به گزارش مشرق، علی نصیریان بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون با حضور در برنامه امضاء شبکه 3
با اجرای احسان کرمی، گفت: من متولد 1313 در محله میدان شاهپور در خیابان
مهدیخوانی هستم، پدرم راننده کامیون بود و من تک فرزند هستم و پدرم گاهی
اوقات حافظ می خواند ولی به آن صورت روحیه هنری نداشت.
وی در پاسخ به این سوال که چگونه به هنر علاقه مند شدید؟ گفت: به این دلیل که در آن محله و در آن زمان رادیو و تلویزیون در همه خانه ها نبود و تازه رادیو آمده بود و بعضی ها داشتند و بیشترین تفریح و سرگرمی مردم نقالی در قهوه خانه ها، تعزیه در ماه محرم و نمایش ها و سیاه بازی ها و معرکه گیری ها بود و من همراه پدرم به قهوه خانه می رفتم و نقالی گوش می کردم و در ماه محرم تعزیه می دیدم من رو خیلی هیجان زده می کرد و تحت تاثیر قرار می داد و انگیزه من برای ورود به کار نمایش و تئاتر همین نمایش های عامیانه بود.
بازیگر بسریال شهرزاد در پاسخ به این سوال که آیا به موسیقی هم علاقه مند شدید؟ گفت: به موسیقی علاقه داشتم، اتفاقا ته صدایی داشتم و در برخی از نمایش ها و در تیتراژها آواز می خواندم و در دوره ای که به جامعه باربد و هنرستان هنر می رفتم یکی از درس ها موسیقی بود که استاد مهرتاش آن را تدریس می کردند.
نصیریان افزود: زمانی که در دبیرستان کلاس هشت بودم قرار شد نمایشی در مدرسه اجرا بشود و من هم برای کار دعوت شدم و زمانی که این نمایش را بازی کردم فهمیدم که من باید به دنبال این کار بروم و سال 1329 بود که اولین کلاس تئاترم را رفتم.
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: در زمانی که در جامعه باربد حضور داشتم افرادی زیادی با ما هم کلاس بودند جمشید لایق و حاج ترخانی و افراد دیگری حضور داشتند و چیزی که خیلی مهم است این است که جامعه باربد فقط تئاتر نبود و واقعا مکتبی برای تربیت خواننده و بازیگر بود و باعث می شد جوان برود و خود آموزی داشته باشد.
وی افزود: جوان های امروز ما نباید فراموش کنند که مسئله کلاس، معلم و دانشکده خیلی خوب است، اما یک مسئله در آموزش که خیلی مهم هست خود آموزی است و خود انسان باید انگیزه داشته باشد و به دنبال یاد گرفتن، مطالعه و تحقیق برود.
نصیریان درخصوص مشکلاتی که در دهه های گذشته در حوزه بازیگری وجود داشت، گفت: یکی از معضلات ما پیدا کردن بازیگر زن برای نمایش ها بود و هیچ زن و دختری حاضر نبود در نمایش ها بازی کند و در بسیاری از نمایش ها مردها زن پوش می شدند و خود رفیعی حالتی زن پوش بود.
وی در خصوص حضور زاله علو در عرصه تئاتر گفت: ژاله علو خیلی جلوتر از من به عرصه تئاتر و نمایش وارد شد و زمانی که خانم علو یکی از ستاره های تئاتر بودند من سیاهی لشگر بودم.
بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اولین تئاتری که تماشا کرد، گفت: اولین تئاتری که دیدم همین نمایش های عامیانه بود، ولی اولین تئاتری که بر روی صحنه بود و تماشا کردم تئاتر تهران و تئاتر پارس بود و فکر می کنم نمایشی به نام گدایان تهران بود و ستاره های تئاتر آن زمان خانم پرخیده، ژاله علو، آقای بهرام سارنگ بودند.
نصیریان در پاسخ به این سوال که بسیاری از افرادی که نام بردید در رادیو هم حضور داشتند ولی چرا شما هیچ وقت جذب رادیو نشدید؟ گفت: دلیلش این بود که تمام عشق و علاقه من به بازیگری بود و دوست داشتم اکت داشته باشم و مقابل مردم باشم و با انسانها رابطه برقرار کنم گرچه خیلی آدم اجتماعی نبودم چون تک فرزند و تنها بودم، ولی دوست داشتم با مردم ارتباط زنده داشته باشم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا وقتی به دهه 30 می رسیم هنور نمی دانیم که نصیریان آیا راهش به بازیگری، کارگردانی و یا حتی به نمایشنامه نویسی ختم می شود؟ گفت: تمام این موارد ضرورت های کاری ما بود و در خود فرنگ (کشورهای دیگر) اصطلاحی به عنوان «مدیریت صحنه» داشتند که گروه تئاتر را اداره می کردند و در قرن 19 تازه گارگردانی در تئاتر مطرح شد.
