موافقت امام را که گرفتیم با آقای دعایی رفتیم حرم حضرت امیر (ع) و امام وارد شده و مشغول عبادت شد و من هم عکاسی میکردم.
موقع
شام گفتم: آقا ما میخواهیم محیط کار شما را با واتیکان و پاپ مقایسه کنیم
و برای این کار آقا مصطفی یک ساعت به ما اجازه دادند که آقا گفت شما همیشه
اجازه دارید.
صبح
روز بعد، قبل از اینکه امام وارد اتاق شود، چندتایی عکس انداختم و بعد که
وارد شده و مشغول نوشتن نامه شد هم چند تایی انداختم و منزل آقا را ترک
کردم.
خوشحال
به خانه برگشتم و میخواستم زودتر فیلم را برای چاپ ببرم که دیدم شماره
فیلم صفر است. با تعجب به یک عکاسی رفتم و با نظر عکاس متوجه شدم که فیلمی
در دوربین نیست. متعجب و سرخورده برگشتم و قضیه را به آقا مصطفی گفتم که
گفت مهم نیست، دوباره تکرار کن.
صادق
قطبزاده در این سفر همراه من بود که به او شک کرده بودم. در هر حال به
بیروت برگشتیم و خدمت دایی (۲) رسیدم که قضیه عکاسی را از من پیگیری کرد و
گفت: اگر من این فیلم را برایت پیدا کنم چه فکر میکنی؟
گفتم: به دو چیز فکر میکنم؛ یا نفوذ شما روی سازمانهای جاسوسی عراق زیاد است یا کلاغ برایتان خبر آورده است.
دایی
گفت: این فیلم نزد آقای قطبزاده است و قطبزاده هم گفت که قصد داشته یک
تعلیم سیاسی و حفاظتی به من بدهد که البته به نظر من اگر عکسها چاپ میشد،
راحتتر از عراق خارج میشد. در هر حال در آن سفر من دو حلقه ۳۶ تایی از
امام عکس گرفتم.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
1. منظور عکسی است که عبا روی دوششان باشد و خیلی صاف و اتوکشیده، تکیه داده باشند.
2. منظور امام موسی صدر است.