فیلمساز، این روستا را بدل از ایران کنونی گرفته و دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا را در آن به تصویر می‌کشد و در نهایت، جریان سوم برنده انتخابات می‌شود.

گروه فرهنگی مشرق ـ ایران‌‎برگر آخرین ساختۀ مسعود جعفری جوزانی، بهترین فیلم روز نهم بود، البته پس از مستند سیاسی "سمفونی استیضاح". در این روز، فیلم‌های ذیل در سالن نمایش برج میلاد به اکران درآمدند:

ایران برگر/ مسعود جعفری جوزانی
مستند سمفونی استیضاح/ محمدعلی شعبانی
جامه‌دران/ حمیدرضا قطبی
مردی که اسب شد/ امیرحسین ثقفی
انیمیشن شاهزاده روم/ هادی محمدیان
ابوزینب/ علی غفاری

 
 
یک ایران نمادین
ایران برگر/ مسعود جعفری جوزانی
 خلاصه داستان:
در روستای "شید" در لرستان، انتخابات شوراها برگزار می‌شود. امرالله (علی نصیریان) و فتح‌الله (محسن تنابنده) دو کاندیدای اصلی با یکدیگر در رقابتند.



این، هفتمین فیلم سینمایی جعفری جوزانی است، کارگردانی که در امریکا تحصیل کرد و فیلمسازی را با جاده‌های سرد (1364) آغاز نمود. جوزانی در پانزده سال اخیر یعنی از زمان ساخت فیلم بلوغ (1377)، فیلم سینمایی نساخته بود. عمده وقت او در این سال‌ها مصروف سریال پنجاه قسمتیِ در چشم باد (1388) شده است.

خیلی واضح است که جناب فیلمساز، این روستا را بدل از ایران کنونی گرفته و دو جناح چپ و راست را در آن به تصویر می‌کشد. گروه تجددطلب فتح‌اللهی که برای رأی آوردن به رشوه، شعار جامعۀ باز و آوردن زنان به میدان متوسل می‌شوند، و از سوی دیگر طایفۀ امراللهی که سنتی عمل می‌کنند و مشکلات خاص خود را دارند. نزاع این دو باعث می‌شود که در نهایت خان‌بابا کیانی (محمدرضا هدایتی) که معلم روستاست به عنوان جریان سوم، برندۀ انتخابات شود. او با پای لنگان خود، ظاهرا نماد دکتر سعید جلیلی است چنانکه در کلاس درس نیز از انرژی هسته‌ای و در صحبت با پسر فتح‌اللهی، از کشف معادن جدید اورانیوم سخن می‌گوید.

ایران برگر، فیلم خوبی است که دغدغۀ ملی دارد؛ خوش‌ساخت است و از ریتم خوبی بهره گرفته. تمام نقش‌های فیلم، توسط بازیگران حرفه‌ای بازی شده‌اند. جناب فیلمساز با زبان نه تماماً صریح و نه آنچنان پنهان، موضوعات ملی و میهنی خود را مطرح می‌کند.

ایراد اصلی فیلم، در مایۀ طنز آن است که چندان قوی نیست و طنزها بیشتر به طنز موقعیت محدود هستند. فیلم می‌توانست بدین لحاظ خیلی بهتر باشد. همکاری دو فیلمنامه نویسی که دغدغۀ طنز ندارند یعنی جناب کارگردان و محمدهادی کریمی در کمدی فیلم، تا حدودی موفقیت‌آمیز است.

 
دیالمه  
مستند سمفونی استیضاح/ محمدعلی شعبانی
خلاصه داستان:
یک مستند پرتره دربارۀ دکتر عبدالحمید دیالمه که در هفتم تیر 1360 در دفتر حزب جمهوری اسلامی شهید شد.
 
این مستند ساختۀ محمدعلی شعبانی فرزند مرتضی شعبانی (از فیلمبرداران توانا و مستندساز گروه روایت فتح) است. محمدعلی در سال 1365 به دنیا آمد و رشتۀ سینما را با گرایش تدوین، تا مقطع کارشناسی تحصیل کرد. او پیش از این چندین مستند و فیلم کوتاه نیز ساخته است.


