گروه تاریخ مشرق- یکی از وقایع مهمی که در دوران حکومت قوام اتفاق افتاد ماجرای بلوای نان در تاریخ 17 آذر 1321 بود که در حقیقت جنگ بین محمد رضا شاه و قوام بود . در این حادثه که به نوعی زور آزمایی شاه در برابر قوام بود نتیجه ای جز غارت اموال مردم کوچه و بازار توسط اراذل و اوباش به بار نیاورد و نهایت کار با ایجاد حکومت نظامی و جو خفقان بدون هیچ گونه دستاوردی به پایان رسید .
پس از استعفای سهیلی و انتصاب قوام به نخست وزیری ، وی پست وزارت جنگ را برای خود نگه داشت و به نمایندگان اعلام کرد که آینده فرماندهی کل ارتش تابع وزارت جنگ خواهد بود ، نه شخص شاه . برای نخستین بار پس از شهریور 1320 ، غیرنظامیان می خواستند اداره ارتش را به دست گیرند . از طرف دیگر قوام روابط خود را با متفقین نیز بهتر کرد و کوشید که شاه را تضعیف کند . به همین جهت مسوولیت امور مالی کشور را طبق لایحه ای به دکتر میلسپو اقتصاددان آمریکایی که در اوایل دهه 1300 در ایران خدمت کرده بود ، سپرد. وی همچنین سلطنت طلبان را از وزارت جنگ بیرون ریخت و برای چاپ اسکناس های مورد نیاز متفقین ، کمیسیون فوق العاده تشکیل داد. نهایتاً کشمکش شاه - قوام منجر به وقایع 17 آذر 1321 شد ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ) .
در آن روز هریک از این دو می خواستند طرف مقابل را مغلوب کنند . اما وقتی که این دو دسته مخالف ، روبروی هم قرار گرفتند . جمعیت های دیگر و به خصوص مردم کوچه و بازار هم که از وضع موجود ناراضی بودند . به آنها ملحق شدند ، به طوری که کنترل از دست دو طرف خارج شد و شورشی که دست اراذل و اوباش غارت گر در آن به خوبی نمایان بود ، بر پا شد . در آن روز هرکس هرچه می خواست ، می کرد و می گفت ؛ در نتیجه خرابی و خسارات های سنگینی به شهر ، ساختمان مجلس و حتی خانه نخست وزیر وارد آمد که اگر حکومت نظامی اعلام نشده بود ، چه بسا متفقین دخالت نموده و مشکلات چند برابر می شد.
بدون شک اگر این واقعه رخ نداده بود ، این دو نمی توانستند به حکومت خود ادامه دهند و در حقیقت دو ماه و هفت روز زمامداری قوام بعد از این واقعه را باید عکس العمل آن پیش آمد شوم دانست ( مکی ، 1370 ، ص 348 )
هرچه بود نهایتاً قوام و شاه موقتاً سازش کردند و قرار گذاشتند که از افشای حقایق خودداری ورزند ، در عوض قوام در نخست وزیری بماند و برادران مسعودی ( اغتشاش گران دربار ) از زندان آزاد شده و خود عباس مسعودی نیز از تعقیب مصون بماند ( جامی ، 1371 ، ص 172 ).
یکی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند، در خیابان های شاه آباد، استانبول، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می کردند. بدون واکنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند
و اینک شرح ماجرا و اقدامات شینع اراذل و اوباش بسیج شده توسط شاه و قوام بویژه از زبان افرادی که در این حادثه شرکت داشتند:
روز سه شنبه 17 آذر 1321 عده ای از دانش آموزان و دانشجویان در اعتراض به فقر و گرسنگی، بیماری و کمبود مایحتاج اولیه زندگی از جمله نان، با صفوفی منظم به طرف مجلس رهسپار شدند تا درد های خود را با نمایندگان در میان گذارند . ( مکی ، 1370 ، ص 331 ) . این بلوا ، به دستور شاه و به دست عباس مسعودی ( مدیر روزنامه اطلاعات ) ، علیه قوام راه افتاد و بهانه آن جیره بندی نان و نایابی مواد اولیه زندگی بود .
تظاهرات از ساعت ده صبح شروع شد. حدود دو هزار نفر از دانشجویان و دانش آموزان، جلوی مجلس تجمع کرده و علی هاشمیان و چند نفر دیگر از آنها سخنرانی نموده و خواستار برکناری قوام شدند . مردم متفرقه نیز به تدریج داخل محصلین می شدند و صحبت ها و نطق ها ، برحسب تمایلات اشخاص متفرقه تغییر می کرد . به خوبی معلوم بود که محصلین هدف مشخصی ندارند ، ابتدا اعتراض آنان به وضع خراب نان و سختی و معیشت بود . کم کم جنبه تعرض به وکلا پیدا کردند و با ورود اشخاص متفرقه ، علیه دولت شعار می دادند . این نقشه طوری طرح ریزی شده بود که نتیجه آن جلوگیری از تشکیل مجلس ، یا تحت تاثیر قرار دادن نمایندگان در اخذ تصمیم آن روز نسبت به دولت باشد . ولی از ظهر به بعد رشته از دست طرح کنندگان نقشه به در رفت و یک عده چند هزار نفری جوان احساساتی و بدون برنامه به داخل مجلس آمده ، با هر نغمه ای همساز شدند ، به هر صدایی مرده باد زنده باد گفتند و رفته رفته اجتماع مردم متفرقه ، اشخاص بیکاره و ماجرا جو رشته نظم و ترتیب محصلین را برهم زد.
اوضاع زمانی بحرانی شد که افسران ارتش اعلام کردند شاه هرگز اجازه نمی دهد سربازان به طرف مردم تیراندازی کنند . به همین جهت راهپیمایان به سوی ساختمان مجلس حمله کردند و حتی دو نماینده را مورد ضرب و شتم قرار دادند . در این موقع ازدحام بیشتر و عناصر مشکوک و اراذل و اوباش در بین مردم زیاد دیده می شد . به طوری که اجازه سخنرانی به افراد نمی دادند ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ). یک عده از افراد افسار گسیخته درهای تالار مجلس را شکستند و وارد تالار و جایگاه عمومی شدند . آنگاه چند نفر پشت تریبون رفته و علیه دولت قوام شروع به نطق کردند . جمعی هم اتاق های تشکیل جلسات را شکسته و میز و صندلی ها و حتی تابلوهای نفیس را از دیوار کنده و از هم دریدند . در این بین چند ماجرا جو و فرصت طلب عباس مسعودی را ، شاید به خاطر وابستگی اش به دربار ، به باد کتک گرفتند.
در پی هرج و مرجی که به وجود آمد، اوباش نیز وارد شدند و هرکس با هر کس دشمنی داشت ، در فکر بازار آشفته بود ، دکان ها به غارت رفت ، به عابرین و مردم بی گناه حمله شد و غیره ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) .
خلاصه اینکه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود که این مختصر آزادی را که پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه کنند ، تا مردم بیدار نشوند
در خیابان ها به افراد متفاوت و حتی متضادی مانند دانش آموز ، ولگرد ، کارگر و کاسب و غیره برخوردیم ، پیش از ظهر ، تجارت خانه ها ی سعدی و مغازه های لاله زار و استانبول غارت شده بود ، ویترین ها و شیشه های شکسته و برخی اجناس خرد شده و پوشاک پاره ها ، همراه لحاف ها و کارتن های تبلیغاتی وسط خیابان ها دیده می شد .
