کد خبر 710561
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۰
خانواده

با افزایش ابعاد و وسعت جامعه، کارکردها و وسعت خانواده کم می‌شود با وجود همه تغییرات شکلی و کارکردی، خانواده هنوز بین مردم ارزش بالایی دارد.

به گزارش مشرق، خانواده یک روز با ازدواج زن و مرد متولد می‌شود، رشد می‌کند و دست آخر با مرگ همسر و ترک خانه از سوی فرزندان می‌میرد. خانواده کوره تغییرات است، در قدیم یک شکل بود و امروز شکلی دیگر. در گذشته خانواده هم محلی برای زندگی و هم مکانی برای کار اعضا بود، همه باهم کار و همه باهم مصرف می‌کردند. خانواده، قدرتمند بود و این قدرت براساس سن و جنس بین اعضا تقسیم می‌شد، مردها و مسن‌ها قدرتمند بودند و زن‌ها و کودکان باب اطاعت. پدر دستور می‌داد و با گفتن «چشم» از سوی زن و فرزند موضوع تمام می‌شد. اما این روزها خانواده کوچک شده، دو، سه یا حداکثر چهار یا پنج نفر در هر خانواده زندگی می‌کنند. پدر، مادر و فرزندان، این است شکل جدید خانواده‌های امروزی. دیگر خبری از پدربزرگ و مادربزرگ در خانه‌ها نیست، آنها یا تنها هستند یا در گوشه خانه سالمندان انتظار فرزندان‌شان را می‌کشند.

طلاق، پیر و جوان نمی‌شناسد

زن کنج دیوار جا گرفته و مرد جوری نگاه می‌کند و حرف می‌زند انگار که گرگ در مقابل بره‌ است، هنوز جای انگشتانش روی صورت زن معلوم است که از قبل مانده، آن طرف پیرزن ناله‌کنان، با دست‌وپای دردناک خود را به اتاق رئیس می‌کشد و با قسم و آیه می‌خواهد که مهریه بخشیده‌شده‌اش را زنده کند تا آلونکی بگیرد و کارش به گوشه خانه سالمندان نکشد. رئیس هم برای بار هزارم توضیح می‌دهد که قبلا مهریه‌ات را فروخته‌ای و خرج زندگی‌ات کرده‌ای، دیگر حقی نداری، پیرزن هم ناله می‌کند که جوان بودم و شوهرم نیاز داشت، زمین مهریه‌ام را فروختم که به زخم زندگی بزند و کسب‌وکار راه بیندازد، حالا که سر و وضعی به هم زده دیگر من را نمی‌خواهد و می‌خواهد زن جوان بگیرد، من مهریه‌ام را می‌خواهم و آقای رئیس باز توضیح می‌دهد که مهریه‌ات را با رضایت خودت فروختی، دیگر حقی نداری.

این‌روزها بعضی از زندگی‌ها به تلنگری از بین می‌روند، زن و شوهری که با کلی امید و آرزو پای سفره عقد نشستند، حالا در راهرو دادگاه، پرونده به دست، روزهای خوش خود را در خلاصی از زندگی مشترک می‌بینند. قدیم هرکس می‌خواست طلاق بگیرد، باید به کل خانواده جواب پس می‌داد و درنهایت با ریش‌سفیدی و پادرمیانی بزرگترها موضوع ختم‌به‌خیر می‌شد، اما الان دری به تخته می‌خورد نخستین راه‌حل طلاق است و  رواج این پدیده، خانواده‌ها را آسیب‌پذیر کرده است.

در این میان بعضی‌ها معتقدند کم‌بودن طلاق در زمان قدیم ناشی از صبر و تحمل قدیمی‌ها نیست، بلکه نگرش به این پدیده تغییر کرده است. در قدیم زن و مرد اگر هم مشکلات‌شان زیاد بود و دچار طلاق عاطفی می‌شدند، از ترس حرف مردم و به دلیل  «تابو»بودن طلاق جرأت این کار را نداشتند و تا آخر می‌ساختند، می‌سوختند و دم نمی‌زدند اما این روزها با تغییر نگرش مردم به طلاق، دادگاه‌های خانواده شاهد تعداد زیادی افراد سالمند است، چراکه برخی از سالمندان و میانسالان که از زندگی مشترک خود ناراضی هستند، با از آب‌وگل درآمدن فرزندان و فرستادن آنها به خانه بخت، دیگر زندگی همراه با مشکل را تحمل نمی‌کنند و تصمیم به طلاق می‌گیرند.

میرحسینی موضعش را درباره افزایش طلاق در بین سالمندان، این‌گونه بیان می‌کند: «در قدیم امید زندگی افراد کمتر بود، برای مثال در ‌سال ١٣٠٠ که امید به زندگی افراد نزدیک به ٣٥‌سال بود، یک دختر که در ١٥سالگی ازدواج می‌کرد شاید فقط ٢٠‌سال می‌توانست با همسرش زندگی کند و مرگ همسر یا خودش طول مدت ازدواج را کم می‌کرد، اما این روزها افزایش طول زندگی مشترک به دلیل افزایش امید به زندگی و با وجود افزایش سن ازدواج که نزدیک به ٤٠‌سال می‌رسد، شاید یکی از عوامل افزایش طلاق این امر باشد که افراد در معرض طلاق بیشتر شده‌اند، چراکه طول زندگی مشترک در اثر افزایش امید به زندگی افزایش یافته است.»

دیگر کسی اجاقش کور نیست

در قدیم، هنوز چند ماه از «بله» گفتن بر سفره عقد نگذشته بود که سوال زنان فامیل از «توراهی» شروع می‌شد، اگر زندگی به یک‌سال می‌رسید و خبری از بچه نبود، پچ‌پچ‌ها نقل‌ونباتی می‌شد بر سر عروس، که فلانی نازا یا  اجاقش کور است، اما امروزه این اصطلاحات نامأنوس شده است. میرحسینی در این‌باره می‌گوید: «در سال‌های گذشته، مدت زمانی که زوجین در هر مرحله از چرخه خانواده می‌گذرانند، تغییر کرده است، نخستین مرحله چرخه خانواده بی‌فرزندی اولیه است که از زمان ازدواج زوجین تا تولد نخستین فرزند به طول می‌انجامد که اخیرا شاهد افزایش مدت زمان این مرحله هستیم، چراکه زوجین بعد از ازدواج به‌دنبال ثبات شغلی و اقتصادی، باروری را برای چندین‌سال به تعویق می‌اندازند. این روزها وقتی زن و شوهری ازدواج می‌کنند، حداقل تا دو یا سه‌سال اول ازدواج، هیچ‌کس  انتظار فرزنددارشدن آنها را ندارد و کمتر پیش می‌آید  دختری به دلیل بی‌فرزندی در سال‌های اولیه ازدواج با عنوان «نازا» یا «اجاق‌کور» خطاب شود.

زنان، دوشادوش مردان

جان ویکس محقق و جمعیت‌شناس معتقد است: «تغییرات خانواده ناشی از افزایش برابری جنسی زنان و مردان است». از قدیم می‌گفتند زنان در آن واحد می‌توانند چند کار را باهم انجام دهند، کاری که مردان در انجام یکی از آنها هم می‌مانند. شاید در اطراف‌تان زنان زیادی دیده باشید که کار می‌کنند و به همسرداری و بچه‌داری می‌پردازند و در همه این کارها نیز موفق هستند. هرچند محققان می‌گویند زنان می‌توانند چند کار را باهم انجام دهند، اما این بیانگر درست و کامل انجام‌دادن آنها نیست.  اما  چند مسئولیتی زنان، خانواده را متحول کرده است، قدیم مردان بیرون از خانه کار می‌کردند و زنان مسئولیت‌های خانه را برعهده داشتند، مسئولیتی که در بزرگ‌کردن بچه، تمیزکردن خانه، غذا درست‌کردن و... خلاصه می‌شد. با گذشت زمان زنان کم‌کم به اجتماع قدم گذاشتند، در دانشگاه درس خواندند، در محل کار مستقر شدند و علاوه‌بر مسئولیت خانه، مسئولیت اجتماعی هم برعهده گرفتند، در نتیجه کارکرد خانواده تغییر کرد و در بیشتر مواقع خانواده مسئولیت تربیت فرزندان را به مهدکودک و مدرسه سپرد.

«با گذشت زمان، زنان در اکثر نقاط جهان از فرصت‌های زندگی بیشتر و بهتری بهره‌مند شده‌اند، فرصت‌هایی که به آنها اجازه می‌دهد در بیرون از خانه تحصیل و کار کنند، بیمه شوند و استقلال اقتصادی پیدا کنند. همه این عوامل دست‌به‌دست هم داده تا زنان بتوانند به تنهایی مهاجرت و زندگی کنند، پابه‌پای مردان کار کنند و از حقوقی برابر با مردان بهره‌مند شوند و نسبت به بی‌توجهی به حقوق خود اعتراض کنند. در ایران نیز زنان نسبت به گذشته از فرصت‌های زندگی و اجتماعی بیشتری برخوردار شده‌اند و نگرش جامعه به آنها، کار و تحصیل‌شان تغییر کرده است، برای مثال در ‌سال ٥٣ در مطالعه‌ای که در تهران انجام گرفت تنها ٢١‌درصد مردان حاضر بودند که زنان‌شان شاغل باشند، اما در مطالعه مشابهی که در ‌سال ٧٤ انجام گرفت، ٥٣‌درصد از مردان با اشتغال زنان‌شان مشکلی نداشتند، همچنین این‌روزها سهم دختران از دانشگاه، مهاجرت مستقل و تجردزیستی بیشتر از پسران شده که همه این موارد نشان‌دهنده تغییر در فرصت‌ها برای زنان است».

زندگی در خانه‌ای نو

روزهای نخستین زندگی در خانه پدری و در گوشه‌ای از حیاط در کنار اتاق‌های دیگر که بقیه بچه‌ها با همسر و فرزندان‌شان زندگی می‌کردند، آغاز می‌شد، اما سال‌هاست که این نوع زندگی کمتر دیده می‌شود و رفتن به خانه‌ای مستقل از شروط اصلی دخترانی است که در موقعیت و سن ازدواج هستند. میرحسینی در این‌باره می‌گوید: «رسم پدر مکانی سال‌هاست که فراموش شده است. این روزها کمتر جوانی را می‌بینیم که بعد از ازدواج دست همسرش را بگیرد و برای زندگی به خانه پدری بیاورد و اغلب آنها بعد از ازدواج به خانه‌ای جدید می‌روند. اما موضوعی که به‌تازگی رایج شده  و اهمیت ویژه‌ای دارد، پدیده نومکانی در بین فرزندان مجرد است، به عبارتی این روزها جوانان بعد از این‌که به سن قانونی رسیدند و توانستند استقلال مالی داشته باشند، ترجیح می‌دهند به‌صورت مستقل و به دور از والدین زندگی کنند که این پدیده شاید تجربه جدیدی برای آنها باشد، اما ازدواج و به دنبال آن فرزندآوری را به تأخیر می‌اندازد.»

باروری کاهش یافته

نزدیک به ٥٠‌سال پیش تعداد بچه‌های هر خانواده آن‌قدر بود که سر سفره، پدر و مادر حساب سرانگشتی برای حضور یکی‌یکی‌شان را بگیرند. شاید آن زمان قاعده و رسم این بود که بچه‌ها زیاد باشند تا زمانی که کودک هستند هم‌بازی باشند و وقتی بزرگ می‌شوند همچون کوه پشت هم. اما با گذشت زمان نسل‌به‌نسل از تعداد فرزندان هر خانواده کم شد، به طوری که کاهش باروری بعد خانواده را دستخوش تغییر کرده و در سرشماری‌ سال ٩٥ بعد خانوار به ٣,٣ نفر کاهش یافته است.

میرحسینی علت کاهش باروری را به علل مختلف نسبت می‌دهد:  «تغییر نگرش به فرزندآوری مهم‌ترین علت کاهش باروری در دهه‌های اخیر است، عده‌ای معتقدند که هزینه‌های بالای فرزندآوری و مشکلات اقتصادی باعث کاهش باروری شده، اما نتایج مطالعات نشان می‌دهد خانواده‌هایی که از نظر اقتصادی در دهک‌های بالا قرار دارند، باروری پایین‌تری نسبت به دهک‌های دیگر دارند. در نتیجه مشکلات اقتصادی نمی‌تواند علت اصلی باشد و همچنین تشویق‌های اقتصادی نیز نمی‌تواند به افزایش باروری بینجامد، بلکه این تغییر نگرش‌ها و نگاه مردم به فرزندآوری است که کاهش باروری را به وجود آورده است. ازدواج در سنین بالا، اولویت داشتن تحصیلات و پیداکردن شغل مناسب و درآمدزا اولویت بسیاری از جوانان است که این امر باعث شده تشکیل خانواده و به‌دنبال آن فرزندآوری به تعویق بیفتد، در نتیجه تاکید اصلی باید بر تغییر نگرش‌ها باشد.»

دایره محدود خویشاوندی

در حال‌حاضر علاوه‌بر این‌که خانواده کوچک شده، دایره خویشاوندی نیز روزبه‌روز محدودتر می‌شود. این روزها کودکان به‌ندرت اقوام دور خود را می‌شناسند و دایره خویشاوندی‌شان به تعداد انگشتان دست می‌رسد. این‌روزها رفت‌وآمدهای فامیلی نسبت به قبل کمتر شده و نزدیک‌ترین اقوام هم بیش از سالی یکی دوبار همدیگر را نمی‌بینند. عده‌ای فضاهای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و مدنی و مشغله‌های روزانه را علت آن می‌دانند و برخی از کم‌عاطفه‌شدن سخن می‌گویند. اما شاید رابطه علت و معلولی و به دلیل محدودشدن روابط خانوادگی باشد که افراد خود را با فضای مجازی سرگرم کرده‌اند، علت هرچه باشد روانشناسان معتقدند افرادی که با اقوام و خویشاوندان خود روابط محدودی دارند، بیشتر دچار افسردگی و گوشه‌گیری و سردی روابط می‌شوند. در قدیم وقتی مشکلی برای یکی از اعضای خانواده یا اقوام پیش می‌آمد، همه خویشاوندان بسیج می‌شدند تا مشکل او را حل کنند که این روابط درحال‌حاضر بسیار سرد و ضعیف شده است. برای مثال در قدیم اگر بچه‌ای بر اثر فوت پدر، مادر و نداشتن اقوام درجه یک بی‌سرپرست می‌شد، بقیه اقوام سرپرستی او را قبول می‌کردند، اما این‌روزها این سرپرستی‌ها محدود شده و نهادهای اجتماعی ازجمله بهزیستی این وظایف را برعهده می‌گیرند.

چرا خانواده تغییر کرد؟

خانواده از ابتدا به این شکل و شمایل نبود و در طول زمان تغییر کرد، این همان مراحل رشد خانواده است که سمیرا میرحسینی، جامعه‌شناس درباره علل این تغییرات می‌گوید: «خانواده در طی زمان دستخوش تغییرات گسترده‌ای بوده است. این تغییرات در کشورهای توسعه‌یافته در اثر سه انقلاب کشاورزی، صنعتی و فناوری رخ داده، اما این تغییرات  در ایران از‌ سال ۱۳۱۰ و در طی سه مرحله به وقوع پیوسته است که مرحله نخست شامل برنامه‌های  اسکان عشایر و خدمت وظیفه اجباری و... می‌شود که این مرحله باعث یکجانشینی بخش وسیعی از جمعیت عشایر و تغییر سبک زندگی و خانوادگی آنها شد؛ مرحله دوم به اوایل دهه ٤٠ مربوط می‌شود که با اصلاحات ارضی و تغییرات حاصل‌شده خانواده‌های هسته‌ای متشکل از پدر، مادر و فرزندان به وجود آمد و مرحله سوم مربوط به ازسرگیری برنامه‌های تنظیم خانواده در دهه ٧٠ است که موجب به وجود آمدن خانواده هسته‌ای سالمند، بی‌فرزند و نابارور شد. در قدیم آموزش، جامعه‌پذیری و کار در خانواده انجام می‌گرفت، اما این‌روزها با گسترش نهادهای مختلف ازجمله مدرسه و رسانه‌ها نقش خانواده در آموزش فرزندان محدود شده است. از نظر بعد، خانواده از گسترده (وجود چند نسل زیر یک سقف) به هسته‌ای تغییر کرده که این نشان می‌دهد خانواده از جهات مختلفی تغییر کرده است.»

در نهایت باید گفت هرچه بر ابعاد و وسعت جامعه افزوده می‌شود، از وسعت و کارکرد خانواده کم می‌شود. همان‌طور که گفته شد، از مهم‌ترین علل تغییر خانواده مدرنیزاسیون و تأثیر آن بر جامعه است، اما آنچه اهمیت دارد این است که همه اقشار و خانواده‌ها به یک میزان تحت‌تأثیر مدرن‌شدن قرار نگرفته‌اند، برخی از خانواده‌ها به‌طورکلی و برخی جزیی تحت‌تأثیر مدرنیزاسیون قرار گرفته‌اند که براساس میزان این تاثیر، تغییرات خانواده در آنها  متفاوت است. به عبارتی هرچه خانواده مدرن‌تر شود، تغییرات بیشتری را دچار خواهد شد و پایه‌های سنتی آن سست‌تر می‌شود. برای مثال در کشور ما، همه ازدواج‌ها به شیوه مدرن و با تصمیم دختر و پسر شکل نمی‌گیرند و ازدواج‌هایی که به شیوه سنتی و با تصمیم پدر و مادر شکل می‌گیرند نیز وجود دارند که این نشان از تاثیرات متفاوت مدرن‌شدن بر خانواده‌ها دارد. در جامعه ایران با وجود همه تغییراتی که در شکل و کارکرد خانواده می‌بینیم، خانواده هنوز از ارزش و اهمیت بالایی در بین مردم برخوردار است.

منبع: روزنامه شهروند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس