نمی دانم چه سازمانی ازاوبایدحمایت کنداگریک درددل بامی شدان وقت می بینیم که سرپرست چندنوه و....است وازاین تیپ هاتوی خیابان های تهران فراوان دیده می شود فقط بایدچشم بصیرت داشت!!!!
وقتی عکس این پیر مرد را دیدم ناخودآگاه چشمانم پر از اشک شد . آخه من این پیرمرد با غیرت رو می شناسم . از موقعی که شش هفت ساله بودم یادم میاد که چه بسیار عید های نوروز من و خواهر و برادرهایم از دستان پر مهر این پیر مرد مشت مشت بادکنک عیدی می گرفتیم . آخه پدرم و عمو عباسم خیلی این پیرمرد رو دوست دارند و مصّر بودند که هرساله در ایام عیدنوروز با خوانواده و دسته جمعی به منزل استیجاری محقر و ساده این پیرمرد که دروازه غار تهران بود بروند . بعد ها که من خودم پدر شدم باز هم طبق همون سنت همیشگی روزهای عید , دسته جمعی به دیدن پیرمرد می رفتیم . حالا بچه های من از دستان پیر مرد مهربان بادکنک عیدی می گیرند . و من افتخار می کنم که با این پیر مرد نسبت فامیلی دارم و دوست دارم بوسه ای بر دستانش بزنم و از ته دلم فریاد بزنم " عمو ابوالقاسم خدا قوِّت , خسته نباشی "