مستند سمفونی استیضاح، از ظهور مستندسازی خوش‌فکر و مستعد خبر می‌دهد. موضوع فیلم، تازه و جذاب است. دیالمه از شهدای هفتم تیر بود که به مانند شهدای دیگر این فاجعه، همواره در سایۀ شهید بهشتی مانده‌اند. فیلمساز در ابتدا توضیح می‌دهد که مخالفت شهید دیالمه با میرحسین موسوی باعث شد تا نام او در سال 1388 بر سر زبان‌ها بیفتد اما تصور اینکه جناب فیلمساز در جناح دیالمه بماند و به نقد جبهه سبز بپردازد اشتباه است. او بدون جانبداری، به زندگی این شهید می‌پردازد و از مصاحبه با صادق زیباکلام و ابراهیم اصغرزاده نیز ابایی ندارد. پژوهش‌های این مستند در حد اعلاست، آنچنانکه گاهی اعجاب‌انگیز می‌شود. تصاویر آرشیوی نیز خیلی خوبند و حتی فیلم کوتاهی به نام «دست‌ها» که شهید دیالمه ساخته و در آن بازی کرده است در ضمن اثر به نمایش درمی‌آید. تهیه کنندۀ این مستند 65 دقیقه‌ای پژمان لشکری‌پور است و ناصر تهماسب به عنوان راوی در آن سخن گفته است.  

 
مرتضی شعبانی و فرزندش محمدعلی (کارگردان فیلم)

 گمشدگان
 جامه‌دران/ حمیدرضا قطبی
خلاصه داستان:
محمود (مصطفی زمانی) دو همسر شهری و روستایی دارد. او شیرین فرزند همسر دومش گوهر (باران کوثری) را برای همسر نازای اولش (پگاه آهنگرانی) می‌آورد. قصه با فلاش‌بک توسط شیرین (مهتاب کرامتی) بازگو می‌شود.
 


این فیلم بر اساس داستانی از ناهید طباطبایی ساخته شده است، نویسنده‌ای که داستان چهل سالگی او نیز در سال 1388 توسط علیرضا رئیسیان اقتباس شده بود. جامه‌دران، نخستین ساختۀ حمیدرضا قطبی است و در بخش نگاه نو جشنواره حضور دارد. تهیه کنندۀ فیلم آقای سیدجمال ساداتیان است.



فیلمساز توانسته فضای روستا را به خوبی ترسیم کند و یک قصۀ زنانه را در بطن روستا بازگو نماید. دغدغه‌های فمینیستی نیز در قصه به چشم می‌خورند. نقد این فیلم را به زمان اکران آن وامی‌گذاریم.

 
 
تابلوی نقاشی
مردی که اسب شد/ امیرحسین ثقفی
خلاصه داستان:
داستان یک پیرمرد (محمد نظرعلیان) دخترش (ملیسا ذاکری) و اسبش.
 
سومین فیلم امیرحسین ثقفی که فرم‌گرایی‌اش بیش از دو اثر قبلی است آن‌قدر که تماشای فیلم، آزاردهنده شده است. فیلم، یا سخن نمی‌گوید یا گوش آدم را با مونولوگ‌های لوون هفتوان کر می‌کند. به طور کلی در خصوص این کارگردان می‌توان گفت: سال به سال دریغ از پارسال.

فیلمساز توانسته فیلمش را به ده‌ها تابلوی نقاشی تبدیل کند. واقعاً باورنکردنی است که برخی‌ها چه تفسیرهایی از سینما دارند. طرفداران تئو آنجلوپلوس یونانی، دیگر نگران فقدان او نباشند. امیرحسین ثقفی به خوبی جای او را پر کرده است. در افق دور هم به نظر نمی‌رسد که جنابان ثقفی، از این نحوۀ فیلمسازی دست بکشند. واقعاً حیرت‌انگیز است که از پدری همچون علی‌اکبر ثقفی که چند فیلمنامه متوسط نوشته که به فیلم‌هایی ضعیف و بدون فرم تبدیل شده‌اند چطور پسری همچون امیرحسین برمی‌آید که فیلم‌هایش سراسر فرم هستند و قصه ندارند. البته می‌دانیم که تحصیل فیلمسازی در خارجه علت اصلی این نظرگاه است. سؤال اصلی ما این است که ایشان فیلم‌هایش را برای چه کسی می‌سازد که حتی روشنفکرترین مخاطبان نیز حال بدی از تماشای فیلم داشتند.

 
 
نرجس خاتون  
انیمیشن شاهزاده روم/ هادی محمدیان
خلاصه داستان:
حکایت نرجس خاتون نوۀ قیصر روم که همسر امام عسکری(ع) می‌شود.



این انیمیشن 73 دقیقه‌ایِ سه بعدی، از تکنیک خوبی برخوردار است ولی عمدۀ مشکل آن در فیلمنامه و خصوصاً تحقیقات ضعیف آن است. عناصر فانتزی فیلم موفق نیستند؛ پروانه‌ای که در سرتاسر فیلم حضور دارد و خفاشی که مداوماً در پی شکار آن است. شخصیت‌های کودک فیلم نیز چندان توجیهی ندارند. حملۀ مسلمانان با منجنیق به شهر و ویرانی‌های کاخ، عملاً به ضد خود تبدیل می‌شود. به این ترتیب فیلمساز میان سپاهیان دولت عباسی و رومیان مشرک، جناح رومیان را برمی‌گزیند! او معنای جهاد ابتدای را نفهمیده و آن را با فتوحات پادشاهان ظالم اشتباه گرفته است. در حالی که جهاد ابتدایی مسلمانان در صدر اول، برای تبلیغ دین و رساندن آن به همه اقوام بود. لذا در خیلی از اوقات، اصلاً جنگی واقع نمی‌شد مخصوصاً اقوامی که بشارات انبیاء خود به ظهور پیامبر خاتم را حفظ کرده بودند. مانند اهالی سیستان که شهرشان را به صلح بدادند، آنچنانکه در ابتدای کتاب «تاریخ سیستان» آمده است. فیلمساز حتی موضوع برده‌داری در دین (اسلام و سایر ادیان) را نیز فهم نکرده و آن را به اشتباه تصویر می‌کند. لذا می‌بینیم که کسی که ملیکا را اسیر می‌گیرد، بد تصویر شده است.



موضوع اصلی دیگر آن است که فیلمساز، پژوهشگر ادیان نداشته است و آنهایی هم که با این عنوان در کنار او بوده‌اند در واقع وی را به خطا برده‌اند. واقعاً چطور می‌توان باب 24 انجیل متی را تفسیر کرد بدون آنکه انجیل‌ها را شناخت. تورات و به خصوص اناجیل، پر از جملات صحیح و غلط است و فقط یک محقق خبرۀ ادیان می‌تواند آنها را به درستی تشخیص دهد و تفسیر کند. عجیب‌تر چیزی که در این فیلم دیده می‌شود آن است که تولد حضرت صاحب الزمان(عج) علی القاعده در شب نیمه شعبان اتفاق می‌افتد ولی تصویری از ماه کامل یا حتی نور ماه نمایش داده نمی‌شود. گوئیا سازندگان از اولیات نجوم نیز بی‌اطلاع بوده‌اند.

نکته دیگر آن است که اسقف اعظم که در فیلم بسیار انسان فهمیده‌ای تصویر شده چطور به صلیب عیسی و تثلیث، اعتقاد دارد. اینها در قرآن، جزو کفریات و منهیات هستند (به ترتیب آیات 157 و 171 سورۀ نساء). سازندگان فیلم ابداً «مسیحیت» را نمی‌شناسند. مسیحیت یعنی اعتقاد به اینکه حضرت عیسی، ماشیح (پیامبر خاتم) است. لذا چطور اسقف از آمدن ماشیح دیگری، خبر می‌دهد که «بر» ابرهای آسمان می‌آید (متی 24)؟ در حالی که بشارت صحیح این واقعه در باب هفتم از کتاب دانیال نبی آمده است که پیامبر خاتم، «با» ابرهای آسمان می‌آید. این همان بشارتی این که بحیرای راهب به عینه مشاهده کرد و به حضرت ابوطالب نیز بازگو نمود. بنده به دلیل ضیق وقت به این بحث وارد نمی‌شوم. لطفاً به مقاله دیگری ا اینجانب مراجعه کنید: (پیامبری که با ابرهای آسمان آمد).

