گروه فرهنگی مشرق - بر خلاف اسم فیلم، "کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی" به مجموعه فیلم های "انتقام جویان" بیشتر شبیه است تا فیلمی از کاپیتان آمریکا (بدون در نظرگرفتن این که کاپیتان آمریکا در هر دو مجموعه حضور دارد). آن دسته از بینندگانی که به امید دیدن یک فیلم ابرقهرمانی بزن بهادری به تماشا می نشینند مسلما ناامید نخواهند شد، اما کسانی که با حماسه کاپیتان آمریکا مشکل داشته باشند بعد از دیدن فیلم گمان می کنند فریب داده شده اند. نه تنها "جنگ داخلی" وقایع "انتقام جویان2 : عصر آلترون" را نادیده نمی گیرد (نکته ای که من مطمئنم هواداران را راضی خواهد کرد) بلکه آن ها را جلا می بخشد. هم چنین دنباله ی سرراستی برای "کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان" نیز هست. می توان گفت "جنگ داخلی" روی داستان های فرعی زیاد و بدون لزومی تمرکز می کند، از جمله رابطه لوس بین کاپیتان آمریکا و دوست دوران بچگی اش "باکی بارنز (سباستین استن)" که در طول مدت کوتاهی از فیلم یک بار دیگر توسط آدم بدهای داستان دستگیر و برنامه ریزی می شود تا به عنوان سرباز زمستان، انتقام خود را بگیرد.
جدا از رابطه کاپیتان و باکی، "جنگ داخلی" یک عنصر واقعی دیگر را به دنیای "انتقام جویان" اضافه می کند. بدگمانی کشورهای دیگر جهان بیشتر شده و از این گروه ابرقهرمانی می خواهند به کمیسیون جهانی اجازه دهد تا بر اعمالشان نظارت داشته باشد.
تعدادی از انتقام جویان مانند مرد آهنی (رابرت داونی جونیور) ، بیوه سیاه (اسکارلت جوهانسون) ، ماشین جنگی یا همان "وار ماشین" (دان چیدل) و ویژن (پاول بتانی) با اکراه موافقت می کنند. کاپیتان فالکن (آنتونی مکی) ، هاوکی (جرمی رنر) ، مرد مورچه ای (پاول راد) و اسکارلت ویچ (الیزابت اولسن) معتقدند که استقلال گروه در خطر است. تازه کارها پلنگ سیاه (چادویک بوسمن) و مرد عنکبوتی (تام هالند) از مرد آهنی هواداری می کنند. این گونه، خطوط جنگی ترسیم می شوند و مناقشات سیاسی در طول جنگ نمود پیدا می کند. اگرچه نتایج به دست آمده به طور ناامیدکننده ای محدود است. فیلم "بتمن مقابل سوپرمن" (که موفقیت محدودی داشت) تلاش کرد تا خسارت های ناشی از فعالیت های ابرقهرمان ها را نشان دهد که حتی با وجود حاصل شدن مقصود (از بین بردن تهدیدات یک شرور بزرگ) ، مقدار تلفات غیرنظامی غیر قابل قبول بود. "جنگ داخلی" هم مشابه عمل می کند. راهکار نظارت دولت بر اعمال ابرقهرمانان توطئه آمیز به نظر می رسد اما به طرز خوب و موثری در این فیلم استفاده نشده است . به طور کلی، مجموعه فیلم های "ایکس من" این کار را بهتر انجام داده اند. اما حداقل این فیلم داستان را به گونه ای تعریف می کند که بیننده ترجیح می دهد آن را دنبال کند.
موفقیت فیلم مدیون برآورده کردن انتظارات تماشاگرانش است که به خوبی تقابل بین ابرقهرمانان را بازگو می کند. در دهه 1970 و 1980 جنگ های بزرگ کامیک بوکی پرطرفدار و پرفروش بودند و این به ترقی و تکامل آن ها کمک زیادی کرد. در کتاب های کامیک هیچ چیز "خیلی بدی" رخ نمی دهد و آدم خوب های داستان در مقابل مسائل جدی فقط غر می زنند. بنابراین "جنگ داخلی" پر است از له کردن و کتک کاری و ترکاندن! (با وجود این که فیلم در حالت کلی شوخ طبعی خود را حفظ می کند) . به علاوه ، با وجود اتفاقات زیادی که در خلال جنگ بزرگ رخ می دهد، کارگردانان "آنتونی" و "جو روسو" نمی توانند قدرت اکشن فیلم را حفظ کنند. بعضی از شخصیت ها به حال خود رها می شوند و گاه گداری دوربین به آنان باز می گردد. همین که داستان فیلم تعداد زیادی کاراکتر تعریف می کند و فیلمسازان تلاش می کنند به هر کدام بپردازند، خود یک مشکل است. با پیشرفت داستان، این آشوب داخلی قدرتمندتر ، هیجانی تر و متقاعد کننده تر است. صحنه جنگ دراماتیک است و تنها نمایشی نیست.
علاقه مارول به هرچه سریعتر واردکردن "مرد عنکبوتی" به آن چه که "کهکشان سینمایی مارول" شناخته می شود، با وجود حضور اندک او چندان نتیجه بخش نبوده است. اگرچه مرد عنکبوتی مشارکت ارزشمندی در صحنه جنگ دارد ، اما معرفی نامناسب او به کل بدنه فیلم ضربه می زند. "تام هالند" با فرصتی که کسب کرده می تواند در قالب نقش پیتر پارکر پیشرفت کند اگرچه این آغاز مساعدی برای او نبود. به گزارش نقد فارسی، این ورود ناگهانی او فرصت همذات پنداری و درک شرایط را از مخاطب می گیرد. و با وجود این که من "ماریسا تومی" را تحسین می کنم، اما به نظر من انتخاب او برای نقش "عمه می" عجیب و غریب به نظر می رسد!
ساختن فیلمی مجزا برای "مرد مورچه ای" عاقلانه به نظر می آید، چون او برخلاف "مرد عنکبوتی" بدون هیچ زمینه ای به متن داستان وارد نمی شود. "پاول راد" نقش اسکات لانگ را مال خود کرده است. و اگرچه مرد عنکبوتی ابرقهرمان شناخته شده تری است (مسلما شناخته شده ترین ابرقهرمان مارول) اما نمی توان گفت نقش "پیتر پارکر" در این فیلم خوب و جا افتاده است. می توان گفت مارول با دقت، سعی در تعریف دنیا و شخصیت هایش دارد ، در حالی که کمپانی دی سی با چپاندن زوری و عجولانه "زن شگفت انگیز" در فیلم "بتمن علیه سوپرمن" نشان داد که اشتباه عمل کرده است. لحن "جنگ داخلی" نسبت به دنیای تیره و افسرده ای که "زک اسنایدر" در "بتمن مقابل سوپرمن" خلق کرده بود، تازه نفس و متفاوت بوده که هدف آن سرگرم کردن تماشاگران نه افسرده کردن آنان است. دیالوگ های "تونی استارک" مانند همیشه بدبینانه اما شوخ نوشته شده است. "مرد عنکبوتی" نیز هنگام مبارزه کردن تیکه پرانی می کند. و تمامی صحنه ها در شب یا در باران اتفاق نمی افتد. لحظات تاریک زیادی در فیلم وجود دارد اما با لحظه های امیدبخش و ملایم در تعادل است.
