
هواداران یا مخالفان کیروش البته در خلأ به موج سواری نمیپردازند. رسانهها در این میان نقشی اساسی و غیر قابل انکار در هدایت افکار عمومی دارند. وقتی همه چیز در اوج است و مشکلی نیست، همه شیفته مرد پرتغالی هستند و خلاصه دردسر در کار نیست؛ هیچ پیشنهادی از آفریقای جنوبی، هیچ بازتابی در رسانههای پرتغال و هیچ خبری از مشتریان این مرد پرتغالی هم نیست.
اما کافی است این مربی کاربلد و حرفهای برای مدتی از تیتر اول رسانههای ایران فاصله بگیرد، در آن زمان است که به ناگاه چندین و چند پیشنهاد از کشورهای عربی، جنوب شرق آسیا، پرتغال، آفریقا و ... به سوی مدیر برنامه های او سرازیر میشوند.

این اخبار که به سرعت در رسانههای ایران ترجمه میشود، مایه افتخار خبرنگاری است که به عنوان مثال چند ثانیه زودتر از بقیه آن را ترجمه منتشر کرده و خلاصه همان اتفاقی رخ میدهد که مرد پرتغالی منتظر آن است. دوباره فدراسیون ایران دست به کار میشود و همه چیز فدای وحدت ملی در فوتبال میشود که احتمالا باید همینطور باشد. دوباره منتقدان مجبور به سکوت میشوند چرا که نمی توانند برخلاف موج ایجاد شده شنا کنند و هیچ روزنامهای هم دوست ندارد روی دکه مطبوعات به مرجوعی تبدیل شود. هیچ رسانهای هم دوست ندارد باعث دلخوری مقامات فوتبال شود و احتمالا فردای آن روز پشت در بسته ساختمان سئول بماند.

مرجع و منشا این خبرهای ناگهانی چیست؟ چه اتفاقی رخ میدهد که مشتریان کیروش دقیقا در زمان بی خبری در رسانههای ایران، به یاد علاقه شدید خود میافتند؟ روزنامه پرتغالی آبولا تا چه اندازه در مقایسه با روزنامههایی چون مارکای مادرید، گاردین انگلیس یا فیگارو، استقلال رای دارد؟ آیا میشود در تحریریه این روزنامه پرتغالی یا رسانهای در آفریقای جنوبی، موج ایجاد کرد؟
پورتو پرتغال در به در به دنبال کیروش است، آفریقای جنوبی برای استخدام او به آب و آتش میزند، ژاپن دیوانهوار کارلوس را میخواهد، چند تیم مهم و بزرگ لیگ برتری انگلیس در حسرت داشتنش هستند، تیم ملی آمریکا هم وارد میدان شده (تیرماه 1392)، ساندرلند، منچستر، لیدز یونایتد، عربستان، سائوپائولو، تیم ملی مکزیک و یک بار هم کار به اسکاندیناوی کشید و نامی از سوئد و فنلاند به میان آمد. این همه مشتری و جواب رد؟ این همه پیشنهاد وسوسه انگیز و بی اعتنایی مرد پرتغالی؟ آیا نباید به او مدال تعصب و میهن پرستی منقش به سه رنگ سبز و سفید و سرخ ایران را هدیه داد؟ آیا نباید کیروش را به نمادی برای تعصب ملی تبدیل کرد؟ میشود این همه پیشنهاد رسمی و جواب رد را باور کرد؟

خبرنگار- مترجمهای محترم شاغل در فضای رسانهای ایران آیا بر این نکته بدیهی اشراف دارند که هر وب سایت یا روزنامهای نمیتواند مرجع مناسب خبری باشد. آیا زمان آن فرا نرسیده برای پیدا کردن خبری مهم درباره فوتبال ایران و کیروش، نام او را در موتور جستجوی گوگل حک نکنیم و با اولین لینکی که حتی تک جمله ای درباره او نوشته بود، با ذوق و هیجان شروع به ترجمه نکنیم؟ آیا خواننده خبر، حق ندارد به مرجع رسمی و معتبر دسترسی داشته باشد؟ هر وب سایتی که حروف لاتین داشته باشد، برای ترجمه و اعلام به مخاطبان، معتبر است؟
چرا در 4 سال گذشته، وب سایت رسمی روزنامه مارکا فقط دو بار نامی از کیروش برده و آن دو بار هم مربوط به بررسی تاریخ مربیان رئال مادرید بوده و نه عملکرد کنونی سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران؟ مروری بر جریان های مربوط به استخدام کی روش، این ذهنیت را متبادر می کند که اگر او مشتری بهتری داشت، اکنون ایران نبود. نباید اخبار رسانه ها را جدی گرفت؛ البته منظور همین رسانه هایی است که چنین خبرهایی را می زنند ...