گروه فرهنگی مشرق - سیوچهارمین جشنواره فیلمفجر و گرایشات مردمی در این جشنواره، حتی نحوه برگزاری یکی از صفحات پرافتخار فرهنگی این مرز و بوم را ورق زد تا جاماندنها و برخی غفلتهای شش سال اخیر به نوعی جبران شود.
اما در تحلیل عملکرد جشن سی و چهارم جشنواره انقلاب باید به این موضوع مهم دقت کرد که در گام نخست با تفکیک بخش بین الملل، مدیران برگزار کننده در انتخاب و نمایش آثار سینمایی هدف گذاری دقیق، ملی و بومی را دنبال می کردند. از این حیث جشنواره سی و چهارم بر خلاف جشنواره هایی که در شش سال اخیر برگزار شده است به هیچ روی دنبال خوش رقصی انتلکتوئلی نبود و در همان گام نخست در نحوه انتخاب آثار سینمایی رویکردهای بومی اش را عیان کرد. برای دست یازیدن به چنین نتیجه ای باید آثار جشنواره را از نگاهی کلی تر ارزیابی کرد.
در تحلیل های و ارزیابی های گذشته به این نکته اشاره شد که عمده آثار به نمایش درآمده در جشنواره سی و چهارم نگاه ویژه ای به جایگاه خانواده، عشق و پیوندهای اجتماعی با ضریبی بومی و ملی دارد. طبیعی است که اقبال مخاطبان و بازدید روزانه 500 هزار نفر از جشنواره، خبر از اعتماد دوباره مردم به سینما را می دهد. یعنی مخاطبان علاقه مند قطعا با وجود دسترسی به غنی ترین فیلم های سینمای جهان کماکان جستجوگر مفاهیم بومی، ملی و ایرانی در آثار سینمای ایران هستند. مجموعه آثاری که در جشنواره سی و چهارم به نمایش در آمد در انتخابی هارمونیک به مردم و دغدغه های آنان نزدیک شده است. آثاری که در جشنواره سی و چهارم عرضه شد مردم توانستند در یک آینه تابان رسانه ای خودشان را درون آینه سینما، بدون اغراق و سیاه نمایی ببیند.
تکریم خانواده
برای حصول نتیجه استفاده از مصداق های عینی ضرورت برشمرده می شود. بهعنوان نمونه در فیلم «گیتا» که یکی از شاخصترین و نجیبانهترین آثار سینمایی جشنواره سیوچهارم محسوب میشود اهمیت جایگاه مادر مورد ارزیابی قرار میگیرد و همین روند اعتباری و بومی، در مورد فیلم شریف «خانهای در خیابان چهلویک» اتفاق میافتد.
در فیلم خانهای در خیابان چهلویکم، موضوع قصاص و اهمیت والده و حتی فراتر از نسبتهای خانوادگی دوم و سوم مثل جایگاه عمومی خانواده، در نگاهداری ستونهای خانواده دستاوری محتوایی برای جشنواره فیلم فجر سیوچهارم به شمار میآید. چنین نگاهی را می توان در فیلم به دنیا آمدن ( محسن عبدالوهاب) جستجو کرد. اثری که اگرچه در ستایش فرزندآوری نیست اما در تقابل با آن هم نیست و تلاش کرده تا نگاهی دلی و عقلانی توامان به این موضوع داشته باشد و نسبت آن با جایگاه مادرانه را تبیین کند.
البته ارزیابی خاص معضلات خانوادگی فقط از منظری مادرانه در جشنواره دنبال نشد و فیلم شاخص دختر میرکریمی به موضوع پیوند نسل های از منظر و زاویه دقیقی میپردازد. درادامه تکریم جایگاه خانواده فیلم متفاوت برادرم خسرو یکی از آثار درخوری است که در نوع روایتگری سینمایی و قصه گویی با درنظر گرفتن روابط خانواده قصه بدیعی خلق کردهاست. فیلمی که به مفهوم واقعی در حوزه خانواده به یک آسیب شناسی عمیق ورانکاوانه اشاره دارد که این موضوع تقریبا در سینمای ایران غیرممکن بود. البته در دنباله فیلم برادرم خسرو ، کفشهایم کو ؟ (کیومرث پوراحمد) ساخته شده است که حوزه متفاوت تر را نسب به سایر آثارش در نظر گرفته است و البته به آسیب شناسی خاصی در مورد خانواده به نگاه کاملا شرافتمندانه ای می پردازد.