فیلم های برگرفته از کتاب های کامیک به نقطه ای رسیده اند که هرکدام از آن ها از روایت داستانیِ بهتر و غنی تری برخوردار باشد، نسبت به بقیه فیلم های پیشین موفق تر خواهد بود. "انتقام جویان" تا این لحظه کماکان بهترین فیلمِ تیمی ابرقهرمانان است، به طوری که تاکنون رقیبی نتوانسته این عنوان را از آن سلب کند. "ددپول" سرگرم کننده ترین ابرقهرمانی است که از سال 2012 بر پرده سینماها نقش بسته است. "جنگ داخلی" از فیلم های پر ادعای "انتقام جویان 2" و "بتمن مقابل سوپرمن" تاریک و محزون بهتر است، اما به اندازه "سرباز زمستان" جذاب و محکم نیست. این روزها فیلم های ابرقهرمانی به سمت جنگ های بزرگتر پیش می روند. این فیلم هم جذاب است اما در حالت کلی بیننده را کاملا راضی نمی کند. مارول ما را برای "اتفاقات بزرگی که در راهند" مشتاق نگه داشته است. خوشبختانه وقتی این اتفاقات رخ دهند، انتظاراتی که از این هیجانات به دست آمده را می توانند برآورده کنند.
جدا از رابطه کاپیتان و باکی، "جنگ داخلی" یک عنصر واقعی دیگر را به دنیای "انتقام جویان" اضافه می کند. بدگمانی کشورهای دیگر جهان بیشتر شده و از این گروه ابرقهرمانی می خواهند به کمیسیون جهانی اجازه دهد تا بر اعمالشان نظارت داشته باشد.
تعدادی از انتقام جویان مانند مرد آهنی (رابرت داونی جونیور) ، بیوه سیاه (اسکارلت جوهانسون) ، ماشین جنگی یا همان "وار ماشین" (دان چیدل) و ویژن (پاول بتانی) با اکراه موافقت می کنند. کاپیتان فالکن (آنتونی مکی) ، هاوکی (جرمی رنر) ، مرد مورچه ای (پاول راد) و اسکارلت ویچ (الیزابت اولسن) معتقدند که استقلال گروه در خطر است. تازه کارها پلنگ سیاه (چادویک بوسمن) و مرد عنکبوتی (تام هالند) از مرد آهنی هواداری می کنند. این گونه، خطوط جنگی ترسیم می شوند و مناقشات سیاسی در طول جنگ نمود پیدا می کند. اگرچه نتایج به دست آمده به طور ناامیدکننده ای محدود است. فیلم "بتمن مقابل سوپرمن" (که موفقیت محدودی داشت) تلاش کرد تا خسارت های ناشی از فعالیت های ابرقهرمان ها را نشان دهد که حتی با وجود حاصل شدن مقصود (از بین بردن تهدیدات یک شرور بزرگ) ، مقدار تلفات غیرنظامی غیر قابل قبول بود. "جنگ داخلی" هم مشابه عمل می کند. راهکار نظارت دولت بر اعمال ابرقهرمانان توطئه آمیز به نظر می رسد اما به طرز خوب و موثری در این فیلم استفاده نشده است . به طور کلی، مجموعه فیلم های "ایکس من" این کار را بهتر انجام داده اند. اما حداقل این فیلم داستان را به گونه ای تعریف می کند که بیننده ترجیح می دهد آن را دنبال کند.
موفقیت فیلم مدیون برآورده کردن انتظارات تماشاگرانش است که به خوبی تقابل بین ابرقهرمانان را بازگو می کند. در دهه 1970 و 1980 جنگ های بزرگ کامیک بوکی پرطرفدار و پرفروش بودند و این به ترقی و تکامل آن ها کمک زیادی کرد. در کتاب های کامیک هیچ چیز "خیلی بدی" رخ نمی دهد و آدم خوب های داستان در مقابل مسائل جدی فقط غر می زنند. بنابراین "جنگ داخلی" پر است از له کردن و کتک کاری و ترکاندن! (با وجود این که فیلم در حالت کلی شوخ طبعی خود را حفظ می کند) . به علاوه ، با وجود اتفاقات زیادی که در خلال جنگ بزرگ رخ می دهد، کارگردانان "آنتونی" و "جو روسو" نمی توانند قدرت اکشن فیلم را حفظ کنند. بعضی از شخصیت ها به حال خود رها می شوند و گاه گداری دوربین به آنان باز می گردد. همین که داستان فیلم تعداد زیادی کاراکتر تعریف می کند و فیلمسازان تلاش می کنند به هر کدام بپردازند، خود یک مشکل است. با پیشرفت داستان، این آشوب داخلی قدرتمندتر ، هیجانی تر و متقاعد کننده تر است. صحنه جنگ دراماتیک است و تنها نمایشی نیست.
علاقه مارول به هرچه سریعتر واردکردن "مرد عنکبوتی" به آن چه که "کهکشان سینمایی مارول" شناخته می شود، با وجود حضور اندک او چندان نتیجه بخش نبوده است. اگرچه مرد عنکبوتی مشارکت ارزشمندی در صحنه جنگ دارد ، اما معرفی نامناسب او به کل بدنه فیلم ضربه می زند. "تام هالند" با فرصتی که کسب کرده می تواند در قالب نقش پیتر پارکر پیشرفت کند اگرچه این آغاز مساعدی برای او نبود. به گزارش نقد فارسی، این ورود ناگهانی او فرصت همذات پنداری و درک شرایط را از مخاطب می گیرد. و با وجود این که من "ماریسا تومی" را تحسین می کنم، اما به نظر من انتخاب او برای نقش "عمه می" عجیب و غریب به نظر می رسد!
ساختن فیلمی مجزا برای "مرد مورچه ای" عاقلانه به نظر می آید، چون او برخلاف "مرد عنکبوتی" بدون هیچ زمینه ای به متن داستان وارد نمی شود. "پاول راد" نقش اسکات لانگ را مال خود کرده است. و اگرچه مرد عنکبوتی ابرقهرمان شناخته شده تری است (مسلما شناخته شده ترین ابرقهرمان مارول) اما نمی توان گفت نقش "پیتر پارکر" در این فیلم خوب و جا افتاده است. می توان گفت مارول با دقت، سعی در تعریف دنیا و شخصیت هایش دارد ، در حالی که کمپانی دی سی با چپاندن زوری و عجولانه "زن شگفت انگیز" در فیلم "بتمن علیه سوپرمن" نشان داد که اشتباه عمل کرده است. لحن "جنگ داخلی" نسبت به دنیای تیره و افسرده ای که "زک اسنایدر" در "بتمن مقابل سوپرمن" خلق کرده بود، تازه نفس و متفاوت بوده که هدف آن سرگرم کردن تماشاگران نه افسرده کردن آنان است. دیالوگ های "تونی استارک" مانند همیشه بدبینانه اما شوخ نوشته شده است. "مرد عنکبوتی" نیز هنگام مبارزه کردن تیکه پرانی می کند. و تمامی صحنه ها در شب یا در باران اتفاق نمی افتد. لحظات تاریک زیادی در فیلم وجود دارد اما با لحظه های امیدبخش و ملایم در تعادل است.
فیلم های برگرفته از کتاب های کامیک به نقطه ای رسیده اند که هرکدام از آن ها از روایت داستانیِ بهتر و غنی تری برخوردار باشد، نسبت به بقیه فیلم های پیشین موفق تر خواهد بود. "انتقام جویان" تا این لحظه کماکان بهترین فیلمِ تیمی ابرقهرمانان است، به طوری که تاکنون رقیبی نتوانسته این عنوان را از آن سلب کند. "ددپول" سرگرم کننده ترین ابرقهرمانی است که از سال 2012 بر پرده سینماها نقش بسته است. "جنگ داخلی" از فیلم های پر ادعای "انتقام جویان 2" و "بتمن مقابل سوپرمن" تاریک و محزون بهتر است، اما به اندازه "سرباز زمستان" جذاب و محکم نیست. این روزها فیلم های ابرقهرمانی به سمت جنگ های بزرگتر پیش می روند. این فیلم هم جذاب است اما در حالت کلی بیننده را کاملا راضی نمی کند. مارول ما را برای "اتفاقات بزرگی که در راهند" مشتاق نگه داشته است. خوشبختانه وقتی این اتفاقات رخ دهند، انتظاراتی که از این هیجانات به دست آمده را می توانند برآورده کنند.