حسینیه مشرق- عزاداری برای امامحسین(ع) و زنده نگه داشتن یاد واقعه عاشورا برای شیعیان جنبه هویتی دارد، همینطور برای مردم مناطق مختلف ایران که با رسمها و آیینهای متفاوتشان در عزاداری وجه تمایزی برای هر منطقه از کشور ایجاد کردهاند، اینها تنها بخشی از صدها آیین متفاوت برای زنده نگه داشتن یاد عاشوراست. نشانههایی از ایثار و داوطلبی. نشانههایی از ریشهدوانیدن فرهنگی غنی. از امروز برخی از این سنتها را به شما معرفی میکنیم.
نخل، یا همان سازه چوبی عظیمی که شهرهای کویری ایران برای برپایی مراسم عاشورا بلندش میکنند، درواقع نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین(ع) است. در ایام محرم نخل را با پارچه سراسر سیاهپوش میکنند. این نخل تزییناتی نظیر شمشیر، آینه، میوه، پولکهای مختلف، منگولههای تزیینی و دستمالهای ابریشمی رنگی دارد که در دو طرف نخل بسته میشود.
در دهه نخست محرم یا در دهه آخر صفر، نخل توسط مردم عزادار مانند کشتی به حرکت درمیآید و سه دور گرد میدان نخل میچرخد و آنگاه آرامآرام به درون آشیانه خود بازمیگردد. مراسم نخلبرداری در بسیاری از شهرهای استان یزد مختص روز عاشوراست و هرسال با سینهزنی، روضهخوانی و پخش نذری همراه است.
همه گوشه شهر مجلس عزا، ذکر و یاد حماسه بزرگ عاشورا برقرار است و حسینیهها، مساجد و منازل در یاد جانفشانی حماسهسازان سیاهپوش شده است. انبوه سوگواران گروهگروه و دستهدسته خود را به میدان مرکزی شهر یعنی حسینیه بزرگ میرسانند. همان جایی که 10شب گذشته هزاران نفراز عزاداران در زیر خیمه عزای حسینی تا پاسی از نیمه شب به سوگواری و نوحهسرایی میپرداختند و به سخنان گویندگان در ذکر مصایب و مناقب اهل بیت علیهمالسلام گوش فرا میدادند، همه ساله یک سخنران ویژه از خارج استان به این محفل بزرگ و کمنظیر دعوت میشود.
لحظهبهلحظه تعداد زن و مرد و پیر و جوان فزونی میگیرد، همه از هر گوشه و کنار ایران به زادگاه و سرزمین ابا و اجدادی خود آمدهاند تا در جوار فامیل، دوستان و بستگان در برپایی خیمه عزای اباعبداللهالحسین علیهالسلام سهمی جستوجو کنند، اینجا هیچکس تماشاگر نیست، حتی طفلان شیرخواره در نقش اول ظاهر میشوند، گویی اینجا کربلاست، همه جا پر از غوغاست.
در دو گوشه حسینیه، گنبدهای بزرگترین مساجد شهر خودنمایی میکند. مسجد جامع و مسجد صاحبالزمان (عج) در زمره پررونقترین مساجد شهر به حساب میآیند، انبوه نمازگزاران در روز و شب چشمان مؤمنین را نوازش میدهد و دل آنها را به وجد میآورد. عقربههای ساعت کندتر از همیشه درحرکتند، سایه و غبار غم بر سر، صورت، پا و شانه همه سنگینی میکند، همه صحنه حماسی و تراژدی بزرگ عاشورای سال 60را در ذهن خود مرور میکنند، خورشید به وسط آسمان غمبار شهر نزدیک و نزدیکتر میشود.
ناگهان صدای اذان ظهر عاشورا در فضا طنینانداز میشود و همه به یاد میآورند که حسین علیهالسلام در صحرای تفتیده کربلا و در زیر باران تیر دشمنان به نماز ایستاده است، به بزرگی و وحدانیت خدا شهادت میدهد و در برابر او سر تعظیم فرودمیآورد تا در برابر هیچ طاغی، یاغی تسلیم نشود و برای احیای دین جدش از همه هستی خود میگذرد تا درس عبودیت و آزادگی به همه آحاد بشر بیاموزد.
زن و مرد در صفوف فشرده در سراسر حسینیه بزرگ به نماز میایستند و با تکبیرهالاحرام امام جمعه، مراسم کمنظیر عزاداری عاشورای حسینی در شهر «زارچ» در آستانه و دروازه شهر تاریخی و دارالعباده یزد کلید میخورد و مانور بزرگ عبودیت و عشق آغاز میشود، بسیاری از کسانی که موفق به یافتن مکانی برای اقامه نماز در حسینیه نمیشوند، خود را به یکی از مساجد میرسانند تا به دعوت حق لبیک بگویند و به امام و قائد خویش در ظهر عاشورا اقتدا کنند.
امام سر از آخرین سجده نماز عصر برمیدارد، همه با هم این فراز از زیارت عاشورا را زمزمه میکنند: «اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَیْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»، اشک دور چشمها حلقه زده است، سینهها مملو از اندوه و غم است.
هیأت سینهزنی و زنجیرزنی یکی پس از دیگری وارد حسینیه میشوند و امسال همه بدون نشان و بیرق معینی یکنوا و یکصدا فریاد «واحسینا» سر دادند و نمودی از وحدت و همبستگی عزاداران حسینی را به نمایش گذاشتند، همزمان در حسینیه اعظم سرچشمه زارچ مراسم سوگواری آغاز شده است و مردم «الهآباد» در ورودی شهر «زارچ» با نماز جماعت ظهر عاشورا عزاداری محلی را به پایان بردهاند و به خیل عزاداران در حسینیه بزرگ زارچ میپیوندند. در پی آنها بسیاری از مردم سرچشمه نیز گروهگروه همراه با هیأت عزاداری و تعزیه به انبوه جمعیت ملحق میشوند.
کمتر کسی از جمعیت قریب 20هزار نفری «زارچ» هست که بدون عذر در حسینیه بزرگ حضور نیافته باشد. هزاران نفر از دیگر مردم عزادار از مرکز استان و سایر شهرها به انبوه عزاداران حسینی در این میدان پیوستهاند. بسیاری از دوستان و آشنایان که ممکن است سالیان متمادی آنها را ندیده باشی در میان موج جمعیت عزادار چشمان تو را به دیدن خود روشن میسازند، این یک سنت حسنهای است که در بسیاری از شهرها و روستاهای کشور جاری است و مردمان ترجیح میدهند برای عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی به زادگاه خویش عزیمت کنند تا علاوه بر سوگواری به صله ارحام، دید و بازدید آشنایان و بستگان مبادرت ورزند.
در میانه شیون و زاری مردم جمعیت در ضلع جنوبی حسینیه شکافته میشود و از کنار مسجد جامع هیأت کفنپوشان حسینی با شمایلی منحصربهفرد درحالیکه سادات و بزرگسالان در جلو صف قرار دارند، یک خط سفید بر موج دریای انسانهای سیاهپوش و عزادار ترسیم میکنند و هیجان سوگ و ماتم حسینی را به اوج میبرند. در پی این سفیدپوشان جان برکف که زمزمه «یا لَیْتَنا كُنّا مَعَكُم» را در دل و فریاد و شیون یا حسین بر لب دارند، ارکستر سنتی موزیک عزا نواخته میشود، طبل و شیپورها به صدا درمیآید و سنجها بر هم میخورند و همه نگاهها را به خود جلب میکنند. گویی خبری در راه است.
صدای طبل، شیپور و سنج خبر از آغاز مراسم تعزیهخوانی و نمایش حماسه و فداکاری دلباختگان طریق الهی، سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام و شقاوت و بیرحمی یزیدیان دنیاپرست دینفروش و بیوفایان اهل کوفه میدهد. ناگهان هر گوشه حسینیه به صحنهای از نمایش صحنههای مصاف حق و باطل در صحرای کربلا و در ظهر روز عاشورا تبدیل میشود.
هر یک از تعزیهخوانان در هیأت و نقشی ظاهر شدهاند. سرخپوشان در نقش اشقیا به صحنه میآیند و سپاهیان حسین(ع) جامه سبز به تن دارند. «خولی» در هیأتی متفاوت بر شتری سوار است و تیر سه شعبه زهرآلود را در کمین گذاشته تا زیر گلوی علیاصغر علیهالسلام را نشانه رود. علیاکبر علیهالسلام در میان حسینیه به خاک میغلطد و صدای «وا ابتایش» بلند میشود. عباس علمدار مشک بر دوش راهی شریعه فرات میشود، قاسم و دو طفلان مسلم نیز صحنه دیگر از تعزیهخوانی را تابلو کردهاند.
نقش شمر از همه برجستهتر است. بیش از 55 سال پیر غلامی از خیل غلامان و دوستداران حسین علیهالسلام همه ساله در این حسینیه و سایر مجالس عزا اوج شقاوت کوفیان را به تصویر میکشید و اشک غم بر گونهها سرازیر میکرد، ولی امسال جایش در بین تعزیهخوانان خالی بود و به این زودی کسی قادر نیست، آن موقعیت و جایگاه را از آن خود کند. گروهی در نقش سپاهیان کوفه خودنمایی میکنند و هرازچندگاهی به خیمههای سفیدی که در دو طرف حسینیه برافراشته شده است، حملهور میشوند تا صحنه هجوم کوفیان را به خیام حرم در ذهن، اندیشه و قلب عزاداران حک کنند و آن را ماندگار سازند. ناگهان سپاه سواره کوفیان دور خیمهها حلقه میزنند و لحظهای بعد ستون دود و آتش در دو سوی حسینیه بزرگ به آسمان بلند میشود و از پایان رویارویی سرخپوشان و سبزجامگان و آغاز دوران اسارت نه که آزادگی اهلبیت علیهمالسلام، رنج و درد و غم بیپایان زنان و دختران بازمانده نهضت بزرگ عاشورایی آن به خیل عزادارانی که دیده از اشک پر دارند، خبر میدهد.
اندکاندک میدان از حضور تعزیهخوانان حسینی خالی و بخش دیگری از عزاداری بینظیر مردم این سامان آغاز میشود. این مرحله از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام را به نمایش میگذارد. دهها خودرو سبک و سنگین امر حمل نمایش برخی از این صحنهها را به عهده دارند که در حسینیه به گردش درمیآیند. در زمانهای دور این کار به عهده مردمی بود که بر روی شانههای خود تختها را به حرکت درمیآوردند. نخستین صحنه دفن شهدای کربلاست که همت و فداکاری زنان بنیاسد را به تماشا میگذارد و رقت قلوب و اندوه دوباره دلها را برمیانگیزد، در روز سیزدهم محرم تعزیه مفصل این صحنه در همین حسینیه به اجرا درمیآید.
مجلس یزید، کاخ ابنزیاد، تنور خولی، دیر راهب، خرابه شام، بازارشام، کاروان اسرا که کودکان را بر شتران برهنه نشان میدهد، بخشی از این صحنههای غمانگیز نمایش وقایع پس از عاشوراست تا این کلام حضرت علیبنحسین، امام زینالعابدین علیهالسلام را تداعی کند که وقتی از حضرت پرسیدند: «یابن رسول الله! در این سفر کجا بر شما سختتر گذشت»، سه بار فرمود: «الشام، الشام، الشام».
دور سوم گردش خودروها در حسینیه به پایان خود نزدیک میشود، مردم در نقطه شمال شرقی حسینیه متراکم میشوند. گویندهای پیدرپی از پشت میکروفن از مردم میخواهد از اطراف نخل فاصله بگیرند و کف و صحن حسینیه را از سنگریزه و دیگر موانع خالی کنند. تا لحظاتی دیگر باشکوهترین صحنه عزاداری چندین ساعته مردم در این ماتمکده بزرگ شروع میشود.
«نخلبرداری» یا «نقلبرداری» نمادی از تشییع جسم مبارک سید و سالار شهیدان علیهالسلام بر روی دست و شانههای غمزده خیل عزاداران حسینی است که در استان یزد و برخی شهرهای دیگر کشور به شیوههای مختلف برگزار میشود.
جوانان عزادار با پاهای برهنه ساعتی است که دستان و شانههای خود را به زیر ستونهای نخل بردهاند تا با رسیدن لحظه مقرر با چشمی اشکبار و دلی غمزده به یاد ظهر عاشورا با فریاد «یا حسین» صحنه باشکوه دیگری از عزای حسینی را به نمایش بگذارند، گوینده مرتب از پشت بلندگو میگوید، قبل از خالی شدن حسینیه از آخرین هیأت نمایش و تعزیه از حرکت نخل خودداری کنید و ناگهان با فریاد «یا حسین» نخل روی دستان و شانههای عزاداران به حرکت درمیآید. انبوه مردم از زن و مرد که ساعتهاست در انتظار این مراسم نمادین تشییع بزرگ شهیدان کربلا به انتظار ایستادهاند، در جلو و عقب و دو سوی نخل بر سر و سینه زنان و فریادکنان سه بار به گرد حسینیه بزرگ میچرخند و در گوشهای دیگر مردم با ذبح دامهای مختلف به ادای نذورات خود مشغولند.
میگویند طایفه بنیسعد، سه روز بعد از واقعه عاشورا به صحرای کربلا رسیدند و پیکر شهدای این حادثه را دفن کردند، رسم بیلزنی در جنوب خراسان، ادای احترام به کسانی است که پیکر شهدای کربلا را دفن کردهاند.
مردم اعتقاد دارند بیلهایی که با آن مراسم بیلزنی در عصر عاشورا انجام میشوند، متبرک هستند و باعث برکت و حلالیت محصولات کشاورزی میشوند.
این مراسم احتمالا حدود 300سال قدمت دارد و برای برپایی آن هیأتها به دستههای 15نفری تقسیم میشوند، افراد بیل در دست، دایرهوار در کنار هم بیلهایشان را به طرف آسمان میبرند و هر فرد درحال حرکت به هوا پریده و تیغه بیلها را به هم میزند. گروه دیگری از عزاداران نیز با حمل کجاوهای بزرگ بهعنوان نخل و نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین(ع) و کجاوه یا گهوارهای کوچکتر به نشانه تشییع پیکر پاک طفل شیرخوار آن حضرت، روضهخوانی میکنند.
ندای لبیکخواهی امام حسین(ع) در صحرای کربلا بیپاسخ ماند ولی امروزه در شرقیترین نقطه ایران مردمانی کشاورز هستند که با ابزار کشاورزی خود هر تاسوعا و عاشورا ندای لبیک خواهی امامحسین(ع) را پاسخ گفته و به میدان جهاد با زشتیها و رذایل اخلاقی میروند.
کشاورزان خوسفی بهعنوان نماد عزاداری امام حسین(ع) و جهاد با یزیدیان و کفار بیلها و ادوات کشاورزی را در روز عاشورا با خود میبرند و بیلها را به نماد جنگ در روز عاشورا به هم میزنند.
در این آیین سنتی عزاداران هیأتهای مذهبی صاحبالزمان(عج)، حسینی، محبان حضرت علی اکبر(ع)، رزمندگان و فاطمیه خوسف ظهر عاشورا پس از اقامه نماز ظهر و عصر و صرف ناهار بلافاصله به اجرای مراسم میپردازند.
نخلها و دستههای سینهزنی، زنجیرزنی و بیلزنی را از محل استقرار هیأت خود به سمت خیابان شهید مطهری به حرکت درمیآورند و با عزاداری، نوحهسرایی و مرثیهخوانی و سردادن شعارها و نوحهها، با نظم خاصی وارد قتلگاه حسینیه صاحبالزمانی(عج) میشوند و به اجرای مراسم میپردازند.
بههم خوردن بیلها در روز عاشورا نماد رویارویی لشکریان کفر و لشکریان امام حسین(ع) است که جنگ لشکریان یزید علیه لشکر کوچک امام حسین(ع) و مظلومیت ایشان را نشان میدهد.
کشاورزان معتقد هستند وقتی بیلهایشان را با خود به همراه ببرند، محصولات کشاورزی آنها از دست آفتهای گوناگون درامان خواهد بود.
مردم خوسف با جمع شدن در یک محل و با زدن بیلها به یکدیگر واقعه عاشورا را بازسازی کرده و به طاغوتهای زمان نشان میدهند که با دست خالی و آنچه در دست دارند با دشمن جنگیده و در هر شرایطی بصیرت خود را حفظ میکنند.
مردم خوسف بیلهایی را که با خود در مراسم عزاداری به همراه میآورند در فعالیتهای کشاورزی از آن استفاده میکنند، زیرا این بیلها را نماد برکت زمین میدانند و میگویند این بیل بهخاطر هواخواهی از امام حسین(ع) بالا رفته است، به همین دلیل موجب عمران و آبادی زمین میشود.
منبع: شهروند
نخل، یا همان سازه چوبی عظیمی که شهرهای کویری ایران برای برپایی مراسم عاشورا بلندش میکنند، درواقع نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین(ع) است. در ایام محرم نخل را با پارچه سراسر سیاهپوش میکنند. این نخل تزییناتی نظیر شمشیر، آینه، میوه، پولکهای مختلف، منگولههای تزیینی و دستمالهای ابریشمی رنگی دارد که در دو طرف نخل بسته میشود.
در دهه نخست محرم یا در دهه آخر صفر، نخل توسط مردم عزادار مانند کشتی به حرکت درمیآید و سه دور گرد میدان نخل میچرخد و آنگاه آرامآرام به درون آشیانه خود بازمیگردد. مراسم نخلبرداری در بسیاری از شهرهای استان یزد مختص روز عاشوراست و هرسال با سینهزنی، روضهخوانی و پخش نذری همراه است.
همه گوشه شهر مجلس عزا، ذکر و یاد حماسه بزرگ عاشورا برقرار است و حسینیهها، مساجد و منازل در یاد جانفشانی حماسهسازان سیاهپوش شده است. انبوه سوگواران گروهگروه و دستهدسته خود را به میدان مرکزی شهر یعنی حسینیه بزرگ میرسانند. همان جایی که 10شب گذشته هزاران نفراز عزاداران در زیر خیمه عزای حسینی تا پاسی از نیمه شب به سوگواری و نوحهسرایی میپرداختند و به سخنان گویندگان در ذکر مصایب و مناقب اهل بیت علیهمالسلام گوش فرا میدادند، همه ساله یک سخنران ویژه از خارج استان به این محفل بزرگ و کمنظیر دعوت میشود.
لحظهبهلحظه تعداد زن و مرد و پیر و جوان فزونی میگیرد، همه از هر گوشه و کنار ایران به زادگاه و سرزمین ابا و اجدادی خود آمدهاند تا در جوار فامیل، دوستان و بستگان در برپایی خیمه عزای اباعبداللهالحسین علیهالسلام سهمی جستوجو کنند، اینجا هیچکس تماشاگر نیست، حتی طفلان شیرخواره در نقش اول ظاهر میشوند، گویی اینجا کربلاست، همه جا پر از غوغاست.
در دو گوشه حسینیه، گنبدهای بزرگترین مساجد شهر خودنمایی میکند. مسجد جامع و مسجد صاحبالزمان (عج) در زمره پررونقترین مساجد شهر به حساب میآیند، انبوه نمازگزاران در روز و شب چشمان مؤمنین را نوازش میدهد و دل آنها را به وجد میآورد. عقربههای ساعت کندتر از همیشه درحرکتند، سایه و غبار غم بر سر، صورت، پا و شانه همه سنگینی میکند، همه صحنه حماسی و تراژدی بزرگ عاشورای سال 60را در ذهن خود مرور میکنند، خورشید به وسط آسمان غمبار شهر نزدیک و نزدیکتر میشود.
ناگهان صدای اذان ظهر عاشورا در فضا طنینانداز میشود و همه به یاد میآورند که حسین علیهالسلام در صحرای تفتیده کربلا و در زیر باران تیر دشمنان به نماز ایستاده است، به بزرگی و وحدانیت خدا شهادت میدهد و در برابر او سر تعظیم فرودمیآورد تا در برابر هیچ طاغی، یاغی تسلیم نشود و برای احیای دین جدش از همه هستی خود میگذرد تا درس عبودیت و آزادگی به همه آحاد بشر بیاموزد.
زن و مرد در صفوف فشرده در سراسر حسینیه بزرگ به نماز میایستند و با تکبیرهالاحرام امام جمعه، مراسم کمنظیر عزاداری عاشورای حسینی در شهر «زارچ» در آستانه و دروازه شهر تاریخی و دارالعباده یزد کلید میخورد و مانور بزرگ عبودیت و عشق آغاز میشود، بسیاری از کسانی که موفق به یافتن مکانی برای اقامه نماز در حسینیه نمیشوند، خود را به یکی از مساجد میرسانند تا به دعوت حق لبیک بگویند و به امام و قائد خویش در ظهر عاشورا اقتدا کنند.
امام سر از آخرین سجده نماز عصر برمیدارد، همه با هم این فراز از زیارت عاشورا را زمزمه میکنند: «اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَیْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»، اشک دور چشمها حلقه زده است، سینهها مملو از اندوه و غم است.
هیأت سینهزنی و زنجیرزنی یکی پس از دیگری وارد حسینیه میشوند و امسال همه بدون نشان و بیرق معینی یکنوا و یکصدا فریاد «واحسینا» سر دادند و نمودی از وحدت و همبستگی عزاداران حسینی را به نمایش گذاشتند، همزمان در حسینیه اعظم سرچشمه زارچ مراسم سوگواری آغاز شده است و مردم «الهآباد» در ورودی شهر «زارچ» با نماز جماعت ظهر عاشورا عزاداری محلی را به پایان بردهاند و به خیل عزاداران در حسینیه بزرگ زارچ میپیوندند. در پی آنها بسیاری از مردم سرچشمه نیز گروهگروه همراه با هیأت عزاداری و تعزیه به انبوه جمعیت ملحق میشوند.
کمتر کسی از جمعیت قریب 20هزار نفری «زارچ» هست که بدون عذر در حسینیه بزرگ حضور نیافته باشد. هزاران نفر از دیگر مردم عزادار از مرکز استان و سایر شهرها به انبوه عزاداران حسینی در این میدان پیوستهاند. بسیاری از دوستان و آشنایان که ممکن است سالیان متمادی آنها را ندیده باشی در میان موج جمعیت عزادار چشمان تو را به دیدن خود روشن میسازند، این یک سنت حسنهای است که در بسیاری از شهرها و روستاهای کشور جاری است و مردمان ترجیح میدهند برای عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی به زادگاه خویش عزیمت کنند تا علاوه بر سوگواری به صله ارحام، دید و بازدید آشنایان و بستگان مبادرت ورزند.
در میانه شیون و زاری مردم جمعیت در ضلع جنوبی حسینیه شکافته میشود و از کنار مسجد جامع هیأت کفنپوشان حسینی با شمایلی منحصربهفرد درحالیکه سادات و بزرگسالان در جلو صف قرار دارند، یک خط سفید بر موج دریای انسانهای سیاهپوش و عزادار ترسیم میکنند و هیجان سوگ و ماتم حسینی را به اوج میبرند. در پی این سفیدپوشان جان برکف که زمزمه «یا لَیْتَنا كُنّا مَعَكُم» را در دل و فریاد و شیون یا حسین بر لب دارند، ارکستر سنتی موزیک عزا نواخته میشود، طبل و شیپورها به صدا درمیآید و سنجها بر هم میخورند و همه نگاهها را به خود جلب میکنند. گویی خبری در راه است.
صدای طبل، شیپور و سنج خبر از آغاز مراسم تعزیهخوانی و نمایش حماسه و فداکاری دلباختگان طریق الهی، سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام و شقاوت و بیرحمی یزیدیان دنیاپرست دینفروش و بیوفایان اهل کوفه میدهد. ناگهان هر گوشه حسینیه به صحنهای از نمایش صحنههای مصاف حق و باطل در صحرای کربلا و در ظهر روز عاشورا تبدیل میشود.
هر یک از تعزیهخوانان در هیأت و نقشی ظاهر شدهاند. سرخپوشان در نقش اشقیا به صحنه میآیند و سپاهیان حسین(ع) جامه سبز به تن دارند. «خولی» در هیأتی متفاوت بر شتری سوار است و تیر سه شعبه زهرآلود را در کمین گذاشته تا زیر گلوی علیاصغر علیهالسلام را نشانه رود. علیاکبر علیهالسلام در میان حسینیه به خاک میغلطد و صدای «وا ابتایش» بلند میشود. عباس علمدار مشک بر دوش راهی شریعه فرات میشود، قاسم و دو طفلان مسلم نیز صحنه دیگر از تعزیهخوانی را تابلو کردهاند.
نقش شمر از همه برجستهتر است. بیش از 55 سال پیر غلامی از خیل غلامان و دوستداران حسین علیهالسلام همه ساله در این حسینیه و سایر مجالس عزا اوج شقاوت کوفیان را به تصویر میکشید و اشک غم بر گونهها سرازیر میکرد، ولی امسال جایش در بین تعزیهخوانان خالی بود و به این زودی کسی قادر نیست، آن موقعیت و جایگاه را از آن خود کند. گروهی در نقش سپاهیان کوفه خودنمایی میکنند و هرازچندگاهی به خیمههای سفیدی که در دو طرف حسینیه برافراشته شده است، حملهور میشوند تا صحنه هجوم کوفیان را به خیام حرم در ذهن، اندیشه و قلب عزاداران حک کنند و آن را ماندگار سازند. ناگهان سپاه سواره کوفیان دور خیمهها حلقه میزنند و لحظهای بعد ستون دود و آتش در دو سوی حسینیه بزرگ به آسمان بلند میشود و از پایان رویارویی سرخپوشان و سبزجامگان و آغاز دوران اسارت نه که آزادگی اهلبیت علیهمالسلام، رنج و درد و غم بیپایان زنان و دختران بازمانده نهضت بزرگ عاشورایی آن به خیل عزادارانی که دیده از اشک پر دارند، خبر میدهد.
اندکاندک میدان از حضور تعزیهخوانان حسینی خالی و بخش دیگری از عزاداری بینظیر مردم این سامان آغاز میشود. این مرحله از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام را به نمایش میگذارد. دهها خودرو سبک و سنگین امر حمل نمایش برخی از این صحنهها را به عهده دارند که در حسینیه به گردش درمیآیند. در زمانهای دور این کار به عهده مردمی بود که بر روی شانههای خود تختها را به حرکت درمیآوردند. نخستین صحنه دفن شهدای کربلاست که همت و فداکاری زنان بنیاسد را به تماشا میگذارد و رقت قلوب و اندوه دوباره دلها را برمیانگیزد، در روز سیزدهم محرم تعزیه مفصل این صحنه در همین حسینیه به اجرا درمیآید.
مجلس یزید، کاخ ابنزیاد، تنور خولی، دیر راهب، خرابه شام، بازارشام، کاروان اسرا که کودکان را بر شتران برهنه نشان میدهد، بخشی از این صحنههای غمانگیز نمایش وقایع پس از عاشوراست تا این کلام حضرت علیبنحسین، امام زینالعابدین علیهالسلام را تداعی کند که وقتی از حضرت پرسیدند: «یابن رسول الله! در این سفر کجا بر شما سختتر گذشت»، سه بار فرمود: «الشام، الشام، الشام».
دور سوم گردش خودروها در حسینیه به پایان خود نزدیک میشود، مردم در نقطه شمال شرقی حسینیه متراکم میشوند. گویندهای پیدرپی از پشت میکروفن از مردم میخواهد از اطراف نخل فاصله بگیرند و کف و صحن حسینیه را از سنگریزه و دیگر موانع خالی کنند. تا لحظاتی دیگر باشکوهترین صحنه عزاداری چندین ساعته مردم در این ماتمکده بزرگ شروع میشود.
«نخلبرداری» یا «نقلبرداری» نمادی از تشییع جسم مبارک سید و سالار شهیدان علیهالسلام بر روی دست و شانههای غمزده خیل عزاداران حسینی است که در استان یزد و برخی شهرهای دیگر کشور به شیوههای مختلف برگزار میشود.
جوانان عزادار با پاهای برهنه ساعتی است که دستان و شانههای خود را به زیر ستونهای نخل بردهاند تا با رسیدن لحظه مقرر با چشمی اشکبار و دلی غمزده به یاد ظهر عاشورا با فریاد «یا حسین» صحنه باشکوه دیگری از عزای حسینی را به نمایش بگذارند، گوینده مرتب از پشت بلندگو میگوید، قبل از خالی شدن حسینیه از آخرین هیأت نمایش و تعزیه از حرکت نخل خودداری کنید و ناگهان با فریاد «یا حسین» نخل روی دستان و شانههای عزاداران به حرکت درمیآید. انبوه مردم از زن و مرد که ساعتهاست در انتظار این مراسم نمادین تشییع بزرگ شهیدان کربلا به انتظار ایستادهاند، در جلو و عقب و دو سوی نخل بر سر و سینه زنان و فریادکنان سه بار به گرد حسینیه بزرگ میچرخند و در گوشهای دیگر مردم با ذبح دامهای مختلف به ادای نذورات خود مشغولند.
میگویند طایفه بنیسعد، سه روز بعد از واقعه عاشورا به صحرای کربلا رسیدند و پیکر شهدای این حادثه را دفن کردند، رسم بیلزنی در جنوب خراسان، ادای احترام به کسانی است که پیکر شهدای کربلا را دفن کردهاند.
مردم اعتقاد دارند بیلهایی که با آن مراسم بیلزنی در عصر عاشورا انجام میشوند، متبرک هستند و باعث برکت و حلالیت محصولات کشاورزی میشوند.
این مراسم احتمالا حدود 300سال قدمت دارد و برای برپایی آن هیأتها به دستههای 15نفری تقسیم میشوند، افراد بیل در دست، دایرهوار در کنار هم بیلهایشان را به طرف آسمان میبرند و هر فرد درحال حرکت به هوا پریده و تیغه بیلها را به هم میزند. گروه دیگری از عزاداران نیز با حمل کجاوهای بزرگ بهعنوان نخل و نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین(ع) و کجاوه یا گهوارهای کوچکتر به نشانه تشییع پیکر پاک طفل شیرخوار آن حضرت، روضهخوانی میکنند.
ندای لبیکخواهی امام حسین(ع) در صحرای کربلا بیپاسخ ماند ولی امروزه در شرقیترین نقطه ایران مردمانی کشاورز هستند که با ابزار کشاورزی خود هر تاسوعا و عاشورا ندای لبیک خواهی امامحسین(ع) را پاسخ گفته و به میدان جهاد با زشتیها و رذایل اخلاقی میروند.
کشاورزان خوسفی بهعنوان نماد عزاداری امام حسین(ع) و جهاد با یزیدیان و کفار بیلها و ادوات کشاورزی را در روز عاشورا با خود میبرند و بیلها را به نماد جنگ در روز عاشورا به هم میزنند.
در این آیین سنتی عزاداران هیأتهای مذهبی صاحبالزمان(عج)، حسینی، محبان حضرت علی اکبر(ع)، رزمندگان و فاطمیه خوسف ظهر عاشورا پس از اقامه نماز ظهر و عصر و صرف ناهار بلافاصله به اجرای مراسم میپردازند.
نخلها و دستههای سینهزنی، زنجیرزنی و بیلزنی را از محل استقرار هیأت خود به سمت خیابان شهید مطهری به حرکت درمیآورند و با عزاداری، نوحهسرایی و مرثیهخوانی و سردادن شعارها و نوحهها، با نظم خاصی وارد قتلگاه حسینیه صاحبالزمانی(عج) میشوند و به اجرای مراسم میپردازند.
بههم خوردن بیلها در روز عاشورا نماد رویارویی لشکریان کفر و لشکریان امام حسین(ع) است که جنگ لشکریان یزید علیه لشکر کوچک امام حسین(ع) و مظلومیت ایشان را نشان میدهد.
کشاورزان معتقد هستند وقتی بیلهایشان را با خود به همراه ببرند، محصولات کشاورزی آنها از دست آفتهای گوناگون درامان خواهد بود.
مردم خوسف با جمع شدن در یک محل و با زدن بیلها به یکدیگر واقعه عاشورا را بازسازی کرده و به طاغوتهای زمان نشان میدهند که با دست خالی و آنچه در دست دارند با دشمن جنگیده و در هر شرایطی بصیرت خود را حفظ میکنند.
مردم خوسف بیلهایی را که با خود در مراسم عزاداری به همراه میآورند در فعالیتهای کشاورزی از آن استفاده میکنند، زیرا این بیلها را نماد برکت زمین میدانند و میگویند این بیل بهخاطر هواخواهی از امام حسین(ع) بالا رفته است، به همین دلیل موجب عمران و آبادی زمین میشود.
منبع: شهروند