به گزارش مشرق، رهبر معظم انقلاب در تاریخ اول بهمن 95 در حکمی دکتر علیاکبر ولایتی را به عنوان رئیس هیئت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی منصوب کردند.
دانشگاه آزاد اسلامی از اوایل دهه شصت کار خود را آغاز کرد. اولین رئیس این دانشگاه عبدالله جعفرعلی جاسبی بود که دوران طولانی مدت ریاست وی در دانشگاه انتقادات زیادی درباره نحوه مدیریت و گردش مالی این دانشگاه ایجاد کرد. بعد از کشوقوسهای فراوان ریاست این دانشگاه از اسفند 1390 از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرهاد دانشجو واگذار شد.
دانشجو تا شهریور 92 رئیس دانشگاه آزاد بود، اما با روی کار آمدن دولت روحانی و فشار رئیس و برخی اعضای هیئتامنا، حمید میرزاده جایگزین وی شد و روند اصلاحی که آغاز شده بود، متوقف شد.
علیاکبر ولایتی رئیس هیئت موسس و هیئتامنای دانشگاه آزاد در نخستین نشستخبری خود به دغدغهها درباره این دانشگاه واکنش نشان داد و گفت "امور مالی و محاسباتی دانشگاه آزاد باید شفاف بوده و هیچ نقطه ابهامی نداشته باشد". وی همچنین به اصلاح ساختار دانشگاه آزاد اشاره کرد و گفت "هر کاری که در راستای اصلاح، پیشرفت و ترقی دانشگاه آزاد لازم باشد دریغ نمیکنیم."
با توجه به تغییر و تحولات اخیر در دانشگاه آزاد به سراغ نویسنده اولین اساسنامه این دانشگاه رفتیم. اساسنامهای که هیچگاه به آن عمل نشد و به قول محمدحسن شجاعیفرد "در دفتر حقوقی نخستوزیری از بیخ و بن تغییر کرد."
دکتر محمدحسن شجاعیفرد در سال 1328 در جهرم متولد شد. مدتی کارمند شرکت نفت بود و پس از آن به دانشگاه علم و صنعت رفت. پس از اخذ مدرک لیسانس به استخدام همان دانشگاه درآمد. فوقلیسانس و دکترا را از دانشگاه بیرمنگهام انگلستان اخذ و هماکنون استاد تمام دانشکده مکانیک و رئیس دانشکده و پژوهشکده مهندسی خودرو دانشگاه علم و صنعت است.
وی دبیر و عضو گروه فنی و مهندسی ستاد انقلاب فرهنگی از سال 59 تا 61، مدیرکل امور فارغالتحصیلان وزارت فرهنگ و آموزش عالی در سال 61 تا 62، رئیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی تا سال 72 بوده است.
بیش از 200 مقاله ISI و دهها مقاله ملی و 20 اختراع و 10 کتاب حاصل فعالیتهای وی در سالهای اخیر است.
مصاحبه پیشرو گفتوگوی تفصیلی با شجاعیفرد درباره چگونگی تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی و نوشتن اولین اساسنامه این دانشگاه است.
** ستاد انقلاب فرهنگی چگونه تأسیس شد
آقای دکتر، جنابعالی از ابتدای کار دانشگاه آزاد با این دانشگاه همکاری داشتید. ضرورت ایجاد دانشگاه آزاد در اوایل انقلاب چه بود؟
شجاعیفرد: بعد از تعطیلی دانشگاهها در سال 59 و برگزاری یک نشست دو سه روزه متشکل از دانشگاهیان و حوزویان در مدرسه فیضیه، جمع بندی این نشستها -که تا پاسی از شب هم ادامه پیدا میکرد- این بود که عدهای به نمایندگی خدمت امام برسند و برای سروسامان دادن به دانشگاهها ستاد انقلاب فرهنگی متشکل از عدهای از مسئولان و صاحب نظران با حکم امام تشکیل شود. نمایندگان انتخاب شده عبارت بودند از آیت الله یزدی، آیتالله سید منیرالدین هاشمی از حوزه، مرحوم دکتر اسرافیلیان و مهندس سرزعیم(که بعدا دبیر همین ستاد انقلاب فرهنگی شد) و اینجانب ازطرف دانشگاهیان.
** برداشت هاشمی این بود که باید دانشگاهی مانند حوزه راه بیاندازیم
خدمت امام (ره) رسیدیم و بعد از توضیحات ما امام فرمودند فکر خوبی است. شما بروید و افراد مورد نظر را پیشنهاد دهید و ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد. حدود دو سال گذشت و کار جدی پیش نرفت لذا در ستاد انقلاب فرهنگی درمورد دانشگاه اسلامی بحث شد و همه تقریباً یکپارچه گفتند که ما اصلاً دانشگاه اسلامی مهندسی فیزیک، مکانیک، برق و اینها نداریم. بنابراین اینکه شما اسم آن را میگذارید دانشگاه اسلامی، دانشگاه با اسلامی شدن همین میشود که در آن چند تا واحد بخواهید به آن اضافه کنید. هنوز هم معلوم نشده بود تا آن زمان چکار کنیم و چکار نکنیم؟ از فحوای صحبت امام، آقای هاشمی برداشت کرده بود که ما میتوانیم یک دانشگاهی شبیه حوزه و با روش حوزه راه بیندازیم.
** هاشمی گفت دانشگاه آزاد نه کنکور میگیرد و نه مدرک میدهد
آقای هاشمی آمدند در نماز جمعه اعلام کردند که ما میخواهیم یک دانشگاهی راه بیندازیم بنام دانشگاه آزاد اسلامی که این دانشگاه مدرک ندهد، ورود به آن کنکور نخواهد ولی دانشجو درس بخواند و امتحان هم بدهد اما مدرک نمیدهیم. به تدریج بیاییم سبک حوزه را در دانشگاه پیاده کنیم. تمام موارد و روشهای حوزه را بیاوریم در اینجا عملی کنیم. بعد آقای هاشمی آمدند در خطبه نماز جمعههای بعد این مطلب را مطرح کردند که امام هم با این کار موافق هستند و یک فکری دانشگاهیها بکنند.
تشکیلات دانشگاه آزاد چگونه و توسط چه کسانی نوشته شد؟
شجاعیفرد: بعد از آن نماز جمعه، ما جلسه جامعه اسلامی دانشگاهیان در اقدسیه داشتیم. آقای دکتر جاسبی آمدند و گفتند که من چند نیرو میخواهم بنشینند اساسنامه دانشگاه آزاد را بنویسند. یا آئیننامه، اساسنامه و مرامنامه یک چیزی در این حدود.
دوستان حاضر در جلسه به هم نگاه کردند. یادم هست آقای دکتر شیبانی و دوستان دیگر بودند. به من نگاه کردند و یکی دوتای دیگر که نهایتاً سه نفر شدند. من و آقای دکتر ملاباشی و آقای دکتر سرورالدین مسئول نوشتن این کار شدیم. آقای جاسبی هم یک حکمی به ما داد و بر اساس حکمی که آقای هاشمی به وی داده بود.
یعنی اساسنامه را شما بنویسید؟
شجاعیفرد: بله. یعنی اینکه چطور دانشجو بگیرید؟ چطور دانشجو فارغ التحصیل کنید الی آخر. این کار در عرض سه ماه انجام شد. البته یکی از جلسات ما، آقای دکتر عارف هم که قائم مقام وزیر وقت بودند، آمدند. البته ایشان وقتی که دیدند جمع ما در یک مسیری حرکت کرده و خیلی از راه را رفتهایم دیگر نیامدند. ما این کار را ظرف 3 ماه تقریباً تا ماه مهر تمام کردیم.
ما به اتفاق دکتر جاسبی هر دو سه هفته یک بار پیش آقای هاشمی میرفتیم و پیشرفت کار را گزارش میدادیم. ایشان هربار اصلاحاتی داشتند. آخرین بار، آقای هاشمی تأیید کردند و گفتند این آخری دیگر خوب است. یعنی تأیید کار را بعد از 4 ماه از ایشان گرفتیم. یکماه قبولی متن آخر طول کشید و بعد گفتند حالا بروید برای خودتان رئیس تعیین کنید.
** وقتی جاسبی خود را رئیس میخواند
چه کسی بهعنوان رئیس تعیین شد؟
شجاعیفرد: آقای هاشمی گفته بودند بروید یک مسئول پیدا کنید! گفتیم یعنی همان رئیس؟ گفتند بله، رئیس انتخاب کنید. بعد او بیاید روی آئیننامهها کار کند که هیئت امنایی باشد یا نباشد؟ گفتیم خیلی خب. وقتی که از اتاق آقای هاشمی بیرون آمدیم ماچهارنفر آمدیم دفتر دکتر جاسبی (ایشان معاون نخست وزیر و دبیرکل امور استخدامی بود.) دکتر جاسبی گفت حالا رئیس میخواهیم چکار کنیم؟ خودم رئیس!
من گفتم شما که نمیشود. این همه در نهاد نخست وزیری گرفتاری دارید. خلاصه ایشان چندین استدلال متفاوت آورد که اگر من رئیس بشوم بهتر است. ما هم چندین استدلال مقابل آوردیم که صحیح نیست. بالاخره وقتی دیدیم ایشان اصرار دارد من و آقای دکتر سرورالدین خداحافظی کردیم. گفتیم ما دیگر نمیآییم. البته دکتر ملاباشی از همان اول پیش دکتر جاسبی ماند و کمک کرد و دکتر سرورالدین هم تا سال 78 به دانشگاه آزاد برنگشت اما بعد از آن همکاری جدی داشت و رئیس یکی از مناطق دانشگاه آزاد شد.
چرا شما همکاری نکردید؟
شجاعیفرد: قهر که نبودیم. حتی برای برگزاری اولین کنکور دانشگاه آزاد در سال 62 دکتر جاسبی گفتند چون شما تجربه برگزاری کنکور وزارت علوم را دارید، حداقل در برگزاری کنکور به ما کمک کن. من هم این کار را کردم و در اولین کنکور همکاری جدی داشتم. دکتر جاسبی در دانشگاه علم وصنعت با ما بود. ما با هم رفیق بوده و هستیم اما من با ایشان در آن مقطع با اینکه ایشان رئیس بشود، اختلاف نظرداشتم.
عنوان شما و آقایان ملاباشی و سرورالدین در آن زمان در دانشگاه آزاد چه بود؟
شجاعیفرد: ما بعنوان کسانی که اساسنامه و چهارچوب دانشگاه آزاد را از نظرهای مختلف پایهریزی کردیم شناخته میشدیم و در حقیقت مأموریت ما این بود که ما کار را تمام کردیم.
اساسنامه تنظیم شده آن زمان را هنوز دارید؟
شجاعیفرد: بله دارم. اساسنامهای که در همان روزها روی سربرگ وزارت فرهنگ و آموزش عالی تایپ شد دارم و این آخرین نسخه آن است.
نامه یا حکم آقای جاسبی را هم دارم که نوشته بر اساس دستور آقای هاشمی این کار را بکنید. نوشتند جنابعالی و عدهای دیگر از همکاران مسئول تدوین اساسنامه و آئیننامه بشوید. در حقیقت از نظر فکری و نظریه پردازی برای دانشگاه آزاد ما بودیم که این را راه انداختیم. طبیعتاً بعد آن خیلی کارها صورت گرفته که انصافا جای قدردانی دارد ولی هسته اصلی را ما گذاشته بودیم. آن روزهای گرم تابستان که ما حدود چهار ماه هر روز بعد مینشستیم و این کار را دنبال میکردیم و فکر نمیکردیم دانشگاه در این حد گسترده شود. البته ما با توجه به نظریه اول آقای هاشمی فکر میکردیم همه مساجد، حسینیهها، ساعات خالی مدارس و دانشگاهها در کل کشور بخشی از دانشگاه آزاد اسلامی بشوند و مردم از طریق حمایت مالی خیرین (نظیر حوزهها) باسواد شوند.
** اساسنامه دانشگاه آزاد در دفتر حقوقی نخستوزیری از بیخ و بن تغییر کرد
اما این اساسنامهای که به ما دادید با آنچه که الان اجرا میشود خیلی فرق دارد؟
شجاعیفرد: بله، بعد از تأیید اساسنامه توسط آقای هاشمی، آقای دکتر جاسبی گفتند من باید بدهم دفتر حقوقی نخست وزیری آن را از نظر حقوقی بررسی کند. بررسی حقوقی همان و تغییرات از بیخ و بن در اساسنامه همان.
حکم عبدالله جاسبی به محمدحسن شجاعیفرد برای تنظیم اولین اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی
چرا نام خانوادگی شما در پایان اساسنامه و حکم آقای جاسبی، شجیع فرد است؟
شجاعیفرد: نام خانوادگی مرحوم پدر ما قبل از انقلاب شجاعی بود و بعد به دلایلی به شجیعفرد تغییر دادند اما همه دوستان و آشنایان بویژه جهرمیها ما را بنام شجاعی میشناختند. بطوری که در دوران مبارزه زمان شاه این دو فامیلی خیلی به درد ما خورد و ما را از بعضی مهلکهها نجات داد. البته بعضی از برادرانم قبل از انقلاب به شجاعیفرد تغییر دادند و من سال 62 یعنی بعد از انقلاب نام خانوادگیام را شجاعی فرد تغییر کردم. تاسال 62 همه مکاتبات و مدارک و احکام من به همان فامیل شناسنامه قبلی یعنی شجیع فرد بود. مرحوم شهید بهشتی در اسفند 57 حکمی به من دادند برای کار در استان فارس. ایشان در حکم نوشتهاند شجیع فرد(شجاعی) چون گفته بودم در فارس بنام شجاعی ما را میشناسند.
دوران ریاست دکتر جاسبی را چگونه میبینید. همچنین ارزیابی شما از دوره آقای میرزاده چیست؟
شجاعیفرد: دوره آقای دکتر جاسبی فارغ از بعضی انتقادات وارد به مدیریت ایشان بالاخره توسعه بسیار عجیبی اتفاق افتاد که انصافاً مهم بود. چه از نظر ساختمانی و چه از نظر تعداد واحدهای دانشگاهی و دانشجو که بار بزرگی از دوش آموزش عالی کشور برداشته شد. اما دوران دکتر میرزاده ظاهراً بدلیل کمبود دانشجو بحث تجمیع واحدهای دانشگاهی و کوچک کردن سیستم مدیریتی است و تلاش برای اداره کردن و حفظ جایگاه دانشگاه آزاد در شرایط بحرانی کمبود دانشجوست که در حال اجراست.
دانشگاه آزاد اسلامی از اوایل دهه شصت کار خود را آغاز کرد. اولین رئیس این دانشگاه عبدالله جعفرعلی جاسبی بود که دوران طولانی مدت ریاست وی در دانشگاه انتقادات زیادی درباره نحوه مدیریت و گردش مالی این دانشگاه ایجاد کرد. بعد از کشوقوسهای فراوان ریاست این دانشگاه از اسفند 1390 از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرهاد دانشجو واگذار شد.
دانشجو تا شهریور 92 رئیس دانشگاه آزاد بود، اما با روی کار آمدن دولت روحانی و فشار رئیس و برخی اعضای هیئتامنا، حمید میرزاده جایگزین وی شد و روند اصلاحی که آغاز شده بود، متوقف شد.
علیاکبر ولایتی رئیس هیئت موسس و هیئتامنای دانشگاه آزاد در نخستین نشستخبری خود به دغدغهها درباره این دانشگاه واکنش نشان داد و گفت "امور مالی و محاسباتی دانشگاه آزاد باید شفاف بوده و هیچ نقطه ابهامی نداشته باشد". وی همچنین به اصلاح ساختار دانشگاه آزاد اشاره کرد و گفت "هر کاری که در راستای اصلاح، پیشرفت و ترقی دانشگاه آزاد لازم باشد دریغ نمیکنیم."
با توجه به تغییر و تحولات اخیر در دانشگاه آزاد به سراغ نویسنده اولین اساسنامه این دانشگاه رفتیم. اساسنامهای که هیچگاه به آن عمل نشد و به قول محمدحسن شجاعیفرد "در دفتر حقوقی نخستوزیری از بیخ و بن تغییر کرد."
دکتر محمدحسن شجاعیفرد در سال 1328 در جهرم متولد شد. مدتی کارمند شرکت نفت بود و پس از آن به دانشگاه علم و صنعت رفت. پس از اخذ مدرک لیسانس به استخدام همان دانشگاه درآمد. فوقلیسانس و دکترا را از دانشگاه بیرمنگهام انگلستان اخذ و هماکنون استاد تمام دانشکده مکانیک و رئیس دانشکده و پژوهشکده مهندسی خودرو دانشگاه علم و صنعت است.
وی دبیر و عضو گروه فنی و مهندسی ستاد انقلاب فرهنگی از سال 59 تا 61، مدیرکل امور فارغالتحصیلان وزارت فرهنگ و آموزش عالی در سال 61 تا 62، رئیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی تا سال 72 بوده است.
بیش از 200 مقاله ISI و دهها مقاله ملی و 20 اختراع و 10 کتاب حاصل فعالیتهای وی در سالهای اخیر است.
مصاحبه پیشرو گفتوگوی تفصیلی با شجاعیفرد درباره چگونگی تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی و نوشتن اولین اساسنامه این دانشگاه است.
** ستاد انقلاب فرهنگی چگونه تأسیس شد
آقای دکتر، جنابعالی از ابتدای کار دانشگاه آزاد با این دانشگاه همکاری داشتید. ضرورت ایجاد دانشگاه آزاد در اوایل انقلاب چه بود؟
شجاعیفرد: بعد از تعطیلی دانشگاهها در سال 59 و برگزاری یک نشست دو سه روزه متشکل از دانشگاهیان و حوزویان در مدرسه فیضیه، جمع بندی این نشستها -که تا پاسی از شب هم ادامه پیدا میکرد- این بود که عدهای به نمایندگی خدمت امام برسند و برای سروسامان دادن به دانشگاهها ستاد انقلاب فرهنگی متشکل از عدهای از مسئولان و صاحب نظران با حکم امام تشکیل شود. نمایندگان انتخاب شده عبارت بودند از آیت الله یزدی، آیتالله سید منیرالدین هاشمی از حوزه، مرحوم دکتر اسرافیلیان و مهندس سرزعیم(که بعدا دبیر همین ستاد انقلاب فرهنگی شد) و اینجانب ازطرف دانشگاهیان.
** برداشت هاشمی این بود که باید دانشگاهی مانند حوزه راه بیاندازیم
خدمت امام (ره) رسیدیم و بعد از توضیحات ما امام فرمودند فکر خوبی است. شما بروید و افراد مورد نظر را پیشنهاد دهید و ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد. حدود دو سال گذشت و کار جدی پیش نرفت لذا در ستاد انقلاب فرهنگی درمورد دانشگاه اسلامی بحث شد و همه تقریباً یکپارچه گفتند که ما اصلاً دانشگاه اسلامی مهندسی فیزیک، مکانیک، برق و اینها نداریم. بنابراین اینکه شما اسم آن را میگذارید دانشگاه اسلامی، دانشگاه با اسلامی شدن همین میشود که در آن چند تا واحد بخواهید به آن اضافه کنید. هنوز هم معلوم نشده بود تا آن زمان چکار کنیم و چکار نکنیم؟ از فحوای صحبت امام، آقای هاشمی برداشت کرده بود که ما میتوانیم یک دانشگاهی شبیه حوزه و با روش حوزه راه بیندازیم.
** هاشمی گفت دانشگاه آزاد نه کنکور میگیرد و نه مدرک میدهد
آقای هاشمی آمدند در نماز جمعه اعلام کردند که ما میخواهیم یک دانشگاهی راه بیندازیم بنام دانشگاه آزاد اسلامی که این دانشگاه مدرک ندهد، ورود به آن کنکور نخواهد ولی دانشجو درس بخواند و امتحان هم بدهد اما مدرک نمیدهیم. به تدریج بیاییم سبک حوزه را در دانشگاه پیاده کنیم. تمام موارد و روشهای حوزه را بیاوریم در اینجا عملی کنیم. بعد آقای هاشمی آمدند در خطبه نماز جمعههای بعد این مطلب را مطرح کردند که امام هم با این کار موافق هستند و یک فکری دانشگاهیها بکنند.
تشکیلات دانشگاه آزاد چگونه و توسط چه کسانی نوشته شد؟
شجاعیفرد: بعد از آن نماز جمعه، ما جلسه جامعه اسلامی دانشگاهیان در اقدسیه داشتیم. آقای دکتر جاسبی آمدند و گفتند که من چند نیرو میخواهم بنشینند اساسنامه دانشگاه آزاد را بنویسند. یا آئیننامه، اساسنامه و مرامنامه یک چیزی در این حدود.
دوستان حاضر در جلسه به هم نگاه کردند. یادم هست آقای دکتر شیبانی و دوستان دیگر بودند. به من نگاه کردند و یکی دوتای دیگر که نهایتاً سه نفر شدند. من و آقای دکتر ملاباشی و آقای دکتر سرورالدین مسئول نوشتن این کار شدیم. آقای جاسبی هم یک حکمی به ما داد و بر اساس حکمی که آقای هاشمی به وی داده بود.
یعنی اساسنامه را شما بنویسید؟
شجاعیفرد: بله. یعنی اینکه چطور دانشجو بگیرید؟ چطور دانشجو فارغ التحصیل کنید الی آخر. این کار در عرض سه ماه انجام شد. البته یکی از جلسات ما، آقای دکتر عارف هم که قائم مقام وزیر وقت بودند، آمدند. البته ایشان وقتی که دیدند جمع ما در یک مسیری حرکت کرده و خیلی از راه را رفتهایم دیگر نیامدند. ما این کار را ظرف 3 ماه تقریباً تا ماه مهر تمام کردیم.
ما به اتفاق دکتر جاسبی هر دو سه هفته یک بار پیش آقای هاشمی میرفتیم و پیشرفت کار را گزارش میدادیم. ایشان هربار اصلاحاتی داشتند. آخرین بار، آقای هاشمی تأیید کردند و گفتند این آخری دیگر خوب است. یعنی تأیید کار را بعد از 4 ماه از ایشان گرفتیم. یکماه قبولی متن آخر طول کشید و بعد گفتند حالا بروید برای خودتان رئیس تعیین کنید.
** وقتی جاسبی خود را رئیس میخواند
چه کسی بهعنوان رئیس تعیین شد؟
شجاعیفرد: آقای هاشمی گفته بودند بروید یک مسئول پیدا کنید! گفتیم یعنی همان رئیس؟ گفتند بله، رئیس انتخاب کنید. بعد او بیاید روی آئیننامهها کار کند که هیئت امنایی باشد یا نباشد؟ گفتیم خیلی خب. وقتی که از اتاق آقای هاشمی بیرون آمدیم ماچهارنفر آمدیم دفتر دکتر جاسبی (ایشان معاون نخست وزیر و دبیرکل امور استخدامی بود.) دکتر جاسبی گفت حالا رئیس میخواهیم چکار کنیم؟ خودم رئیس!
من گفتم شما که نمیشود. این همه در نهاد نخست وزیری گرفتاری دارید. خلاصه ایشان چندین استدلال متفاوت آورد که اگر من رئیس بشوم بهتر است. ما هم چندین استدلال مقابل آوردیم که صحیح نیست. بالاخره وقتی دیدیم ایشان اصرار دارد من و آقای دکتر سرورالدین خداحافظی کردیم. گفتیم ما دیگر نمیآییم. البته دکتر ملاباشی از همان اول پیش دکتر جاسبی ماند و کمک کرد و دکتر سرورالدین هم تا سال 78 به دانشگاه آزاد برنگشت اما بعد از آن همکاری جدی داشت و رئیس یکی از مناطق دانشگاه آزاد شد.
چرا شما همکاری نکردید؟
شجاعیفرد: قهر که نبودیم. حتی برای برگزاری اولین کنکور دانشگاه آزاد در سال 62 دکتر جاسبی گفتند چون شما تجربه برگزاری کنکور وزارت علوم را دارید، حداقل در برگزاری کنکور به ما کمک کن. من هم این کار را کردم و در اولین کنکور همکاری جدی داشتم. دکتر جاسبی در دانشگاه علم وصنعت با ما بود. ما با هم رفیق بوده و هستیم اما من با ایشان در آن مقطع با اینکه ایشان رئیس بشود، اختلاف نظرداشتم.
عنوان شما و آقایان ملاباشی و سرورالدین در آن زمان در دانشگاه آزاد چه بود؟
شجاعیفرد: ما بعنوان کسانی که اساسنامه و چهارچوب دانشگاه آزاد را از نظرهای مختلف پایهریزی کردیم شناخته میشدیم و در حقیقت مأموریت ما این بود که ما کار را تمام کردیم.
اساسنامه تنظیم شده آن زمان را هنوز دارید؟
شجاعیفرد: بله دارم. اساسنامهای که در همان روزها روی سربرگ وزارت فرهنگ و آموزش عالی تایپ شد دارم و این آخرین نسخه آن است.
نامه یا حکم آقای جاسبی را هم دارم که نوشته بر اساس دستور آقای هاشمی این کار را بکنید. نوشتند جنابعالی و عدهای دیگر از همکاران مسئول تدوین اساسنامه و آئیننامه بشوید. در حقیقت از نظر فکری و نظریه پردازی برای دانشگاه آزاد ما بودیم که این را راه انداختیم. طبیعتاً بعد آن خیلی کارها صورت گرفته که انصافا جای قدردانی دارد ولی هسته اصلی را ما گذاشته بودیم. آن روزهای گرم تابستان که ما حدود چهار ماه هر روز بعد مینشستیم و این کار را دنبال میکردیم و فکر نمیکردیم دانشگاه در این حد گسترده شود. البته ما با توجه به نظریه اول آقای هاشمی فکر میکردیم همه مساجد، حسینیهها، ساعات خالی مدارس و دانشگاهها در کل کشور بخشی از دانشگاه آزاد اسلامی بشوند و مردم از طریق حمایت مالی خیرین (نظیر حوزهها) باسواد شوند.
** اساسنامه دانشگاه آزاد در دفتر حقوقی نخستوزیری از بیخ و بن تغییر کرد
اما این اساسنامهای که به ما دادید با آنچه که الان اجرا میشود خیلی فرق دارد؟
شجاعیفرد: بله، بعد از تأیید اساسنامه توسط آقای هاشمی، آقای دکتر جاسبی گفتند من باید بدهم دفتر حقوقی نخست وزیری آن را از نظر حقوقی بررسی کند. بررسی حقوقی همان و تغییرات از بیخ و بن در اساسنامه همان.
حکم عبدالله جاسبی به محمدحسن شجاعیفرد برای تنظیم اولین اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی
چرا نام خانوادگی شما در پایان اساسنامه و حکم آقای جاسبی، شجیع فرد است؟
شجاعیفرد: نام خانوادگی مرحوم پدر ما قبل از انقلاب شجاعی بود و بعد به دلایلی به شجیعفرد تغییر دادند اما همه دوستان و آشنایان بویژه جهرمیها ما را بنام شجاعی میشناختند. بطوری که در دوران مبارزه زمان شاه این دو فامیلی خیلی به درد ما خورد و ما را از بعضی مهلکهها نجات داد. البته بعضی از برادرانم قبل از انقلاب به شجاعیفرد تغییر دادند و من سال 62 یعنی بعد از انقلاب نام خانوادگیام را شجاعی فرد تغییر کردم. تاسال 62 همه مکاتبات و مدارک و احکام من به همان فامیل شناسنامه قبلی یعنی شجیع فرد بود. مرحوم شهید بهشتی در اسفند 57 حکمی به من دادند برای کار در استان فارس. ایشان در حکم نوشتهاند شجیع فرد(شجاعی) چون گفته بودم در فارس بنام شجاعی ما را میشناسند.
دوران ریاست دکتر جاسبی را چگونه میبینید. همچنین ارزیابی شما از دوره آقای میرزاده چیست؟
شجاعیفرد: دوره آقای دکتر جاسبی فارغ از بعضی انتقادات وارد به مدیریت ایشان بالاخره توسعه بسیار عجیبی اتفاق افتاد که انصافاً مهم بود. چه از نظر ساختمانی و چه از نظر تعداد واحدهای دانشگاهی و دانشجو که بار بزرگی از دوش آموزش عالی کشور برداشته شد. اما دوران دکتر میرزاده ظاهراً بدلیل کمبود دانشجو بحث تجمیع واحدهای دانشگاهی و کوچک کردن سیستم مدیریتی است و تلاش برای اداره کردن و حفظ جایگاه دانشگاه آزاد در شرایط بحرانی کمبود دانشجوست که در حال اجراست.