در حالیکه دیپلماتهای ایرانی و 1+5 در حال مذاکره برای حصول به نتیجه پس از یک دهه گفتگوی هستهای هستند، شبکههای قدرتمند مالی همچون "طرح امنیتی آمریکا" حجم وسیعی از زمان و انرژی را صرف جلوگیری از حمایت عمومی از مذاکرات در آمریکا میکنند. این اتاقهای فکر، گروههای اهداف مشخص، و متخصصین رسانه اقدام به ترویج مجموعهای از روایتهای جنجالی با هدف ایجاد مانع بر سر این فرایند دیپلماتیک کردند. آنها به جای ارائه حقایق، ترسزایی میکنند. اما افراد و گروههای کلیدی که این اهداف را دنبال میکنند، چه کسانی هستند؟ در این گزارش عدهای از این افراد را معرفی خواهیم کرد.
شبکههای دارای روابط مشترک
این شبکهها دارای چهره دو حزبی هستند اما ایدههای ضد ایرانی آنها از یک آبشخور واحد تغذیه میشود که سردمداران آن حامی حمله به عراق و دیگر فضاحتهای خارجی طی 15 سال اخیر بودند. آنها در همکاری نزدیک با یکدیگر قرار دارند و معمولا توسط یک حامی مالی حمایت میشوند.
نامزدان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به دنبال جلب حمایت مالی "شلدون آلسون" هستند
چهار مولتیمیلیاردر به نامهای "شلدون ادلسون"، "پل سینگر"،
"برنارد مارکوس"، و "ست کلارمن" آرایشی از چند گروه را به
جهت رویارویی بیمحابا با ایران رهبری میکنند. این آرایش عبارتست از بنیاد دفاع
از دموکراسی، موسسه سرمایهگذاری آمریکا و موسسه سیاست خاور نزدیک در واشنگتن.
گروههای دیگر که هسته این شبکه را شکل میدهند شامل موسسه هادسون، طرح ابتکاری
سیاست خارجی، گروههای تندروی حامی اسرائیل همچون کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل،
ائتلاف یهودیان جمهوریخواه، کمیته اضطرارات اسرائیل، پروژه اسرائیلی، و موسسه
یهودی امور امنیت ملی هستند. چند مورد از این گروهها نیز از سوی بنیادهای راستگرا
مانند "بنیاد لیند و هری برادلی" و "بنیادهای اسکایف" حمایت میشوند
که میلیونها دلار صرف سیاستهای افراطگرایانه میکنند.
سناتورهای تندرو
این گروهها در کنار هم، پروژه اتاق اکو (انتقال اطلاعات و باورها به سیستم محصور) را جلو میبرند. آنها، دارای ارتباطات ضد ایرانی و ساختار لابیگری هستند که در دالانهای قدرت واشنگتن به خصوص کنگره نفوذ عجیبی دارد. یکی از ذینفعترین افراد این شبکه، سناتور "تام کاتن" است که ایرانستیزی او شهره دهر است. دیگر سناتورهای مرتبط با این شبکه شامل همکاران کاتن یعنی لیندسی گراهام، مارک کرک، کلی آیوت، و جان مککین است.
"پل سینگر" از میلیاردرهایی است که جنگطلبان آمریکایی را حمایت مالی میکند
"برنارد مارکوس" از حامیان مالی ضدایرانی است که حمایتهای خود را علنی اعلام نمیکند
موفقیت سال پیش کاتن برای ورود به سنا، مرهون کمکهای عظیم مالی گروهی است که لابی ضد ایران را هدایت میکنند. "کمیته اضطرارات اسرائیل بیل کریستول" که یک میلیون دلار صرف کمپین کاتن کرد؛ آدلسون، سینگر، کلارمان، و جان بولتون (نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل و یک نظامی قسمخورده علیه ایران) که آنها هم کمک شایانی به کاتن کردند.
در حالی که بسیاری از سیاستمداران و صاحبنظران معتقدند که راه دیگری هم برای توافق با ایران به غیر از روش مورد نظر اوباما وجود دارد، کاتن کلا معتقد به گفتگو با ایران نیست. او خواستار پایان مذاکرات و اعمال تحریمهای جدید و پاسخ "نه" کنگره به توافق هستهای شده است.
"تام کاتن" خود در جنگهای عراق و افغانستان حضور داشته است
ژنرالهای اتاق فکر
دانهدرشتهای دنیای اتاق فکر مانند "مایکل دوران" از موسسه هادسون، "مارک دوبوویتز" و "کلیفورد می" از بنیاد دفاع از دموکراسیها، تظاهر به اعتقاد بر اصل "معامله بهتر" با ایران میکنند اما خواننده فهیم و عاقل به زودی میفهمد که اتفاقا تمایل آنها به تشویق آمریکا برای مواجهه با ایران است. "دوران" که پیشتر خاورمیانه را یک "عارضه" خوانده و تنها راه درمان آن را گزینه نظامی دانسته بود، حالا (در چرخشی نمایشی) در این ایام، تبدیل به حامی رویکرد اوباما در گفتگوی هستهای شده و معتقد است که این رویکرد از ایران یک "دوست و شریک" میسازد.
وی در ماه آوریل بود که با مورد انتقاد قرار دادن سیاست دولت اوباما، با توسل بر واژگان سیاسی، تنشزدایی با ایران را موجب "عدم تعادل و معکوس شدن نتیجه دلخواه" دانست. او در مطلب خود اینچنین ابراز داشت: "این مذاکرات مربوط به کنترل سلاح (هستهای) که توسط اوباما پیش میرود، نظم "صفحات زمینساختاری" خاورمیانه را بهم ریخته است، و حتی جابجایی چند اینچی صفحات زمینساختاری در نقشه و ساختار یک شهر تاثیر میگذارد."
"مارک دوبوویتز" عضو اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها
"کلیفورد می" عضو اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها
"دوران" همچنین معتقد است که گزینههای بسیار دیگر به جای چیزی که آن را "اولتیماتوم اوباما برای برنامه هستهای" میخواند، وجود دارد. وی در ماه آوریل، در گفتگو با شبکه "واکس" گفت: "اگر رهبر ایران را در مقابل دو راهی "یا برنامه هستهای یا تحریمهای فلجکننده اقتصادی" قرار میدادیم، مجبور میشد که قبل از تصمیمگیری بیشتر فکر کند."
بنابراین، جمله "دوران" نشاندهنده جنگ با تحریم بیشتر است. حالا اینکه چگونه است که او با وجود رژیم شکننده تحریمهای فعلی و جبهه مخالف با نظر وی در گروه 1+5 اینگونه تز میدهد، جای سوال دارد. شاید دارد به نفع روسیه کار میکند؟ وی، این را هم میداند که صرفنظر از آسیبپذیری جامعه ایران تحت تحریم، این تحریمها نتوانستهاند موجب بازداری این کشور از غنیسازی اورانیوم یا محاسبات استراتژیک بنیادینش شوند.
"مایکل دوران" عضو مؤسسه هادسون از دانهدرشتهای اندیشکدههای آمریکایی است
این موعظههای "دوران" را میتوان روش کار منتقدین توافق با ایران دانست. کلیفورد می رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی، بر این اعتقاد است که اوباما با در حال پذیرش معاملهای است که برای آمریکا و غرب بسیار خطرناک و البته برای اسرائیل وحشتناکتر است. او همچنین پای را فراتر گذاشته و با شور بیشتری ایران را متهم به ادامه برنامه هستهای خود کرده و مدعی است که این کشور بمب در اختیار القاعده (که البته یک سازمان سنی مذهب و عملا دشمن قسمخورده ایران است) قرار میدهد. مارک دوبوویتز به عنوان مدیر اجرایی بنیاد دفاع از دموکراسی، دائما در رسانهها و در مقابل کنگره که به دنبال ایجاد خلل در مذاکرات است حاضر میشود. او به چهارچوب مورد توافق بین ایران و 1+5 صفت "عملا ناقص" را اطلاق کرده و هیچ ابایی هم از پیشنهاد دادن یک توافق تجربی ندارد.
وی در مطلب مشترک خود با "رول مارک گرشت" (ایرانستیز معروف) در مجله والاستریت میآورد: "منتقدین آقای اوباما در جزئیات فنی چارچوب توافقات گم شدهاند." اما بحث نهایی بر سر جای خود است: آیا بهتر نیست که با تهدید به جنگ، به یک توافق مطلوب برسید و یا اینکه در صورت تخطی ایران در برنامه هستهای به این کشور حمله کنید؟
"رول مارک گرشت" ظاهراً پیشنهاد ترور قاسم سلیمانی را مطرح کرده است
اولویتهای جمهوریخواهان
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا، کاندیداهای جمهوریخواه در تلاش هستند تا با پوزه مالیدن و دم تکان دادن برای جنگطلبان سیاست این کشور، کمکهای آنها را به سمت خود جذب کنند. شلدون آدلسون که حمایت بیدریغش از جمهوریخواهان و بحث سیاست خارجی کمپینهای آنان تحت نظر وی بوده، یکی از افراد آماده و درجه یک نامزدهای انتخابی است. گرامیداشت سالیانه وی که توسط ائتلاف یهودیان جمهوریخواه (که معروف به گل سر سبد آدلسون است) در لاس وگاس برگزار شد، نشان از بده و بستان مشفقانه جمهوریخواهان برای پیروزی در انتخابات آینده دارد. در این بحبوحه، رقابت برای جذب نظر آدلسون، نامزدهای انتخاباتی را وارد بازی پرتنشی کرده است.
مثلا همین "جب بوش" آیندهنگر به دلیل انتصاب "جیمز بیکر" (وزیر خارجه سابق که مورد علاقه و حمایت نومحافظهکاران و از آنها نیست) در تیم سیاست خارجهاش، از خوان نعمت آدلسون محروم ماند. کمی پس از آن، آدلسون به خاطر خدماتی که جورج دابلیو بوش در اسرائیل و خاورمیانه انجام داد، او را مقام و عزت بخشید. همین امر موجب شد بوش جوان اظهار نماید که باید به روش برادر در حرفشنوی در مورد خاورمیانه تأسی کرد و این برای نماینده جناح آزاد از حمایت آدلسون خیلی جالب نبود. بعدها، فرماندار سابق فلوریدا اذعان کرد که مجوز جنگ عراق را بوش داده است و حتی چیزی را که الان ما میدانیم، میدانسته است.
"جب بوش" برادر "جورج بوش" از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 آمریکا
یک بار "ژوآن والش" (مافیای لاسوگاس) از طرف آدلسون گفت: "ما بزرگترین مشکل جورج بوش (برادرش) را از سر راه برداشتیم و او را تبدیل به یک سرمایه برای خودمان کردیم." "مارکو روبیو" سناتور فلوریدایی مشتاق به شرکت در انتخابات که از منتقدین سرسخت سیاست اوباما در قبال ایران و کوبا بوده، پیوسته مورد حمایت مالی آدلسون و سینگر قرار داشته است. گزارش اخیر "پولیتیکو" به ما میگوید که این سناتور همان مهره پیشتاز شلدون آدلسون برای نیل به هدف اصلیش است.
دیدگاه استراتژیک ناکام
شکی نیست که تمامی سازمانها، گروهها، و افراد معرفی شده فوق از حامیان حمله آمریکا به عراق بودند. از خلال فعالیتهایشان به راستی میتوان پی برد که اولین اولویت و استراتژی آنها نسبت به خطرات موجود در خاورمیانه، گزینه نظامی است. در پرونده مذاکرات هستهای نشان داده شد که حتی اگر دیپلماسی اوباما بهترین رویکرد برای نیل به مقصود عالی و در برگیرنده اهداف آمریکا باشد، باز این افراد به دنبال جنگ با ایران هستند.
حتی اگر دیپلماسی بهترین راه برای آمریکا باشد، باز هم جنگطلبان کار خود را میکنند
اگر آنچنان که "جان لوئیز گادیس" گفت استراتژی "نیل به اهداف مطلوب از طریق مؤثرترین استفاده از ابزار در دسترس" باشد، و هدف غایی نظامیگری این افراد تشدید امنیت ملی آمریکا باشد، باید گفت که استراتژی آنها شکستی بیپایان را در پیش گرفته است. مثلا همین فضاحت حمله به عراق که این افراد بانی آن بودند، به قیمت کشته شدن هزاران بیگناه، تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه را به دنبال داشت. از طرفی، همین جنگ موجب تقویت موقعیت ایران در منطقه شد. و حالا همین اشتباه را میخواهند با جنگ دیگری علیه ایران تصحیح کنند. مذاکره و توافق با ایران، نه تنها فرصت جلوگیری از یک جنگ فاجعهآمیز در خاورمیانه را به دست میدهند، که علاوه بر آن میتوان درها را گشود و با این کشور بر سر نقاط مشترکی چون عراق و افغانستان تبادل نظر و همکاری داشت.
این جنگطلبان خوشنشین با محکوم کردن سیاست اوباما در قبال ایران، فقط آتش جنگی بزرگ را شعلهور میکنند که نه تنها جان و زندگی مردم خاورمیانه را به نابودی میکشد بلکه در نتیجه آن شاهد مرگ حجم وسیعی از سربازان آمریکایی خواهیم بود، پول بیزبان مالیاتدهندگان حیف خواهد شد، و به نظاره افول جایگاه آمریکا در آینده خواهیم نشست.