نصیریان گفت: از همین مدیریت صحنه کاگردانی رو یاد گرفتم و بعد از آن مبانی و اصولی که بصورت جدی در درسها مطرح می شد را یاد گرفتم و وارد کارگردانی شدم که جزو نیازهای آن دوره بود ولی علاقه شخصی من بازیگری بود و به همین دلیل اگر متنی هم می نوشتم، خودم هم بازی می کردم.
وی افزود: در دوره ای که ما کار می کردیم چون اساسا هیچ نوع درآمد و منفعت مادی برای ما نداشت بنابراین فردی که در این عرصه می ماند کسی بود که عشق و علاقه داشت و این عشق او را وادار می کرد که در این حوزه بماند وگرنه فایده و سود مالی نداشت در صورتی که امروز اینگونه نیست و شما می بینید اولین چیزی که برای افراد در این عرصه مطرح است مسائل مادی است، لذا آن عشق کم رنگ تر شده است.
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: بعد از جامعه باربد به تئاتر سعدی رفتم و آنجا 5 ماه بودم که به 28 مرداد رسیدیم که تئاتر را آتش زدند و به هنرستان هنرپیشگی رفتم که دوره 3 ساله داشت و تنها مدرسه آموزش نمایش و تئاتر بود و مدرک دیپلم هم می داد، اساتید مانند استاد نامدار، استاد حجازی، استاد آل آقا، استاد جتنی عطایی در این مدرسه بودند.
نصیریان گفت: در سال 1336 بعد از اینکه فارغ التحصیل شدم به اداره هنرهای دراماتیک رفتم که دکتر فروغ رئیس ما بود و در نمایشنامه پدر استرینبرگ بازی کردم که دکتر فروغ کارگردان بود و من در این اداره هنرهای دراماتیک استخدام شدم، که برای من هم خیر بود و هم شر، از این نظر این خوب بود که نمی گذاشت من قاطی فیلم فارسی بشوم و البته خود من علاقه ای به فیلم فارسی نداشتم و به تیپ کاری من نمی خورد و در سال 1348 و 1349 بود که با فیلم گاو بازیگری در فیلم را شروع شد.
*برای بازی در فیلم گاو نه قرارداد بستم و نه پول گرفتم
بازیگر فیلم سینمایی گاو با اشاره به دلیل حضورش در این فیلم گفت: قبلا گاو را با همین گروه در تلویزیون بازی کرده بودیم که البته خلاصه تر از فیلم گاو بود و آقای والی با نویسنده این کار آقای ساعدی متنی خلاصه درست کردند که خیلی خوب بود.
وی افزود: بعد از اینکه مهرجویی از آمریکا به ایران آمد بعد از ساخت الماس 33 تصمیم گرفت با ساعدی این متن را تبدیل به فیلم کند و این سناریو را نوشتند و همان بازیگران فیلم را بازی کردند و اصلا قراردادی امضا نکردیم و پولی هم نگرفتیم و همه بازیگران به خاطر علاقه ای که داشتند بازی کردند چون مهرجویی امکاناتی نداشت و تمام امکانات از فرهنگ و هنر گرفت.
نصیریان با اشاره به موقعیت لوکیشن فیلم سینمایی گاو،گفت: بعد از قزوین به سمت آقا بابا دهی در بیابان به نام بویی نک بود که هنوزم هست و جای بد آب و هوایی بود و فیلم در آنجا ضبط شد.
وی درخصوص اولین تئاتری که در ان حضور داشت، گفت: اولین تئاتری که بازی کردم تئاتر «قائم مقام فراهانی» بود و جایی که محمد شاه در حرم امام رضا (ع) قسم می خورد که جان قائم مقام را نمی ریزد من در گوشه ای از صحنه سیاهی لشگری بودن که یک گل لاله و شمع دستم بود و ایستاده بودم که اولین نقش من در تئاتر بود و خیلی هم این نقش را دوست داشتم و خیلی برای من افتخار بود که در تئاتر بودم و سال بعد بهم نقشی در تئاتر «شاه زاده توراندخت» دادند که دیالوگ داشت و قرار ما این بود و همیشه در سنگلج نمایشنامه های ایرانی کار کنیم.
*اولین دستمزدم 25 هزار تومان بود
بازیگر فیلم هزار دستان گفت: بعد از فیلم گاو فیلم های دیگری را بازی کردم و در تئاتر سنگلج کارهای تئاتر را ادامه دادم و در کنار نمایش و تئاتر در فیلم ها بازی می کردم و در فیلم «هالو» داریوش مهرجویی جمله ای دارم که مرتبط با اسم برنامه شما هم هست که می گم «امضا مسئولیت داره».
وی افزود: قبل از انقلاب 6 الی 7 فیلم بازی کردم که شامل گاو، هالو، دایره مینا، ستارخان، سرایدار، مهرگیاه و پستچی بود، البته پستچی اقتباس مهرجویی از گئورگ بوشنر آلمانی بود و 100 سال قبل از برشت نوشته شده بود که البته اون فرد سرباز بود، ولی برای اینکه اینجا توهینی به ارتش نشود و جلوی کار را نگیرند سرباز تبدیل به پستچی شد.
نصیریان درخصوص بدی های حضورش در اداره هنرهای دراماتیک، گفت: ضرر حضورم در اداره هنرهای دراماتیک این بود که انگ دولتی بودن به من زده شد و فکر می کردند که این دولت انگار طلا سر ما می ریزد و واقعا خبری بود و چون کسی تئاتر مارا نمی خرید و متقاضی کمی برای تماشا داشت مجبور بودم در اداره هنرهای دراماتیک کار کنم و اولین دست مزدی که من گرفتم 25 هزار تومان بود البته کم نبود ولی به نسبت دستمزد 300 هزار تومانی که آقای فردین می گرفت واقعا کم بود.
وی با اشاره به ازدواج و تشکیل خانواده گفت: سال 1338 ازدواج کردم و خیلی زود ازدواج کردم و 3 پسر دارم که با کمال تاسف ایران نیستند، چراکه من خیلی اعتقاد به خارج از ایران رفتن ندارم، ولی پسران من خودشان خواستند از ایران بروند که 2 تا فرزندانم قبل از انقلاب و فرزند دیگرم که 13 سالش بود در زمان موشک باران مجبور شدم به آمریکا بفرستم چون احتمال می دادم که جنگ گسترش پیدا کند و تگران سرنوشتش بودم و البته خیلی از این کار دلم سوخت.
*پشنوانه هزاران سال فرهنگ، هنر و شعر ایران را دسته کم گرفته ایم
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: 2 فرزندم اولم که مدرسه البرز درس می خواندند خودشان خواستند که از ایران بروند دلیلشان هم این بود که می گفتند، صبح تا غروب می بینیم که چگونه نظامی ها در پلی تکنیک دانشجویان را کتک می زنند و نمی خواهیم اینجا بمانیم و به این روز بیافتیم، در نتیجه پسر بزرگم سال 1355 و پسر دومم هم سال 1356 رفت.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اصراری داشتند که او هم به آمریکا برود؟ گفت: نه، ما چون دلمان برایشان تنگ می شد با زحمت ویزا می گیریم و به دیدنشان می رویم، من برای کارای علمی رفتن را مجاز می دانستم، اما جوان ها تصور عجیبی در مورد خارج رفتن نداشته باشند و فکر نکنند که بهشت برین در جای دیگری است و و حتی اگر هم می روند باید برگردند و به کشورش کمک کنند.
نصیریان ادامه داد: به افرادی که در کارهای فرهنگی و هنری هستند اصلا توصیه نمی کنم که به خارج از ایران بروند، چراکه فرهنگ و هنر ریشه در جامعه ای دارد که فرد از آن جامعه، وطن و فرهنگ است و متاسفانه پشنوانه هزاران سال فرهنگ و هنر و شعر و ادب این کشور را دستکم گرفته ایم و حتی اقتباسی از این منبع عظیم نداریم.
وی با اشاره به فعالیت هایش در زمان پس از انقلاب اسلاکمی ایران، گفت: بعد از انقلاب تئاتر تعطیل شد و همه ما بازنشسته شدیم و در نتیجه به سمت تلویزیون، سریال و سینما روی آوردیم و اولین کاری که انجام دادم با آقای کاوش با نام فصل خون بود که سال 1358 ساخته شد، البته در این زمان هنوز هزار دستان شروع نشده بود چون قبل از انقلاب کارهایی برای ساخت هزار دستان انجام شد، اما هنوز بصورت جدی آغاز نشده بود.
نصیریان ادامه داد: بعد از فیلم «فصل خون» به «سربداران» پیوستم که آقای نجفی آن نقش را به من پیشنهاد کردند و تلویزیون کارهای جدیش رو با همین سریال «سربداران» و «هزار دستان» آغاز کرد و حتی گروه گریمی که در تلویزیون حضور داشت با این سریال ها ایجاد شد.
وی در خصوص سریال سربداران گفت: این سریال و نقش قاضی شارح که من بازی می کردم اگر بخواهیم از نظر تاریخی به آن نگاه کنیم می بینیم چنین شخصیتی در تاریخ سربداران نیست مثلا شیخ خلیفه و شیخ حسن جولی وجود دارد ولی قاضی شارح در طول تاریخ ایران هست و من با این نگاه این نقش را بازی کردم که یک آدمی که هم واعض و روحانی بود و اصلا جنگ روحانی با روحانی بود و 2 نوع فکر وجود داشت.
بازیگر سریال سربداران گفت: شیوه بازی در نقش قاضی شارح رو از وعاظ الهام گرفته بودم و خیلی به منبرهای آقای فلسفی علاقه داشتم و هیچ وقت منبر های ایشان را رها نمی کردم و بیان و صحبت های ایشان برام جذاب بود، در نتیجه علاقه مند شدم و احساس کردم که باید از حالت معلومی و نرمال در بیام و یک شکل، شیوه و سبک متفاوت با بقیه بازی هایی که دیده می شود داشته باشم.
نصیریان گفت: خیلی ها انتقاد می کردند که چرا اینقدر غلو آمیز نقش قاضی شارح رو بازی می کنم ولی خودم احساس می کنم که این ضرورت داشت، چراکه این آدم متفاوتی بود و با افراد دیگر فرق داشت و هم جاه طلب بود و از دید خودش اعمالش وطن پرستانه بود و می خواست ملتش را نجات بدهد.
وی درخصوص بازی در فیلم بوی پیراهن یوسف به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا گفت: در صحنه ای که بر روی سنگ قبر فرزندم در فیلم بوی پیراهن یوسف دست زدم آنقدر این ضربه را محکم زدم که دستم درد شدیدی گرفت و بعدا پشیمان شدم که این کارو کردم، ولی چون آنقدر دل سپردم در نقش که رها شدم و در نقش فرو رفتم.
بازیگر سریال میوه ممنوعه در پاسخ به این سوال که آیا حوصله کارگردانی دارید؟ گفت: من اصلا کارگردانی برای سینما و تلویزیون انجام نمی دادم و تنها در تئاتر کارگردانی کردم و سن من ایجاب نمی کند که الان در این عرصه باشم ولی اگر کاری ازم بر بیاد برای بازیگری انجام می دم، ولی متاسفانه قصه خوبی به دستم نمی رسه و همه داستان ها و قصه ها تکراری است.
نصیریان درخصوص نگاه حرفه ای اش در عرصه بازیگری سینما و تلویزیون گفت: هر حرفه ای قواعدی دارد و این قواعد ها را در مدارس هنر به دانشجو یاد نمی دهند، مانند رفتار درست در گروه و اخلاق آموزش داده نمی شود، ما نمی توانیم غرب و دیگر کشورها را ملاک قرار بدهیم ممکن است ارتباط باشد و چیزهایی را بشنویم ولی هرجامعه ای یک شکل خاص خود را دارد.
وی افزود: در جامعه ما این حرفه خوش نام نبوده و لذا باید رعایت کنیم و امروز جوان های ما باید رعایت کنند و برای احترام به این حرفه مسئله اخلاق، روابط انسانی و جدی گرفتن کار مهم است و مثلا نمی شود افراد در حال و هوای دیگری باشند و چند ثانیه بعد جلوی دوربین بروند و نقش دراماتیک را بازی کند چون بازیگری شعبده بازی نیست و باید نیم ساعت قبل فقط در فکر کار و در فکر آن نقش و اکت ها باشد.
*برای بازی در شکارچی شنبه تحقیق کردم/ زیر دستمزدم کار کردم
نصیریان در خصوص بازی در فیلم شکارچی شنبه به کارگردانی شیخ طادی گفت: نقشی که در فیلم شکارچی شنبه بازی کردم را خیلی دوست دارم، هم نقش و هم ساختار کار خیلی خوبه و یک کلمه در این فیلم دروغ و شعار نبود، کاملا مستندات و تاریخ بود و حتی کلماتی که بیان می شد از صحبت های دولتمردان امروز اسرائیل استفاده شده بود و اغراقی نبود .
وی افزود: برای بازی در این فیلم زیر دستمزدم کار کردم چون این نقش را دوست داشتم و کاراکتر خیلی خوب بود و حرف فیلم درست بود چون من تحقیق کردم و دیدم تمام جزئیات فیلمنامه تحقیق شده و درست است.
وی در پایان در پاسخ به این سوال که اگر قرار باشد مستندی از زندگی شما ساخته شود و پنج نفر در آن صحبت کنند دوست دارید چه افرادی صحبت کنند؟ گفت: بیشتر افرادی هستند که در گذشته با آنها کارکردم دوستدارم بهمن فرسی، خجسته کیا، عزت الله انتظامی، محمد علی کشاورز و داریوش مهدبیان صحت کنند.
وی در پاسخ به این سوال که چگونه به هنر علاقه مند شدید؟ گفت: به این دلیل که در آن محله و در آن زمان رادیو و تلویزیون در همه خانه ها نبود و تازه رادیو آمده بود و بعضی ها داشتند و بیشترین تفریح و سرگرمی مردم نقالی در قهوه خانه ها، تعزیه در ماه محرم و نمایش ها و سیاه بازی ها و معرکه گیری ها بود و من همراه پدرم به قهوه خانه می رفتم و نقالی گوش می کردم و در ماه محرم تعزیه می دیدم من رو خیلی هیجان زده می کرد و تحت تاثیر قرار می داد و انگیزه من برای ورود به کار نمایش و تئاتر همین نمایش های عامیانه بود.
بازیگر بسریال شهرزاد در پاسخ به این سوال که آیا به موسیقی هم علاقه مند شدید؟ گفت: به موسیقی علاقه داشتم، اتفاقا ته صدایی داشتم و در برخی از نمایش ها و در تیتراژها آواز می خواندم و در دوره ای که به جامعه باربد و هنرستان هنر می رفتم یکی از درس ها موسیقی بود که استاد مهرتاش آن را تدریس می کردند.
نصیریان افزود: زمانی که در دبیرستان کلاس هشت بودم قرار شد نمایشی در مدرسه اجرا بشود و من هم برای کار دعوت شدم و زمانی که این نمایش را بازی کردم فهمیدم که من باید به دنبال این کار بروم و سال 1329 بود که اولین کلاس تئاترم را رفتم.
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: در زمانی که در جامعه باربد حضور داشتم افرادی زیادی با ما هم کلاس بودند جمشید لایق و حاج ترخانی و افراد دیگری حضور داشتند و چیزی که خیلی مهم است این است که جامعه باربد فقط تئاتر نبود و واقعا مکتبی برای تربیت خواننده و بازیگر بود و باعث می شد جوان برود و خود آموزی داشته باشد.
وی افزود: جوان های امروز ما نباید فراموش کنند که مسئله کلاس، معلم و دانشکده خیلی خوب است، اما یک مسئله در آموزش که خیلی مهم هست خود آموزی است و خود انسان باید انگیزه داشته باشد و به دنبال یاد گرفتن، مطالعه و تحقیق برود.
نصیریان درخصوص مشکلاتی که در دهه های گذشته در حوزه بازیگری وجود داشت، گفت: یکی از معضلات ما پیدا کردن بازیگر زن برای نمایش ها بود و هیچ زن و دختری حاضر نبود در نمایش ها بازی کند و در بسیاری از نمایش ها مردها زن پوش می شدند و خود رفیعی حالتی زن پوش بود.
وی در خصوص حضور زاله علو در عرصه تئاتر گفت: ژاله علو خیلی جلوتر از من به عرصه تئاتر و نمایش وارد شد و زمانی که خانم علو یکی از ستاره های تئاتر بودند من سیاهی لشگر بودم.
بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به اولین تئاتری که تماشا کرد، گفت: اولین تئاتری که دیدم همین نمایش های عامیانه بود، ولی اولین تئاتری که بر روی صحنه بود و تماشا کردم تئاتر تهران و تئاتر پارس بود و فکر می کنم نمایشی به نام گدایان تهران بود و ستاره های تئاتر آن زمان خانم پرخیده، ژاله علو، آقای بهرام سارنگ بودند.
نصیریان در پاسخ به این سوال که بسیاری از افرادی که نام بردید در رادیو هم حضور داشتند ولی چرا شما هیچ وقت جذب رادیو نشدید؟ گفت: دلیلش این بود که تمام عشق و علاقه من به بازیگری بود و دوست داشتم اکت داشته باشم و مقابل مردم باشم و با انسانها رابطه برقرار کنم گرچه خیلی آدم اجتماعی نبودم چون تک فرزند و تنها بودم، ولی دوست داشتم با مردم ارتباط زنده داشته باشم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا وقتی به دهه 30 می رسیم هنور نمی دانیم که نصیریان آیا راهش به بازیگری، کارگردانی و یا حتی به نمایشنامه نویسی ختم می شود؟ گفت: تمام این موارد ضرورت های کاری ما بود و در خود فرنگ (کشورهای دیگر) اصطلاحی به عنوان «مدیریت صحنه» داشتند که گروه تئاتر را اداره می کردند و در قرن 19 تازه گارگردانی در تئاتر مطرح شد.
نصیریان گفت: از همین مدیریت صحنه کاگردانی رو یاد گرفتم و بعد از آن مبانی و اصولی که بصورت جدی در درسها مطرح می شد را یاد گرفتم و وارد کارگردانی شدم که جزو نیازهای آن دوره بود ولی علاقه شخصی من بازیگری بود و به همین دلیل اگر متنی هم می نوشتم، خودم هم بازی می کردم.
وی افزود: در دوره ای که ما کار می کردیم چون اساسا هیچ نوع درآمد و منفعت مادی برای ما نداشت بنابراین فردی که در این عرصه می ماند کسی بود که عشق و علاقه داشت و این عشق او را وادار می کرد که در این حوزه بماند وگرنه فایده و سود مالی نداشت در صورتی که امروز اینگونه نیست و شما می بینید اولین چیزی که برای افراد در این عرصه مطرح است مسائل مادی است، لذا آن عشق کم رنگ تر شده است.
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: بعد از جامعه باربد به تئاتر سعدی رفتم و آنجا 5 ماه بودم که به 28 مرداد رسیدیم که تئاتر را آتش زدند و به هنرستان هنرپیشگی رفتم که دوره 3 ساله داشت و تنها مدرسه آموزش نمایش و تئاتر بود و مدرک دیپلم هم می داد، اساتید مانند استاد نامدار، استاد حجازی، استاد آل آقا، استاد جتنی عطایی در این مدرسه بودند.
نصیریان گفت: در سال 1336 بعد از اینکه فارغ التحصیل شدم به اداره هنرهای دراماتیک رفتم که دکتر فروغ رئیس ما بود و در نمایشنامه پدر استرینبرگ بازی کردم که دکتر فروغ کارگردان بود و من در این اداره هنرهای دراماتیک استخدام شدم، که برای من هم خیر بود و هم شر، از این نظر این خوب بود که نمی گذاشت من قاطی فیلم فارسی بشوم و البته خود من علاقه ای به فیلم فارسی نداشتم و به تیپ کاری من نمی خورد و در سال 1348 و 1349 بود که با فیلم گاو بازیگری در فیلم را شروع شد.
*برای بازی در فیلم گاو نه قرارداد بستم و نه پول گرفتم
بازیگر فیلم سینمایی گاو با اشاره به دلیل حضورش در این فیلم گفت: قبلا گاو را با همین گروه در تلویزیون بازی کرده بودیم که البته خلاصه تر از فیلم گاو بود و آقای والی با نویسنده این کار آقای ساعدی متنی خلاصه درست کردند که خیلی خوب بود.
وی افزود: بعد از اینکه مهرجویی از آمریکا به ایران آمد بعد از ساخت الماس 33 تصمیم گرفت با ساعدی این متن را تبدیل به فیلم کند و این سناریو را نوشتند و همان بازیگران فیلم را بازی کردند و اصلا قراردادی امضا نکردیم و پولی هم نگرفتیم و همه بازیگران به خاطر علاقه ای که داشتند بازی کردند چون مهرجویی امکاناتی نداشت و تمام امکانات از فرهنگ و هنر گرفت.
نصیریان با اشاره به موقعیت لوکیشن فیلم سینمایی گاو،گفت: بعد از قزوین به سمت آقا بابا دهی در بیابان به نام بویی نک بود که هنوزم هست و جای بد آب و هوایی بود و فیلم در آنجا ضبط شد.
وی درخصوص اولین تئاتری که در ان حضور داشت، گفت: اولین تئاتری که بازی کردم تئاتر «قائم مقام فراهانی» بود و جایی که محمد شاه در حرم امام رضا (ع) قسم می خورد که جان قائم مقام را نمی ریزد من در گوشه ای از صحنه سیاهی لشگری بودن که یک گل لاله و شمع دستم بود و ایستاده بودم که اولین نقش من در تئاتر بود و خیلی هم این نقش را دوست داشتم و خیلی برای من افتخار بود که در تئاتر بودم و سال بعد بهم نقشی در تئاتر «شاه زاده توراندخت» دادند که دیالوگ داشت و قرار ما این بود و همیشه در سنگلج نمایشنامه های ایرانی کار کنیم.
*اولین دستمزدم 25 هزار تومان بود
بازیگر فیلم هزار دستان گفت: بعد از فیلم گاو فیلم های دیگری را بازی کردم و در تئاتر سنگلج کارهای تئاتر را ادامه دادم و در کنار نمایش و تئاتر در فیلم ها بازی می کردم و در فیلم «هالو» داریوش مهرجویی جمله ای دارم که مرتبط با اسم برنامه شما هم هست که می گم «امضا مسئولیت داره».
وی افزود: قبل از انقلاب 6 الی 7 فیلم بازی کردم که شامل گاو، هالو، دایره مینا، ستارخان، سرایدار، مهرگیاه و پستچی بود، البته پستچی اقتباس مهرجویی از گئورگ بوشنر آلمانی بود و 100 سال قبل از برشت نوشته شده بود که البته اون فرد سرباز بود، ولی برای اینکه اینجا توهینی به ارتش نشود و جلوی کار را نگیرند سرباز تبدیل به پستچی شد.
نصیریان درخصوص بدی های حضورش در اداره هنرهای دراماتیک، گفت: ضرر حضورم در اداره هنرهای دراماتیک این بود که انگ دولتی بودن به من زده شد و فکر می کردند که این دولت انگار طلا سر ما می ریزد و واقعا خبری بود و چون کسی تئاتر مارا نمی خرید و متقاضی کمی برای تماشا داشت مجبور بودم در اداره هنرهای دراماتیک کار کنم و اولین دست مزدی که من گرفتم 25 هزار تومان بود البته کم نبود ولی به نسبت دستمزد 300 هزار تومانی که آقای فردین می گرفت واقعا کم بود.
وی با اشاره به ازدواج و تشکیل خانواده گفت: سال 1338 ازدواج کردم و خیلی زود ازدواج کردم و 3 پسر دارم که با کمال تاسف ایران نیستند، چراکه من خیلی اعتقاد به خارج از ایران رفتن ندارم، ولی پسران من خودشان خواستند از ایران بروند که 2 تا فرزندانم قبل از انقلاب و فرزند دیگرم که 13 سالش بود در زمان موشک باران مجبور شدم به آمریکا بفرستم چون احتمال می دادم که جنگ گسترش پیدا کند و تگران سرنوشتش بودم و البته خیلی از این کار دلم سوخت.
*پشنوانه هزاران سال فرهنگ، هنر و شعر ایران را دسته کم گرفته ایم
بازیگر سینما و تلویزیون گفت: 2 فرزندم اولم که مدرسه البرز درس می خواندند خودشان خواستند که از ایران بروند دلیلشان هم این بود که می گفتند، صبح تا غروب می بینیم که چگونه نظامی ها در پلی تکنیک دانشجویان را کتک می زنند و نمی خواهیم اینجا بمانیم و به این روز بیافتیم، در نتیجه پسر بزرگم سال 1355 و پسر دومم هم سال 1356 رفت.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اصراری داشتند که او هم به آمریکا برود؟ گفت: نه، ما چون دلمان برایشان تنگ می شد با زحمت ویزا می گیریم و به دیدنشان می رویم، من برای کارای علمی رفتن را مجاز می دانستم، اما جوان ها تصور عجیبی در مورد خارج رفتن نداشته باشند و فکر نکنند که بهشت برین در جای دیگری است و و حتی اگر هم می روند باید برگردند و به کشورش کمک کنند.
نصیریان ادامه داد: به افرادی که در کارهای فرهنگی و هنری هستند اصلا توصیه نمی کنم که به خارج از ایران بروند، چراکه فرهنگ و هنر ریشه در جامعه ای دارد که فرد از آن جامعه، وطن و فرهنگ است و متاسفانه پشنوانه هزاران سال فرهنگ و هنر و شعر و ادب این کشور را دستکم گرفته ایم و حتی اقتباسی از این منبع عظیم نداریم.
وی با اشاره به فعالیت هایش در زمان پس از انقلاب اسلاکمی ایران، گفت: بعد از انقلاب تئاتر تعطیل شد و همه ما بازنشسته شدیم و در نتیجه به سمت تلویزیون، سریال و سینما روی آوردیم و اولین کاری که انجام دادم با آقای کاوش با نام فصل خون بود که سال 1358 ساخته شد، البته در این زمان هنوز هزار دستان شروع نشده بود چون قبل از انقلاب کارهایی برای ساخت هزار دستان انجام شد، اما هنوز بصورت جدی آغاز نشده بود.
نصیریان ادامه داد: بعد از فیلم «فصل خون» به «سربداران» پیوستم که آقای نجفی آن نقش را به من پیشنهاد کردند و تلویزیون کارهای جدیش رو با همین سریال «سربداران» و «هزار دستان» آغاز کرد و حتی گروه گریمی که در تلویزیون حضور داشت با این سریال ها ایجاد شد.
وی در خصوص سریال سربداران گفت: این سریال و نقش قاضی شارح که من بازی می کردم اگر بخواهیم از نظر تاریخی به آن نگاه کنیم می بینیم چنین شخصیتی در تاریخ سربداران نیست مثلا شیخ خلیفه و شیخ حسن جولی وجود دارد ولی قاضی شارح در طول تاریخ ایران هست و من با این نگاه این نقش را بازی کردم که یک آدمی که هم واعض و روحانی بود و اصلا جنگ روحانی با روحانی بود و 2 نوع فکر وجود داشت.
بازیگر سریال سربداران گفت: شیوه بازی در نقش قاضی شارح رو از وعاظ الهام گرفته بودم و خیلی به منبرهای آقای فلسفی علاقه داشتم و هیچ وقت منبر های ایشان را رها نمی کردم و بیان و صحبت های ایشان برام جذاب بود، در نتیجه علاقه مند شدم و احساس کردم که باید از حالت معلومی و نرمال در بیام و یک شکل، شیوه و سبک متفاوت با بقیه بازی هایی که دیده می شود داشته باشم.
نصیریان گفت: خیلی ها انتقاد می کردند که چرا اینقدر غلو آمیز نقش قاضی شارح رو بازی می کنم ولی خودم احساس می کنم که این ضرورت داشت، چراکه این آدم متفاوتی بود و با افراد دیگر فرق داشت و هم جاه طلب بود و از دید خودش اعمالش وطن پرستانه بود و می خواست ملتش را نجات بدهد.
وی درخصوص بازی در فیلم بوی پیراهن یوسف به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا گفت: در صحنه ای که بر روی سنگ قبر فرزندم در فیلم بوی پیراهن یوسف دست زدم آنقدر این ضربه را محکم زدم که دستم درد شدیدی گرفت و بعدا پشیمان شدم که این کارو کردم، ولی چون آنقدر دل سپردم در نقش که رها شدم و در نقش فرو رفتم.
بازیگر سریال میوه ممنوعه در پاسخ به این سوال که آیا حوصله کارگردانی دارید؟ گفت: من اصلا کارگردانی برای سینما و تلویزیون انجام نمی دادم و تنها در تئاتر کارگردانی کردم و سن من ایجاب نمی کند که الان در این عرصه باشم ولی اگر کاری ازم بر بیاد برای بازیگری انجام می دم، ولی متاسفانه قصه خوبی به دستم نمی رسه و همه داستان ها و قصه ها تکراری است.
نصیریان درخصوص نگاه حرفه ای اش در عرصه بازیگری سینما و تلویزیون گفت: هر حرفه ای قواعدی دارد و این قواعد ها را در مدارس هنر به دانشجو یاد نمی دهند، مانند رفتار درست در گروه و اخلاق آموزش داده نمی شود، ما نمی توانیم غرب و دیگر کشورها را ملاک قرار بدهیم ممکن است ارتباط باشد و چیزهایی را بشنویم ولی هرجامعه ای یک شکل خاص خود را دارد.
وی افزود: در جامعه ما این حرفه خوش نام نبوده و لذا باید رعایت کنیم و امروز جوان های ما باید رعایت کنند و برای احترام به این حرفه مسئله اخلاق، روابط انسانی و جدی گرفتن کار مهم است و مثلا نمی شود افراد در حال و هوای دیگری باشند و چند ثانیه بعد جلوی دوربین بروند و نقش دراماتیک را بازی کند چون بازیگری شعبده بازی نیست و باید نیم ساعت قبل فقط در فکر کار و در فکر آن نقش و اکت ها باشد.
*برای بازی در شکارچی شنبه تحقیق کردم/ زیر دستمزدم کار کردم
نصیریان در خصوص بازی در فیلم شکارچی شنبه به کارگردانی شیخ طادی گفت: نقشی که در فیلم شکارچی شنبه بازی کردم را خیلی دوست دارم، هم نقش و هم ساختار کار خیلی خوبه و یک کلمه در این فیلم دروغ و شعار نبود، کاملا مستندات و تاریخ بود و حتی کلماتی که بیان می شد از صحبت های دولتمردان امروز اسرائیل استفاده شده بود و اغراقی نبود .
وی افزود: برای بازی در این فیلم زیر دستمزدم کار کردم چون این نقش را دوست داشتم و کاراکتر خیلی خوب بود و حرف فیلم درست بود چون من تحقیق کردم و دیدم تمام جزئیات فیلمنامه تحقیق شده و درست است.
وی در پایان در پاسخ به این سوال که اگر قرار باشد مستندی از زندگی شما ساخته شود و پنج نفر در آن صحبت کنند دوست دارید چه افرادی صحبت کنند؟ گفت: بیشتر افرادی هستند که در گذشته با آنها کارکردم دوستدارم بهمن فرسی، خجسته کیا، عزت الله انتظامی، محمد علی کشاورز و داریوش مهدبیان صحت کنند.