آقای دهقان ابتدا از نقشهایتان در سریالهای «گذر از رنجها» و «حانیه» بگویید؟
گذر از رنجها را سال گذشته کار کردم. خیلی مشکل بود. قصه خیلی خوبی دارد که مردم با آن ارتباط برقرار کردهاند. نقش من هم با دیگر کارهایم متفاوت است، بخصوص با سریال حانیه. هر دو سریال سختیهای خودش را داشت، بخصوص گذر از رنجها که در کوه و دشت و بیابان فیلمبرداری شد. فریدون حسنپور خیلی راحت کار میکرد. از آن سریالهایی بود که وقتی از صحنه دور میشدی دلت تنگ میشد برای کار و عواملش.
گویا در این سریال آسیب هم دیده بودید؟
بله، در صحنهای باید اسبها را از منطقه صعبالعبور رد میکردم که یکی از اسبها پایش را روی پایم گذاشت و زانویم ورم کرد. طوری که پایم باد کرد و شدیدا درد میکرد. راه رفتن برایم مشکل شده بود. به تهران که بازگشتم درمان را شروع کردم و پس از مدتی پایم بهتر شد.
خسرو در گذر از رنجها بیشتر در حال عبور و گذر است. این نقش از همان ابتدا اینقدر کمرنگ بود؟
خب او آدمها را میبرد و میآورد. به نوعی رابط شهر و روستاست و کارهای روستاییان را انجام میدهد. در مسیر رفت و برگشتش به شهر هم با آدمهای مختلف همراه میشود. به نوعی دلباخته مهلقا هم هست اما شهامت گفتن و ابراز عشقش را ندارد، از آنجا که زن مورد علاقهاش خودش یک پا مرد است. شخصیت خسرو به مرور شکل میگیرد و بروز میکند. حالا کار زیاد دارد. تازه وارد قصه شده است. یک شخصیت صمیمی و دوستداشتنی است.
پیش از این، تجربه و سابقه بازی در نقش یک روستایی را داشتید؟
نه، برای اولین بار بود. اصلا برای بار اول بود که با لهجه صحبت میکردم. من تا به حال لهجه نگرفته بودم.
خسرو انسان قابل اعتمادی هم هست تا جایی که روستاییان حتی زن و بچهشان را به او میسپارند.
آفرین. ببین چقدر قابل اعتماد است که حتی ناموسشان را به دست او میدهند و مردم نامههای خصوصی و امانتیهایشان را هم به او میسپارند. این آدم نمیتواند بد باشد. ای کاش فیلمنامه جا داشت و به خسرو بیشتر پرداخته میشد. مطمئن باشید وقتی که سریال تمام شود با وجود کمرنگ بودن نقش خسرو، همه از او به نیکی یاد خواهند کرد.
در حانیه هم که یک سرهنگ مستبد بودید.
بله، یک سرهنگ کلانتری که از همسر اولش جدا شده و ازدواج مجدد داشته است. در عین حال دوست ندارد دخترش با همسر سابق او دیدار و رابطهای داشته باشد. این هم نقش سختی بود. 20 روز تمام در گرمای طاقتفرسای یزد کار کردم. حتی نمیتوانستیم به خاطر ایجاد سر و صدا پنکه روشن کنیم. اما راضیام. دهقانی اشکذری هم به مانند حسنپور خیلی صبور و متین بود. هر دو کارگردان اگر سوالی برای بازیگران درباره نقشها پیش میآمد با طمانینه پاسخ میدادند.
قبلا هم تجربه بازی در نقش یک نظامی را داشتهاید، مثلا فیلم «تیرباران».
بله، در حانیه برای اولین بار نبود که نظامی میشدم. در فیلم تیرباران نقش یک سرگرد ساواکی را بازی میکردم که در تیم تعقیب شهید اندرزگو بود و میخواست هر طور شده برای موقعیت شغلی و ترفیع درجه، خودش آن شهید را به دام بیندازد. اما سرهنگ سریال حانیه بیشتر درگیر مسائل خانوادگی است و همه فکر و ذکرش حفظ دختر و از هم نپاشیدن زندگی خانوادگیاش. او میخواهد زندگی جدیدی را سوای زندگی گذشتهاش بسازد.
آقای دهقان گویا با فیلمهای تاریخی عجین شدهاید، قبلا هم که بیشتر در آثار دفاع مقدس حضور داشتید.
اصلا دلم نمیخواهد در آثاری بازی کنم که علیالسویه باشند. یک بار به نمایش درآیند و بعد هم برای همیشه فراموش شوند. دوست دارم در اثری بازی کنم که تا سالها قابل دفاع باشد و در یاد و ذهن مردم بماند. فیلم و سریالی که تاریخ مصرف نداشته باشد بازیگرانش هم ماندگار میشوند. فیلم و سریال که زیاد ساخته میشود اما پس از مدت کوتاهی برای همیشه به دست فراموشی سپرده میشوند اما فکرش را بکن، مختارنامه هیچوقت از یاد مردم نمیرود. یوسف پیامبر هم همینطور. اصلا مردم مرا با همین نقشهای تاریخیام میشناسند. اگر میخواستم کارهای معمولی بازی کنم که کسی مرا نمیشناخت. من یک زمانی دوست داشتم در آثار دفاع مقدسی ایفای نقش کنم. حضورم در این فیلمها را یک نوع ادای دین به بچههای جنگ و خود دفاع مقدس میدانستم. پس از تعطیلی سینمای دفاع مقدس بلاتکلیف مانده بودم. بالاخره من بازیگر هستم و باید از همین طریق امرار معاش کنم. دوست هم نداشتم هر نقشی را بازی کنم. تصمیم گرفتم بیشتر در کارهای تاریخی بازی کنم. بگذریم از اینکه در فیلمها و سریالهایی هم بازی کردهام که شاید ربطی به تاریخ نداشته باشد.
ژانر مورد علاقه خودتان؟
اول تاریخی و بعد اجتماعی. کارهای اجتماعی را خیلی دوست دارم.
شما در دهههای 60 و 70 بازیگر پر کار سینمای جنگ و دفاع مقدس بودید. اما از آثار خوب و قابل تاملی مثل بوی پیراهن یوسف، حماسه مجنون، پرواز در شب و بلمی به سوی ساحل رسیدید به یاسهای وحشی و شیرهای جوان که بیشتر اکشن بودند. چرا؟
البته این دو فیلم آخر که اسم بردید هم هر چند مستقیم به دفاع مقدس ارتباط نداشت، اما حرف بچههای جنگ بود. من خودم ورزشکار بوده و هستم، بگذریم که از وقتی مهرههای گردنم را عمل کردهام دیگر نمیتوانم کارهای سنگین انجام دهم. به هر حال دوست داشتم این ژانر را هم تجربه کنم تا خودم را محک بزنم که توانایی حضور در فیلمهای پرتحرک را دارم یا خیر. در یاسهای وحشی و شیرهای جوان بازی کردم و اتفاقا خیلی هم راضی بودم اما متاسفانه ساخت این نوع فیلمها در کشورمان ادامه پیدا نکرد.
گویا رزمیکار هم هستید؟
بله، رزمیران یا همان کشتی کج کار میکردم. بوکسور هم بودم. چند سال هم کشتی فرنگی میگرفتم.
و در عین حال که بیشتر در کارهای تاریخی و دفاع مقدسی حضور داشتهاید اما تنوع نقشهایتان زیاد بوده است. خودتان بیشتر به چه نقشهایی علاقهمند هستید؟
من نقشهای منفی را بیشتر دوست دارم. نقشهای مثبت هم زیاد داشتهام، اما نمیدانم چرا خود را به منفیها نزدیکتر میدانم. فکر میکنم شخصیتهای منفی جای بیشتری برای کار دارند. یکدست و یکنواخت نیستند. بازیگر را به تحقیق و مطالعه روی نقش مجبور میکنند تا باورپذیر شود و اگر بیننده قرار است از یک شخصیت متنفر شود واقعا این اتفاق بیفتد. نقشهای منفی را به خاطر همین پیچیدگیهایش دوست دارم.
چهره و فیزیکتان هم بیشتر با نقشهای منفی همخوانی دارد.
آره، ولی قلبم ساده و مهربان است. (میخندد)
در این که شکی نیست اما چرا با وجود این علاقه کمتر شما را در نقشهای منفی میبینیم؟
شاید کارگردانان این جسارت را ندارند که نقشهای منفی را به من بسپارند. عاشق این هستم که روزی فرا برسد که یک کارگردان بگوید من میخواهم یک کار کمدی بسازم و تو هم بیا نقش اولش را بازی کن. بعد هم ببینیم من تواناییاش را دارم یا نه. اگر نتوانستم نقش را درست دربیاورم، بازیگری را برای همیشه میبوسم و میگذارم کنار. اصلا دیگر بازی نمیکنم اما متاسفانه هیچکدام از فیلمسازان ما نمیگویند جعفر دهقان 40 سال است دارد کار میکند و از پیش از انقلاب در تئاتر بوده و شاید توانایی اجرای نقشهای کمدی را هم داشته باشد. شاید جرات پیشنهاد دادن نقشهای متفاوت را به من ندارند یا فکر میکنند ممکن است مردم دهقان را با این نقش نپذیرند. البته به نظر من مردم ما اینقدر فهیم هستند که متوجه باشند جعفر دهقان یک هنرپیشه است و میتواند از پس نقشهای دیگر هم بربیاید. چطور وقتی نقش منفی بازی میکنم برای مردم باورپذیر است اما شخصیت کمدیام را باور نمیکنند؟! این برمیگردد به سلیقه و خواست فیلمسازان ما. خودم خیلی دوست دارم نقشهای متفاوتی را که تا به امروز بازی نکردهام تجربه کنم. مطمئن باشید اگر یک فیلمنامه پخته کمدی باشد همراه یک کارگردان خوب، من هم یک بازی فوقالعاده خواهم کرد که هر کس بعدها ببیند بگوید آفرین به جعفر دهقان.
کدام یک از شخصیتهایی را که تا به امروز بازی کردهاید بیشتر دوست دارید؟
اگر بگویم همهشان را دوست دارم که میشود همان که بین بچههایم نمیتوانم انتخابی داشته باشم. من نقشم در سریال حضرت یوسف را خیلی دوست داشتم، مردان آنجلس را همینطور، مختارنامه را هم. حتی خسروی سریال گذر از رنجها را هم با وجود کمرنگ بودن خیلی دوست دارم.
نقشی بوده که حسرتش بر دلتان مانده باشد؟
خدابیامرز علی حاتمی قرار بود فیلم جهان پهلوان تختی را بسازد که نیمه کاره ماند و بعدها بهروز افخمی دنبالهاش را ساخت. خسرو نظافتدوست هم نقش تختی را بازی کرد. آن زمان که مرحوم حاتمی میخواست تختی را بسازد من یکی از نامزدهای نقش جهان پهلوان بودم. اتفاقا کشتیگیر هم بودم اما این اتفاق نیفتاد. یک جورهایی حسرت این نقش بر دلم مانده است.
حضور و بازی در آثار تاریخی سختیها و دردسرهای خودش را دارد. انگیزهتان برای حضور در آثار اینچنینی چیست، در حالی که میتوانید در کارهای آپارتمانی بازی کنید و مشقت دوری از خانواده و شهر و خانه و کاشانه را به جان نخرید؟
این عشقی است که نسبت به تاریخ و فرهنگ و تمدن کشورم دارم و نمیتوانم از آن چشم بپوشم. وقتی این عشق در درون شما باشد از خیلی چیزها میگذرید. همین عشق به کشور بود که باعث شد خیلی از جوانهای این مملکت در جبههها شهید و مجروح و اسیر شوند. من قصد ندارم خودم را با آنها مقایسه کنم، به هیچوجه ولی میتوانند برایم الگویی باشند. من برای اینکه نشان دهم عاشق کشورم و فرهنگش هستم در آثار تاریخی بازی میکنم. برای اینکه به رزمندگان بگویم اگر در جنگ حضور فیزیکی مستقیم نداشتهام و سلاح به دست نگرفتهام، اما در کنار شما و با شما هستم و در فیلمهای دفاع مقدسی حضور پیدا کردم. اگر به صورت مستقیم کاری از دستم برای تاریخ و فرهنگ مملکتم برنمیآید دستکم سعی میکنم با بازی در آثار فاخر به کشورم خدمت کنم. اینها همه برمیگردد به عشقم به وطن، وگرنه اگر این علاقه نباشد کسی نمیتواند پنج سال بر سر سریال مختارنامه دوام بیاورد. یک روز شاهرود بودم، روز دیگر شوشتر و دگرروزش تهران، با آن شرایط سخت و دشوار. سر همین سریال از اسب افتادم و ماندم زیر پای حیوان، طوری که دو تا از مهرههای گردنم در نخاعم فرو رفت و چیزی نمانده بود فلج شوم. 14 ساعت زیر عمل جراحی بودم تا مهرههای گردنم مرمت شد و به نوعی به زندگی برگشتم. اگر کسی عاشق نباشد بعد از این اتفاق دیگر سر کارهای تاریخی نمیرود، حتی اگر اسب هم ببیند فرار میکند اما من اگر پیشنهاد تازه داشته باشم با کمال میل خواهم پذیرفت.
آقای دهقان، مدتها بود از سینما فاصله گرفته بودید، چرا؟
سینمایی که ما داریم، چندان به درد من نمیخورد. من جایی در این سینما و فیلمهایی که در آن ساخته میشود ندارم. من دوست دارم در فیلمهایی کار کنم که از لحاظ محتوایی ساختار درستی داشته باشند. در ضمن غیر از من بازیگران دیگری هم هستند و ما باید انتخاب شویم. بعد که انتخاب شدیم، فیلمنامه را میخوانیم و بعد انتخاب میکنیم. چه بگویم؟ (میخندد) سینما چیزی نیست که من دنبالش هستم. مگر تک و توک فرصتی پیش بیاید و نقشی پیشنهاد شود که با خلق و خو و سلیقه من همخوانی داشته باشد. امیدوارم سینمای ما به سمت و سویی برود که محتوا و به طور کل اصالت ایرانی در آن فراموش نشود. اگر این نگاه باشد، من هم دوست دارم در چنین سینمایی فعالیت کنم. اما اگر قرار است فقط فیلمهای عشق و عاشقی ساخته شود، من جایی در این سینما ندارم و نمیخواهم که داشته باشم. اصولا هیچ علاقه و میلی برای کار کردن در این نوع فیلمها ندارم.
و حالا با فیلمهای روزگاری عشق و خیانت و یتیمخانه به سینما بازگشتهاید.
بله، در یتیمخانه نقش یک یهودی را بازی کردهام. اینقدر این نقش را دوست داشتم که وقتی ابوالقاسم طالبی گفت که اگر یکی از دندانهای پایینیات را میکشیدی، نوع حرف زدنت طبیعیتر از آب در میآمد، حاضر شدم دندانم را بکشم. حالا هم منتظرم کار تمام شود و بروم یک دندان جدید بکارم. موهای سرم را هم از وسط کامل تراشیدم. خب همه اینها از سر عشق است.
مدتی قبل در سریال «معمای شاه» ایفاگر نقش رضاشاه پهلوی بودید. با توجه به اینکه نقش این شخصیت را قبلا سه هنرپیشه دیگر، داوود رشیدی، سعید راد و احمد نجفی بازی کردهاند، چقدر تلاش کردید نوع بازیتان متفاوت باشد و مردم شاهد یک رضاشاه جدید باشند؟
من اصلا سعی نکردم تکنیک خاصی را به کار بگیرم که حاصل کار متفاوت شود. هر سه بازیگری که اسم بردید، استادان من هستند و برایشان احترام خاصی قائلم. هر کدام از آنها رضاشاه را یک جوری دیدهاند و من هم با نگاه خودم او را دیدم و بازی کردم. پیشنهاد میکنم پس از پخش سریال درباره این موضوع صحبت کنیم. من رضاشاه را همانطور که بود و فیلمنامه به من اجازه میداد، دیدهام. اصلا هم سعی نکردم بازی کنم؛ من با رضاشاه زندگی کردم. سعی کردم او را آنطور نشان دهم که بوده است.
بازیتان در نقش جانباز فیلم «بوی پیراهن یوسف» ابراهیم حاتمیکیا با وجود کوتاه بودن ماندگار شد، اما همکاریتان با این کارگردان به همان یک فیلم محدود ماند.
نقشم در بوی پیراهن یوسف با وجود کم بودن خیلی تاثیرگذار و ماندگار شد. باید حاتمیکیا میخواست و از من برای فیلمهای بعدیاش دعوت میکرد اما این اتفاق نیفتاد. خودم دوست داشتم با حاتمیکیا همکاریام را ادامه بدهم و شاید پیش خود هم فکر میکردم که اینچنین خواهد شد. زمانی که رفتم و برای حاتمیکیا بازی کردم، همیشه نقش اول و دوم را در فیلمها داشتم. اصلا نقش کوتاه بازی نمیکردم اما به خاطر حاتمیکیا و سطح کارهایش و اینکه اعتقاد داشتم حضور حتی در حد یک سکانس در فیلم او برابری میکند با نقش اول فیلمهای دیگر، رفتم و امیدوار هم بودم که همکاریمان پس از تجربه موفق بوی پیراهن یوسف ادامه داشته باشد اما اینگونه نشد. شاید حاتمیکیا در فیلمهای دیگرش نقشی نداشته که مناسب من باشد. من حاتمیکیا را دوست دارم و فکر میکنم این احساس دو طرفه و متقابل باشد. خیلی دوستانه با هم کار کردیم و اتفاقا از کار من هم رضایت کامل داشت. باز هم میگویم احساسم این است که شاید نقشی را در فیلمهایش مناسب من ندیده باشد.
گفتید که شخصیتهای منفی را دوست دارید و فکر میکنم نقشتان در سریال «سرزمین کهن» کمال تبریزی همانی بود که مد نظر داشتید. با من موافقید؟
آره، حیف شد، حیف شد، حیف شد. ناصر قصاب شخصیت بدمنی بود که البته به مرور دوستداشتنی میشد. همیشه افسوس میخورم که چرا این نقش دیده نشد. خیلی برایش زحمت کشیدم، با همه وجود بازیاش کرده بودم. صبحها با عشق عجیبی بر سر این کار میرفتم. خیلی دوستش داشتم. امیدوارم مشکلات این سریال حل و پخشش از سر گرفته شود. واقعا حیف است سریال کمال تبریزی با این فیلمنامه محکم و بازیگران توانا و هزینه هنگفتی که برایش صرف شده، برای همیشه بایگانی شود.
شما بازیگر آرام و بیحاشیهای هستید. به حق و جایگاه مطلوبتان در عرصه بازیگری رسیدهاید؟
نه، گفتم که من خیلی نقشها را دوست داشتم اما این جسارت و شهامت را در فیلمسازان ندیدم که به من اعتماد کنند. این اعتماد بخصوص در سینما بازمیگردد به نقشهایی که قبلا بازی کرده بودم. متاسفانه بسیاری از فیلمسازان توان بازیگر را با فیلمها و نقشهای قبلیاش مقایسه میکنند و میسنجند. خیلی نقشها را دوست داشتم که بازی کنم و تواناییهایش را هم در خودم میدیدم اما متاسفانه هیچوقت پیشنهاد نشد.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
فعلا که با یتیمخانه ابوالقاسم طالبی مشغولم. نقشم را با وجود سخت بودن دوست دارم. امیدوارم وقتی فیلم به سرانجام برسد، از کارم احساس رضایت کنم. سختگیریهای طالبی هم جالب است؛ تا زمانی که به آنچه دلخواهش است نرسد امکان ندارد کوتاه بیاید.