
ضمن تسلیت به دلیل فقدان جناب آقای هاشمی رفسنجانی باید عرض کنم نسل اول انقلاب نسلی بود که در شرایط بسیار بسیار سخت بار نهضت را به دوش گرفت. ما در انتهای دهه 30 و ابتدای دهه 40 شرایط بسیار خفقانباری داشتیم. بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 و بعد به فاصله دو سال تشکیل ساواک توسط آمریکاییها، رژیم ستم شاهی توانسته بود فضای رعب و وحشت زیادی بهوجود بیاورد که بسیاری از مبارزین با گرایشهای ملی یا غیر دینی به دلیل هزینههای بالای مبارزه صحنه را ترک گفتند؛ یا به خارج از کشور رفتند و یا در داخل کشور سکوت اختیار کردند.
وقتی امام مبارزه خودشان را رسما آغاز کردند، صحنه برای مبارزه آنطور هموار نبود که بعدها در دهه 50 هموار شد. این زمان دوران غربت بود، لذا نسل اول انقلاب اسلامی از این جهت متمایز و برجسته هستند که در شرایط بسیار بسیار سخت مبارزه را برای رهایی ملت از استبداد و استعمار در پیش گرفتند.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از شاگردان امام راحل و یکی از کسانی که متاثر از اندیشه امام (ره) بود، طبیعتا در این راه هم به لحاظ مدیریت و هم به لحاظ تلاش و هم به لحاظ ارتباطات عنصر شاخصی بود.
تلاش ایشان در عرصههای مختلف بود. هم بحث مبارزه را مد نظر داشتند و هم به لحاظ تشکیلاتی فعال بودند و هم به لحاظ اینکه مبارزه نیاز به امکاناتی دارد تا بتوانند رنج و آلام مبارزه را برای اطرافیان شخصیتهای مبارز کم کنند، ایشان در مسائل اقتصادی هم دستی در کار داشتند و از طریق کمک اقتصادی به خانوادههای مبارزین ایفای نقش موثری می کردند که خیلی مهم بود. این خصوصیات آقای هاشمی درواقع وجوه مختلفی را داشت. برخی از نیروهای مبارز عمدتا در عرصه مبارزه فکری کار میکردند اما آقای هاشمی هم در مسائل فکری فعال بود و هم در مسائل اقتصادی و هم در مسائل سازماندهی و ارتباطات.
** سابقه همکاری رهبر انقلاب و آقای هاشمی دارای سابقهدیرینهای است که در فراز و فرودهای انقلاب اسلامی این ارتباط تداوم داشته است، ارزیابی شما از روابط این دو یار دیرین امام راحل چیست؟
رهبر معظم انقلاب و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی همزمان به نهضت امام خمینی (ره) پیوستند. یعنی در یک دوران وارد مبارزه شدند. طبیعتا هم به لحاظ اینکه با هم همخانه بودند و مدتها در یک ساختمان زندگی میکردند که یک خانه دو طبقهای بود و یک طبقه آن را رهبر انقلاب و طبقه دیگر را آقای هاشمی زندگی میکردند، این موجب می شد که ارتباطات بسیار گستردهای را با هم داشته باشند. یعنی هم در علم و دانش و مطالعه دروس حوزوی و هم مبارزه و نیز ارتباطات عاطفی و شخصی بین این دو بزرگوار در این مدت ایجاد شد.
حتی وقتی آقای هاشمی دستگیر میشوند و ایشان را به سربازی میفرستند، آقای خامنهای مرتبا جمعهها که فراغتی داشتند و میتوانستند ایشان را در درب پادگان ملاقات کنند به این کار مبادرت می ورزیدند؛ یعنی به این اندازه رابطه عاطفی میان این دو بزرگوار وجود داشت.
** در پس از انقلاب چطور؟
در بعد از انقلاب در دهه اول انقلاب این ارتباطات بسیار بسیار تنگاتنگ بود. چه در قالب تشکیل حزب جمهوری اسلامی که این دو شخصیت در کنار هم به اتفاق شهید بهشتی و آقای موسوی اردبیلی و شهید باهنر حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند و چه در همکاری تشکیلاتی و فکری. حتی بعدها هم در این دهه که هر کدام از این بزرگواران مسئولیتهایی را به دوش گرفتند، چه آیت الله خامنهای که مسئول ریاست جمهوری را بر دوش کشیدند و چه ایشان که ریاست مجلس را عهدهدار شدند، این ارتباطات تداوم یافت. گرچه در همان دوران دیدگاههای متفاوتی به لحاظ اقتصادی و تشکیلاتی بین این دو بزرگوار بود اما این موضوع هیچ تاثیری در روابط نگذاشت.
هم مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی نقطه نظرات خودش را داشت و هم آیت الله خامنهای نقطه نظرات خودشان را داشت که امام نیز گاهی نقطه نظرات آیت الله خامنهای را قبول میکردند و بر آن صحه میگذاشتند و گاهی هم نقطه نظرات آقای هاشمی را و این موضوع نیز موجب فاصله بین این دو بزرگوار نمیشد. به خصوص در سالهای پایانی عمر امام (ره) بیشتر ایشان نظرات کارشناسی آیت الله خامنهای را میپذیرفتند. در سالهای شاید ابتدای دهه 60 قضایا به گونه دیگری بود اما این هم موجب رقابت کاذب یا موجب نقار و دلخوری نمیشد.
البته در دهه دوم انقلاب بخصوص وقتی جناب آقای هاشمی رفسنجانی به طرف امور اجرایی سوق یافتند، برخی از خصوصیات شخصی ایشان سوء استفادههایی میکردند که به طور طبیعی موجب گلایه دوستداران انقلاب و در راس آن آیت الله خامنهای میشد. خب در برخی جهات آقای هاشمی این گلایهها را میپذیرفتند و در مقام اصلاح بر میآمدند و در برخی موارد نیز نمیتوانستند آن سوء استفادههایی که از شخصیت ایشان به عمل می آمد را اصلاح کنند.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی دارای یک سعه صدری بودند که این سعه صدر در حوزه اندیشه بسیار خوب است اما در مسائل اقتصادی و حوزه عدالت یک مقداری به نظر من مشکلزاست.
ما نمیتوانیم در حوزه اقتصادی از موضع سعه صدر رفتار کنیم و بگوییم که با فساد میشود به گونهای مماشات و چشم پوشی کرد. چراکه حتی مفاسد کوچک را اگر اغماض کنید به تدریج این مفاسد کوچک زمینهساز مفاسد بزرگتر میشود و طبعا عواقبی را ایجاد میکند.
برخی از شخصیتها مانند امام (ره) هرگز اجازه نمی دادند اطرافیانشان وارد مسائل اقتصادی بشوند چراکه این موضوع را پلی برای سوءاستفادهءگران می دانستند، آیتالله خامنهای نیز همین مشی امام(ره) را به درستی پی گرفتند و نگذاشتند که هیچ کدام از اطرافیان وارد مسائل اقتصادی شوند، اما جناب آقای هاشمی علاوه بر آن سعه صدری که به آن اشاره کردم به این محدودیتها قائل نبودند که برای اطرافیان ایجاد شود. این موضوع منشاء برخی سوءاستفادهها را فراهم کرد که بعدها موجب نقار و ناراحتیهای نیروهای انقلاب از این ویژگی شخصیتی جناب آقای هاشمی رفسنجانی شد. این ویژی شخصیتی در آقای هاشمی رفسنجانی در حوزه مسائل فکری و اندیشهای بسیار و شایسته و قابل تقدیر بود اما در حوزه مصالح جامعه یا حقوق و بهویژه حقوق اقتصادی جامعه، نمیتوانست مورد اقبال افکارعمومی قرار بگیرد.
در دهه دوم و سوم به تدریج این مسائل یک مقداری پررنگ شد و مسائلی را به وجود آورد که من نقش خناسان را در این زمینه بسیار تعیین کننده می بینم. از یکسو نیروهایی که میخواستند نظام نتواند عدالت اجرا کند و از یک نوع تشتت در جامعه سوء استفاده کنند سعی می کردند روی این خصوصیات شخصیتی آقای هاشمی برنامهریزی کنند و بهرههای مورد نظر خودشان را ببرند. البته نباید این مطلب را از قلم بیندازم که برخی از نیروها هم در مقام انتقاد از جناب آقای هاشمی یک نوع افراط را پینمودند.
ما در ارتباط با شخصیتهایی که منشاء خدمات بزرگ بودند و شخصیتی عالم هستند باید یک اصولی را رعایت کنیم. اگر این شخصیتها در حوزه اندیشه کار کنند که باید خیلی مراعات حال این افراد را کنیم و آنان را پاس بداریم. اما اگر عالمی وارد حوزه اجرایی شد ما می توانیم او را نقد کنیم، یعنی لازم هم هست که او را نقد کنیم؛ چراکه اگر این شخصیت در حوزه اجرایی مورد نقد قرار نگیرد زمینه تخریب او بهوجود میآید و برخی از خطاها تشدید میشود که نقد میتواند خطاها را از بین ببرد و خطاها را محدود کند و لذا ما شخصیت آن عالم را با نقد درست پاس داشتیم اما باید این را رعایت کنیم که یک عالم و یک نیروی با سابقه مبارز به گونهای مورد نقد قرار نگیرد که شخصیت علمی او و سابقه مبارزاتیاش حذف شود.
سابقه اجرایی و مقام علمی او باید محترم باشد اما در عین حال کار اجرایی او هم باید مورد نقد واقع بشود. متاسفانه برخی از نقدها نسبت به آقای هاشمی را بدون درک این سوابق و شخصیت علمی ایشان میبینم. این چندان شایسته نیست و میتواند جایگاه علم را در کشور دچار مشکل کند.
** آقای هاشمی یکی از شخصیتهای طراز اول انقلاب اسلامی بودند که در برهههای مختلف انقلاب به عنوان شخصیت مهم سیاسی حضور چشمگیری داشتند، شاخصهها و ویژگیهای برجسته سیاسی ایشان را در چه مواردی میبینید؟
در حوزه سیاست علاوه بر سیاستمدار برجسته بودن، ریسکپذیری جناب آقای هاشمی بسیار مهم است. ما برخی از شخصیتهای سیاسی را بسیار محتاط میبینیم؛ چراکه مقداری سیاست افراد را به سمت احتیاط سوق میدهد اما آقای هاشمی بسیار ریسکپذیر بودند. یعنی هاشمی شخصیتی است که وارد حوزههای بسیار پر مخاطره میشد که کمتر سیاستمداری وارد این عرصهها میشود و البته به همین دلیل شخصیتهایی که به این صورت وارد عرصههای پرمخاطره میشوند متعاقب آن خطاهای بزرگی را مرتکب میشوند زیرا ریسک کار بسیار بالاست. طبیعتا گاهی اوقات هم هزینههایی را به بار میآورد که در این زمینه هم بایستی دقت کرد که اگر شخصیت ریسکپذیری با ریسکپذیریاش برخی از مسائل را حل و فصل کرده حالا در یک موردی وارد عرصه پرمخاطره شده و مخاطراتی را برای انقلاب رقم زده باید با لحاظ کردن این معنا که او چقدر خدمت کرده، با این ویژگی و این خصوصیت به نقد بپردازیم.
مثلا مسئله مک فارلین را باید با این رویکرد نقد کنیم نه اینکه خدای نکرده جانب بیانصافی و بیعدالتی را بپیماییم که برخی به دلیل عدم اطلاع دقیق و درک نکردن دوران مبارزه در این زمینه دچار اشتباه شدند که اغلب اینها افرادی بودند که بعد از انقلاب به بلوغ سیاسی رسیدند. اینها بعضا یک مقداری از جاده صواب در نقد جناب آقای هاشمی رفسنجانی خارج شدند. میبایست شخصیت ها و عالمانی که اهل مبارزه بودند را مورد نقد قرار داد اما این انتقادات باید انتقادات کاملا عالمانه باشد.
در پایان ضمن تسلیت درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به حضرت ولیعصر و رهبرمعظم انقلاب،جناب آقای هاشمی رفسنجانی به حق یکی از شخصیتهای موثر برای پیروزی انقلاب اسلامی بود. هرگز نباید اختلافات سیاسی مانع از تجلیل زحمات و تلاشهای ایشان در پیدایش این تحول بزرگ در کشور شود.
علاقه این یار سفرکرده به امور اجرایی طبعا ایشان را در معرض قضاوتهای عمومی و نخبگان جناحهای گوناگون قرار میداد اما لغزشها در امور اجرایی هرگز نباید سختیها و مجاهدتها را کمرنگ سازد. ایشان نقش موثری بر پیروزی ملت ایران بر استبداد و استعمار داشت. جا دارد همواره یاد او را گرامی بداریم و برای ارتقا شأن و مزلت ایشان دعا کنیم.