کد خبر 410446
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۳

در زمان امامت جواد الائمه (علیه السلام)، معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مى‏ كردند و آنچه را كه عقلشان صريحاً تأييد مى‏ كرد مى ‏پذيرفتند و بقيه را رد و انكار مى ‏كردند و چون نيل به مقام امامت امّت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيده‏اى را مطرح مى‏ كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست بدهند!

 گروه دین مشرق- امام جواد (علیه السلام) نخستين امامى بود كه در خردسالى به منصب امامت رسيد (1)، آن حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخى از آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان‏ انگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) ازينرو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏ كردند.

مناظرات و احتجاجات

از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مى‏ كرد.

مى ‏دانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذيرى بشرى افراط مى‏ نمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مى‏ كردند و آنچه را كه عقلشان صريحاً تأييد مى‏ كرد مى ‏پذيرفتند و بقيه را رد و انكار مى ‏كردند و چون نيل به مقام امامت امّت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيده‏اى را مطرح مى‏ كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست بدهند!

ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هرگونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مى‏برد و امامت خود و نيز اصل امامت را تثبيت مى‏نمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامت حضرت هادى (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تأثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد.

مناضره با يحيى بن اكثم

وقتى «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه‏اى براى حضرت جواد (علیه السلام) فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.

حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مأمون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ايشان كرد.

امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. مأمون اين سكوت را نشانه رضايت حضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد.

او در نظر داشت مجلس جشنى تشكيل دهد، ولى انتشار اين خبر در بين بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض ‏آميزى به مأمون گفتند: اين چه برنامه ‏اى است؟ اكنون كه على بن موسى از دنيا رفته و خلافت به عباسيان رسيده باز مى‏ خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوت هاى چند ساله بين ما را فراموش كرده‏ اى؟!

مأمون پرسيد: حرف شما چيست؟

گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهره ‏اى ندارد.

مأمون گفت: شما اين خاندان را نمى‏ شناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.

عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيى بن اكثم»(2) را (به دليل شهرت وى) انتخاب كردند و مأمون جلسه ‏اى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد(علیه السلام) ترتيب داد. در آن مجلس يحيى رو به مأمون كرد و گفت:

اجازه مى‏دهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟

مأمون گفت: از خود او اجازه بگير.

يحيى از امام جواد (عليه السلام) اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.

يحيى گفت: درباره شخصى كه مُحْرِم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مى‏ گوييد؟ (3)

امام جواد (عليه السلام) فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) كشته است يا در حرم؟ عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمداً كشته يا بخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟ براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده يا احرامِ حج؟!

يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره‏اش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند.

مأمون گفت: خداى را بر اين نعمت سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد.

سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمى‏ پذيرفتيد دانستيد؟!(4)

حكم شكار در حالات گوناگون توسط مُحْرِم

آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد (عليه السلام) كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم. امام جواد  (عليه السلام) فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حِلّ (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفاره‏اش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده‏اى را در بيرون حرم بكشد كفاره‏اش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد؛ و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفاره‏اش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود.

و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد بايد قربانى را در «مِنى‏» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در «مكّه» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهلِ به حكم، يكسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كرده‏اش پشيمان است برداشته مى‏شود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد.(5)

قاضى القضات مات مى‏شود!


مأمون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نيكى كند! حال خوب است شما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد. در اين هنگام ابو جعفر (عليه السلام) به يحيى فرمود: بپرسم؟ يحيى گفت: اختيار با شماست فدايت شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏ گويم وگرنه از شما بهره ‏مند مى ‏شوم.

ابو جعفر (عليه السلام) فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاه مى‏ كند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى ‏آيد آن زن بر او حلال مى‏ شود، و چون ظهر مى‏ شود باز بر او حرام مى شود، و چون وقت عصر مى ‏رسد بر او حلال مى‏ گردد، و چون آفتاب غروب مى‏ كند بر او حرام مى‏ شود، و چون وقت عشأ مى‏ شود بر او حلال مى‏ گردد، و چون شب به نيمه مى‏ رسد بر او حرام مى‏ شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏ گردد؟ اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مى‏ شود؟

يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمى‏ برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى ‏دانم، اگر صلاح مى‏ دانيد از جواب آن، ما را مطلّع سازيد.

ابو جعفر (عليه السلام) فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانه ‏اى به او نگاه مى‏ كند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى ‏آيد، كنيز را از صاحبش مى‏ خرد و بر او حلال مى‏ شود، چون ظهر مى ‏شود او را آزاد مى‏ كند و بر او حرام مى ‏گردد، چون عصر فرا مى‏ رسد او را به حباله نكاح خود در مى‏آ ورد و بر او حلال مى ‏شود، به هنگام مغرب او را «ظِهار» مى‏ كند (6) و بر او حرام مى ‏شود، موقع عشاء كفاره ظهار مى‏ دهد و مجدداً بر او حلال مى ‏شود چون نيمى از شب مى‏ گذرد او را طلاق مى ‏دهد و بر او حرام مى ‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى كند و زن بر او حلال مى ‏گردد.(7)

پی نوشت ها:
1- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى (عليه السلام) نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز، در حالى كه بيش از پنج سال نداشت، به اين منصب نائل گرديد.
2- يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشته‏ هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده ‏اى داشت و با آنكه مأمون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضأ را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مأمون كسى نبود.
اما متأسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فرا گرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
3- يكى از اعمالى كه براى اشخاصِ در حال احرام، در جريان اعمال حج يا عمره حرام است شكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، از اينرو افرادى مثل يحيى بن أكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
4- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانية، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوينى، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعةالأولى، بيروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه'.ق، ص 168 - .172 راوى اين قضيّه «ريّان بن شبيب» (دايى معتصم) است كه از ياران امام رضا (عليه السلام) و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است./قزوينى، همان كتاب، ص 168 / شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319 - 321 / طبرسى، الاًّحتجاج، نجف، المطبعةالمرتضوية، 1350، ص 245 / مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعةالحيدرية، 1374 ه'.ق، ص 216 / شيخ مفيد، الاًّختصاص، تصحيح و تعليق: على اكبر الغفّارى، منشورات جماعة المدرّسين فى الحوزةالعلمية- قم المقدسة، ص 99.
5- مجلسى، همان كتاب، ص 77 / قزوينى، همان كتاب، ص 174 / شيخ مفيد، الاًّرشاد، ص 322 / طبرسى، همان كتاب، ص 246 / مسعودى، همان كتاب، ص 217 / شيخ مفيد، الاختصاص، ص .100
6- ظِهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا نسبت به من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظِهار بدهد تا همرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد.
7- مجلسى، همان كتاب، ص 78 / قزوينى، همان كتاب، ص 175 / شيخ مفيد، الارشاد، ص 322 / طبرسى، همان كتاب، ص 247.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس