سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
 
*******
 
  ویرایش
 
فقط به یک نمونه اشاره کنید!
 
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
 
1- این خاطره از مرحوم احسان طبری را اگرچه پیش از این نیز در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم ولی امروز هم آن را وصف‌الحال می‌دانیم. احسان طبری یکی از 5 نظریه‌پرداز بلندآوازه مارکسیسم در آکادمی علوم شوروی سابق بود و بسیاری از رهبران احزاب کمونیست اروپایی و آسیایی، نظیر روژه ‌گارودی دبیرکل حزب کمونیست فرانسه از شاگردان وی بودند.
 
مرحوم طبری وقتی به اسلام روی آورد و زبان و قلم به نقد عالمانه مارکسیسم گشود، هر دو بلوک شرق و غرب آن روز به خشم آمدند. اردوگاه مارکسیسم به این علت که شیرازه خود را برباد رفته می‌دید و اردوگاه امپریالیسم از این روی که در بازگشت مرحوم احسان طبری، شتاب فزاینده انقلاب نوپای اسلامی را برنمی‌تابید.
 
اینگونه بود که رسانه‌های هر دو اردوگاه در شیپور این توهم دمیدند که «جمهوری اسلامی ایران موفق به ساخت آمپولی شده است که اگر به زندانی تزریق شود، آنچه را به او دیکته شده است، بر زبان می‌آورد» وقتی این خبر را با مرحوم طبری در میان گذاشتم، پوزخندی زد و گفت: باید از رفقای مارکسیست و دوستان امپریالیست! پرسید؛ بر فرض که متخصصان ایرانی موفق به ساخت چنین دارویی شده و به من هم تزریق کرده باشند! تزریق دارو که «سند» و «استدلال» نمی‌سازد. اظهارات من تحت هر شرایط و به هر علتی که باشد، برای اثبات آن سند و دلیل ارائه کرده‌ام، چرا به جای پاسخگویی، لطیفه می‌سرائید؟!

2- امروز دقیقاً یک سال از زمان اجرائی شدن برجام می‌گذرد. دولت محترم توافق هسته‌ای را «فتح‌الفتوح»!، «معجزه بزرگ قرن»!، «آفتاب تابان»!، «بزرگترین دستاورد تاریخ انقلاب»!، «پیروزی بزرگتر از آزادسازی خرمشهر»!، «تسلیم قدرت‌های بزرگ جهان در مقابل ایران»! و... نامیده بود و همه مشکلات موجود، حتی آب خوردن مردم را هم به اجرای برجام گره زده و رئیس جمهور محترم اعلام کرده بود که در اولین روز اجرای برجام- یعنی یک سال پیش در همین روز- «همه تحریم‌ها، چه مالی، اقتصادی و بانکی در همان روز اجرای برجام لغو خواهد شد» و... اما، برخلاف ادعای رئیس جمهور محترم نه تنها تاکنون هیچ تحریمی لغو- و یا حتی تعلیق هم- نشده است، بلکه طی یک سالی که از آغاز اجرای برجام می‌گذرد، دهها تحریم دیگر نیز به تحریم‌های قبلی اضافه شده است.
 
کجای این واقعیت تلخ قابل انکار است؟ و آیا دولت محترم از توافق هسته‌ای غیر از تورم، گرانی، سختی معیشت، بیکاری، تحقیر ملت در مقابل بیگانگان، از دست دادن فعالیت هسته‌ای، واگذاری دهها امتیاز نقد و حاصل زحمات شبانه‌روزی دانشمندان هسته‌ای کشورمان به حریف و... برای مردم دستاورد دیگری هم آورده است؟! اگر پاسخ مثبت است لطفا از آن میان فقط به یک نمونه اشاره کنید!

3- دست‌های خالی دولت از برجام و خسارت‌های آن تا آنجا پیش رفت که مسئولان دست‌اندرکار نیز زبان به گلایه گشودند و ضمن اعتراف به بی‌فرجامی برجام، از امتیازات نقدی که داده و وعده‌های نسیه‌ای که گرفته‌ایم ابراز تأسف کردند. از جمله؛ روز 11 اسفندماه 94، آقای دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان که یکی از اعضای تیم هسته‌ای و حاضر در مذاکرات بود در مصاحبه با یک سایت اینترنتی عرب‌زبان گفت؛ «غرب در اجرای تعهدات خود تأخیر دارد و تحریم‌ها هنوز رفع نشده است».
 
آقای دکتر روحانی چند روز بعد - 16 اسفند 94 - در یک نشست خبری با ملامت ایشان می‌گوید «آقای صالحی وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی نیست، وزیر خارجه هم نیست. ایشان مسئول سازمان انرژی اتمی است» و تأکید می‌کند «مرجع اظهارنظر درباره توافق هسته‌ای آقای عراقچی، در سیاست خارجی وزیر امور خارجه و در مسائل اقتصادی وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی هستند»!

و اما، نزدیک به 40 روز بعد یعنی 95/1/28 آقای سیف رئیس کل بانک مرکزی که برای شرکت در یک نشست کاری به آمریکا رفته و با «جک لو» وزیر خزانه‌داری آمریکا به گفت‌وگو نشسته بود، از وی گلایه می‌کند که چرا روابط بانکی ایران را به حالت عادی برنمی‌گردانید؟ و پاسخ می‌شنود که «ما- آمریکا- در برجام تعهدی برای گشودن روابط بانکی شما و رفع تحریم دلاری نداریم»! و چند ساعت بعد آقای سیف که شاید از پاسخ «جک لو» شوکه شده بود در مصاحبه با شبکه تلویزیونی بلومبرگ می‌گوید «برجام تاکنون هیچ دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است» و تأکید می‌کند که «دستاورد برجام برای ایران تقریبا هیچ بوده است»! بنابراین آنگونه که ملاحظه می‌شود؛
 
آقای دکتر سیف، رئیس کل بانک مرکزی که رئیس‌جمهور محترم نظر ایشان را درباره برجام مورد تائید دانسته بود، نیز بر دستاورد «تقریبا هیچ» برجام تاکید می‌ورزد و البته جناب روحانی که انتظار می‌رفت مطابق نظر قبلی خود، اظهارنظر آقای سیف را جدی بگیرد، دراین‌باره ظاهرا واکنش علنی نشان نمی‌دهد!

چندماه بعد - 95/4/5- آقای دکتر ظریف نیز در نشست خبری مشترک با «فدریکا موگرینی» نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات هسته‌ای، تاکید می‌کند که «آمریکا روی کاغذ تحریم‌ها را برداشته است اما تاثیرات سال‌ها وضع تحریم همچنان وجود دارد.» ماجرا به این نقطه ختم نمی‌شود و آقای دکتر عراقچی نیز که رئیس‌جمهور محترم نظر ایشان را درباره توافق هسته‌ای قابل تکیه دانسته بود، در یک کنفرانس خبری تاکید می‌کند؛ «طرف مقابل به تعهدات خود بر روی کاغذ عمل کرده است، اما در صحنه عمل این تحریم‌ها برداشته نشده است».

بنابراین مشاهده می‌شود که همه دست‌اندرکاران توافق هسته‌ای نیز بر بی‌فرجام بودن برجام و دست‌های خالی کشورمان از دستاورد در این عرصه تاکید می‌ورزند.

4- اما، اگرچه دست‌اندرکاران و مسئولان هسته‌ای یاد شده - احتمالا - در پی یک توافق نانوشته و تصمیم جمعی، تغییر جهت داده و دیگر از دستاوردهای تقریبا هیچ برجام و باقی ماندن تحریم‌ها و نقض عهد حریف سخنی بر زبان نیاوردند، ولی بی‌حاصل بودن برجام و بر زمین ماندن همه وعده طلایی درباره آن، بدون مراجعه به اظهارنظر مسئولان مورد اشاره نیز به وضوح برای همه مردم قابل درک است. نرخ بیکاری به شدت رو به افزایش بوده است، بسیاری از کارخانه‌ها و کارگاه‌های صنعتی به تعطیلی کشانده شده‌اند، روابط بانکی همچنان مسدود است، تورم- که آقای رئیس‌جمهور ملاک آن را جیب مردم می‌دانستند و نه آمار بانک مرکزی- بیداد می‌کند، افزایش جهشی قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز مردم در پاره‌ای از موارد، به چهل درصد رسیده است، فعالیت هسته‌ای به مقیاس پایلوت (آزمایشگاهی) در آمده است، ارزش پول ملی به شدت کاهش یافته و از روز اجرای برجام تاکنون نزدیک به یک سوم تنزل یافته است و...

5- حالا وقت آن است به خاطره‌ای که در صدر این نوشته از مرحوم احسان طبری نقل کرده‌ایم بازگردیم. با این توضیح که اگر دولت محترم به نظرات کارشناسانه برخی از منتقدان که با دلایل و مستندات روشنی همراه بود توجه می‌کرد، به یقین کار به اینجا نمی‌رسید اما، دولتمردان به جای آن که انتقادات مستند را جدی بگیرند همه آنها را به حساب «مخالفت با دولت»! نوشتند و به این پرسش منطقی پاسخی ندادند که؛ بر فرض همه انتقادات ناشی از مخالفت با دولت! - و به قول مرحوم طبری نتیجه تزریق آمپول - باشد، ولی با این ادعا نمی‌توان و نباید سخن حق و استنادات مطرح شده در انتقادها را نادیده گرفت،  زیرا منتقدان با ارائه دلایل محکم و اسناد روشن و خالی از ابهام بر این باور بودند که راه پیش گرفته از سوی تیم هسته‌ای و نقشه راه ترسیم شده برای این منظور به بیراهه می‌رسد و به جای آب، از «سراب» سر در می‌آورد، که دقیقا اینگونه شد.

اما دولت محترم، ضمن آن که هر انتقاد و اظهارنظری را به «مخالفت با دولت»!  نسبت می‌داد و از این طریق، واقعیت مستند نقدها را می‌پوشانید، زبان به ناسزاگویی علیه آنان نیز می‌گشود؛ «بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم، یک مشت لات»! و... نمونه‌هایی از پاسخ دولت به منتقدان بوده است.

6- امروزه کمترین تردیدی باقی نمانده است که دولت در توافق هسته‌ای نه تنها به دستاوردی نرسیده بلکه خسارت فراوان و در مواردی غیرقابل جبران نیز به ملت و نظام وارد کرده است ولی علی‌رغم این همه شواهد و مستندات غیرقابل تردید که از «خسارت محض» برجام حکایت می‌کند، هنوز هم دولتمردان اصرار دارند همان راه نه‌فقط بی‌فرجام بلکه «بدفرجام» را دنبال کنند و از آنجا که در چنته برجام تقریبا هیچ دستاورد قابل ارائه‌ای وجود ندارد، به تغییر صورت مسئله روی آورده‌اند، مثلا ادعا می‌کنند که برجام سایه شوم جنگ را از سر ملت دور کرده است! و توضیح نمی‌دهند که اگر منظورشان از خطر جنگ، ادعای آمریکایی‌هاست که گزینه‌ نظامی را روی میز می‌دانستند، مگر امروز همان ادعا را تکرار نمی‌کنند؟! و یا می‌فرمایند؛ برجام همه قدرت‌های بزرگ را به تسلیم در مقابل ایران واداشته است و نمی‌گویند که چرا تهدیدها شتاب گرفته تا آنجا که آل‌سعود فکسنی هم علیه کشورمان عربده می‌کشد؟!  و یا ادعا می‌کنند؛ برجام اشتغال ایجاد کرده است! ولی در مقابل این واقعیت که نرخ بیکاری طی یکسال گذشته افزایش چشمگیر داشته است، سخنی نمی‌گویند. یا مدعی هستند که ارزش پول ملی را بالا برده‌اند، اما از جهش قیمت دلار به 4 هزار تومان و از دست رفتن یک سوم سرمایه‌ها خبری نمی‌دهند! و...

7- و بالاخره اگرچه دراین‌باره گفتنی‌های دیگری نیز هست ولی از آن میان به طرح یک پرسش اساسی بسنده می‌کنیم و آن، این که، آیا همه ناکامی‌ها و خسارت‌های محض یاد شده را فقط باید به حساب خطای دست‌اندرکاران نوشت؟ و آیا تیم هسته‌ای کشورمان که در سلامت اعضای اصلی آن کمترین تردیدی نیست نباید نفوذ احتمالی غریبه‌ها را جدی بگیرند؟! و از راه بی‌نتیجه و خسارت‌آفرینی که طی سه سال و چندماه گذشته پیموده‌اند، بازگردند؟ مخصوصا آن که نمونه‌هایی  از این نفوذ برملا شده است و احتمال حضور برخی دیگر از بداندیشان در سایه‌روشن‌های مسیر دور از انتظار نیست!
 
 
ویرایش 
 
 بدهکارِ بدحسابِ غیرشفاف
 
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
 
 روز گذشته وزیر اقتصاد از رقم جدید 600 تا 700 هزار میلیارد تومان برای بدهی های دولت و شرکت های دولتی خبر داد. رقمی که به گفته وی در ابتدای فعالیت دولت یازدهم به صورت بدبینانه حداکثر 150 هزار میلیارد تومان برآورد شده بود، اما اکنون و با بررسی هایی که البته هنوز نهایی نشده است، این رقم بین 600 تا 700 هزار میلیارد تومان است. رقمی که اگر چه سهم دولت فعلی در ایجاد آن مشخص نیست، اما به نظر می رسد سهم عمده آن مربوط به دولت قبل و دولت های پیشین باشد.

آن چه در این میان به عنوان نکته جالب توجه باید در نظر داشت، ماجرای کشدار محاسبه این رقم است. چنان که در بسته خروج از رکود سال 93 دولت، شناسایی رقم دقیق بدهی های دولت و تعیین نحوه بازپرداخت آن ها به عنوان یکی از ارکان اصلی بسته خروج از رکود مطرح بود، با این حال با گذشت بیش از 2 سال و نیم از تدوین آن بسته شناسایی این رقم به سرانجام نهایی نرسیده است و پرداخت این بدهی ها و یا تبدیل آن به اوراق قابل معامله با گام های در عمل ناکارآمد همراه بوده است. به گونه ای که همچنان بخش عمده بدهی ها امکان تبدیل به اوراق بدهی را پیدا نکرده است.

موضوع بدهی های دولت از این رو اهمیت دارد که رشد آن و افق نامشخص در پرداخت آن، اثرات رکودی مهمی به جا می گذارد، چرا که قفل شدن این بدهی ها موجب کاهش فعالیت بخش خصوصی طلبکار از دولت می شود و توان پیمانکاران برای پیشبرد پروژه های عمرانی را تضعیف می کند. همچنین بدهی دولت به بانک ها موجب کاهش توان تسهیلات دهی نظام بانکی می شود. اکنون و با گذشت بیش از 2 سال و نیم و تشکیل دفتر مدیریت بدهی های دولت در وزارت اقتصاد، به نظر هنوز در محاسبه دقیق این رقم موانعی وجود دارد.
 
این در حالی است که انتظار از هر مجموعه ای این است که آمار ولو نسبی درباره دارایی های خود داشته باشد. اگر به موضوع دیگری که طی ماه های اخیر مطرح شده نگاهی بیندازیم معضل حسابداری دولتی بیشتر خودش را نشان می دهد. چندی پیش رئیس کمیسیون تلفیق برنامه ششم توسعه مدعی شد که درآمد دولت از محل یارانه ها برخلاف ادعای دولتی ها نه تنها کم نیست که به مراتب بیشتر از رقم یارانه پرداختی است.
 
البته پس از آن بحث دو طرفه سازمان برنامه و بودجه و رئیس کمیسیون تلفیق به این جا رسید که چون سهم شرکت های تولید کننده انرژی نظیر شرکت پالایش و پخش فراورده های نفتی، شرکت برق و شرکت گاز از درآمد فروش حامل های انرژی به خزانه واریز نمی شود و این شرکت ها مستقیم رقم مذکور را بابت هزینه های خود خرج می کنند، ابهاماتی درباره درآمد و هزینه دولت از محل یارانه ها مطرح شده است.
 
این در حالی است که اصول حسابداری به عنوان استانداردهای مشخص و بر مبنای اطلاعاتی که از میزان فروش انرژی و هزینه شرکت های مذکور وجود دارد، ایجاب می کند که این درآمد و هزینه به صورت شفاف و قابل دسترسی برای عموم منتشر شود.

به نظر می رسد معضل بدهی های دولت هم گرفتار ضعف جدی نظام بودجه ریزی، بی توجهی به حسابداری دولتی و در نهایت عقب افتادن نهادهای نظارتی از بررسی به هنگام ابهامات است. در این میان یک سوال جدی قابل طرح است که چرا با وجود ثبت دقیق و حتی با تغییرات لحظه ای رقم بدهی دولت ها در کشورهایی نظیر آمریکا، در کشورمان آمار بدهی دولت این مقدار غیرشفاف است.
 
آن هم در شرایطی که این بدهی ها به دلیل تبدیل نشدن به اوراق بهادار و نامشخص بودن زمان بازپرداخت آن، همچون وزنه ای سنگین بر گرده طلبکاران باقی مانده است. بدهی های سنگینی که سال ها نه رقم آن مشخص بوده و نه زمان بازپرداخت آن. اکنون پس از 2 سال و نیم از تصمیم دولت برای تعیین تکلیف این بدهی ها نه عزم و توان جدی برای روشن شدن نحوه بازپرداخت آن شکل گرفته و نه این بدهی ها به اوراق بهادار قابل معامله با سررسید مشخص تبدیل شده است و نه حتی رقم دقیق آن هنوز تعیین شده است.
 
در نتیجه طلبکاران اعم از پیمانکاران، بانک ها و بخش خصوصی با دولتی مواجه هستند که هم بدهکار است، هم بدحساب و هم غیرشفاف؛ نتیجه طبیعی چنین وضعی تداوم رکود است، رکودی که نه فقط ناشی از تحریم ها و کاهش درآمد نفت بلکه تا حدی ناشی از وجود دولت بدهکار، بدحساب و غیرشفاف است.به این ترتیب دولت و مجلس وظیفه دارند در قبال تداوم این وضعیت به هم ریخته بدهی های دولت اقدامی عاجل انجام دهند و تکلیف این بدهکارِ بدحسابِ غیرشفاف را روشن کنند.
 
 
  ویرایش
 
 از قاجار تا اعتدال؛ سلام بر خریداران حرفه‌ای!

زهرا طباخی در وطن امروز نوشت:
 
این چند روز به ایرانیان عزتمند و اهل پیگیری اخبار و رویدادهای ملی سخت گذشت. نه از این جهت که خرید هواپیما کار بدی باشد و مثلا برای منافع ملی هیچ منفعتی نداشته باشد، بلکه از این منظر که بانگ جان گرفتن دوباره شبه‌روشنفکران عصر مشروطه که موفقیت موج دموکراسی‌خواهی و پیشرفت ملت ایران را ده‌ها سال به تاخیر انداختند تا در دامان انگلیس همچون کودکی وابسته و بی‌دفاع باقی بمانیم، مجدد گوش‌ها را آزرد.

سال‌هاست از بالا و پایین شدن لیست اولویت‌ها با نگاه غیرقابل تحمل همین منورالفکرهای حلقه به گوش نظام سرمایه‌داری رنج می‌بریم.

 چه بسیار مدیران امروزمان را دیروز با بورسیه دولتی راهی انگلیس کردیم تا در دانشگاه‌های لندن اقتصاد و شهرسازی بخوانند و در بازگشت ایران را در مسیر تولید و خودکفایی تجهیز کنند اما باز هم وقتی به ایران بازگشتند اولویت‌های‌شان قجری باقی مانده بود! در این اولویت‌بندی وارداتی اختصاصی جهان‌سومی‌ها، خرمشهر و آبادان و بندرلنگه مکرر در صف دریافت اعتبارات عقب می‌مانند تا منورالفکرها شادمانه وام بگیرند و از «خریدهای لاکچری» رونمایی کنند و رای جمعیت سرمایه‌دار را به سبد خود واریز کنند. دست آخر نیز در برابر سوال ملتی که به نیازهای اولویت‌دارش بی‌محلی شده خیره بایستند و مژده تبدیل ایران به «خریدار حرفه‌ای» را در سینی نقره‌ای تقدیم کنند!

  سلامتی مصرف‌کننده‌ها!

فارغ از احساسات ملی‌گرایانه، در ادبیات جهانی لفظ «خریدار حرفه‌ای» که مشاور محترم رئیس‌جمهور در دفاع از رونمایی باشکوه از یک عدد هواپیمای برند «ایرباس» بر زبان جاری کرد، معنا و مفهوم تکان‌دهنده‌ای دارد.

در جهان کشورها بدون مرزگذاری مشهود به 2 تیم تقسیم می‌شوند: تولید‌کنندگان حرفه‌ای و مصرف‌کنندگان حرفه‌ای! هر آن‌ کس که در تولید حرفه‌ای است در باشگاه قدرت‌های جهانی صاحب «عزت» و «ارزش ملی» است و آنها که مصرف‌کننده هستند به قول ترامپ نامی آبرومندانه‌تر از «گاوهای شیرده» برای آنها در نظر نمی‌گیرند. مصرف‌کننده‌ها نیز دست‌کم به 2 بخش قابل تقسیم هستند: مصرف‌کنندگان فقیر و مصرف‌کنندگان نفتی ثروتمند یا «خریداران حرفه‌ای»!

تا پیش از کشف نفت و گاز در ایران، نگاه استعمارگران به ایران، بیشتر وابسته به‌موقعیت ژئوپلیتیکی ایران به عنوان شاهراه ارتباطی غرب به شرق و مرز درگیری با روس‌ها بود. انگلیسی‌ها تجار مشهور ایرانی را برای تجارت تریاک و ابریشم و ادویه و کالاهای مصرفی شرق به کار می‌گرفتند و ادبیات «وابستگی» را به آنها آموزش می‌دادند. سطح چاپیدن دربار نیز محدود به در اختیار گرفتن اجازه حکمرانی بر مناطق مختلف ایران و خراج تجار و ترغیب شاهنشاه به استقراض ملی بود.

اما از زمانی که اولین چاه نفت در جنوب ایران توسط انگلیسی‌ها کشف شد، فضا تغییر کرد. ایران دیگر یک کشور با درآمد خوب اما محدود محسوب نمی‌شد و به سرعت از باشگاه مصرف‌کنندگان بازنده و فقیر به لژ «مصرف‌کنندگان نفتی» با قابلیت تبدیل شدن به «خریدار حرفه‌ای» کالاها و محصولات تولید غرب ارتقا یافتیم. تربیت امروز شبه‌روشنفکران ایرانی که غایت نگاه‌شان بازگشت به دوران باشکوه خریداری حرفه‌ای از غرب است حاصل سال‌ها تلاش استعمارگران برای باقی ماندن ایران و سایر کشورهای صاحب ذخایر ارزشمند نفت و گاز در باشگاه یادشده است.

  خودکفایی ممنوع!

هرگونه حرکت کشور به سمت «خودکفایی» و «خودباوری» در طول دهه‌های گذشته با مقاومت همین طبقه تربیت شده به دست غرب و دولت‌های استعمارگر مواجه شده چرا که تلاش برای «تولید» و «توانگری» در کشوری که صاحب درآمدی خالص و تضمین شده از منابع خدادادی است مسیر تبدیل شدن به «قدرت جهانی» در زمانی نسبتا کوتاه را هموار می‌کند. این یعنی رشد قدرت کشورهایی همچون «ایران»، «عربستان»، «عراق» و امثالهم در سیر اقتصاد و سیاست جهانی سریع‌تر از سایر کشورها است که مصرف‌کننده «انرژی تولیدی» خاورمیانه و وابسته به منابع تولیدی ما هستند. با این احتساب بسیار مهم است که کشورهای صاحب منابع انرژی در جهان با این فکر که توانمندی‌ای جز تولید «آبگوشت بزباش» و «قرمه» ندارند، خو بگیرند و به فکر هزینه‌کرد منابع درآمدی خود از نفت فروشی در مسیر خودکفایی و تبدیل شدن به «تولید‌کننده» در سایر حوزه‌های قدرت آفرین نباشند.

  بازی خوردیم

اکنون می‌توانیم کل بازی‌های جهانی بر سر «برنامه هسته‌ای بومی» ایران را تفسیر و تحلیل و هدف نهایی از فشارها را روشن کنیم.

1- حرکت ایرانیان به سمت «تولید» منبعی دیگر از انرژی ممنوع و محدود شود.
2- نفت مفت فروشی به اولویتی افتخارآمیز و تنها مزیت اعلامی ایران و ایرانیان در جهان تبدیل شود.
3- روند خودکفایی و تولید بومی در شرایط تحریم متوقف، بدنام و سرکوب شود.
4- قدرت چانه‌زنی ایرانیان در مسیر بازگشت به باشگاه «خریداران حرفه‌ای» کالا و خدمات از اروپا و آمریکا به کار گرفته شود.
5- خرید از اروپا و آمریکا مجددا در ایران به «ارزش» تبدیل شده و سطح خواسته‌ها با ارائه امتیازات مصرفی کنترل شود.

  قانون بقای تحریم‌ها

دقیقا به همین دلیل است که «برجام» نیز نتوانست «تحریم‌ها»  علیه ایران را متوقف کند. اکنون دولت دکتر روحانی مطابق با تحریم‌های باقی در پسابرجام، نمی‌تواند دلارهای حاصل از فروش نفت خودمان را به داخل کشور منتقل کند و برای ایجاد رونق بخش تولید‌کننده کشور که در کارگاه‌ها و کارخانه‌ها از رکود و بیکاری در عذاب هستند به کار ببندد اما می‌تواند با همان دلارهای بلوکه، در کارخانه ایرباس فرانسه، «رونق» ایجاد یا حتی پول تولید داخل را به جیب خارجی‌ها واریز کند. این مفهوم دقیق تبدیل ایران به «خریدار حرفه‌ای» است! خریداری که حتی توانایی تصمیم‌سازی برای دلارهای نفتی خود را ندارد و در مسیر سیاست خارجی اشتباه، می‌پذیرد که در پسابرجام وعده داده شده، مطابق با نسخه ایده‌آل «مصرف‌گرایی» تحمیلی آمریکا و اروپا اجبارا حتی توزیع غذا در قطارهایش را نیز به شرکتی اتریشی برون‌سپاری کند!

در وضعیت خطرناکی به سر می‌بریم و به نظر می‌رسد اندازه مخاطرات نیز روز به روز بزرگ‌تر می‌شود! رکود و بیکاری و تورم توأمان در پیش است و دولت نیز در بحبوحه خستگی  ناشی از 4 سال بیکاری و خرید حرفه‌ای از غرب، برای ملت خسته از وعده‌های عملیاتی نشده، جشن ایرباس می‌گیرد.

  هواپیما به جای مسکن!

وزیر راه و شهرسازی به بهانه فقدان بودجه، تامین «مسکن»، اساسی‌ترین نیاز خانواده ایرانی را که 70 درصد درآمد خانوار را به خود اختصاص می‌دهد، مکرر به تاخیر می‌اندازد و از آنها انتظار دارد برای سیاست «وام می‌گیرم، خرید لوکس می‌کنم» در گرگ بازار جهانی 300 بار پیاپی «هورا» بکشند! حقیقتا فاجعه بیکاری دولت در سررسید پاسخگویی به مردم در پایان دوره 4 ساله نوبر است!

ما ایرانیان را چه شده است؟ ملتی که همواره در چشم سایر اقوام منطقه به «فخرفروشی تکنولوژی بومی» خود می‌بالید و روشنفکران عرب از ذکر پیشرفت‌هایش در صنایع فضایی و هسته‌ای در جراید برای تحقیر حکام خود بهره می‌بردند به کجا رسیده که برای تبدیل شدن به سعودی «40 سال پیش» جشن برپا می‌کند؟ برنامه هسته‌ای بومی ایرانیان با بتن مسدود شد! کارخانه‌های تولید برق را به «زیمنس آلمان» سپردیم! صنایع تولید فولاد و آهن را با یک سوم ظرفیت تولید گرفتار ورشکستگی کردیم و از برنامه فضایی پیشرو و قدرت‌آفرین‌مان هیچ نمانده جز گزارش تحقیر‌کننده صادرات 40 دانشمند فضایی رده اول کشور به اروپا و آمریکا! هنوز تحریم هستیم و تسلطی بر اموال و دارایی‌های خودمان نداریم اما با ارائه امتیازات هنگفت به غرب رکود و فقر و استقراض ملی را نیز به جان خریده‌ایم. آیا به نوشیدن از ثمرات سراب وعده داده شده در لوزان «برد - برد» عادت خواهیم کرد؟
 
 
  ویرایش

بازي در پازل دشمن

عباس حاجي‌نجاري در جوان نوشت:

در شرايطي كه اقتدار و توان دفاعي ايران، دشمنان انقلاب اسلامي را به تعظيم واداشته و رسانه‌ها و مراكز نظريه‌پردازي آنها در اذعان به اين توان از يكديگر سبقت مي‌گيرند، در داخل اما ناكامي‌هاي سياسي و ناكارآمدي‌هاي اجرايي و مديريتي، برخي رسانه‌ها و تازه ‌به دوران‌رسيده‌هاي سياسي را به پريشان‌گويي واداشته و با جفا در حق سربازان مدافع استقلال و تماميت ارضي كشور، براي بيگانگان و نهادهايي كه مترصد تشديد فشارها و تحريم‌ها به بهانه‌هاي مختلف هستند، مستندسازي مي‌كنند.

روز گذشته علي مطهري، نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي و نايب‌رئيس مجلس در گفت‌وگو با روزنامه آرمان در يك همگرايي آشكار با دشمنان نظام اسلامي، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران را متهم مي‌كند كه براي اجرايي نشدن برجام موشك‌پراني مي‌كنند و ديگر نهادها را نيز متهم مي‌كند كه دشمن را براي وضع تحريم‌هاي جديد اقتصادي عليه ايران تحريك مي‌كنند و يا بهانه حقوق‌بشري به دشمن مي‌دهند و سپس نتيجه مي‌گيرد كه اينها اقداماتي است كه از روي كم‌عقلي يا هواي نفساني و يا كسب قدرت به هر وسيله ممكن صورت مي‌گيرد.

بيان اين سخنان در شرايطي است كه كمتر از يك هفته پيش جان‌كري، وزير خارجه مستعجل امريكا در آخرين مكتوب سياسي خود توان موشكي ايران را مهم‌ترين معضل پيش روي ترامپ دانسته و با تأكيد بر اينكه اوباما توانست توان هسته‌اي ايران را در برجام تعطيل و تعليق كند، خطاب به دولت آينده امريكا مي‌نويسد كه با اين حال مناسبات دو كشور همچنان در «سطح بالايي از دشمني» قرار دارد و امريكا بايد كماكان فشارها براي مقابله با پيشرفت برنامه موشكي، نقض موازين حقوق بشر و ... ايران را ادامه دهد.

اوباما هم چند روز بعد از او به همين بهانه و با ادعاي اينكه ايران تهديدي فوق‌العاده عليه امنيت ملي و سياست خارجي امريكاست، وضعيت اضطرار ملي امريكا عليه ايران را يك‌سال ديگر تمديد و تأكيد مي‌كند كه تحريم‌هاي جامع عليه ايران جهت پاسخ‌دهي به اين تهديدها بايد حفظ شود.

مروري بر تاريخ 38ساله بعد از انقلاب اسلامي و دشمني‌اي كه دشمنان در همه ابعاد عليه مردم ايران روا داشته‌اند، بيانگر اين است كه در تمام ادوار تاريخي، بهانه‌هاي دشمنان براي تحميل جنگ، ترور، تحريم و ... بهانه‌سازي‌هايي بوده است كه داخل گروهك‌ها و پادوهاي داخلي دشمن براي آنها ايجاد مي‌كرده‌اند كه شايد مصداق اخير آن را بتوانيم نقش منافقين در سال‌هاي اخير در مستندسازي اتهامات حقوق بشري عليه ايران و يا ادعاي انحراف فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي بدانيم. جالب آن است كه منافقين اين مأموريت را در دوران جنگ با گرا دادن به دشمن بعثي براي اصلاح دقت هدف موشك‌هايش در هدف‌گيري مراكز حساس در تهران انجام مي‌دادند.

اما ادعاي مطهري در مورد اينكه شليك موشك‌ها براي اين صورت مي‌گرفت كه برجام اجرايي نشود، ناجوانمردانه‌ترين قضاوت در حق حافظان حريم دفاع و امنيت كشور است كه با تلاش‌ها و مجاهدت‌هاي خود در نيروهاي مسلح، اولاً توانستند تهديدهاي متعدد‌ گسترده دشمنان را دفع و آنها را از پيگيري تهديد نظامي عليه ايران منصرف كنند و ثانياً پشتوانه محكمي باشند تا تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي بتواند با اقتدار در ميز مذاكرات از حقوق ايران دفاع كند كه البته اگر در اين مسير هم كاستي‌هايي ديده مي‌شود كه اجراي برجام با بدعهدي‌هاي طرف امريكايي مكرر نقض مي‌شود، تنها و تنها به دليل اعتماد كاذبي بود كه تيم مذاكره‌كننده به طرف امريكا داشت و اكنون مردم بايد تاوان آن را در ادامه تحريم‌ها به رغم تعطيلي و تعليق بيشتر فعاليت‌هاي هسته‌اي بدهند.

اما در مورد بهره‌گيري از واژه‌هايي نظير كم‌عقلي، هواي نفس و ... نسبت به جان‌بركفان سپاه اسلام توسط فردي كه منتسب به بيتي شريف بوده و جايگاهي به اين مهمي را اشغال كرده است، بايد تأسف خورد، اگرچه مسئوليت نهادهاي ذي‌ربط در دفاع از حريم امنيت و اقتدار كشور در جاي خود باقي است. 
 
 
ویرایش 
 
 برجام ، گزینه خردمندان جهان

بهروز کمالوندی در ایران نوشت:

اکنون در شرایطی وارد سالگرد اجرای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) می‌شویم که علاوه بر تحولات ناشی از انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده، انتخابات ریاست جمهوری در ایران طی چند ماه آینده برگزار خواهد شد و بدون تردید بر چگونگی اجرایی شدن برجام و نحوه تعامل نیروهای حاضر در صحنه تأثیرگذار خواهد بود.
 
شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ موضوعی در سطح بین‌المللی مانند برجام از عوامل و مؤلفه‌های مختلف متأثر نبوده و در این میان، حضور و نقش‌آفرینی بازیگران متعدد، آمیختگی مسائل سیاسی، فنی و حقوقی و همچنین تأثیر و تأثرات موضوعات سیاسی در سطح منطقه‌ای و جهانی و پیامدهای این فعل و انفعالات در عملکرد نهادها و مؤسسات اقتصادی و سیاسی، گواهی بر این مدعاست.

مذاکرات فشرده دو ساله جهت حل و فصل بحران ساختگی هسته‌ای در حالی به خبر اول رسانه‌های بین‌المللی تبدیل شد که مذاکره کنندگان کشورمان با تمام توان به مصاف نمایندگان قدرت‌های بزرگ بین‌المللی رفته بودند. اما آنچه در این میانه بر پیچیدگی اوضاع می‌افزود، تأثیر غیر قابل انکار رویکردهای مختلف جناح‌های سیاسی در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی بود. بسیاری از بازیگران سیاسی و تحلیلگران و ناظران مسائل بین‌المللی در کشورهای گوناگون با اغراض و نیت‌های متفاوت همه تلاش خود را برای جلوگیری از دستیابی به سرانجامی قابل قبول و قابل پذیرش برای تمامی طرف‌های حاضر در این کارزار دیپلماتیک به کار بستند.
 
در این کشاکش، نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی و جناح‌های تندرو و افراطی در برخی کشورهای غربی و عربی، همگام و همنوا با یکدیگر، وارد آوردن فشار مضاعف به روند مذاکرات و انحراف آن از مسیر ترسیم شده را در دستور کار قرار دادند. این نیروها پس از ناامیدی در توقف مذاکرات و در پی به فرجام رسیدن برجام، توجه خود را به ایجاد موانع و مشکلات جدی در اجرایی شدن برجام معطوف کرده و در حال حاضر نیز از هیچ کوششی برای ایجاد اختلال در این فرآیند فروگذار نمی‌کنند.

شایان ذکر است که برای بسیاری از مخالفان اجرایی شدن برجام، انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید ایالات متحده، همچون حادثه‌ای امیدآفرین تلقی شده است. به دیگر سخن، هواداران و طرفداران رویکردهای تندروانه در صحنه‌ بین‌المللی با ارائه تفسیرهای متفاوت از ظهور پدیده ترامپ در میدان سیاست امریکا و با اشاره به وعده‌های انتخاباتی وی، تحقق آرزوی خود برای ایجاد ممانعت در فرآیند اجرای برجام را امری دست یافتنی ارزیابی کرده و برای آغاز عصر ترامپ، لحظه شماری می‌کنند.

البته نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که در حال حاضر، هیچ گزینه‌ خردپسند و قابل جایگزینی در مقابل برجام وجود ندارد. فشارها و تحریم‌های اقتصادی برای سال‌های متمادی از سوی برخی قدرت‌ها در دستور کار قرار گرفت و باوجود حمایت گروه‌ها و جریان‌های افراط‌گرا از اعمال این فشارها و تحریم‌ها، نظام اسلامی و ملت بزرگ ایران به حرکت خود در مسیر رشد و تعالی  ادامه داد.
 
افزون بر این، گزینه‌ نظامی و توسل به زور، بیش از آنکه جنبه‌ عملیاتی و اجرایی داشته باشد از ماهیتی تبلیغاتی برخوردار بود. امروزه این حقیقت بر همگان عیان شده است که نادیده گرفتن وزن و اعتبار سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی در میدان عمل، امکان‌پذیر نیست.
 
این واقعیت در اوضاع و احوالی پیش روی همه‌ بازیگران و تحلیلگران سیاسی قرار گرفته است که جهان دستخوش مشکلات و معضلات امنیتی و اقتصادی متعدد شده و راهی برای برون رفت از این شرایط ناگوار بدون حضور فعال و مؤثر ایران وجود ندارد.

جمهوری اسلامی ایران با علم به وجود بحران دائمی ناشی از تعارض بنیادین ارزش‌ها و معیارهای اصیل خود با مؤلفه‌های قدرت نظام سلطه جهانی بویژه امریکا، از رهگذر اندوختن تجربه‌‌های ارزشمند در عرصه‌ مدیریت شرایط دشوار، دستیابی به اهداف توسعه‌ ملی با شتابی روزافزون را مورد پیگیری قرار داده و همواره خود را در ابعاد مختلف، آماده‌ مقابله با بدترین شرایط کرده است.

اگر چه در پرتو اجرایی شدن برنامه‌ جامع اقدام مشترک (برجام) بخش مهمی از فشارهای تحمیلی در عرصه‌ اقتصادی برطرف شده است اما باید به این واقعیت نیز اذعان کرد که به دلیل خوی استکباری و زیاده‌خواهی قدرت‌های مستکبر، اجرای برخی از تعهدات طرف‌های مقابل با نارضایتی و از روی اکراه دنبال می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه‌های اصیل دینی و بر پایه‌ موازین اعتقادی خود، همچنان به عهد و پیمان خود متعهد مانده و همان گونه که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود تأکید کرده‌اند، نظام اسلامی به اجرای تعهدات خود پایبند باقی خواهد ماند. البته بدیهی است که چنانچه طرف مقابل در اجرای تعهدات خود کوتاهی کند، دولت جمهوری اسلامی ایران، شرایط لازم را برای واکنش مناسب در قبال رفتار طرف مقابل فراهم کرده است.
 
ما همواره تأکید کرده‌ایم که در برگشت به گذشته، با سرعتی غیر قابل پیش‌بینی عمل خواهیم کرد و بدون تردید اقدامات ما در برابر نقض عهد طرف مقابل، موجبات حیرت همگان را فراهم خواهد کرد.

در حال حاضر، طرف مقابل از این اختیار برخوردار است که میان دو گزینه‌ تعامل یا تقابل یکی را برگزیند اما بدون تردید، تعیین نتایج و پیامدهای هرگونه اقدامی در اختیار طرف مقابل نخواهد بود. همگان باید این نکته را در محاسبات خود مد نظر قرار دهند که جمهوری اسلامی ایران متناسب با رفتار و عملکرد طرف‌های مقابل واکنش نشان خواهد داد و عکس‌العمل ایران در شرایط تقابل بدخواهان با منافع ملی سخت پشیمان کننده خواهد بود.
 
ما امیدواریم که طرف مقابل با عبرت‌آموزی از تجارب چهار دهه‌ گذشته، رفتاری معقول و موجه را در راستای تعامل با ایران در پیش گیرد. این رویکرد منافع همگان را تأمین و راه را برای حل و فصل معضلات جهانی بر اساس احترام متقابل هموار خواهد کرد. این  تنها گزینه‌ای است که خردمندان و عاقبت اندیشان در صحنه‌ سیاست جهانی بدان پاسخ مثبت می‌دهند.
 
 
  ویرایش
 
  دوستان و دشمنان هاشمی

مرتضی مردیها در شرق نوشت:

گروه‌های زیر که برمی‌شمارم و به ایجاز وصف می‌کنم، خصومتشان با اکبر هاشمی‌رفسنجانی قابل‌درک است.

یکم: کسانی که در سال‌های اول انقلاب از جانب نظام جدید آسیب جدی دیدند، یا با آسیب‌دیدگانی همذات‌پنداری داشتند. اینان طبیعی است که هاشمی را در میان سایر رهبران انقلاب و معماران بنای سیاسی پساانقلاب بگذارند و بین او و دیگران فرق نگذارند.

دوم: کسانی که نگاهشان به سیاست از پیچیدگی، ظرافت‌انگاری و باریک‌بینی بی‌بهره است و تأمل در تفاوت‌های نازک ولی ژرف از حوصله درک و دقت آنان فراتر می‌رود. برای اینان گاه دو معمم یا دو اسلام‌باور یا دو سیاست‌مدار صرفا به دلیل این وجه مشترک فرقی ندارند. تعبیر «همه‌شان دستشان توی یک کاسه است» ترجیع‌بند صحبت اینان است.

سوم: کسانی که طالب تحولات بنیادین و رادیکال هستند و هر نوع مصالحه، مصلحت، واقع‌بینی و قناعت سیاسی را ناشی از حقارت و منفعت‌جویی می‌انگارند و ظاهرا چندان بلندنظرند که اگر آنچه می‌خواهند به دست‌آمدنی نباشد، آنچه را هم که به دست‌آمدنی است، نمی‌خواهند.

چهارم: کسانی که از دولت فقط نفت و بودجه جاری و افزایش حقوق را می‌فهمند و سیاست‌مداری را بهتر می‌شمارند که میزان بیشتری یارانه به آنها بدهد. از نگاه اینان اگر در زمان ریاست یک رئیس‌جمهور برج ساخته شود و ماشین‌های گران‌قیمت در خیابان‌ها باشد، او لابد شریک دزد و رفیق قافله است.

پنجم: کسانی که شایعاتِ به‌مرورِ زمان سخت‌شده و جاافتاده مانند عینکی بر نگاهشان نشسته، و از پشت آن، به تصور خود، واقعیت شخصیت‌ها را رصد می‌کنند، و اگر کسی کمترین چندوچونی در صحت آن مفروضات روا دارد، یا او را کور می‌بینند یا مغرضی که در پی غسل تعمید یک گناهکار جبلی است. میزان دارايی هاشمی در افواه تا برخی برج‌های منهتن هم تن کشیده بود!

ششم: کسانی که اقتصاد رقابتی و تقویت تولید و سرمایه‌گذاری و طراحی دراز‌مدت برنامه‌های توسعه را علت سیاه‌بختی مردم می‌دانند و تدوین و اجرای طرح و برنامه‌ای را که در زمانِ واحد هم شغل ایجاد کند، هم تورم را پایین نگه دارد، هم توسعه صادرات و کاهش واردات را محقق کند، هم از وابستگی بودجه به نفت بکاهد، هم فاصله طبقاتی را کاهش دهد، و هم رفاه عمومی را افزایش دهد، در همه حال ممکن بلکه ساده می‌پندارند.

هفتم: کسانی که یک روحانی بلند‌پایه را فقط در چارچوب نوعی رفتار الاحوط و اظهار قداست و دوری از امور دنیوی و سخت‌کیشی و سخت‌گیری و دلسوزی‌نکردن برای افراد و گروه‌هایی از مردم صرفا از آن حیث که افراد انسانی یا گروهی از ملت‌اند می‌پذیرند. سنت دومینیکن آری، سنت فرانسیس نه.

هشتم: کسانی که خوی خشمگین دارند و رقابت برایشان تنها در جنگ و حذف معنا دارد. برای اینان همه مواضع باید به سرراست‌ترین شکل ممکن دوسوی یک خط آتش تصریح شود؛ بنابراین هر کسی یا تابع است یا نبودنش بهتر.

اما دوستان هاشمی همه کسانی بودند و هستند که جزء گروه‌های بالا نیستند. در نگاه من، آنچه ایشان را نه فقط سیاست‌مداری بزرگ بلکه انسانی بزرگ می‌نماید، علاوه بر تمامی صفات مثبت و کمیابی که داشت، این صبوری اعجاب‌آور در مقابل ناسپاسی‌های اعجاب‌آور بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس