مقایسه‌ای میان رفتار رسانه‌های فارسی‌زبان غربی و پیروان داخلی آنان در مسئله اسیدپاشی‌ها با واکنش‌های آنان به کشته شدن 4 معلم به ضرب گلوله در استان سیستان و بلوچستان، از سویی نشان‌دهنده جهت‌دار بودن رفتارهای این عده بوده و از سوی دیگر نشان می‌دهد که همیشه مشاهیر ایرانی اعم از هنرمند و ورزشکار، غایب بزرگ واکنش به چنین مسائلی هستند.

گروه جنگ نرم مشرق- اواخر مهرماه سال جاری، وقوع چند مورد اسیدپاشی از سوی رسانه‌های داخلی گزارش شد. اما این ماجرا خیلی زود تبدیل به بحرانی شد که با استفاده از نسبت دادن قربانیان به بدحجابی و اسیدپاشان به آمران به معروف، سعی داشت ماجرا را بسیار بزرگ‌تر از آنچه که واقعا بود نشان دهد.

خیلی زود تمام رسانه‌های غربی به همراه سربازان بی‌مزدی که در داخل دارند شروع به شانتاژ رسانه‌ای و شلوغ‌کاری خیابانی کردند. شلوغ‌کاری‌هایی که باعث شد تا پای صدا و سیما هم به جریان باز شده و مسئله ابعاد ملی پیدا کند. ملی شدن یک مسئله امنیتی در سطح خرد که با همه زشتی‌اش گاهی در هر کشوری رخ می‌دهد، به یک مسئله ملی هیچ دلیلی نداشت جز اینکه رسانه‌های غربی با کمک اعوان و انصار داخلی‌شان موفق شدند مساله را بزرگ جلوه دهند.

وقتی خون برخی‌ها پررنگ‌تر است

وقتی خون برخی‌ها پررنگ‌تر است

وقتی خون برخی‌ها پررنگ‌تر است

وقتی خون برخی‌ها پررنگ‌تر است
گوشه‌ای اندک از ده‌ها خبری که رسانه‌های فارسی‌زبان از این قائله منتشر کردند

تنها وسیله‌ای که این عده توانستند با استفاده از آن، فضای آرام کشور را با اسید سخنان خود مخدوش کنند پنهان شدن پشت چهره نوع‌دوستی و کمک به قربانیان بود. چنان‌که وقتی پای رفتار ظاهرا درست عده‌ای در یک مسئله در میان باشد آن‌وقت نمی‌‌توان به سادگی آنان را دعوت به انجام ندادن آن کار کرد؛ هرچند که از نظر عقلانی آن کار درست نباشد. در مسئله اسیدپاشی‌های اصفهان هم آنچه واقعا روی داد به همین صورت بود. عده‌ای با شعار حمایت از قربانیان اسیدپاشی و خواستار دستگیری و محاکمه اسیدپاشان بودن موفق شدند آسیاب دشمن را با آب فریادهای خود تندتر بچرخانند تا شاید این چرخ روی صورت آمران به معروف و ناهیان از منکر خط بکشد.

وقتی خون برخی پررنگ‌تر است/ چالش کشتن معلم‌ها در برابر چالش سطل یخ/ بی‌بی‌سی و یارانش کجا رفتند؟ + تصاویر // آماده
پوستری که دلواپسان قربانیان اسیدپاشی با خود حمل کردند

بررسی اینکه این‌ عده به دنبال چه بودند و در نهایت به چه نتایجی رسیدند خود فرصتی دیگر می‌طلبد؛ قدر مسلم آنکه قربانیان اصلی این اسیدپاشی‌ها اساسا کسانی بودند که داعیه دفاع از معروف و نهی از منکر را داشتند. اما آنچه که اکنون منظور نظر است نگاهی است به ترورهایی که نه از سر مسائل شخصی مانند اسیدپاشی اصفهان که حقیقتا از سر دشمنی و کینه‌توزی نسبت به ملت ایران انجام شد. ترورهایی که فقط از ابتدای سال 93 تا کنون رخ داده و نوک پیکان آن نه یک فرد و شخص خاص بلکه عموم مردم ایران هستند. مردمی که حتی شامل همان تجمع‌کنندگان ضداسیدپاشی در تهران و اصفهان هم می‌شود.