آسیب شناسی کلان عرفی گرایی اجتماعی در نسبت با فرهنگ عمومی
نقد عرفی گرایی آسیب شناسانه در فرهنگ عمومی یکی دیگر از محورهای متعالی جشنواره بود. در فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟(فرزاد موتمن) اخلاقی گرایی اجتماعی در قالب اثری پلیسی متجلی میشود و آسیب شناسی اجتماعی از دریچه ای معمایی صورت می پذیرد.
همین روند آسیب شناسانه را در اثری دیگری نظیر «پل خواب» میتوان جستجو کرد. با پیشفرض اخلاقی رایج در فرهنگ عمومی در این دو اثر خاص به صورت کلان نسبت سنجی عمیقی در مواجه با آسیبهای اقتصادی و اجتماعی مطرح میشود و البته آسیبشناسی اخلاقی فردی در فیلم خشموهیاهو به بلوغ قابل توجهی میرسد و البته در ادامه آثار ذکر شده لانتوری درمیشیان جایگاه خوبی پیدا میکند اما آسیب شناسی اجتماعی فیلم رضا درمیشیان به بلوغ مد نظر دست پیدا نمی کند.
آسیب شناسی کلان اجتماعی جشنواره با رویکرد های اخلاق گرا در فیلم هفت ماهگی و عادت نمی کنیم (باوجود برخی مشکلات در شیوه ارائه داستان و شخصیتها) دنبال میشود. از زوایه آسیب شناسانه اجتماعی میان این دو فیلم نسبت اجتماعی معینی وجود دارد و البته نتیجه گیری هر دو اثر کاملا اخلاق گرایانه است و موضوع و مسئله خیانت را از دریچه کاملا مماس با فرهنگ عمومی ارزیابی می کند.
یکی از فیلم های خاص جشنواره متولد 65 ساخته مجید توکلی است. فیلم توکلی با هوشمندی و درایت سازنده اش به نقد طبقات اجتماعی با صورت های اقتصادی متفاوت می پردازد و اتفاقا فیلم در نوع روایتش زنگ خطر بزرگی را برای نسل سوم و چهارم به صدا در میآورد و آرزوها و خیال پردازی های جوانان و نوجوانان را از دریچه حقیقت نگرانه مورد ارزیابی قرار می دهد.
بازگشت دوباره اعتیاد به سینما
به غیر از موضوع آسیب شناسی در حوزه خانواده و در نهایت تکریم این جایگاه ویژه، موضوع اعتیاد که از حافظه سینمای ایران چند سالی پاک شده بود دوباره دستمایه داستانی قرار گرفت و در فیلمی مثل ابد و یک روز و خماری این خسران کلان مورد ارزیابی قرار میگیرد. قطعا این دو فیلم ناقوس های بزرگی را برای بیمارانی که در چنگال این دام سیاه اسیرند به صدا در خواهد آورد.
سینما علیه سازمان نفاق
یکی از دستاورهای ویژه جشنواره امسال حضور دو فیلم دیدنی و مردمی درمورد سازمان مجاهدین است که در فیلم امکان مینا (کمال تبریزی) آسیب شناسی اجتماعی دقیقی نسبت به هرج و مرج پراکنی این سازمان صورت می پذیرد و در فیلم سیانور تاریخچه نفاق و ماشین کشتار در این سازمان مورد ارزیابی قرار می گیرد. حضور این فیلم که به نوعی موتور محرکه جشنواره بود و اتفاقا آثاری سفارشی نبودند که موید این مهم است که سینمای ایران در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر توجه ویژه ای موضوعات انقلابی داشته است.
تولد سینمای ملی و ورق خوردن تاریخ انقلاب
فیلم نفس نرگس آبیار با قالب روایی متفاوتی اشاره به یکی برگ های مغفول تاریخ انقلاب دارد و جنایات صدام دارد. 2930 کودک در ایام دفاع مقدس در حملات ناجوانمردانه صدامیان به شهادت رسیدند و رونمایی از این بخش تاریخ در سینما از دیدگان تاریخ نگاران سینمایی مغفول مانده بود.
نرگس آبیار در فیلم نفس از این موضوع بسیار مهم با قالب بسیار متفاوتی رونمایی می کند. در موازی با نور و نگاه غیر متعارف نرگس آبیار حسین مهدویان در انگیزی بکر و متفاوت شمایلی قهرمانی و نه منفعل از احمد متوسلیان را به تصویر می کشد. فیلمی که اندازه واقع گرایانه بشدت عجیبی دارد که با روح سینمای قصه گو در تعارض است اما فیلم ایستاده در غبار ، اثر بی نهایت عجیب و متفاوتی است که دیدن این فیلم بروی پرده سینمای اهمیت پیدا می کند. با این فیلم تاریخ انقلاب و روحیه انقلابی گری به شکل کاملا جدی در جشنواره سی و چهار ورق خورد.
قضاوت .... مسئله این است؟!
جشنواره سی و چهارم گونههای متنوعی از فیلم ها را در خود داشت که در ترکیب منطقی اکران قطعا درجه حرارت اقبال مخاطبان را افزایش خواهد داد اما محتوای متعالی نمایش داده شده در جشنواره فیلم فجر و در داوری هیات داوران مورد قضاوتی قرار گرفت که بسیاری از اهالی سینما نسبت به آن نقدهای جدی داشتند. ایرادها و نقدهایی که البته به ترکیب داوران هم مربوط نیست و اساسا ساختار و شکل داوری در جشنواره مهمی مانند "فیلم فجر" اشتباه است. طبیعی است که سیمرغ امسال و سالیان گذشته بر شانه افرادی نشسته که مورد سلیقه 6-7 نفر داور بوده و در هر دوره اگر داوران تغییر میکردند مسیر پرواز سیمرغها نیز عوض میشد. ساختار داوری درنهایت به شکل تخصصی درخواهد آمد.این اتفاق ممکن است چند سال دیگر بیفتد و یا با همت و تلاش مسولان جشنواره در دوره آینده رنگ واقعیت بگیرد و اجرایی شود.
اما در تحلیل عملکرد جشن سی و چهارم جشنواره انقلاب باید به این موضوع مهم دقت کرد که در گام نخست با تفکیک بخش بین الملل، مدیران برگزار کننده در انتخاب و نمایش آثار سینمایی هدف گذاری دقیق، ملی و بومی را دنبال می کردند. از این حیث جشنواره سی و چهارم بر خلاف جشنواره هایی که در شش سال اخیر برگزار شده است به هیچ روی دنبال خوش رقصی انتلکتوئلی نبود و در همان گام نخست در نحوه انتخاب آثار سینمایی رویکردهای بومی اش را عیان کرد. برای دست یازیدن به چنین نتیجه ای باید آثار جشنواره را از نگاهی کلی تر ارزیابی کرد.
در تحلیل های و ارزیابی های گذشته به این نکته اشاره شد که عمده آثار به نمایش درآمده در جشنواره سی و چهارم نگاه ویژه ای به جایگاه خانواده، عشق و پیوندهای اجتماعی با ضریبی بومی و ملی دارد. طبیعی است که اقبال مخاطبان و بازدید روزانه 500 هزار نفر از جشنواره، خبر از اعتماد دوباره مردم به سینما را می دهد. یعنی مخاطبان علاقه مند قطعا با وجود دسترسی به غنی ترین فیلم های سینمای جهان کماکان جستجوگر مفاهیم بومی، ملی و ایرانی در آثار سینمای ایران هستند. مجموعه آثاری که در جشنواره سی و چهارم به نمایش در آمد در انتخابی هارمونیک به مردم و دغدغه های آنان نزدیک شده است. آثاری که در جشنواره سی و چهارم عرضه شد مردم توانستند در یک آینه تابان رسانه ای خودشان را درون آینه سینما، بدون اغراق و سیاه نمایی ببیند.
تکریم خانواده
برای حصول نتیجه استفاده از مصداق های عینی ضرورت برشمرده می شود. بهعنوان نمونه در فیلم «گیتا» که یکی از شاخصترین و نجیبانهترین آثار سینمایی جشنواره سیوچهارم محسوب میشود اهمیت جایگاه مادر مورد ارزیابی قرار میگیرد و همین روند اعتباری و بومی، در مورد فیلم شریف «خانهای در خیابان چهلویک» اتفاق میافتد.
در فیلم خانهای در خیابان چهلویکم، موضوع قصاص و اهمیت والده و حتی فراتر از نسبتهای خانوادگی دوم و سوم مثل جایگاه عمومی خانواده، در نگاهداری ستونهای خانواده دستاوری محتوایی برای جشنواره فیلم فجر سیوچهارم به شمار میآید. چنین نگاهی را می توان در فیلم به دنیا آمدن ( محسن عبدالوهاب) جستجو کرد. اثری که اگرچه در ستایش فرزندآوری نیست اما در تقابل با آن هم نیست و تلاش کرده تا نگاهی دلی و عقلانی توامان به این موضوع داشته باشد و نسبت آن با جایگاه مادرانه را تبیین کند.
البته ارزیابی خاص معضلات خانوادگی فقط از منظری مادرانه در جشنواره دنبال نشد و فیلم شاخص دختر میرکریمی به موضوع پیوند نسل های از منظر و زاویه دقیقی میپردازد. درادامه تکریم جایگاه خانواده فیلم متفاوت برادرم خسرو یکی از آثار درخوری است که در نوع روایتگری سینمایی و قصه گویی با درنظر گرفتن روابط خانواده قصه بدیعی خلق کردهاست. فیلمی که به مفهوم واقعی در حوزه خانواده به یک آسیب شناسی عمیق ورانکاوانه اشاره دارد که این موضوع تقریبا در سینمای ایران غیرممکن بود. البته در دنباله فیلم برادرم خسرو ، کفشهایم کو ؟ (کیومرث پوراحمد) ساخته شده است که حوزه متفاوت تر را نسب به سایر آثارش در نظر گرفته است و البته به آسیب شناسی خاصی در مورد خانواده به نگاه کاملا شرافتمندانه ای می پردازد.
آسیب شناسی کلان عرفی گرایی اجتماعی در نسبت با فرهنگ عمومی
نقد عرفی گرایی آسیب شناسانه در فرهنگ عمومی یکی دیگر از محورهای متعالی جشنواره بود. در فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟(فرزاد موتمن) اخلاقی گرایی اجتماعی در قالب اثری پلیسی متجلی میشود و آسیب شناسی اجتماعی از دریچه ای معمایی صورت می پذیرد.
همین روند آسیب شناسانه را در اثری دیگری نظیر «پل خواب» میتوان جستجو کرد. با پیشفرض اخلاقی رایج در فرهنگ عمومی در این دو اثر خاص به صورت کلان نسبت سنجی عمیقی در مواجه با آسیبهای اقتصادی و اجتماعی مطرح میشود و البته آسیبشناسی اخلاقی فردی در فیلم خشموهیاهو به بلوغ قابل توجهی میرسد و البته در ادامه آثار ذکر شده لانتوری درمیشیان جایگاه خوبی پیدا میکند اما آسیب شناسی اجتماعی فیلم رضا درمیشیان به بلوغ مد نظر دست پیدا نمی کند.
آسیب شناسی کلان اجتماعی جشنواره با رویکرد های اخلاق گرا در فیلم هفت ماهگی و عادت نمی کنیم (باوجود برخی مشکلات در شیوه ارائه داستان و شخصیتها) دنبال میشود. از زوایه آسیب شناسانه اجتماعی میان این دو فیلم نسبت اجتماعی معینی وجود دارد و البته نتیجه گیری هر دو اثر کاملا اخلاق گرایانه است و موضوع و مسئله خیانت را از دریچه کاملا مماس با فرهنگ عمومی ارزیابی می کند.
یکی از فیلم های خاص جشنواره متولد 65 ساخته مجید توکلی است. فیلم توکلی با هوشمندی و درایت سازنده اش به نقد طبقات اجتماعی با صورت های اقتصادی متفاوت می پردازد و اتفاقا فیلم در نوع روایتش زنگ خطر بزرگی را برای نسل سوم و چهارم به صدا در میآورد و آرزوها و خیال پردازی های جوانان و نوجوانان را از دریچه حقیقت نگرانه مورد ارزیابی قرار می دهد.
بازگشت دوباره اعتیاد به سینما
به غیر از موضوع آسیب شناسی در حوزه خانواده و در نهایت تکریم این جایگاه ویژه، موضوع اعتیاد که از حافظه سینمای ایران چند سالی پاک شده بود دوباره دستمایه داستانی قرار گرفت و در فیلمی مثل ابد و یک روز و خماری این خسران کلان مورد ارزیابی قرار میگیرد. قطعا این دو فیلم ناقوس های بزرگی را برای بیمارانی که در چنگال این دام سیاه اسیرند به صدا در خواهد آورد.
سینما علیه سازمان نفاق
یکی از دستاورهای ویژه جشنواره امسال حضور دو فیلم دیدنی و مردمی درمورد سازمان مجاهدین است که در فیلم امکان مینا (کمال تبریزی) آسیب شناسی اجتماعی دقیقی نسبت به هرج و مرج پراکنی این سازمان صورت می پذیرد و در فیلم سیانور تاریخچه نفاق و ماشین کشتار در این سازمان مورد ارزیابی قرار می گیرد. حضور این فیلم که به نوعی موتور محرکه جشنواره بود و اتفاقا آثاری سفارشی نبودند که موید این مهم است که سینمای ایران در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر توجه ویژه ای موضوعات انقلابی داشته است.
تولد سینمای ملی و ورق خوردن تاریخ انقلاب
فیلم نفس نرگس آبیار با قالب روایی متفاوتی اشاره به یکی برگ های مغفول تاریخ انقلاب دارد و جنایات صدام دارد. 2930 کودک در ایام دفاع مقدس در حملات ناجوانمردانه صدامیان به شهادت رسیدند و رونمایی از این بخش تاریخ در سینما از دیدگان تاریخ نگاران سینمایی مغفول مانده بود.
نرگس آبیار در فیلم نفس از این موضوع بسیار مهم با قالب بسیار متفاوتی رونمایی می کند. در موازی با نور و نگاه غیر متعارف نرگس آبیار حسین مهدویان در انگیزی بکر و متفاوت شمایلی قهرمانی و نه منفعل از احمد متوسلیان را به تصویر می کشد. فیلمی که اندازه واقع گرایانه بشدت عجیبی دارد که با روح سینمای قصه گو در تعارض است اما فیلم ایستاده در غبار ، اثر بی نهایت عجیب و متفاوتی است که دیدن این فیلم بروی پرده سینمای اهمیت پیدا می کند. با این فیلم تاریخ انقلاب و روحیه انقلابی گری به شکل کاملا جدی در جشنواره سی و چهار ورق خورد.
قضاوت .... مسئله این است؟!
جشنواره سی و چهارم گونههای متنوعی از فیلم ها را در خود داشت که در ترکیب منطقی اکران قطعا درجه حرارت اقبال مخاطبان را افزایش خواهد داد اما محتوای متعالی نمایش داده شده در جشنواره فیلم فجر و در داوری هیات داوران مورد قضاوتی قرار گرفت که بسیاری از اهالی سینما نسبت به آن نقدهای جدی داشتند. ایرادها و نقدهایی که البته به ترکیب داوران هم مربوط نیست و اساسا ساختار و شکل داوری در جشنواره مهمی مانند "فیلم فجر" اشتباه است. طبیعی است که سیمرغ امسال و سالیان گذشته بر شانه افرادی نشسته که مورد سلیقه 6-7 نفر داور بوده و در هر دوره اگر داوران تغییر میکردند مسیر پرواز سیمرغها نیز عوض میشد. ساختار داوری درنهایت به شکل تخصصی درخواهد آمد.این اتفاق ممکن است چند سال دیگر بیفتد و یا با همت و تلاش مسولان جشنواره در دوره آینده رنگ واقعیت بگیرد و اجرایی شود.