به گزارش مشرق، زمانی که «مهران مدیری» در آخرین دقایق آخرین قسمت سریال «در حاشیه»، به سیاق بسیاری از کارهای تلویزیونیاش، به لنز دوربین زل زد، همه فهمیدند که میخواهد با مردم صحبت کند. در آن لحظه، نخستین نکتهای که به ذهن میرسید این بود که وی قصد دارد از جامعه پزشکی کشور حلالیت بطلبد یا بابت سوء تفاهمات، عذرخواهی محتاطانهای انجام دهد اما در کمال تعجب، مدیری از مردم بابت استقبال بسیار خوبشان از این سریال تشکر کرد و حتی این وعده را داد که منتظر قسمتهای دوم و سوم این سریال، در آیندهای نزدیک باشند و بدون اینکه اشارهای به پزشکان کند، خداحافظی موقتی با بینندگان کرد تا در آیندهای نزدیک که به تعبیر برخیها، ماه مبارک رمضان است، مهمان خانههای مردم باشد.
این رفتار مدیری، با قطعیت میتواند مهر تائیدی باشد بر باوری که او در سریالش مطرح میکند؛ او حتی ایمان دارد که باور مردم با باور او یکی است چرا که علنا میگوید حمایت مردم از این کار او، بیشتر از تمام کارهایش بوده است و در شرایطی که هیچ سخنی در ارتباط با دلجویی پزشکان به میان نمیآورد، غیرمستقیم آنها را به دوئلی فرهنگی فرا میخواند.
در تلویزیون ما، نمونههایی از این دست کم نبوده است. سریالهای کمدی و دراماتیکی که اعتراض اصناف، اقوام و گروههایی را برانگیختهاند که در برخی مواقع، دامنه آن اعتراضها به اندازهای بوده که سبب توقیف سریال شده و در مواقعی هم بالعکس، سازمان پشت سریالش ایستاده و اجازه نداده اعمال نظر معترضان اجرایی شود.
اعتراضات شدیدی که این روزها جامعه پزشکان به سریال «در حاشیه» داشته و دارند، بهترین بهانه است برای اینکه کمی به گذشته برگردیم و مروری داشته باشیم بر تمام اعتراضهایی که به سریالهای تلویزیونی صورت گرفته است؛ اعتراضهایی که برخی از آنها کاملا به حق و منطقی و برخیهای دیگر، به شدت بچگانه و مضحک به نظر میرسد.
حال با گذر زمان، با اشراف کاملی میتوان نسبت به آن اعتراضات، داوری کرد و با قاطعیت، حق را به یکی از دو طرف اعتراض داد. تمام موارد این چنینی تلویزیون را از نظر پذیرا باشید؛ در این اعتراضها، شما حق را به کدام یک از دو طرف معترض میدهید؟
او یک فرشته بود
زمانی که سریال ماورایی «علیرضا افخمی» به روی آنتن رفت، شاید نخستین شائبه در مورد حواشی این سریال، اعتراض علما نسبت به عینیت یافتن شیطان در دو جسم آدمیزادی بود اما این اتفاق محتمل رخ نداد تا اعتراضی بسیار غریب رخ دهد و آن، شکایت کانون وکلا از این سریال بود. آقای سرابی کسی است که شیطان به جسم او ظهور میکند و از قضا کار سرابی که بدمن سریال است، وکالت است که همین اتفاق گویا به مذاق کانون وکلا خوش نیامد تا آنها وکیل خود را به شکایت از این سریال ترغیب کنند؛ شکایتی که البته پس از پایان یافتن سریال مطرح شد و بر روی پخش سریال اثر نگذاشت.
باغ مظفر
بسیار عجیب بود که چطور «مهران مدیری» در سریال «باغ مظفر» از کنار یک جمله به شدت توهین آمیز گذشت و متوجه نشد این جمله، او را مجبور به عذرخواهی خواهد کرد. در سکانسی از این سریال، کاراکتر «حیفه نون» میگوید: «به من میگوید پرستار، من چنین ننگی را نمیپذیرم». بلافاصله پس از تکثیر این قسمت از «باغ مظفر» در شبکه نمایش خانگی، اعتراضات وسیعی از سوی جامعه پرستاری کشور صورت میگیرد؛ شدت اعتراضها به اندازهای بود که مهران مدیری دو قسمت بعد از آن، طی سخنانی، قبول اشتباه کرده و از جامعه پرستاران عذرخواهی میکند.
حلقه سبز
اگر حاتمی کیا در سال 76 به دلیل ساخت آن فیلم جنجالی (آژانس شیشهای) مورد هجوم اعتراضاتی واقع میشود، ده سال بعد برای یک سریال تلویزیونی نیز آن شرایط را دوباره تجربه میکند اما با شدتی کمتر. در این سریال، یک عقب مانده ذهنی به تصویر کشیده میشود که دچار مرگ مغزی شده و بیصبرانه و در حالت عذاب آوری به دنبال کسی است که بتواند قلبش را به او اهدا کند. در هنگام پخش این سریال، جامعه متخصصان پیوند عضو، اعتراض همه جانبهای نسبت به این اتفاق میکنند.
بعدها حتی از سوی سازمان اهدای عضو اعلام میشود که پس از پخش این سریال، شمار افرادی که قبلا برای اهدای عضو ثبت نام میکردند، به نسبت الان، بسیار کمتر شده و حتی برخی از کسانی که ثبت نام قبلی کرده بودند، درخواست انصراف دادهاند. دامنه این اعتراضها تا جایی پیش رفت که حتی برخی نمایندگان مجلس نیز خواستار توقیف این سریال شدند که این اتفاق هیچگاه عملی نشد و حاتمی کیا طی نامهای مفصل، به دلواپسان سریال خود پاسخ داد.
بزنگاه
در سالهایی که «رضا عطاران» به شدت روی بورس سریالهای کمدی تلویزیونی بود، شورای نظارت بر صدا و سیما، طی نامهای از ضرغامی خواست تا جلوی پخش سریال «بزنگاه» را بگیرد. گویا آنچه سبب شده بود تا این شورا، چنین تقاضایی را از ریاست سازمان داشته باشد، برخی هتک حرمتها در مراسم تشییع جنازه و مخصوصا رواج فحاشی در سریال بوده است به گونهای که طی نامهای که این شورا خطاب به ضرغامی نوشته، برخی از این مظاهر فحاشی ذکر شده است.
شدت اعتراضات گسترش پیدا کرد و برخی از نهادها از صدا و سیما خواستند سریال متوقف شد. اما ضرغامی پشت کار ایستاد و اجازه نداد پخش آن متوقف شود. البته تیغ سانسور به جان سریال افتاد و بعد از آن، عطاران، دیگر هیچگاه به رسانه ملی بازنگشت.
شهریار
به هنگام پخش سریال «شهریار»، دختر این شاعر، اعتراضاتی را نسبت به درونمایه این سریال بیان میکند. از جمله اعتراضات دختر شهریار این بود که بیش از هشتاد درصد سریال ساختگی است و با واقعیت همخوانی ندارد. «کمال تبریزی» نیز در پاسخ به این اظهارات عنوان کرد که چون این سریال، اثری مستند نیست بر روی عناصر نمایشی تاکید بیشتری شده است. سازمان نیز در این کشمکش، طرف دختر شهریار را گرفت و سریال را با سانسوری شدید به روی آنتن فرستاد به گونهای که طبق گفته تبریزی، از 60 دقیقه یک قسمت سریال، تنها 7 دقیقه آن پخش شد و این روند سانسور در این سریال تا قسمتهای پایانی نیز ادامه یافت.
مرد هزار چهره
کاراکتر «مسعود شصت چی» که از روی داستان «پخمه» عزیزنسین الگوبرداری شده بود و کارمند بخش بایگانی اداره ثبت و احوال شهرستان فسا بود، چندان برای کارمندان این اداره، طناز نبود چرا که آنها نسبت به نشان دادن چنین کاراکتری و الصاق آن به اداره خودشان، طرح شکایت کردند و حتی درخواست غرامت 2 میلیارد تومانی دادند. نتیجه این اعتراضات به آنجا رسید که سریال 15 قسمتی در 13 قسمت خلاصه شد و نکته عجیبتر ماجرا آنجایی بود که وقتی «مرد دو هزار چهره» با همین کاراکتر پخش شد، هیچ صدا و اعتراضی از سوی اداره ثبت و احوال فسا و استان فارس بلند نشد؛ یعنی دو میلیارد تومان به حساب آن اداره واریز شده بود؟!!!
مرد دو هزار چهره
حاشیه ایجاد شده برای این سریال، کاملا فرهنگی بود. جایی که «لوریس چکناواریان» موزیسین توانمند کشورمان اعلام کرده بود که به طور کاملا تصادفی یکی از قسمتهای این سریال را دیده و در کمال ناباوری متوجه شده که موسیقی تیتراژ پایانی سریال، یکی از کارهای اوست آن هم بدون آنکه با وی هماهنگ شده باشد و حتی بدون آنکه نامی از وی در تیتراژ برده شود. اما فکر میکنید واکنش این رهبر ارکستر سمفونیک به این اتفاق چه بود؟ شکایت قضایی یا درخواست دستمزد؟ هیچ یک؛ وی عنوان کرد پس از این اتفاق با سازمان تماس گرفته و از آنها خواسته تا در قبال این اقدام، پاسخی بدهند که گویا آنها نیز پاسخ قانع کنندهای به وی ندادهاند و چکناواریان اظهار امیدواری کرد که مسئولان صداوسیما پاسخ مناسبی به این حرکت خود بدهند، همین!
اغما
این سریال «سیروس مقدم» اعتراضات شدیدی به خود دید. اعتراضی که بیشترین آن از جانب سازمان نظام پرستاری و بعدا از سوی پزشکان بدون مرز انجام گرفت. اعتراضات این دو گروه به ندانستن اختیارات و وظایف پرستاری از سوی تیم سازنده بوده و اینکه این گروه حتی با محیط کاری پرستاران نیز آشنایی نداشته. گویا نشان دادن اقداماتی از قبیل بستن دست یک بیمار بیقرار جراحی اعصاب و نشان دادن تصاویری از این دست، خشم پرستاران و پزشکان را برانگیخت.
بعد از این اعتراض فراگیر، کمیسیون بهداشت مجلس نیز نسبت به شخصیتپردازی کاراکترهای پزشک و پرستار سریال، انتقادات صریحی داشت و اعتراض خود را نسبت به این شخصیت پردازیها اعلام کرد. اعتراضاتی که بیشتر متوجه کم دانشی و کم تجربگی نویسنده و کارگردان و مشاورانشان میشد و پاسخی نیز از سوی سازمان و تیم سازنده داده نشد.
ساختمان 85
سریال «مهدی فخیمزاده» نیز از آماج اعتراضها بیامان نماند. سریال «ساختمان 85» تنها مورد اعتراض سازمان پزشکی قانونی واقع شد آن هم طی یک نامه که در آن، یک قسمت از این سریال را به توهین مستقیم به پزشکی قانونی و بیمبالاتی این نهاد متهم کرده بود. مدیر این سازمان در همان نامه اعلام آمادگی کرد که مهیای مشاوره به نویسندگان و کارگردانان است تا اشتباهات این چنینی، دیگر تکرار نشود. نتیجه این نامه که بیشتر جنبه رسانهای داشت تا قضایی، هیچگاه مشخص نشد.
پایتخت
سه گانه «پایتخت» از دو سو مورد اعتراض قرار گرفت: نخستین اعتراض به این سریال را مازنیها انجام دادند چرا که معتقد بودند که لهجه مازندرانی در این سریال، کمی غلو شده ادا شده و بیشتر به جهت بار کمیک، این گونه ادا میشود. البته برخی اعتراضات نیز متوجه فرهنگ مازنیها بود چرا که این تصور وجود داشت که در این سریال، فرهنگ مردم این استان به سخره گرفته شده و آنها را انسانهایی بیش از اندازه ساده و دست و پا چلفتی نشان میدهد. البته بیشتر از مردم، مسئولان استانی از جمله نمایندگان مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه در استان و نمایندگان مجلس نسبت به این اتفاق نارضایتی داشتند که البته رسانه ملی پشت سریال ایستاد و از توقف آن ممانعت به عمل آورد.
دومین اعتراض به این سریال را محیط بانان انجام دادند. برخی از محیط بانان نسبت به کاراکتر «بهبود فریبا» که نقش یک محیطبان زخمی که مورد هجوم قرار گرفته بود و از ناحیه باسن مجروح شده بود را به نوعی، تمسخرآمیز میدانستند. حتی «محمدعلی اینانلو» در نامهای صریح، به شدت نسبت به این شخصیت و لاف زدنهای او موضع گرفت و به کشته شدن و زخمی شدن بسیاری از محیط بانان در سطح کشور اشاره کرد و وجود چنین کاراکتری در سریال را توهین و تمسخر کشته شدگان دانست. اعتراضی که چندان گسترده نبود و چندان هم به گوش نرسید.
البته این دو اعتراض، تاثیری بر روند پخش سریال نگذاشت به گونهای که حتی قرار است قسمت چهارم این سریال برای ماه رمضان امسال به روی آنتن برود.
چارخونه
کمدی «چارخونه» هم با دو مورد اعتراض همراه شد: اعتراض مهم اول به افغانهای مقیم ایران و رایزن فرهنگی افغانستان در ایران مربوط است. آنها معتقد بودند نامها و گویشها و رفتارهای نشان داده شده در این سریال، افغانستانیهای مقیم ایران را به شدت آزار میدهد. اعتراضی به جا، به دلیل رگه هایی از تحقیر و توهین به افغانستانیهای مهاجر.
این سریال اعتراض دیگری هم داشت. وزیر جهاد کشاورزى وقت با اشاره به اینکه ماجراها و داستان این سریال طنز در حوزه مشاغل مرغ و مرغدارى مى گذشت، ضمن اعتراض کتبی و شفاهی خود به رئیس سازمان و جراید، اعلام کرد که این فعالیت، مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفته است. گویا وزیر محترم از نشان دادن صحنههایی چون تبعید یک فرد خاطى به مرغدارى و همچنین به تمسخر گرفتن بوى مرغ و مرغدارى، به شدت شاکی شده بود.
سرزمین کهن
جنجال آفرینیهای ساختههای «کمال تبریزی» تنها محدود به سینما نیست.
تبریزی در آخرین سریال تلویزیونی خود نیز به معنای واقعی کلمه، با حاشیهای
بزرگ دست و پنجه نرم کرد آن هم به دلیل یک دیالوگ؛ آنجایی که «امیر آقایی»
در نقش اردکانی، رو به «بیتا فرهی»، در نقش خواهر ناتنیاش، فریاد میکشد و
میگوید: «به چه چیز خودتون افتخار میکنین؟ به کدوم اصل و نسب؟ به سرپا
گرفتن سگهای انگلیسی و کاسه لیسی کنسول انگلیس؟ میخواین فردا سر کلاس
برای بچه ها قصه اینکه بختیاریها چطور بختیاری شدند رو بگم؟»
چون نام فامیل شخصیت زن، بختیاری بود، این نوع ادبیات به مثابه توهینی
بسیار بد تعبیر شد و سبب گشت تا موج عظیمی از اعتراضات مردمی در شهرهای
مختلف ایران شکل بگیرد و پیرو آن، نمایندگان مجلس و حتی برخی مسئولان نظیر
«محسن رضایی»، نیز خواستار توقف سریع این سریال شدند.
حتی نامه سرگشاده «کمال تبریزی» که در آن، اسامی و فامیلی کاراکترها را کاملا تصادفی و بدون قصد و نیتی عنوان کرده بود نیز نتوانست چیزی از آتش خشم معترضان بکاهد تا در نتیجه، سازمان صداوسیما نیز طبق آنچه بازبینی مجدد سریال خوانده، هم اکنون پانزده ماه شده که اجازه پخش ادامه این سریال الف ویژه را نداده است.
راستش را بگو
یک نمونه عجیب از اعتراضات را میتوان نسبت به سریال «محمدرضا آهنج» مشاهده کرد. این اعتراضات نه از سوی نهادها بود و نه از سوی سندیکایی بلکه انوع مختلفی از اعتراض به این سریال دیده میشد که مهمترین آنها، دروغگو جلوه دادن نظام بود و حتی در این رابطه به روسری یکی از کاراکترهای فیلم اشاره شده بود که برداشت آنها از این رنگ روسری، همگرایی با سازمان منافقین بوده است.
همچنین ایرادات دیگری نیز به سریال گرفته شد که از آن جمله میتوان به ترغیب جوانان به تشکیل گروههای بدون مجوز اشاره کرد. با اینکه دامنه این اعتراضات فردی چندان گسترده نبود اما نوع اعتراضها به گونهای بود که هجمه بزرگی علیه فیلم شکل گرفت و در نهایت به سانسور 164 دقیقهای سریال منجر شد. حتی مراسم تقدیر از این سریال نیز در یک پارکینگ برگزار شد!
ستایش
سریال پربیننده «ستایش» نیز سه اعتراض کمرنگ را به خود دید که هیچ تغییری را در ادامه پخش به وجود نیاورد. نخستین اعتراض، به کانون سردفتران و دفتریاران مربوط میشد. گویا در یک قسمت از سریال، دفتریار یک دفتر اسناد رسمی با شخص ثالثی تبانی کرده و سندی برخلاف خواست موکل تنظیم میکند. گویا در این سکانس، تابلو میز دفتریار و آرم سازمان ثبت اسناد و املاک کشور جلوی دوربین نزدیکتر شده و همین، زمینههای اعتراض این کانون را فراهم میآورد که البته دیگر نمیشد در مورد اصلاح آن سکانس پخش شده اقدام کرد.
اعتراض دوم، از سوی برخی از روحانیون حوزه علمیه قم صورت گرفت که طی آن، این روحانیون با انتقاد از سیاه نمایی این سریال در مورد حضانت پدربزرگ، معتقد بودند این حجم از سیاه نمایی علیه یکی از دستورات فقهی، در رسانه ملی، جای تامل و بررسی دارد؛ اعتراضی که معلوم نشد چه تاثیری بر سریال گذاشت.
اعتراض سوم از سوی دبیر اتحادیه بارفروشان مطرح شد. گویا کاراکتر «حشمت فردوس» در سکانسی از عنوان «چاله میدان» برای میدان بار استفاده میکند که همین اتفاق سبب نگارش نامهای از سوی دبیر این اتحادیه به رئیس سازمان صداوسیما میشود و در آن، بر ناصحیح بودن این عنوان برای زحمتکشانی که از خواب خود میزنند تا میوه و سبزی تازه به دست مردم برسانند، تاکید میکند. اعتراضی که به مانند اعتراض اول، پس از پخش شدن سکانس عنوان شد و دیگر نمیشد در مورد اصلاح آن سکانس پخش شده اقدام کرد.
تا ثریا
این سریال «سیروس مقدم» به شکل وحشتناکی سانسور شد آن هم نه از نوع چند دقیقهای بلکه از نوع 12 قسمتیاش! در مورد این سریال، دو اعتراض وجود داشت: اعتراض نخست، باز هم مثل همیشه به صنف پزشکی کشور مربوط میشد که آنها اعلام کرده بودند اطلاعاتی که این سریال از درآمدهای بسیار گراف پزشکان میدهد غیرواقعی است و پزشکان ایرانی مرفهین بیدرد نیستند که البته بعید است این اعتراض سبب سانسور 12 قسمتی سریال باشد.
اعتراض اصلی اما به درونمایه کار برمی گشت و حساسیتهایی که بر روی چادر
کاراکتر ثریا به وجود آمده بود که این تغییر پوشش با فضای اندوهناک فیلم
هم زمان شده بود. آن هم درست در زمانی که رئیس صداوسیما اعلام کرد
کارگردانان و نویسندگان از ساخت فضاهای غمبار در کارهایشان پرهیز کنند.
در مسیر زاینده رود
«حسن فتحی» سفارش ساخت این سریال را در فاصله زمانی بسیار اندکی تا آغاز پخش پذیرفت. به همین دلیل شنیده میشد که کار به صورت همزمان در دو نقطه از شهر اصفهان، یکی توسط خود فتحی و دیگری توسط دستیار اولش ضبط میشود! اما اعتراضهایی که در مورد این سریال صورت گرفت، یکی توسط مردم و مسئولان شهر اصفهان بود و دیگری توسط برخی فوتبالیستها.
مردم و مسئولان عالی رتبه اصفهان نسبت به لهجه «بهنوش طباطبایی» در این فیلم اعتراض شدیدی از خودشان نشان دادند. آنها معتقد بودند که او به خوبی نتوانسته لهجه اصفهانی را ادا کرده و سبب شده که این لهجه مورد تمسخر قرار بگیرد. اعتراضات بیامانی که کار را حتی به مجلس و نمارجمعه و تذکر به رئیس صداوسیما کشاند و حتی کمپینی برای امضای طوماری چند ده متری کشیده شد و حتی گفته شد تلویزیون کار بر روی اصلاح لهجه این بازیگر را آغاز کرده اما خواسته معترضان که از مردم اصفهان تا استاندار و نماینده ولی فقیه و دیگر مقامات را شامل میشد، قطع پخش سریال بود که هیچگاه محقق نشد. البته خود طباطبایی اعلام کرد که چون همسرش اصفهانی است، مستقیما از او مشاوره میگرفته و احساس نمیکند لهجه اصفهانی را غلط تلفظ کرده باشد! مردم و مسئولان اصفهانی همچنین معتقد بودند فرهنگ اصفهان نیز در این سریال به تمسخر گرفته شده است.
اعتراض دوم از طرف برخی فوتبالیستها عنوان شد که چرا دیالوگها این را القا می کنند که فوتبالیستها انسانهایی مغرور و بداخلاق هستند؟ البته این اعتراض به همراه اعتراض نخست، از سوی سازندگان مردود دانسته شد؛ آنها حتی در نامهای از فوتبالیستها و مردم اصفهان عذرخواهی کردند.
ساختمان پزشکان
ساخته موفق «سروش صحت» با چند اعتراض نه چندان گسترده مواجه شد: نخستین اعتراض به این سریال را روانشناسان انجام دادند که اعلام کردند صنف آنها در این سریال به سخره گرفته شده و تصویری که از روانشناس در این سریال نشان داده میشود، یک انسان چلمن و بیسواد است؛ اعتراضی که البته قضایی نشد و بیشتر جنبه رسانهای داشت.
اعتراض دوم به حوزه علمیه قم و جمعی از طلاب این شهر برمی گشت که در ادامه، برخی دیگر از روحانیون نیز به صف آنها پیوستند: آنها معتقد بودند که این سریال، مروج جمعی از اصول غیراخلاقی است که از جمله آنها میشود به رواج بیبند و باری خانوادگی، لودگی و بیتوجهی به فرزندان اشاره کرد.
اعتراض سوم هم بیشتر در شبکههای اجتماعی کم تعداد آن سال خلاصه میشد که
چرا نامی از «زانیار خسروی» به عنوان شاعر ترانهای که سیروان خسروی
میخواند، در تیتراژ نیامده است که در ادامه، به بحث ممنوع الکاری و
زیرزمینی بودن او اشاره شد.
این اعتراضات اگرچه شدت آنچنانی نداشت اما در طول پخش سریال، به کرات از
گوشه و کنار به گوش میرسید و حتی در زمان پخش دوباره سریال نیز مطرح شد.
عزم سازمان در ساخت سری دوم این سریال به شدت جزم بود و حتی کارگردان نیز
آمادگی خود را برای ساخت سری دوم اعلام کرده بود اما سری دوم «ساختمان
پزشکان» هیچگاه ساخته نشد تا این شائبه قوت بگیرد که احیانا اعتراضات، کار
خود را کرده است.
بچههای نسبتا بد
این سریال با اعتراض صنف پرستاران مواجه شد. در یکی از سکانسهای این سریال، پرستاری با دوربین از اتاق زایمان بیرون میآید و حاضر نیست فیلم نوزاد را به پدر نشان دهد اما همین که پدر، پولی به پرستار میدهد، و فیلم را در اختیار او قرار میدهد. همین سکانس به همراه رنگ لباس سفید پرستار که میبایست سورمهای میبود، زمینههای اعتراض بسیار خفیف این صنف را به همراه داشت که تاثیری بر روند پخش سریال به وجود نیاورد.
پژمان
شاید کمتر کسی فکرش را هم میکرد که در حین پخش سریال «پژمان»، جمعی از فوتبالیستها از طریق گفتوگوها و انتشار نامههایی، اعتراض خود را نسبت به این شکل نشان دادن فوتبالیستهای بازنشسته ابراز کنند. آنچه بیش از همه در این اعتراضها دیده میشد، تو سری خور بودن پژمان و خنگی آن و تاکید بر این مقوله که کسی که فوتبالیست شد، تحصیلکرده نمیشود، بود که البته دامنه این اعتراضها هیچگاه جنبه حقوقی به خود نگرفت و تنها بعد رسانهای آن برای مدتی تنور حاشیهها را داغ کرد.
در حاشیه
اعتراضهای در مورد جدیدترین ساخته «مهران مدیری»، در اقدامی بسیار عجیب و باز هم از سوی صنف پیشروی اعتراضات یعنی سازمان نظام پزشکی چند ماه پیش از به روی آنتن رفتن این سریال آغاز شد که در آن از ریاست سازمان صدا و سیما خواسته شده بود اجازه پخش به این سریال را ندهد. تا جایی که حتی وزیر بهداشت نیز طی نامهای مکتوب، چنین درخواستی را از ریاست سازمان داشت.
طبیعتا وقتی پیش از شروع سریالی، این میزان حساسیت وجود دارد، در زمان پخش، شدت آن بیشتر میشود. همین طور هم شد و نظام پزشکی در نامهای، از آمادگی تحصن 7 هزار پزشک سخن به میان آورد با این حال تلویزیون پشت کار ایستاد و پخش آن را متوقف نکرد گرچه برخیها معتقدند که این سریال به پایان زودهنگام رسید و برخی قسمتهای آن اصلا پخش نشد. (البته تجربه نشان داده که مدیری در برابر سانسورها، اهل جار و جنجال و رسانهای کردن آن نیست و در معدود دفعاتی از سانسور کارهایش، گلهای کوچک کرده است) گمانهای که از سوی مسئولان سازمان و هم از سوی کارگردان سریال تکذیب شد. در حالی که احساس میشد با اتمام این سریال، دامنه این اعتراضات چند ماهه فروکش کند، اما گویا عزم پزشکان در تحصن بیشتر شده که شاید اصلیترین دلیل آن، ادامه دار بودن قسمتهای بعدی این سریال باشد.
تب اعتراض پزشکان نسبت به «در حاشیه» همچنان داغتر از هر زمان دیگری مطرح است که خبر میرسد کانون وکلا نیز طی نامهای به ریاست صداوسیما از لودگی و اتهام زنی به جامعه وکالت توسط این سریال، اظهار نگرانی کرده است. گویا کانون وکلا، اعتراض خود را تنها از طریق نامه نگاری اعلام کرده و اقدام قضایی انجام نداده است.