تعدادی اراذل و اوباش دسته جمعی تحت رهبری یکی از باج گیران معروف محله قصاب خانه ، با چوب ، دشنه و شلاق با شعار مرگ بر قوام ، از فردوسی به خانه قوام می رفتند که آنجا را غارت کرده و آتش زنند و حتی خود قوام را نیز بکشند . خواستیم از آنها عکس بگیریم که مورد هجوم قرار گرفتیم و فرار کردیم . به هرحال این گروه قمه به دست هم در راه به خرابکاری ها شدت بخشیدند . کاری که تا آن روز در تهران سابقه نداشت . به خوبی واضح بود که دسته های اوباش از قبل تجهیز شده و طبق برنامه یک مرتبه از چند سو هجوم کرده اند . به دستور شاه ، نباید هیچ کاری به اوباش می داشتند . ( صفایی ، 1368 ، ص 87 )
یکی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند، در خیابان های شاه آباد، استانبول، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می کردند . بدون واکنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند . ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) افرادی که هنگام عصر به خیابان ها ریختند ، تیپشان با افراد صبح ( دانش آموزان و دانشجویان ) فرق داشت . آنها اغلب از مردمان جنوب شهر و کارگر ، کسبه ، دست فروش ، میدان دار و غیره بودند . ناگهان از گوشه های جنوب غرب میدان بهارستان ، عده ای در حدود صد تا صد و پنجاه نفر ، که بعضی از آنها چوب و چماق به دست داشتند وارد میدان شدند و علیه قوام شعار می دادند . پس از هجوم به مجلس و مقاومت گارد مجلس ، در خیابان ها به غارت پرداختند .
عدهای از سربازان نظامی هم که مامور نگهبانی از اموال مردم بودند به غارتگران می گفتند : "بگذارید هوا که تاریک شد اثاثیه بیشتری ببرید، نصف از ما نصف از شما ". به میدان حسن آباد که رسیدم ، جمعیت اوباش و خراب کار را دیدم که به طرف منزل قوام در حرکتند ( نجمی، 1370 ، ص 38 ) . در اواخر همان شب ناگهان حادثه غیرمنتظره ای اتفاق افتاد . گروهی از افراد شناخته نشده در حالی که وارد دستجات تظاهرکنندگان شده بودند ، فریاد برآوردند باید به خانه قوام رفت و آن را آتش زد ( همان ، ص 12 ) . این دسته چماق به دست بدون مقاومتی از سوی ماموران ، پس از هجوم به خانه قوام ، اشیاء گران قیمت خانه را غارت و سپس آنها را در آتش سوزانیدند ، که استقامت و خونسردی قوام در این میان جالب توجه بود . کمونیست ها هم که همیشه به دنبال آشفته بازار بودند ، برای به دست گیری کنترل پایتخت از هیچ گونه اقدامی دوری نمی کردند . حتی قرار گذاشته بودند که در این روز ، مجلس را آتش زده و حکومت جدیدی پی ریزی کنند.
صبح روز 18 آذر که سپهبد امیر احمدی از سوی قوام ، به سمت فرمانداری نظامی جدید تهران انتخاب گردید ، طبق دستور ، مامور شد که با خشونت رگبار مسلسل و تانگ ها ، آرامش را به مردم تهران باز دهد . به همین جهت ، صبح روز بعد مردمی که قصد تظاهرات دوباره و ورود به مجلس را داشتند مورد حمله آنها قرار گرفته و در خون غلتیدند ، لذا در ظهر 18 آذر کلیه آشوب ها فرو خوابید ( صفایی ، 1368 ، ص 87 ) .
خلاصه اینکه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود که این مختصر آزادی را که پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه کنند ، تا مردم بیدار نشوند ؛ چرا که به زیان منافع متفقین بود . شاه و قوام با پا در میانی عناصر خارجی و داخلی سازش کردند که پرونده را مختومه سازند و اوضاع به حالت عادی خود برگردد .
نهایت ماجرا آن شد که حکومت نظامی اعلام شد و عصر همان روز روزنامه اطلاعات هم مانند تمام روزنامه ها توقیف گردید و 43 روز در توقیف ماند و قوام از این حادثه در جهت سرکوبی مخالفین خود ، خوب استفاده کرد . ( مکی ، 1370 ، ص 335 ) . به این ترتیب در این نبرد قدرت ، قیافه حقیقی محمد رضا شاه از پشت پرده معصومیتی که ریا کارانه به صورت زده بود پدیدار شد و سران ارتش که پس از شهریور 1320 ، حیثیت خود را از دست داده بودند ، ضرب شستی به مردم نشان داده و بلافاصله وزارت جنگ و شهربانی به دست نظامی ها افتاد . ( جامی 1371 ، ص 173 ) .