سخن آخر این است که بشارات عهدین، تماماً به پیامبر اسلام بوده است و نه امام زمان(عج). راقم، این موضوع را در مقالۀ دیگری شرح کرده که خوانندگان پیگیر را به مطالعۀ آن دعوت می‌کند: (اگر امام علی(ع) خلیفۀ بلافصل بود...).
 

شهیدِ حزب‌الله
ابوزینب/ علی غفاری  
خلاصه داستان:
این فیلم داستان زندگی "عامر کلاکش" یکی از شهدای حزب‌الله است که نام مستعار "ابو زینب" باعث شده بود هویت او ناشناخته بماند تا اینکه سیدحسن نصرالله مدت‌ها بعد از شهادتش او را معرفی کرد.



بالاخره ایرانی‌ها توانستند یک فیلم قابل قبول برای حزب‌الله لبنان بسازند. فیلمنامۀ این اثر را "محمود غلامی" نوشته و "علی غفاری" آن را کارگردانی کرده است. این دو، قبلاً در فیلم استرداد نیز همکار بوده‌اند.



ابوزینب به دلیل شرکت در جشنواره مقاومت از شرکت در بخش مسابقۀ جشنوارۀ فجر بازماند و در خارج از مسابقه پذیرفته شد. باید با اصلاح آیین‌نامه جشنواره، این ضعف مانند فیلم‌هایی که همزمان در جشنواره فیلم کودک نیز حضور دارند، اصلاح شود. فیلم ابوزینب در لبنان فیلمبرداری شده و خوش‌ساخت است.
ضعف عمدۀ فیلم در لوکیشن‌های زیاد آن است و نیز موضوع فیلم، که از ابتدا برای مخاطب به خوبی تفهیم نمی‌شود. لذا بعید نیست که برخی از مخاطبان که مسئلۀ فیلم را نفهمیده‌اند در همان دقایق ابتدایی، سالن را ترک کنند. به نظرم فیلمساز بایست قبل از آنکه مخاطب را به داخل ویزور دوربین ابوزینب ببرد در ابتدا این شخصیت را در مکان دیگری به درستی معرفی می‌کرد تا علاقۀ مخاطب بر‌انگیخته شود. ضعف دیگر فیلم، در عدم معرفی درست نیروهای خائن لبنانی است که ما علت همکاری آنها با صهیونیست‌ها را نمی‌فهمیم. در پایان برای آقایان غلامی و غفاری ساخت فیلم‌های بهتری را آرزو می‌کنیم.
 

امیر اهوارکی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • جامعه ی زنان کامنت نویس مشرقی ۱۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
    0 0
    آقای اهوارکی ما دوست داریم دست از سر فیمینست ها بردار ..!
  • ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
    0 0
    غفلت از خدا گمراهی
  • ۲۲:۰۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
    0 0
    چیزی به اسم فمینیست نباید وجود داشته باشد.
  • من زهرایی ام نه فمنیست ۰۶:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۲
    0 0
    از طرف خودت نظر بده من که اصلا فمنیست رو قبول ندارم
  • ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۲
    0 0
    خانم زهرایی این را به آقای اهوارکی بگو اصلا" نقد ایشان را خواندید..
  • امیر ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۲
    0 0
    فمینیسم تخم درخت زقّوم است که در دوران فرح پهلوی در این کشور کاشته شد و در این سی و چند ساله بعد از انقلاب، ثمر آن را داریم می بینیم؛ فروپاشی خانواده ها، زن سالاری و سایر کثافت کاری هایی که فقط از کفار برمی آید. هیچ شک نکنید که فمینیسم عین کفر است.
  • حسام الدین ابوالحسنی ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
    0 0
    ممنون آقای اهوارکی نقدهای شما در مورد فیلمهای جشنواره رو خوندم و لذت بردم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس