مهدی جهاندار که اخیراً غزلش با موضوع فتنه مورد استقبال قرار گرفته، غزلی با موضوع اقتدار نظامی سروده است.
در قد و قامت حَلّت بفِناها فانی
عاشق خط مقدّم حسن تهرانی
الذینَ بَذلوا مُهجَتهم آنانند
که رسیدند به پاکوبی و دست افشانی
ما که سهلیم، ز ما خوبتران جا ماندند
آه آه از غم بینانی و بیایمانی
عارفان طفل دبستان جنونند همه
بنشین تا بنشینند به ابجد خوانی
روی قبرش بنویسید که عاشق بوده است
عاشق سوختن شیطنت و شیطانی
نوبت «وصل» دعا کن که به ما هم برسد
یار تو دیرپسند و صف ما طولانی
سجاد مزیدی :
دوران بزن برو خیالی شده است
دشمن شنود که لاابالی شده است
این گوشهای از هزارها قدرت ماست
رنگ از رختان پریده عالی شده است
نادر ختایی:
ما حسابمان از این دنیا جداست
نسل ما با جنگ و آتش آشناست
چند سیلی خوردی و خوابت پرید
داعشی این تازه جنگ نرم ماست
محمد مهدی عبدالهی:
پایان ترقه بازیات در چاه است
یعنی که جواب سختمان در راه است
ای داعش بیحیا! بدان هر موشک
یک سیلی آتشین حزبالله است
همدوش مدافع حرم بیداریم
با موشک بغض اگر قدم برداریم
«سجّیل» و «شهاب» و «ذوالفقار» آماده ست
ای داعشیان بر سرتان میباریم
حامد صافی:
اشکیم همیشه بیصدا میریزیم
ابریم همیشه بیهوا میریزیم
مانند ابابیل به جای سجیل
«موشک به سر ابرههها میریزیم»
سید مهدی بنی هاشمی:
شش موشک ما جواب بازیهاتان
موشک عوض زباندرازیهاتان
پس خوب بدانید دگر نزدیک است
پایان همه ترقهبازیهاتان
امیر عظیمی:
دوباره طعم خطر را چشید اسرائیل
ز خواب ناز، هراسان پرید اسرائیل
در آستانه روز ستمستیزی «قدس»
صدای سیلی ما را شنید اسرائیل
حسن لملیکیزاده:
گفتیم که این خطه مراقب دارد
این کشور عشق است که صاحب دارد
طفلان حرامزاده شیطانی
دیدید ترقهها عواقب دارد!
ناصر حامدی:
زمین مست است، مست از عشق عالمگیر ایرانی
زمان مست است از آرامش و تدبیر ایرانی
برای دیدن ما چشمهایی نو فراهم کن
نگاهی نو برای دیدن تصویر ایرانی
ببین تاریخ را عمری رها بودیم و آزاده
نبوده حلقه زنجیر در تقدیر ایرانی
ببین تاریخ را هر جا که دشمن پای کج کرده
نشسته بر تنش ناگاه داغ تیر ایرانی
ببین تاریخ را ما پهلوانان دماوندیم
هماره بوده دست دیو در زنجیر ایرانی
به روباهان بگو از گوشهاشان پنبه برگیرند
امان از غرّش رعبآفرین شیر ایرانی
هاشم کرونی، شاعر، در پی حمله موشکی سپاه شعری با عنوان «سپاه سپیده» سروده است که بخشی از آن در ادامه میآید:
(و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رم)
و این تو نبودی که تیر انداختی بلکه خدا بود که انداخت
به سپاه سبز قامتان سپید احساس سرخاندیش کوی عاشقی
از چفیههای سرخ
قطره قطره خون ستارهها
یکریز میشود بر نقشه
از کوهها و جنگلها
دشتها و درهها
میگذرد
و سر میکشد روی میز
رنگ و رو رفته اتاقی قدیمی
آن سوی دیوار
سایه مردان
از خواب صفحه تلویزیون برمیخیزند
با گزینههای روی میز
نقشه میکشند
و خون برادرانم
از نصف النهار مبدأ میگذرد
برادران من
بر دوششان ستاره دارند و
بر پیشانیشان آفتاب
سبز میپوشند و جوانه میزنند
سیده فاطمه موسوی:
ای ابرهه از قیام این ایل بترس
از فیل بترس از ابابیل بترس
در کعبه امان نداری از خشم خدا
از موشک ایرانیِ سجّیل بترس
گفتند پیام تندتان جوسازیست
گفتیم که تازیانه حق «تازی»ست
از جلوه حیدری ما لرزیدید؟
این تازه برای ما ترقهبازیست
منبع: صبح نو