی کشور شدهاند. جرم واقعی آنها که از همه اینها بدتر میباشد، تمکین نکردن از قرائت حکومتی از مذهب است.»
مصطفی تاج زاده نیز یکی از محکومان امنیتی کشور در سال 88 نیز در واکنش به اتفاقات دوشنبه شب پاسداران مینویسد: «جناب روحانی! نوع مواجهه حاکمیت با مجموعه دراویش در چهار دهه گذشته اشتباه بوده است، سرکوب آنها در حال حاضر نه خطا که فاجعه است، مانع ایجاد بحران شوید.»
اکثریت روزنامههای وابسته به این طیف نیز در روز گذشته شهادت پنج تن از نیروی انتظامی و بسیج را در صفحه یک خود پوشش ندادند و برخی دیگر از رسانههای این طیف با جهتگیری خاص حادثه غائله خیابان پاسداران را پوشش رسانهای دادند، به عنوان نمونه روزنامه ابتکار در صفحه اول و در مطلبی با عنوان «آتش در گلستان هفتم» نوشت: «درگیریهای دراویش گنابادی با نیروهای انتظامی و امنیتی به جان باختن سه مأمور ناجا و دو بسیجی و بازداشت ۳۰۰ درویش منجر شد.»
این روزنامه در حالی در ادامه مینویسد: «روز دوشنبه دراویش گنابادی در اعتراض به بازداشت برخی یاران خود مقابل کلانتری ۱۰۲ پاسداران جمع شدند که این تجمع نیز با درگیریهایی همراه بود. بااینحال اوج درگیریها زمانی اتفاق افتاد که یک اتوبوس منتسب به دراویش گنابادی بهسوی مأموران نیروی انتظامی حمله کرد و در این حادثه سه مأمور نیروی انتظامی ازجمله یک سرباز وظیفه کشته و تعدادی نیز زخمی شدند. این حادثه یکبار دیگر و این بار با یک خودروی سمند تکرار شد و در آن یک بسیجی در برخورد با این خودرو جان خود را از دست داد و بسیجی دیگری نیز بر اثر زخمی شدن با چاقو جان باخت» که عناصر اصلی این غائله مانند «دزد دستگیر شده»، «تهدید نیروی انتظامی توسط حامیان فرد دستگیر شده»، «بستن خیابان پاسداران» و«ایجاد و شروع درگیریها توسط دروایش» و «عدم شلیک یک گلوله توسط پلیس» در این گزارش سانسور شده است!
چتر حمایتی طیف غرب باور داخلی از دروایش و جاسوسان (در پوشش فعالان حقوق بشری یا فعالان محیط زیست) در حالی یادآور ضربالمثل دایه مهربانتر از مادر است که رسانههای بیگانه از جمله «بیبیسی»فارسی، رادیوفردا و «صدای امریکا» نیز همین رویه را در پیش گرفته و حمایت از اینگونه افراد با هدف فشار به حاکمیت سیاسی کشور را مورد توجه قرار داده است، جالبتر اینکه سایت رسمی وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی و مریم رجوی سرکرده سازمان منافقین نیز همانند این جریان از رویارویی دراویش با نیروی انتظامی و بسیج حمایت کردهاند.
مریم رجوی توئیت میکند:« دستگیری صدها درویش معترض را محکوم و مراجع بینالمللی را برای اقدام فوری فرا میخوانم.»
به راستی همسویی و همنوایی جریان هواخواه لیبرالیسم با جریان ضدانقلاب، منافقین و رژیم صهیونیستی در مقاطع مختلف تاریخ بعد از انقلاب از تحریم انتخابات و متهم کردن نظام به تقلب در انتخابات گرفته تا دوقطبیسازی مردم – حاکمیت و دعوت مردم به شورشهای خیابانی و حمایت از اقشاری با ظرفیت غائلهسازی علیه حاکمیت چه تصویری را پیش روی افکار عمومی قرار میدهد؟
تفکرات، رویکردها و جهتگیری این جریان این پرسش اساسی را مطرح میکند که با توجه به تنفسی که بعد از انتخابات سال92 برای این جریان بهوجود آمده، سهم آنها در جریان نفوذ جاسوسان به مراکز مهم تصمیمگیری و تصمیمساز، بارور شدن جاسوسان و تحرکات ایذایی و غائله آفرینی علیه حاکمیت چه میزان است؟