منبع: علی خان مرادی خو،بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
پس از استعفای سهیلی و انتصاب قوام به نخست وزیری ، وی پست وزارت جنگ را برای خود نگه داشت و به نمایندگان اعلام کرد که آینده فرماندهی کل ارتش تابع وزارت جنگ خواهد بود ، نه شخص شاه . برای نخستین بار پس از شهریور 1320 ، غیرنظامیان می خواستند اداره ارتش را به دست گیرند . از طرف دیگر قوام روابط خود را با متفقین نیز بهتر کرد و کوشید که شاه را تضعیف کند . به همین جهت مسوولیت امور مالی کشور را طبق لایحه ای به دکتر میلسپو اقتصاددان آمریکایی که در اوایل دهه 1300 در ایران خدمت کرده بود ، سپرد. وی همچنین سلطنت طلبان را از وزارت جنگ بیرون ریخت و برای چاپ اسکناس های مورد نیاز متفقین ، کمیسیون فوق العاده تشکیل داد. نهایتاً کشمکش شاه - قوام منجر به وقایع 17 آذر 1321 شد ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ) .
در آن روز هریک از این دو می خواستند طرف مقابل را مغلوب کنند . اما وقتی که این دو دسته مخالف ، روبروی هم قرار گرفتند . جمعیت های دیگر و به خصوص مردم کوچه و بازار هم که از وضع موجود ناراضی بودند . به آنها ملحق شدند ، به طوری که کنترل از دست دو طرف خارج شد و شورشی که دست اراذل و اوباش غارت گر در آن به خوبی نمایان بود ، بر پا شد . در آن روز هرکس هرچه می خواست ، می کرد و می گفت ؛ در نتیجه خرابی و خسارات های سنگینی به شهر ، ساختمان مجلس و حتی خانه نخست وزیر وارد آمد که اگر حکومت نظامی اعلام نشده بود ، چه بسا متفقین دخالت نموده و مشکلات چند برابر می شد.
بدون شک اگر این واقعه رخ نداده بود ، این دو نمی توانستند به حکومت خود ادامه دهند و در حقیقت دو ماه و هفت روز زمامداری قوام بعد از این واقعه را باید عکس العمل آن پیش آمد شوم دانست ( مکی ، 1370 ، ص 348 )
هرچه بود نهایتاً قوام و شاه موقتاً سازش کردند و قرار گذاشتند که از افشای حقایق خودداری ورزند ، در عوض قوام در نخست وزیری بماند و برادران مسعودی ( اغتشاش گران دربار ) از زندان آزاد شده و خود عباس مسعودی نیز از تعقیب مصون بماند ( جامی ، 1371 ، ص 172 ).
یکی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند، در خیابان های شاه آباد، استانبول، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می کردند. بدون واکنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند
و اینک شرح ماجرا و اقدامات شینع اراذل و اوباش بسیج شده توسط شاه و قوام بویژه از زبان افرادی که در این حادثه شرکت داشتند:
روز سه شنبه 17 آذر 1321 عده ای از دانش آموزان و دانشجویان در اعتراض به فقر و گرسنگی، بیماری و کمبود مایحتاج اولیه زندگی از جمله نان، با صفوفی منظم به طرف مجلس رهسپار شدند تا درد های خود را با نمایندگان در میان گذارند . ( مکی ، 1370 ، ص 331 ) . این بلوا ، به دستور شاه و به دست عباس مسعودی ( مدیر روزنامه اطلاعات ) ، علیه قوام راه افتاد و بهانه آن جیره بندی نان و نایابی مواد اولیه زندگی بود .
تظاهرات از ساعت ده صبح شروع شد. حدود دو هزار نفر از دانشجویان و دانش آموزان، جلوی مجلس تجمع کرده و علی هاشمیان و چند نفر دیگر از آنها سخنرانی نموده و خواستار برکناری قوام شدند . مردم متفرقه نیز به تدریج داخل محصلین می شدند و صحبت ها و نطق ها ، برحسب تمایلات اشخاص متفرقه تغییر می کرد . به خوبی معلوم بود که محصلین هدف مشخصی ندارند ، ابتدا اعتراض آنان به وضع خراب نان و سختی و معیشت بود . کم کم جنبه تعرض به وکلا پیدا کردند و با ورود اشخاص متفرقه ، علیه دولت شعار می دادند . این نقشه طوری طرح ریزی شده بود که نتیجه آن جلوگیری از تشکیل مجلس ، یا تحت تاثیر قرار دادن نمایندگان در اخذ تصمیم آن روز نسبت به دولت باشد . ولی از ظهر به بعد رشته از دست طرح کنندگان نقشه به در رفت و یک عده چند هزار نفری جوان احساساتی و بدون برنامه به داخل مجلس آمده ، با هر نغمه ای همساز شدند ، به هر صدایی مرده باد زنده باد گفتند و رفته رفته اجتماع مردم متفرقه ، اشخاص بیکاره و ماجرا جو رشته نظم و ترتیب محصلین را برهم زد.
اوضاع زمانی بحرانی شد که افسران ارتش اعلام کردند شاه هرگز اجازه نمی دهد سربازان به طرف مردم تیراندازی کنند . به همین جهت راهپیمایان به سوی ساختمان مجلس حمله کردند و حتی دو نماینده را مورد ضرب و شتم قرار دادند . در این موقع ازدحام بیشتر و عناصر مشکوک و اراذل و اوباش در بین مردم زیاد دیده می شد . به طوری که اجازه سخنرانی به افراد نمی دادند ( آبراهامیان ، 1379 ، ص 225 ). یک عده از افراد افسار گسیخته درهای تالار مجلس را شکستند و وارد تالار و جایگاه عمومی شدند . آنگاه چند نفر پشت تریبون رفته و علیه دولت قوام شروع به نطق کردند . جمعی هم اتاق های تشکیل جلسات را شکسته و میز و صندلی ها و حتی تابلوهای نفیس را از دیوار کنده و از هم دریدند . در این بین چند ماجرا جو و فرصت طلب عباس مسعودی را ، شاید به خاطر وابستگی اش به دربار ، به باد کتک گرفتند.
در پی هرج و مرجی که به وجود آمد، اوباش نیز وارد شدند و هرکس با هر کس دشمنی داشت ، در فکر بازار آشفته بود ، دکان ها به غارت رفت ، به عابرین و مردم بی گناه حمله شد و غیره ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) .
خلاصه اینکه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود که این مختصر آزادی را که پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه کنند ، تا مردم بیدار نشوند
در خیابان ها به افراد متفاوت و حتی متضادی مانند دانش آموز ، ولگرد ، کارگر و کاسب و غیره برخوردیم ، پیش از ظهر ، تجارت خانه ها ی سعدی و مغازه های لاله زار و استانبول غارت شده بود ، ویترین ها و شیشه های شکسته و برخی اجناس خرد شده و پوشاک پاره ها ، همراه لحاف ها و کارتن های تبلیغاتی وسط خیابان ها دیده می شد .
تعدادی اراذل و اوباش دسته جمعی تحت رهبری یکی از باج گیران معروف محله قصاب خانه ، با چوب ، دشنه و شلاق با شعار مرگ بر قوام ، از فردوسی به خانه قوام می رفتند که آنجا را غارت کرده و آتش زنند و حتی خود قوام را نیز بکشند . خواستیم از آنها عکس بگیریم که مورد هجوم قرار گرفتیم و فرار کردیم . به هرحال این گروه قمه به دست هم در راه به خرابکاری ها شدت بخشیدند . کاری که تا آن روز در تهران سابقه نداشت . به خوبی واضح بود که دسته های اوباش از قبل تجهیز شده و طبق برنامه یک مرتبه از چند سو هجوم کرده اند . به دستور شاه ، نباید هیچ کاری به اوباش می داشتند . ( صفایی ، 1368 ، ص 87 )
یکی دیگر از شاهدان عینی واقعه می گوید اراذل و اوباش پس از آن از مجلس بیرون آمدند، در خیابان های شاه آباد، استانبول، لاله زار و سپه مغازه ها را چپاول می کردند . بدون واکنش نیروی انتظامی عده ای اموال غارت شده را به خانه می بردند . ( نجمی ، 1368 ، ص 12 ) افرادی که هنگام عصر به خیابان ها ریختند ، تیپشان با افراد صبح ( دانش آموزان و دانشجویان ) فرق داشت . آنها اغلب از مردمان جنوب شهر و کارگر ، کسبه ، دست فروش ، میدان دار و غیره بودند . ناگهان از گوشه های جنوب غرب میدان بهارستان ، عده ای در حدود صد تا صد و پنجاه نفر ، که بعضی از آنها چوب و چماق به دست داشتند وارد میدان شدند و علیه قوام شعار می دادند . پس از هجوم به مجلس و مقاومت گارد مجلس ، در خیابان ها به غارت پرداختند .
عدهای از سربازان نظامی هم که مامور نگهبانی از اموال مردم بودند به غارتگران می گفتند : "بگذارید هوا که تاریک شد اثاثیه بیشتری ببرید، نصف از ما نصف از شما ". به میدان حسن آباد که رسیدم ، جمعیت اوباش و خراب کار را دیدم که به طرف منزل قوام در حرکتند ( نجمی، 1370 ، ص 38 ) . در اواخر همان شب ناگهان حادثه غیرمنتظره ای اتفاق افتاد . گروهی از افراد شناخته نشده در حالی که وارد دستجات تظاهرکنندگان شده بودند ، فریاد برآوردند باید به خانه قوام رفت و آن را آتش زد ( همان ، ص 12 ) . این دسته چماق به دست بدون مقاومتی از سوی ماموران ، پس از هجوم به خانه قوام ، اشیاء گران قیمت خانه را غارت و سپس آنها را در آتش سوزانیدند ، که استقامت و خونسردی قوام در این میان جالب توجه بود . کمونیست ها هم که همیشه به دنبال آشفته بازار بودند ، برای به دست گیری کنترل پایتخت از هیچ گونه اقدامی دوری نمی کردند . حتی قرار گذاشته بودند که در این روز ، مجلس را آتش زده و حکومت جدیدی پی ریزی کنند.
صبح روز 18 آذر که سپهبد امیر احمدی از سوی قوام ، به سمت فرمانداری نظامی جدید تهران انتخاب گردید ، طبق دستور ، مامور شد که با خشونت رگبار مسلسل و تانگ ها ، آرامش را به مردم تهران باز دهد . به همین جهت ، صبح روز بعد مردمی که قصد تظاهرات دوباره و ورود به مجلس را داشتند مورد حمله آنها قرار گرفته و در خون غلتیدند ، لذا در ظهر 18 آذر کلیه آشوب ها فرو خوابید ( صفایی ، 1368 ، ص 87 ) .
خلاصه اینکه وقایع این روز و نقش گسترده اراذل و اوباش بسیج شده در این روز ، برای این بود که این مختصر آزادی را که پس از سقوط رضا شاه در ایران به وجود آمده بود در نطفه خفه کنند ، تا مردم بیدار نشوند ؛ چرا که به زیان منافع متفقین بود . شاه و قوام با پا در میانی عناصر خارجی و داخلی سازش کردند که پرونده را مختومه سازند و اوضاع به حالت عادی خود برگردد .
نهایت ماجرا آن شد که حکومت نظامی اعلام شد و عصر همان روز روزنامه اطلاعات هم مانند تمام روزنامه ها توقیف گردید و 43 روز در توقیف ماند و قوام از این حادثه در جهت سرکوبی مخالفین خود ، خوب استفاده کرد . ( مکی ، 1370 ، ص 335 ) . به این ترتیب در این نبرد قدرت ، قیافه حقیقی محمد رضا شاه از پشت پرده معصومیتی که ریا کارانه به صورت زده بود پدیدار شد و سران ارتش که پس از شهریور 1320 ، حیثیت خود را از دست داده بودند ، ضرب شستی به مردم نشان داده و بلافاصله وزارت جنگ و شهربانی به دست نظامی ها افتاد . ( جامی 1371 ، ص 173 ) .
منبع: علی خان مرادی خو،بخش تاریخ ایران و جهان تبیان