با هم مروری داشته باشیم به برخی از ترورهایی که توسط عوامل وابسته به گروهک‌های تروریستی از ابتدای سال 93 تا کنون علیه یکی از شریف‌ترین اقشار جامعه ایرانی انجام شده است:

تشییع پیکر شهید معلم «نوروزی» در زاهدان: 30 فروردین

ترور کارمند سازمان ثبت احوال در شهرستان سرباز: 4 اردیبهشت

ترور یک معلم در روستای گورناک: 30 مهر

شهادت رضا سرگزی معلم روستای کارچان قصرقند: 29 آبان

ترور یک بسیجی بلوچ و یک معلم سیستانی: 11 دی

در این میان تعداد معلمان کشته شده خودنمایی می‌کند گویی که در میان تروریست‌های ضد ایرانی چالش کشتن معلمان به راه افتاده است.

البته اگر بخواهیم آمار پلیس‌ها، ماموران مرزبانی، سربازان وظیفه و پاسدارانی را که در طی 10 ماه اخیر در استان‌های مرزی به شهادت رسیده‌اند بیاوریم، به دلیل مطول شدن مطلب، از حوصله عده‌ای! خارج خواهد بود.

حال سوال اینجاست که چرا رسانه‌های بیگانه و پیاده‌نظام داخلی آنان برای 4 مورد اسیدپاشی که تنها یک مورد آن شدید گزارش شده بود و سه مورد دیگر خفیف بوده است، آن همه بلوا و شور و غوغا برپا کردند اما برای این همه کشته شده بی‌گناهی که نه به جرم مشکلات شخصی بلکه به علت خدمت به مردم و امنیت جان عزیز خود را از دست داده‌اند نه تنها هیچ راهپیمایی و تجمعی برگزار نمی‌شود بلکه هیچ خبر و گزارش خاصی هم از سوی این رسانه‌ها منتشر نمی‌شود؟

سوال مهم اینجاست که آن عده‌ای که دانسته یا ندانسته نان را به نرخ روز خوردند و برای دفاع از قربانیان اسیدپاشی به خیابان آمدند، اکنون کجا هستند و چه بر سر رگ غیرت‌شان آمده است؟ آیا رگ غیرت «هم‌لحظه‌های دردیم» فقط برای آن روز بود؟

از نظر این رسانه‌ها چه تفاوتی هست میان قربانی اسیدپاشی و قربانی تروریسم بین‌الملل؟

آیا از نظر این عده، کشته شدن ده‌ها تن از مردم خدوم استان‌های مرزی طی 10 ماه گذشته مهم نبوده و چهار نفر قربانی اسیدپاشی مهم است؟ چرا؟

احتمالا از نظر این رسانه‌ها و اعوان داخلی‌شان، مهم نیست که دل‌سوزان حقوق بشر نگران ترور معلمان (مابقی بماند) نیستند؛ مهم این است که احتمالا دستور دارند «موضوع اسیدپاشی را بچسبید» و نگران حقوق اسیدپاشیده‌شدگان باشید. احتمالا از نظر این عده مهم نیست چرا و به دستور چه کسی از ابتدای امسال شرارت در جنوب شرق رشد داشته؛ مهم این است که چرا در یک ماه به صورت ۴ نفر در مرکز کشور اسید پاشیدند. مهم نیست چرا معلمان هدف ترورها قرار گرفته‌اند؛ مهم این است که اسیدپاشی در اصفهان را به گردن نیروهای ارزشی بی‌اندازند و مهم نیست حداقل 4 خانواده داغ‌دار و بی‌سرپرست شدند.

سوال دیگر اینجاست که آیا مسئله کشته شدن 4 معلم بی‌دفاع و ساده در استان سیستان و بلوچستان آنقدر برای جامعه ظاهرا هنری ما به اندازه چالش سطل یخ پوچ و بی‌مفهوم ارزشمند نبوده که تا کنون برایشان هیچ چالشی ایجاد نکرده است؟ حتی اگر بگوییم که این عده مثلا هنرمند فقط پیرو چالش‌های غربی هستند و هیچ چالشی از خود تولید نمی‌کنند، آیا وقت آن نرسیده که دست به کار شوند و تلاش کنند تا با ابتکار عمل خود شاید ذره‌ای روی جامعه اثرگذار باشند؟

پاسخ به چنین سوالاتی می‌تواند روشن کننده مواضع حقیقی برخی افراد باشد که گه‌گاه و در مواردی چون مسئله اسیدپاشی اصفهان خود را نشان می‌دهند.

وحید درمنکی فراهانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس