به گزارش مشرق، این روزها در آستانه فروپاشی کامل داعش، شاهد برنامه ریزی برای همه پرسی استقلال کردستان عراق هستیم. صرفنظر از اینکه این همه پرسی انجام شود یا نشود، و رأی مردم به آن مثبت باشد یامنفی، باید دید هدف همه پرسی چیست ؟
آنچه مسلم است و واقعیتی است که سران رژیم آمریکا هر روز آن را تکرار می کنند، اولویت نخست سیاست خارجی آمریکا امنیت رژیم صهیونیستی است فلذا تحولات عمده ای که از سوی غرب در منطقه رقم می خورد را نمی توان بدون نگاه به این واقعیت تحلیل کرد. بویژه آنکه هم در کنفرانس اخیر امنیتی مونیخ و هم کنفرانس هرتزلیا - که محور هر دو کنفرانس، آمریکا و صهیونیزم بین الملل هستند - مفصلاً در مورد استقلال کردستان عراق سخن گفته می شود اما بخاطر مشکلات حادی که پیش روی این امر قرار دارد از جمله خطر بسیار جدی فروپاشی جمهوری ترکیه، حتی آمریکا جرأت آشکارسازی موضع موافق خود با آن را ندارد با این وجود رژیم صهیونیستی تنها رژیم حامی رسمی این اقدام، ابایی از تکرار موضع خود در این قضیه ندارد.
رمز این صراحت، به بن بست رسیدن صهیونیزم بین الملل است که در تنگنا قرار گرفته و می خواهد آخرین شانس خود برای حفاظت از اسرائیل در برابر جبهه شرقی امت اسلام را بیازماید و چون هیچ چاره ای ندارد و خود را در معرض نابودی می بیند خطر بزرگ فروپاشی بزرگترین متحد منطقه ای خود یعنی ترکیه را بجان می خرد تا شاید بتواند خود را از شرایط هولناک رویارویی با نیروهای آزادیبخش قدس برهاند.
واقعیت این است با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران کابوس اتصال جبهه شرقی اسلام ( ایران ،عراق ، شبه قاره ) به مرزهای فلسطین خواب راحت را از چشمان سران رژیم صهیونیستی ربود. رژیم صهیونیستی برای رهایی خود از انقلابیون این منطقه - که بزرگترین ظرفیت نیروهای جهادی امت اسلام را در خود دارد - هر بار نیرویی را به میدان فرستاده تا قربانی امنیت اسرائیل شود و راه پیشرفت این نیروهای عظیم به فلسطین را سد کند.
اولین قربانی، صدام دیکتاتور پیشین عراق بود که با پیروزی انقلاب اسلامی مأمور سرکوب ملت ایران و عراق و بستن راه انقلاب اسلامی به روی مرزهای فلسطین شد. به همین جهت آمریکایی ها پس از ناکامی وی در جنگ تحمیلی، او را حفظ کردند.
با آزادی بخش اعظم سرزمین های اشغالی ایران، بلافاصله بعد از آزادی خرمشهر صهیونیست ها با هراس از سقوط قریب الوقوع صدام و فروپاشی خط مقدم مقابله با ایران، خودشان دست بکار شدند و با قربانی کردن گروه های قومگرا و متحدشان در لبنان با اشغال جنوب لبنان به تصور خود نیروهای شیعه را که ظرفیت بالقوه انقلاب اسلامی برای حرکت به سوی فلسطین محسوب می شدند را سرکوب کردند . گروهها و دسته های افراطی که صهیونیزم طی دهها سال در جنوب لبنان سازماندهی کرده بود قربانی دوم دفاع از اسرائیل شدند.
پس از فتح خرمشهر اوضاع آنقدر هم که اسرائیلی ها وحشت کرده بودند بهم نریخت و حمایت یکپارچه کل دولت های جهان (بجز دو سه دولت) از صدام امکان تداوم حضور او را فراهم کرد و صهیونیزم بین الملل به وجود صدام برای حفاظت از اسرائیل دلگرم و مطمئن باقی ماند. حتّی پس از اشغال کویت و شکل گیری جنبش انتفاضه مردم عراق، آمریکا با مشارکت در سرکوب جنبش مردمی، صدام را حفظ کرد و 11 سال روی کادرسازی و سازماندهی جایگزین صدام کار کرد و تنها پس از آنکه آماده شد و با این تصور که می توانند یک رژیم مخالف انقلاب اسلامی را در بغداد روی کار آورده در سال 2000 عراق را اشغال کرد.
اما این سیاست آمریکا غلط از آب درآمد و بعد از صدام هم نه دولت اشغالگر "پل برمر" و نه دولت محلی دست نشانده آمریکا نتوانستند خود را به مردم عراق تحمیل کنند و احزاب قومگرای ساخته و پرداخته آمریکا در عراق سومین عنصری بودند که در این راه قربانی شدند، هم حیثیت خود را از دست دادند و هم با شکست فاحش به بایگانی تاریخ پیوستند.
دشمن پس از شکست در ایجاد رژیم جدید وابسته در عراق و با یأس از تسلط کامل بر عراق دوباره سراغ آن سوی جبهه مقاومت رفت تا با خلع سلاح حزب الله لبنان از آن طریق ارتباط جبهه شرقی با مرز فلسطین را قطع کند. بدین ترتیب، قربانی چهارم، جریان موسوم به 14 مارس بود که می باید با ترور رفیق حریری در فوریه 2005 توسط اسرائیل وارد عمل می شد تا طرح خلع سلاح حزب الله را رقم زند اما این موج هم با آگاهی مردم لبنان شکست خورد و رژیم صهیونیستی مجبور شد در ژوئیه 2006 مستقیماً برای انهدام حزب الله وارد عمل شود که این تهاجم با حماسه تاریخی جنگ 33 روزه به شکست انجامید.
پس از شکست در عراق و لبنان، اینبار صهیونیست ها با کمک آمریکا به سراغ منطقه میانی جبهه مقاومت یعنی سوریه رفتند و آشوب های سوریه را رقم زدند و با راه اندازی جنگ در 2011 قربانی پنجم امنیت اسرائیل در مقابل حرکت جبهه شرقی، معارضان سوری بودند که با وعده های آمریکا و اسرائیل و حمایت های سران مرتجع عرب به خط زدند تا به زعم خودشان ضعیف ترین حلقه جبهه مقاومت (سوریه) را در هم بشکنند و راه را در این منطقه بر روی جبهه شرقی سد کنند.
با بروز ضعف و ناتوانی در جبهه معارضان سوری و عجز آنها از تحقق هدف استکبار جهانی در ژوئیه 2014 صهیونیزم بین الملل نیروی جدیدی را وارد میدان کرد تا هر طور شده جلوی اتصال جبهه شرقی امت اسلام به مرزهای فلسطین گرفته شود و نیروهای عظیم جهادی این منطقه صرف درگیری های داخلی شود.
قربانی ششم کسی نبود جز داعش که با جمع آوری کل نیروهای آموزش دیده افراطی در کشورهای غربی و عربی با تصرف کامل شمال شرقی عراق و رسیدن تا دروازه های بغداد و تصرف استان دیالی در مرز ایران، مأموریت گرفت حافظ امنیت اسرائیل باشد اما مثل همه موارد سابق اوضاع آنطور که صهیونیست ها برنامه ریزی کرده بودند پیش نرفت.
اینک با آزادی بخش اعظم سرزمین های اشغالی عراق و سوریه و در آستانه فروپاشی کامل داعش بار دیگر این کابوس سران رژیم صهیونیستی را به چالش کشیده و آنها را وادار کرده است که به نیروی جدیدی متوسل شوند تا با راه اندازی یک جنگ و خونریزی جدید، منطقه را بنحوی مشغول بخود داشته و با بستن راه مقاومت روی مرزهای فلسطین شاید چند صباحی به عمر ننگین اسرائیل غاصب ادامه دهند و آن قربانی جدید مطمع نظر رژیم صهیونیستی، دولت اقلیم کردستان عراق است.
از روز روشنتر است که رژیم صهیونیستی که در کشتارهای بیرحمانه مردم کرد در بمباران های مکرر شیمیایی همچون حلبچه و قتل عام دهها هزار نفر از اکراد در عملیات انفال، همواره در کنار و پشتیبان رژیم صدام بود عاشق چشم و ابروی کردها نیست که امروز سینه چاک به میدان آمده تا استقلال کردستان را پشتیبانی کند.
اسرائیل از سال 1980 تا 2000 به مدت بیست سال تمام از جلاد عراق در کشتار بیرحمانه مردم کرد عراق قاطعانه دفاع می کرد چراکه آن موقع صدام را مأمور مقابله با پیشروی انقلاب بسوی فلسطین کرده بود و لذا با کمک های تسلیحاتی و اطلاعاتی به صدام در قتل عام اکراد مشارکت داشت اما اینک با چهره دلسوز مردم کرد وارد میدان شده است و از استقلال کردستان عراق - یعنی طرحی که هیچ دلسوز و خردمندی نمی تواند آنرا تایید کند - حمایت می کند.
نه تنها مقامات کردستان عراق بلکه هر فرد هوشمندی که کوچکترین آشنایی با منطقه دارد می تواند تشخیص دهد که این ماجرا برای کردستان عراق یک تله است و بس ، چراکه کشوری که همه همسایگانش با تأسیس آن مخالفند و هیچ دسترسی آزادی به جهان ندارد در بهترین شرایط با بحران جدی و حاد امنیتی و اقتصادی روبه رو خواهد بود.
جا دارد مردم عزیز و متفکران ارزشمند در کردستان عراق در این مسأله قدری تعمق کنند و با اندیشیدن به عاقبت کار، بعضی دست اندرکاران را که از قدیم الایام با اسرائیل سرو سری داشته اند، انذار دهند تلاش برای استقلال کردستان عراق نه تنها برای مردم کرد عراق دستاورد مثبتی ندارد بلکه تنها دستاورد آن بحران امنیتی و جنگ احتمالی و مشکلات حاد دائمی خواهد بود و تنها سود برنده این بحران فقط اسرائیل است.
آنها تصور می کنند می توانند با این اقدام جنگی دیگر در منطقه راه اندازی و مدتی از تیررس انقلاب اسلامی دور بمانند اما این فقط ظاهر قضیه است چرا که امریکا و اسرائیل هم اگر قدری خردمندانه فکر کنند به زودی از این اقدام خود به شدت پشیمان خواهند شد.
برای دریافت این واقعیت کافی است به دستاوردهای توطئه های پیشین و نتایج اقدام قربانیان قبلی امنیت اسرائیل نگاه کنیم. قربانی اول حفاظت از اسرائیل یعنی صدام جز ننگ و بدنامی برای آمریکا باقی نگذاشت و محصول کار او بیداری ملت عراق بود. قربانی دوم آنها در جنوب لبنان نه تنها شکست خورد بلکه از میان آن آتش نیروی جدیدی بنام حزب الله لبنان متولد شد که نامش لرزه بر اندام دشمن می اندازد.
قربانی سوم آمریکا و اسرائیل در عراق نابود شد و با نابودیش دولت همبسته و دوست با جمهوری اسلامی ایران روی کار آمد.
توطئه چهارم آنها حزب الله کوچک و کم سلاح را به سازمانی گسترده و توانمند با زرادخانه موشکی از تمامی انواع آن و به یک خطر بسیار جدی برای موجودیت رژیم صهیونیستی تبدیل کرد.
توطئه قربانی پنجم، زمینه ساز شکل گیری نیروی مردمی در سوریه و شکل گیری قوای مقاومت ملی در آنجا گردید و قربانی ششم یعنی داعش نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه عملاً عامل اصلی در ایجاد حشد الشعبی یعنی بسیج مستضعفین در عراق گردید.
یعنی به ازای هر توطئه و هر قربانی که اسرائیل برای حفظ موجودیت خود وارد عمل کرد علاوه بر خنثی شدن توطئه و نابودی و از بین رفتن آن قربانی، از دل معرکه یک نیروی جدی مردمی مستحکم قد برافراشت و بر ظرفیت نیروهای انقلابی برای آزادی قدس شریف در مجاورت مرزهای فلسطین افزوده شد.
بی شک این توطئه و همه پرسی تفرقه افکنانه هم دستاوردی بیش از این برای عامل اصلی آن نخواهد داشت. امروز بر اثر توطئه های صهیونیستی نیروهایی همچون حزب الله شکست ناپذیر لبنان ، نیروهای جهاد اسلامی فلسطین و حماس ، نیروهای مقاومت ملی مردمی سوریه و حشد الشعبی عراق شکل گرفته و در میان نیروهایی که با تحریک و ندانم کاری صهیونیست ها برای آزادی قدس شریف سازمان یافته اند جای کردها این فرزندان صلاح الدین ایوبی خالی بود که با این توطئه جدید این جای خالی هم انشاالله پر می شود و زنجیره نیروهای انقلابی برای آزادی قدس از شبه قاره هند تا مرزهای فلسطین به هم می پیوندد.
کسانی که نصایح دلسوزان را گوش نداده اند و تصمیم به استمرار این فرایند غلط دارند بدانند که اگر بیدار نشوند و خود را از تله ای که امریکا و رژیم صهیونیستی برای آنها ایجاد کرده اند است بیرون نکشند قربانی هفتم و شاید آخرین قربانی امنیت رژیم صهیونیستی خواهند بود و جز ننگ در تاریخ برای آنها نخواهد ماند و دستاورد این حرکت موذیانه هم برای آمریکا و صهیونیزم جز تکمیل ارتش آزادیبخش قدس چیزی نخواهد بود.انشاءالله.