کد خبر 395770
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۵

انگیزه رزم آرا را باید در حس جاه طلبی بیش از حد او که فقط رسیدن به جایگاه نقش اولی در مملکت آن را ارضا می کرد، جست و درباره همکاری های داخلی و خارجی او می توان گفت او برای رسیدن به موفقیت به شدت خود را به سفارتخانه های دول دیگر نزدیک می کرد و سعی داشت هوای همه را داشته باشد.

گروه تاریخ مشرق- سپهبد "علی رزم آرا" در سال 1280 ش در تهران متولد شد. او نواده یکی از صاحب منصبان قدیمی قورخانه ناصرالدین شاه و فرزند سرهنگ "محمدخان رزم آرا" افسر سابق توپخانه و رئیس مدرسه نظام تهران بود.[1]

رزم آرا تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرانسوی «آلیانس» به پایان رساند و سپس وارد مدرسه نظام شد. او پس از خاتمه تحصیل در مدرسه نظام به نیروی قزاق پیوست و در عملیات سرکوب نهضت جنگل با "رضاخان سردار سپه" آشنا شد. رضاخان به زیرکی و استعداد این افسر جوان پی برد و او را جزء نخستین افسران اعزامی به خارج، به فرانسه فرستاد.

رزم آرا تحصیلات خود را در دانشکده نظامی «سن سیر» به پایان رساند و در بازگشت به ایران در سال 1308ش. با درجه سرهنگ دومی وارد خدمت ارتش شد. اولین سمت او در تشکیلات نوین ارتش ایران فرماندهی تیپ مستقل لرستان بود. در سال 1314ش. به تهران فرا خوانده شد و در دانشگاه جنگ که به تازگی تأسیس شده بود، تحت نظر یک ژنرال فرانسوی به تدریس پرداخت.[2]

درخشان ترین کار رزم آرا در ارتش تأسیس اداره جغرافیایی برای تهیه نقشه های دقیق از سراسر ایران در سال 1316ش. بود که به خاطر موفقیت در این کار به درجه سرتیپی رسيد و در رأس این اداره قرار گرفت. در روزهای بحرانی اوایل شهریور 1320ش. در حادثه تجاوز روس و انگلیس رزم آرا از جمله افسرانی بود که معتقد بود، ارتش ایران توان مقابله در این میدان را ندارد و پیشنهاد کرد صلاح در تَرک مخاصمه پیش از انهدام کل ارتش ایران است.[3] رزم آرا نمونه یک سیاستمدار فرصت طلب بود که توسل جستن به هر وسیله ای را برای رسیدن به هدف جایز می دانست.[4]

*تشکیل دولت سپهبد رزم آرا

زمامداری رزم آرا آنقدر که برای جامعه آن موقع غیر مترقبه بود، برای کسانی که در جریان سیاست بودند، تعجب برانگیز نبود. زیرکی و موقع شناسی او آن اندازه بود که همزمان با توافق و هماهنگی با سه سیاست انگلیس، آمریکا و شوروی هر یک از این دولت‌ها، زمامداری او را به نفع خود می‌دیدند.[5] هر یک از دول سه گانه برای خود دلایل موجهی در به قدرت رساندن رزم آرا داشتند؛ انگلیسی‌ها در این راه "منصورالملک" را به دلیل اينکه لایحه نفت را معطل می‌کرد و حاضر به دفاع از آن نمی‌شد، مجبور به استعفا کردند. با توجه به این نکته آنها امیدوار بودند، رزم آرا با زیرکی خاص خود این لایحه را به نفع آنها به سرانجام رساند. روسها نیز با شناختی که از سوابق رزم آرا در نزدیکی با حزب توده داشتند، در پی کسی بودند که نقشه نزدیکی شوروی یا فرار برخی از زندانیان سیاسی حزب توده را خوب اجرا کند. آمریکايي‌ها نیز به یک نظامی موفق احتیاج داشتند که بتواند موقعیت جغرافیایی ایران را حفظ کند. بعد از استعفای علی منصور، "محمدرضا شاه" بر خلاف میل باطنی، سه ساعت بعد فرمان نخست وزیری رزم‌آرا را صادر کرد.[6] او نخست وزیري ماجراجو بود؛ البته شاه هیچ نخست وزیر قوی و سیاستمداری را بر نمی‌تابید و حتی او را تهدیدی برای تاج و تخت خود می دانست.[7]

*رویدادهای دوره نخست وزیری رزم‌آرا


رزم آرا قبل از گرفتن فرمان نخست وزیری سعی کرد به هر صورت ممکن با "دکتر مصدق" از در آشتی برآید تا شاید بتواند همراهی او را در تصویب لایحه نفت به نفع انگلیسی‌ها به دست آورد. او در 6 تیر 1329 کابینه خود را در میان اعتراض‌های گسترده نمایندگان تشكيل داد. مهمترین مسأله پیش روی رزم آرا لایحه الحاقی نفت و تلاش برخی نمایندگان برای ملی کردن صنعت نفت بود. چند ماه بعد مبارزات طرفداران ملی شدن نفت شدت یافت و تظاهرات موافقین در مجلس و خارج از آن و نیز اعتراض در محافل داخلی و خارجی شدت گرفت؛ تزلزل خاطر انگلیسی ها در تهران و لندن بر اثر رد «لایحه گس گلشاییان» فشارها را بر رزم آرا بیشتر کرد. نخست وزیر در پاسخ ملیون که تقاضای ملی کردن نفت را داشتند، توضیح داد که این پروژه در کشور ما عملی نیست و ممکن است ما نتوانیم از عهده آن برآییم.[8]

*فرار زندانیان حزب توده

فرار عده ای از زندانیان سیاسی حزب توده در این میان مشکلات رزم آرا را دو چندان کرد. این اتفاق آنقدر دقیق و حساب شده بود که خود رزم آرا را مستقیماً در همراهی با شوروی و سازش پنهانی او را با آنها در خاطر همگان تداعی کرد.[9] دلایلی را که برای فراری دادن سران حزب توسط رزم آرا بیان می شود، این است که کامیونی که زندانیان توده ای به وسیله آن فرار کردند، کامیون ارتش بوده و یک عده سرباز و نگهبان و افسر مسلح در آن دیده شده و به هیچ وجه ممکن نیست، اینها ساختگی باشد. شاهکار سیاسی و در حقيقت علت واقعی رزم آرا در فراری دادن توده ای ها این است که آنها ممکن است، تبرئه شوند و پس از تبرئه و آزادی دست به اقدامات جدیدی علیه دولت بزنند؛ ولی با فراری دادن آنها هم جلب رضایت همسایه شمالی(روسیه) شد و هم مجرم بودن آنها با فرارشان ثابت شد و دیگر آن که با ارتباطات پنهانی رزم آرا با سران حزب توده این نزدیکی مشخص می‌شود؛ او بارها اشاره کرده است که جبهه ملی باید به وسیله توده ای ها از هم پاشیده شود.[10]

*ارتباط پنهانی با انگلیس

رزم آرا در این برهه به طور پنهانی مذاکراتی را با شرکت نفت انگلیسی آغاز کرد؛ او خیلی محرمانه با نماینده اعزامی شرکت نفت انگلیس وارد مذاکره شده و از او خواست که شرکت نفت فوراً پیشنهاد خود را در رابطه با معاملات نفتی به دولت ایران بدهد. در نتیجه این گفتگوها تقسیم درآمد نفت طبق اصل تصنیف(پنجاه‌ـ ‌‌پنجاه) مورد موافقت هر دو طرف ایرانی و انگلیسی قرار گرفت؛ رزم آرا اصرار داشت این توافق تا تصمیم نهایی پنهان بماند. در این قرارداد درآمد ایران از نفت به نسبت قرارداد قبلی در حدود سه برابر افزایش می يافت.[11]

این مطلب که انگلیسی‌ها حاضر شده بودند، قرارداد جدیدی بر اساس درآمد مساوی امضا کنند، نکته بسیار مهمی است که از آن می توان به زوایایی از راز قتل رزم آرا پی برد. "محمود طلوعی" در بازی قدرت علت کتمان و پنهان نگه داشتن قرارداد تصنیف را در قصد او برای کودتا و براندازی حکومت محمدرضا می داند و می گوید او می خواست این قرارداد را بعد از کودتا اعلام کند تا موافقت و همراهی آنها را نیز داشته باشد.[12]

شاه در اوایل اسفند 1329ش. از ارتباطات پنهانی نخست وزیر با انگلیسی ها مطلع شده و اين بدگمانیِ شاه را نسبت به او افزود. همزمان عوامل شاه در ارتش، از تحرکات نظامی مشکوک و قصد رزم آرا برای ترور، شاه آگاه کردند. شاه که از قدرت گرفتن رزم آرا سخت نگران شده بود در نامه ای او را از دست زدن به این کار بر حذر داشت؛ مضمون نامه شاه این بود که نه تو سردار سپه هستی و نه من احمد شاه، این سودا را از سر به در کن وگرنه سر خود را به باد خواهی داد.[13]

*ترور شاه و انگیزه رزم آرا

انگیزه رزم آرا را باید در حس جاه طلبی بیش از حد او که فقط رسیدن به جایگاه نقش اولی در مملکت آن را ارضا می کرد، جست و درباره همکاری های داخلی و خارجی او می توان گفت او برای رسیدن به موفقیت به شدت خود را به سفارتخانه های دول دیگر نزدیک می کرد و سعی داشت هوای همه را داشته باشد. به حزب توده اعتقادی نداشت؛ ولی احساس می کرد حزب توده می تواند به موفقیت او کمک کند و با آنان در تماس دائم بود؛ اگرچه سران حزب منکر این ارتباط می شوند؛ اما به قول طلوعی، "کیانوری" از سران حزب آنقدر از رزم آرا تعریف می کند که دم خروس را نشان می دهد. همچنين "دکتر انور خامه ای" یکی دیگر از سران توده ای دست انگلیس را پشت این برنامه می بیند؛ او می گوید: «اکنون پس از سال‌ها و افشاگری های فراوان مسلم گردیده که رزم آرا گرداننده اصلی ترور شاه و کودتا بوده است و انگلیسی ها به دست او این برنامه را پیاده کرده‌اند تا یک دیکتاتوری نظامی روی کار بیاورند و جنبش مبارزه با امتیاز نفت جنوب در نطفه خفه شود. مهمترین سودی که رزم آرا در این ترور به آن می رسید این بود که اگر شاه کشته می شد، به احتمال قوی قدرت مطلق به دست رزم آرا می افتاد. دولت و وزرا به قدری بی عرضه بودند که حتی پیش از این حادثه هم از او حساب می بردند.»[14]

*اسرار قتل رزم آرا

رزم آرا در روز 16 اسفند 1329در مجلس ختم آیت الله فیض به دست یکی از افراد جمعیت فداییان اسلام به نام "خلیل طهماسبی" ترور شد. این واقعه یکی از معماهای تاریخی است که فقط با ذکر اتفاقات و اظهارات شهود می توان درباره آن به حدس و گمان پرداخت. رزم آرا در آن روز قصد شرکت در این مجلس را نداشت و شاه با فرستادن اسدالله علم او را وادار کرد که به نمایندگی شاه در این مجلس شرکت نماید.[15] این که شاه در نقشه قتل رزم آرا به دست یکی از فداییان اسلام شرکت داشته باشد، قابل قبول نیست؛ ولی می توان گفت که منابع اطلاعاتی شاه او را در جریان این نقشه گذاشته بودند و شاه با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود، موجبات اجرای موفقیت آمیز این نقشه را فراهم ساخت. شاه در ابتدا کافی دانست منتظر بماند تا کار خود به خود صورت بگیرد؛ اما اطرافیان شاه او را متوجه کردند که این انتظار کشیدن و جریان را به خود واگذاشتن غلط است؛ چراکه اگر خلیل طهماسبی در کار خود موفق نمی شد. بهانه به دست رزم آرا می افتاد و او به بهانه حفظ انتظامات می توانست مخالفین خود و موافقین شاه را به سرعت دستگیر کند و کودتای مورد نظر را با فراغ بال بیشتری به اجرا گذارد. شاه کاملاً درک می کرد که ترور رزم آرا شمشیر دو لبه ای است که یک طرف متوجه رزم آرا و طرف دیگر متوجه خود اوست. شاه با در نظر گرفتن همه این مسائل در صدد برآمد كه قصد خود را در پس نیت اعتقادی خلیل طهماسبی عملی کند تا سوء ظنی متوجه او نشود.[16]

در این راستا یکی از گروهبان های ارتش در لباس غیر نظامی مأمور انجام کار شد که همراه با علم(وزیر کار) بلافاصله پشت سر رزم آرا حرکت کند، او مأمور بود همین که طهماسبی مبادرت به تیراندازی کرد با گلوله کلت رزم آرا را مورد اصابت قرار دهد تا نقشه این طرح دقیقاً به موقع اجرا شود؛ بلافاصله پس از بلند شدن صدای گلوله، طهماسبی به دست گروهبان کشته شد.[17]

*سرانجام خلیل طهماسبی

همه آنهایی که اثر گلوله ها را در بدن رزم آرا دیده بودند، تردید نداشتند که او با گلوله کلت کشته شده. طهماسبی با قبول مسؤولیت ترور رزم آرا پرده ای شد بر نیت دیگران، خود کرده را تدبیر نبود و طهماسبی که خود می دانست قضیه از چه قرار است دیگر راهی نداشت و به ناحق اعدام شد.[18]

-------------------------------------------------------

[1]. طلوعی، محمود؛ بازیگران عصر پهلوی، تهران، علم، 1373، ج2، ص407.

[2]. مهدی نیا، جعفر، زندگی سیاسی رزم آرا، تهران، پاسارگاد، بی‌تا، ص14.

[3]. قدس، رضا؛ ظهور و سقوط رزم آرا، تهران، نگاه، 1372، ص32.

[4]. فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط پهلوی، تهران، اطلاعات، 1370، ص164.

[5]. طلوعی، محمود؛ پيشين، ص387.

[6]. مهدی نیا، جعفر، پيشين، ص126.

[7]. روبین، باری؛ جنگ قدرت‌ها در ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران، آشتیانی، بی‌تا، ص57.

[8]. مهدی نیا، جعفر، پيشين، ص160.

[9]. عاقلی، باقر؛ روزشمار تاریخ ایران، تهران، گفتار، 1374، صص316ـ317.

[10]. مهدی نیا، جعفر، پيشين، صص384ـ389.

[11]. فاتح، مصطفی؛ پنجاه سال نفت ایران، تهران، کاوش، بی‌تا، چاپ اول، ص407.

[12]. طلوعی، محمود؛ بازی قدرت، تهران، علم، 1373، ج1، ص71.

[13]. طلوعی، محمود؛ پيشين، ص397.

[14]. کیانوری، خاطرات کیانوری، نهران، اطلاعات، 1371، ص93.

[15]. انصاری، باقر؛ اسرار قتل رزم آرا، تهران، رسا، 1370، ص175.

[16]. طلوعی، محمود؛ پيشين، ص450.

[17]. طلوعی، محمود؛ پيشين، ص455.

[18]. رحمانی، غلامرضا؛ خاطرات سیاسی، تهران، رواق، بی‌تا، صص270ـ276.

پژوهشکده باقر العلوم 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مهدي ۱۶:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۸
    2 0
    با سلام، بارها در مشرق، در زير مطالب مربوط به آقاي نواب صفوي و گروه مسلحشان، كامنت گذاشته ام و مواردي را متذكر شده ام ولي مشرق كامنت بنده را جاپ نكرده است و نمي كند! چون فقط بنده به استناد احاديث بسيار معتبر از امام علي(ع) و نيز آموزه هاي دين مبين اسلام، يادآوري كرده ام كه ""در دين مبين اسلام، ترور، به هر دليلي و به هر شكلي حرام است"" . حتي مسلم ابن عقيل هم در خانه ي هاني ابن عروه، با اينكه جان خودش و وجود نازنين آقا اباعبدالله و اهل بيت بزرگوارشان در خطر بود، باز هم عبيدالله ابن زياد را ترور نكرد و به هاني فرمود : از عمويم علي(ع) شنيدم كه ترور در اسلام حرام است و بقاء اسلام، به ترور نيست. حال خود قضاوت كنيد كه آيا نواب صفوي و همفكران ايشان، شيعه و پيرو امام علي(ع) بوده اند يا به خطا رفته اند؟ يا علي مدد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس