با ما در لذت خواندن این شعر، همراه شوید:
باید که از یمن بسرایم
باید به رسم تعزیت صلح، از جنگ نفت و تن بسرایم
در عصر غزه، عصر ویتنام، قرن عراق و سوریه و شام
سخت است تا به یاد قد دوست، از سبزه و چمن بسرایم
ننگ است در هبوط دو دلها، در ازدحام سرد نوبلها
از آهوی ختن بنویسم؛ از باده کهن بسرایم
از این همه دروغ ملولم، از علم، از حقوق بشر، حیف..
ای کاش یک قصیده پر درد، با مطلع "کفن" بسرایم
تا کی تمام همت خود را وقف مذاکرات ببینم؟
یک لحظه از ژنو بنگارم، یک ساعت از وین بسرایم
یا فارغ از خشونت رگبار، در خلسه مکرر اخبار
با جذبه تمام، مسی را در حال گلزدن بسرایم
*****
ای خرسهای قطبی بیعار! بیکارهای رخوت اسکار!
تا کی به شوق خرس طلایی، از فیلمهای کن بسرایم
تاریختان: تمدن شومی؛ ای سرخوشان وحشی رومی!
تا کی به سبک عصر شمایان، از رقص و سکس و زن بسرایم؟
پسمانده نفاق و فسوسید، آل لواط و آل نحوسید
باید که سیر سلسلهتان را در ذیل اهرمن بسرایم
مدیون غیرت کلماتم، آه ای حرامیان مخنث!
حتی به استعاره شما را در هییت لجن بسرایم
*****
دیگر زمان شکوه تمام است، گاه نبرد و وقت قیام است
بگذار از خروش علی(ع) آن مولای صفشکن بسرایم
باید به رزم خیل یزیدان، همنوحه با تبار شهیدان
یک مصرع از حسین(ع) بگویم، یک قطعه از حسن(ع) بسرایم
عمار قتلگاه جنونم، عطر اویس در شط خونم
بگذار از سقیفه بخوانم، ای کاش از قرَن بسرایم
بیزارم از صراحی و ساقی، از شاعران سبک عراقی
بگذار یک دو بیت تغزل، در سبک سوختن بسرایم
باید که از تبسم کودک، بر وزن پارهپاره موشک
از زخمواژههای مکرر بر صفحه بدن بسرایم
در خود شکستهام ولی اینک.. از جنگ خستهام ولی اینک..
باید که از عدن بنویسم، باید که از یمن بسرایم
دکتر محمد مرادی