
موج سياه نمايي و تخريب همه جانبه عليه ايران هميشه در دستور کار دستگاه سياسي غرب قرار داشته ،به گونه اي که پس از انقلاب شکوهمند اسلامي ،سياه نمايي هميشه يکي از مهمترين تاکتيکها وشيوه هاي غرب در زمينه سازي ايجاد فشار بيشتر بر روي ايران بوده است.
در اين بين يکي از مهمترين ابزارهاي سياه نمايي رسانه ها بوده اند. رسانه هايي که بي ترديد پيوندي غير قابل تفکيک از دستگاه سياسي غرب دارند.به گونه اي که رسانه هاي غرب که دائما ادعاي استقلال دارند هميشه بخشي از سناريوي ايران هراسي هستند.اما نکته اي که دراين بايد به آن توجه کرد اين مطلب است که اين رسانه ها هميشه بحث سياه نمايي عليه جمهوري اسلامي ايران را با يک شيوه ويا روش ثابت انجام نداده اند بلکه هر بار با محصول تصويري جديد آن هم با سبک توليدي تازه موجي نو به راه مي اندازند.اين موج گاهي اوقات به وسيله يک فيلم که اکثرا هاليوودي است به راه انداخته مي شود،گاهي اوقات هم به وسيله سلسله خبرهاي دروغ که از پيش برنامه ريزي شده.اما اين بار تئوريسين هاي فرهنگي رژيم صهيونيستي براي راه اندازي موجي جديد وارد عرصه رسانه شده اند وبا توليد مستندي به نام ايرانيوم وانتشار آن هم در حد بسيار گسترده تلاشهاي فراواني در راستاي ايجاد موج جديد سياه نمايي عليه ايران به راه انداخته اند.موجي که بي شک آنها درانتظار نتايجش هستند تا در صورت گرفتن نتيجه لازم توطئه هاي جديدي را عليه کشورما برنامه ريزي کنند.
مستندي به کارگردان يک خاخام
اين مستند که توسط يکي از تئوريسين هاي اصلي لابي هاي تصويري صهيونيست يعني رافائل شور که خود يک خاخام محافظه کار است ساخته شده درباره مسائل مختلفي در مورد ايران است. مسائلي که همه آنها در يک موضوع جمع مي شود وآن هم اجراي پروژه ايران هراسي است.
اين مستند 56 دقيقه اي که در چندين بخش تقسيم شده است به طور کلي روي بحث خطرناک بودن انرژي هسته اي ايران مانور مي دهد.اين درحالي است که اين مانور آنقدر مغرضانه وغير حرفه اي است که تمام قسمتهاي آن را زير سوال مي برد.
قسمت اول اين مستند و به طور کلي شروع مستند با عنوان A REVELUTION درباره انقلاب اسلامي است.به گونه اي که درهمان ابتداي کار صحنه هايي از رفتن محمد رضاشاه را به نمايش مي گذارد وسپس ورود حضرت امام (ره ) به کشور.از همان ابتداي کار کاملا مشخص است که رافائل شور تلاش ميکند با نشان دادن هرج ومرج کشور در زمان انقلاب به ويژه به تعبير اين مستند هرج ومرج پس از ورود امام به نوعي به تمام مخاطبينش اين موضوع را القا کند که انقلاب اسلامي از ريشه يک حرکت انحرافي بوده است.چرا که دقيقا پس از نشان دادن صحنه هاي خروش مردم که در اين مستند با عنوان بي نظمي از آن تعبير مي شود،صحنه هايي را به نمايش مي گذارد که درآن بعضي از افراد حکومت گذشته ، پس از انقلاب اعدام مي شوند تا به نوعي حس بيننده را در مورد خشن بودن انقلاب تحريک کند.هر چند که اين موضوع يک توهين عليه ملت است اما هيچ مرجع رسانه اي نمي خواهد که سازنده را در مورد اين توهين مورد باز خواست قرار دهد.
بي احترام به يک رهبر يک ملت
در اين بين نکته قابل توجه اينجاست که فيلم پس از نمايش هر صحنه خشونت آميزي از قيام مردم چهره و صحبتهاي حضرت امام را به نمايش مي گذارد تا در يک حرکت غير اخلاقي به نوعي به بيننده خارجي اين موضوع را بباوراند که عامل اين همه کشته وقتل حضرت امام (ره) وانقلاب اسلامي بوده است.
نکته قابل توجه ديگر که نبايد به هيچ وجه از آن چشم پوشي کرد.نمايش صحنه هايي است که درآن حضرت امام ازآيات قرآن استفاده مي کنند.چرا که با کمي تفکر در پشت پرده اين نمايش تصويري مغرضانه به اين موضوع پي مي بريم که علاوه بر تخريب ايران وحضرت امام خميني (ره) وهجمه عليه انقلاب اسلامي،نسبت دادن خشونت به آيين اسلام هم يکي از هدفهاي مهمي است که در اين مستند به شدت دنبال شده!
به ويژه در بخش اول اين مستند يعني بخش «يک انقلاب» با نشان دادن آن بخش از صحبتهاي حضرت امام (ره) که با توسل به آيه هاي قرآن همگان را تشويق به ايستادن در مقابل استکبار مي کند.تلاش بر اين دارد تا به نوعي ذهن مخاطب را به اين سمت بکشاند که هم گفتارهاي امام وهم گفته هاي اسلام خشونت آميز هستند وبه دنبال کشتار در جامعه جهاني مي باشند.اين نوع از سياه نمايي تصويري در بخش اول اين مستند پيش زمينه سازي براي هدف اصلي بخشهاي اين مستند مي باشد که اين هدف مهم همان تروريست خواندن ايران است.
اما در ادامه بخش اول اين مستند شاهد اين هستيم که امير فخر آور که يک دانشجوي فراري است ودر حال حاضر برضد جمهوري اسلامي ايران فعاليت مي کند تلاش دارد با گفتن اين جمله که درايران بر عليه کشورهاي غربي هر روز وهر شب از واژه مرگ استفاده مي شود به ذهن بيننده اين موضوع را القا کند که در کشور ايران چيزي به جز کشتار مطرح ويا تلاش براي کشتن ديگران مطرح نيست.اين سياه نمايي آن هم توسط يک ايراني کاملا هدفمند است که کارگردان سعي کرده ازآن استفاده کند.
مستندي که ملت ايران را تروريست مي خواند
اما در بخش دوم مستند که به نام «يک جمهوري اسلامي» است کارگردان سعي کرده با نشان دادن صحنه هايي از تصاوير انقلاب اسلامي وراي گيري در جمهوري اسلامي وسپس صحبتهاي امام در مورد اسلام به نوعي باز هم به رويه تخريب اسلام اين بار همراه با حکومت جمهوري اسلامي ايران ادامه دهد،دراين بين مصاحبه اي از کلر تيرمن(رئيس بنياد دموکراسي در عراق) را به تصوير مي کشد که مي گويد:بايد درباره اينکه آيا انقلاب اسلامي به هدف خود رسيده تحقيق کرد،نوع گفتن او به گونه اي است که انگار مي خواهد به بيننده اين پيام را برساند که اين انقلاب نتيجه اي در برنداشته.
نکته جالب توجه اينجاست که اين صحبت تيرمن در حالي مي باشد که در بخش سوم، پس از صحبتهاي اوبا تيتر 30 سال ترور که عنوان بخش سوم آن است روبه برومي شويم.در همان لحظات اغاز پارت سوم اين مستند تصاويري از زنان ومردان مسلح ايراني به نمايش گذاشه مي شود که براي تامين امنيت در شهرها پخش شده اند هر چند که دراين بين مستند سعي دارد که با نشان دادن اين تصاوير مفهوم ديگري مانند تروريست بودن را به تصاوير بکشد.
اما نکته از همه مهتر جمله اي است که شهره آغداشلوبازيگر فيلم ضد ايراني سنگسار ثريا راوي اين مستند در ابتداي بخش سوم بيان مي کند آن هم اينکه :«رژيم سي سال است که بر اي انجام امور خود از ترور استفاده مي کند».بيان اين جمله در حالي صورت مي گيرد که در ادامه تصاويري از حزب الله را نشان مي دهد وراوي به اين موضوع اشاره مي کند که حزب الله يکي از اهرمهاي ايران براي ترور است .هر چند که اين کلام نخ نما شده که دراين مستند به آن اشاره مي شود بارها به عنوان يک اتهام دروغ و واهي اثبات شده.
توطئه سازي و اتهام زني،شالوده اصلي مستند
اما به هر صورت برگي است از جنايات تصويري عليه ملت ايران،چرا که اين موج سياه نمايي و تروريست خواندن ملت ايران در بخش سوم اين مستند تنها محدود به اينجا نمي شود وکارگردان در ادامه با بي شرمي چندين نمونه از بمب گذاريهاي دنيا را بر عهده ايران مي گذارد وحتي با نشان دادن تلفات اين جنگها سعي مي کند به نوعي بيننده را از عامل اين ترورها که دراين مستند با بي شرمي تمام به ملت ايران نسبت داد مي شود،متنفر کند که اين موضوع در ادامه همان استراتژي ايران هراسي است.
تمام اين توطئه هاي تصويري که در سه بخش اول مستند صورت مي گيرد درمقابل عنوان بخش چهارم آن يعني «brutal regimes»نقش تکميل کننده دارد چرا در اين بخش با عنوانش که معني آن يک رژيم ديکتاتور وبي رحم است سعي کرده تمام چهار بخش را نتيجه گيري کند وبه نوعي به بيننده ناآگاه خود اين موضوع را القا کند که نتيجه تمام اين اتفاقات يک چيز است آن هم به وجود آمدن يک رژيم سرکوبگر!
مستند سازي هاي توهمي،شيوه جديد صهيونيسم
اين قسمت از مستند اوج سياه نمايي وهجمه هاي فوق العاده تبليغاتي است که نمونه ديگرآن را هر روزه از سوي شبکه هاي خبري غرب مي بينيم.هر چند که رافائل شور سعي کرده با زباني ديگر اين توطئه تصويري را به نمايش بگذارد.از سوي ديگر در اين قسمت محسن سازاگار سعي ميکند در اين سياه نمايي تصويري به کارگردان کمک کند وبا ديکتاتور خواندن مقامات کشورمان به نوعي بر هجمه ها بيافزايد.
به طور کلي اين مستند را مي توان تلاش رژيم صهيونيستي براي ايجاد فشار بيشتر بر ايران دانست.چرا که رژيم صهيونيستي چند سالي هست که با استفاده از ابزار موثري همچون مستند اهداف خود را در عرصه رسانه به گونه اي ديگر تعقيب کند که نمونه ديگر اين موضوع را مي توان سري مستندهايي دانست که درباره هلوکاست از سوي بي بي سي به نمايش درآمد.به ويژه که دراين مستند تلاش شده بود با نشان بعضي تصاوير، به نوعي مستند بودن آن به گونه اي به خورد بيننده داده شود که بيننده همه چيزا را باور کند.
دراين بين بي بي سي هم اين مستند را بارها بارها به نمايش گذاشت تا به همگان نشان دهد که چه تلاشهايي در به ثمر نشستن اهداف اين رژيم اشغالگر مي کند.از سوي ديگر اگر به نام تهيه کننده مستند ايرانيوم يعني فوند کلاريون که تهيه کننده فيلم توهين آميز جهاد سوم بوده است نگاهي بياندازيم کاملا متوجه همه چيز خواهيم شد وبه اين نکته پي خواهيم برد که تيمهاي تخريب رسانه اي ايران به نوعي ثابت هستند ودرواقع مزدوراني به استخدام لابي هاي رسانه اي صهيونيست درآمده اند تا در يک رويه هميشگي اين امواج سياه نمايي وبه نوعي اتهام زني را به راه اندازند.
رضا فرخي