سرویس جهان مشرق - « ابراهیم امین» کارشناس ارشد مسائل منطقه و مدیر مسئول روزنامه الاخبار نوشت: از مدتها پیش مشکل پروژههای انقلابی و مقاومت این بود که نمیتوانست بین تمامیت و استقلال ملی کشور و کرامت و توسعه دولت و سعادت ملت ها تناسب ایجاد کنند. این یک بحران واقعی است که همچنان در جامعه ما حضور دارد. اما تحولاتی که از چند سال پیش شاهد آن هستیم، باب فرصت جدیدی برای بازسازی عرصه داخلی و تلاشهای ضروری برای سازگاری نظامی بین جنبش آزادی بخش و تغییرهای داخلی قرار داده است.
استعمار و توطئههای آن و فساد دولتی و حاکمیتی و سرکوبگری و خشونت رژیمها و ارتشها باعث شد وحدت عربی به یک کابوس تبدیل شود که مردم تمایلی به آن نداشته باشند، از سوی دیگر استعمار نیز در طول مدت گذشته تمام تلاش خود را برای ایجاد رژیمهای محتاج بقا در منطقه به کار گرفته است. این موضوع در بسیاری از کشورهای منطقه ما طی هفت دهه گذشته مشاهده می شد.
ابراهیم امین
این واقعیت تلخ امروز با تلاشهای جدی در حال فروپاشی است و زمینه و فرصت لازم برای ساماندهی وحدت در میان کشورها مبتنی بر دیدگاه و گفتمان و هدف واحد و مشخص فراهم شده است. شاید جنگ فراگیر ضد تروریسم و اشغالگری از فلسطین گرفته تا لبنان و سوریه و عراق فرصتی را برای برنامهریزی اولویتها و بررسی آنها به روشهای مختلف ایجاد کرده است.
در لبنان همچنان کسانی هستند که نگرانیهایشان با شعار "اول لبنان" هنوز ادامه دارد و معتقدند که شعار فلسطین نتوانسته آواره کردن ملت فلسطین و یهودی سازی اراضی آن را متوقف کند. همین تلاشها در میان برخی عراقی ها در رابطه با نادیده گرفتن محیط عربی اطراف وجود دارد. بهانه آنها این است که محیط اطراف به صدام حسین دیکتاتور سابق عراق کمک کرده و باعث شده عراق با مصیبتهای مختلفی مواجه شود و نکبت این کشور دردناکتر از نکبت فلسطین است. البته انصافاً سوریه تنها دولتی است که در این انزوای کشنده گرفتار نشده است. به همین علت است که امروز هزینه پایبندی خود به موقعیت تعاملی با محیط اطراف عربی خود را میپردازد.
امین در ادامه این مقاله تأکید کرد که مقاومت دلیل و امکان وحدت گروههای مختلف در مشرق عربی با اولویت آزادسازی مناطق مختلف از اشغال و استعمار در حین اعتقاد به تغییر فراگیر را نشان داد. طبعا این تغییر نمی تواند بدون تفاهم با محیط اطراف باشد. نقش ایران در همین موضوع نهفته است.
درست است که مردم حق دارند نگران ناتوانی این گروهها در مدیریت تغییرات واقعی داخلی باشند و درست است که ساختن دولتها نیازمند مشارکت تمامی ملت است، اما این نکته نیز درست است که اتفاقاتی که امروز رخ میدهد به ما این فرصت را میدهد که از پیروزیهای خود در برابر اشغالگران و حامیان و مزدوران نظامی و غیرنظامی ، لائیک یا افراطی آن ها استفاده کنیم. حفظ این پیروزی با تعامل جدی و اولویت بخشیدن بیشتر به مرحله آینده صورت میگیرد و باید همبستگی ساختاری در ابعاد نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین عرصهها و ملتها و هویتهای مختلف به عنوان الزامی برای جستجوی راهکارهای زندگی در بهترین شرایط تامین شود. این یک چالش بزرگ است.
اتفاقی که از زمان آغاز درگیریهای بزرگ در عراق و سوریه و لبنان در راستای اخراج گروههای تروریستی در اسامی مختلف شکل گرفته ، تنها یک دوره درگیری نیست، بلکه مقدمه و آستانه ای برای تغییر تفاهمها و توافقها برای تحقق هدفی واقعگرایانه تر از قبل در خصوص بازگرداندن کامل فلسطین از دست اشغالگران و استعمار است. این دستاورد می تواند در نتیجه طی کردن مسیر آزادسازی محقق شود.
در این مسیر ایرانیها و عراقیها و سوریها و لبنانیها و فلسطینیها در گذشته به صورت متحد به دنبال مبارزه با اشغالگری و ابزارهای آن در تمامی دولتها بر نیامده بودند. این مسیری است که با خون این ملت ها و جانفشانیهای آنها مرتبط است و از ما می خواهد که این خون ها و جانفشانیها را پاسداری کنیم.
مختصات واقعیت جنگ در سوریه
در اینجا با چند نقشه به تشریح واقعیت این درگیری بزرگ اشاره میکنیم که مشخص میکند چگونه سوریه به مرکز و قلب این بخش از زمین تبدیل شده و محوری که روز به روز بیشتر در حال پیشروی است، چگونه شکل گرفته است؟
مرزهای غربی با لبنان
گروههای مسلح از راههای قاچاق استفادههای زیادی میکردند. این اتفاق از ژوئن سال 2011 و با استفاده از حومه حمص آغاز شده و به شکل روزافزونی ادامه پیدا کرد تا اینکه شامل حومه دمشق در جولای همان سال نیز شد. این روند در سپتامبر و اکتبر با پیشرویهای تروریستها در منطقه القصیر و تل الکلخ تا قبل از پایان سال ادامه پیدا کند. در ماههای اولیه سال 2012 بخشهای گستردهای از حومه حمص در مرزهای لبنان و مناطق زیادی از قلمون تحت تسلط گروههای مسلح قرار گرفت. تا قبل از پایان سال بیشتر مرزهای سوریه و لبنان در اختیار گروههای تروریستی بود.
از می سال 2013 و همزمان با بازپسگیری القصیر روند تحولات تغییر کرد. در ادامه تل کلخ و بیشتر مناطق مرزی در حومه حمص آزاد شد. در سال 2014 مناطق مهمی از قلمون از جمله قارة و النبک و یبرود و رأس العین و در ادامه فلیطة ورأس المعرة وعسال الورد ورنکوس آزاد شدند. در اواخر سال 2014 داعش پیشرویهایی در منطقه قلمون داشت و موفق شد تعداد نیروهای مسلح خود در این منطقه را گسترش دهد. اما مدتی بعد تحولی بزرگ در عرصه درگیریها در جبهه سوریه و لبنان محقق شد.
مرزهای شرقی با عراق
درگیریهای این بخش از منطقه البوکمال در جولای سال 2011 و با حضور عناصر مسلح به شکل گروهکهای مختلف آغاز شد. در نیمه دوم سال 2012 گروههای مسلح گذرگاه مرزی البوکمال و در سال 2013 بخش گسترده ای از نوار مرزی بین دیر الزور و عراق را از تسلط ارتش سوریه خارج کردند. به سرعت بخشهای مختلف دیگری از نوار مرزی در حومه الحسکه نیز به این روند اضافه شد. در این مناطق دست برتر با جبهه تروریستی النصره بود تا اینکه شکاف گسترده بین این گروه با داعش آغاز شد. داعش با قدرت وارد خط جلب حمایت ها و بیعت ها شد و گسترش خود را از نوامبر سال 2013 آغاز کرد.
تمرکز این گروه نوار مرزی بود، چرا که مناطق مقابل این بخش ها در داخل خاک عراق را تحت کنترل خود داشت. از مارس 2014 داعش حاشیه مرزی خود را گسترش داد تا اینکه موفق شد نوار مرزی عراق و سوریه را به صورت کامل تحت کنترل خود بگیرد. در ژوئن سال 2014 این گروه خلافت خودخوانده خود را اعلام کرد ، اما یگانهای حمایت مردمی کرد در ماههای اولیه سال 2013 حضور خود در منطقه الحسکه را نشان داده بودند. آنها موفق شدند کنترل مناطق حومه شرقی در مجاورت مرزهای عراق را در دست بگیرد. در نیمه دوم سال 2015 آنها تسلط خود بر مناطق مختلف را افزایش دادند و موجودیت داعش در مرزهای عراق منحصر به دیر الزور شد. این در حالی است که اخیراً ارتش سوریه نیز موفق شده به نوار مرزی دست پیدا کند.
مرزهای جنوبی با اردن و جولان اشغالی
مناطق مرزی جنوبی با اردن نقش تأثیرگذاری به نفع گروههای مسلح داشته و آغاز مسیر قاچاق ها بوده است. در اواخر سال 2011 مناطق مرزی حومه درعا از کنترل دولت خارج شد. در سال 2012 درگیریهای زیادی در این مناطق به ویژه در استان قنیطره به وقوع پیوست. در آوریل 2015 جبهه النصره با قدرت در گذرگاه النصیب حاضر شد. این در حالی بود که اتاق عملیاتی الموک در این منطقه بود که مدعی حمایت از گروه های اعتدالگرای مخالف دولت بود. طی سالهای 2015 و 2016 تروریستهای مسلح بخشهای زیادی از نوار مرزی بین استان السویدا و اردن را تحت کنترل خود گرفتند. اما در ماه جاری میلادی تحولات گستردهای با آزادسازی تمامی گذرگاههای مرزی در استان السویدا توسط دولت سوریه صورت گرفته است.
مرزهای شمالی با ترکیه
بین سپتامبر و اکتبر 2011 عناصر مسلح در حومه ادلب به شکل گروههای کوچک حضور پیدا کردند. آنها از مناطق مرزی با ترکیه برای قاچاق استفاده میکردند. طولی نکشید که این گروهها توسعه پیدا کرده و ساماندهی شدند و موفق شدند با آغاز سال 2012 کنترل قوی در مناطق مرزی در حومه شمالی ادلب به دست آورند. در حومه شمالی لاذقیه و حومه شمالی حلب و حومه شمالی الرقه نیز اوضاع به همین شکل دنبال میشد . در نیمه دوم همین سال مناطق استراتژیک متعددی تحت تسلط گروههای مسلح درآمد. از جمله این مناطق میتوان به گذرگاه باب الهوی در حومه ادلب، گذرگاه باب السلامه در حومه حلب و گذرگاه تل ابیض در حومه الرقه اشاره کرد. در سال 2013 نوار مرزی با ترکیه به صورت کامل به دو بخش تقسیم میشود. بخش بزرگتر آن تحت کنترل گروههای مسلح از جمله جبهه النصره و احرار الشام و گروه های ترکمن قرار داشت و بخش دوم در اختیار کردها بود که مهمترین مناطق آنها عفرین و عین العرب و حومه شمالی الحسکه بود.
در یک چهارم پایانی سال 2013 گروه تروریستی داعش در شمال سوریه و حومه های لاذقیه و حلب و الرقه حضور پیدا کرد. در سال 2014 داعش حومه شمالی الرقه را تحت کنترل خود گرفت و به این ترتیب نوار مرزی با ترکیه به صورت کامل بین این گروه تروریستی و کردها و جبهه عناصر و شرکایش تقسیم شد. با شکست داعش در درگیریهای عین العرب چهره مرحله جدیدی آغاز شد که شاهد افزایش قدرت نیروهای دموکراتیک کرد سوریه تحت نظارت ائتلاف بینالمللی بود. "قسد" پیشرویهای خود را به صورت تدریجی ادامه داد تا اینکه به رقیب اساسی برای تسلط بر نوار مرزی سوریه با ترکیه تبدیل شد. در اوت سال 2016 آنکارا عملیات سپر فرات را انجام داد و به توسعه نیروهای خود در مناطق تحت سلطه داعش پرداخت و به یکی از جریان های اشغالگر در شمال سوریه تبدیل شد.