کد خبر 345214
تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۲

بعضی از مدیران و کارمندان به بهانه این‎که غذای زندان خوب نیست، می خواستند غذای خودشان را از غذای زندانیان جدا کنند. اما شهید لاجوردی با این کار مخالفت کرد. گفت اگر غذای زندان بد است، برای همه بد است و باید عوض شود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس، کسانی که با شهید لاجوردی کار کرده اند اغلب تک بعدی نیستند. چه آنکه او خود از بیت المال حقوق دریافت نمی کرد و در کنار ریاست سازمان زندانها از راه دوزندگی و نجاری امرار معاش می کرد. در تفسیر و حدیث صاحب نظر بود و از فنون باغبانی مطلع و ... علی اکبرمیرزا آقایی مسئول دفتر ریاست و مدیرکل روابط عمومی سازمان زندان‎ها در زمان حضور شهید لاجوردی بوده است. اگر نام او را جستجو کنید از صعود برج میلاد با دوچرخه تا تألیف کتاب در حوزه سلامت از او دیده می شود. آنچه در ادامه می آید لاجوردی به روایت وی است:

۱- یکی از کار‎های مهم شهید لاجوردی پرهیز از سیستم دست‎و‎پاگیر بوروکراسی اداری بود. مخصوصا اتاق‎های دربسته. اعتقاد داشت بعضی از منشی ‎ها و پرسنل دوست دارند مدیران را در اتاق‎ها محصور کنند تا خودشان هر طوری که دوست دارند با ارباب رجوع برخورد کنند. همین کار باعث به‎وجود آمدن بسیاری از فساد‎های اداری شده بود. به همین دلیل، شهید لاجوردی سیستم «سالن»ی را ایجاد کرد. مدل سیستم سالنی که بعد‎ها در برخی اداره‎‎های دیگر هم مورد استفاده قرار گرفت، مثل سیستم بانک‎ها به صورت باز (open) بود. همه مدیران و کارمندان داخل یک سالن بزرگ و در کنار هم می نشستند و کار‎ها را انجام می دادند. اگر مدیری از یک استان تماس می گرفت و مشکل خاصی داشت، فورا مدیر مربوطه را همان جا صدا می زد و در همان لحظه مشکل را برطرف می کرد. جالب است از زمانی‎که این طرح را پیاده کردیم و کاغذبازی‎های بی خودی را کنار گذاشتیم، کار‎ها با سرعت چند برابر انجام می شد. به‎ندرت پیش می آمد که کار‎های یک روز به روز دیگر موکول شود.

۲- بعضی از مدیران و کارمندان به بهانه این‎که غذای زندان خوب نیست، می خواستند غذای خودشان را از غذای زندانیان جدا کنند. اما شهید لاجوردی با این کار مخالفت کرد. گفت اگر غذای زندان بد است، برای همه بد است و باید عوض شود. فرقی میان زندانیان و پرسنل وجود ندارد. خودش هم از همان غذایی می خورد که به زندانیان می دادند.

۳- به زندانبان‎ها خیلی اهمیت می داد؛ همان کسانی‎که در بند‎ها و در مواجهه مستقیم با زندانیان بودند. با این‎که از نظر سلسله مراتب اداری در سازمان، پست‎های مدیر کل و مدیران ارشد وجود داشت اما همیشه می گفت مدیران کل من کسانی هستند که در خط مقدم برخورد با زندانیان هستند. روی همین حساب، حقوق زندانبان‎ها را به‎دلیل سختی کار افزایش داده بود. چون می دانست کار با زندانیان دارای چه ظرافت‎‎ها و مشکلاتی است.

۴- همیشه می گفت کار برای انقلاب بازنشستگی ندارد. برای انقلاب تا آخر عمر باید کار کرد. خیلی از مواقع به‎صورت سرزده و بدون اطلاع قبلی به زندان‎‎ها می رفت؛ نیمه‎شب‎ها و صبح‎های خیلی زود. با این کار می خواست خودش از نزدیک با وضع موجود زندان‎ها آشنا باشد. خیلی وقت‎ها حتی دژبان ‎ها و نیرو‎های حراست هم او را نمی شناختند. مجبور می شد خودش را معرفی کند.

۵- روی مسئله آموزش خیلی تأکید می‎کرد. معتقد بود مدت محکومیت زندانی باید موقعیتی باشد برای اصلاح و تربیت او. به همین دلیل مرکز پژوهشی و آموزشی راه انداخته بود. از این طریق، پای خیلی از مراکز فرهنگی و آموزشی به زندان‎ها باز شد. همان‎طور که او را قبل از انقلاب به نام «مرد پولادین» می شناختند بعد از انقلاب باید به او مرد اصلاح و تربیت لقب می دادند. اصلا خودش را وقف تربیت زندانیان کرده بود. بسیاری از ایده‎‎های او هنوز هم در حال اجراست. مثل همین طرح ستاد دیه که ۲۰ سال از عمر آن می گذرد.

۶- شهید لاجوردی ارتباط مستقیم با مردم و پرسنل داشت. خودش را از آن‎‎ها جدا نمی کرد. به همین دلیل، خیلی خوب در جریان اخبار و مشکلات قرار می‎گرفت. زندگی‎اش هم با مردم عادی فرقی نداشت؛ فارغ از هرگونه تشریفات متداولی که معمولا مدیران برای خودشان دست و پا می کنند. می دانید زمانی‎که دادستان انقلاب بود با منافقین به‎شدت برخورد می‎کرد. همین موضوع باعث شده بود منافقین از او کینه عمیقی داشته باشند. اما با همه این‎‎ها بازهم با یک پیکان معمولی رفت و آمد می کرد. خیلی ناراحت می شد وقتی مسئول و مدیری را می دید که با ماشین‎های میلیونی و ضدگلوله و با آن وضع تشریفات، رفت و آمد می کردند.

۷- کار‎های مدیران خود را به دقت زیر نظر داشت. یک روز صبح آمد و به من گفت: میرزایی! شماره فلان استان را بگیر، می خواهم با مدیرکلش صحبت کنم. گرفتم. گفتند آقای مدیر برای سرکشی از زندان رفته است. گفت شماره زندان را برایم بگیر. دیدم آن‎جا هم نیست. گفت شماره اداره کل مدیرکل را بگیر… این‎قدر این کار را ادامه داد تا آخر سر فهمید که آن مدیر کجا بوده و چه می کرده است.

۸- همان‎طوری که از سیستم بوروکراسی متنفر بود، از کار‎های ستادی و پشت‎میزنشینی هم بدش می آمد. به همین دلیل، طرح تعدیل نیرو‎ها را پیگیری کرد و بسیاری از کارمندان اداری را به داخل زندان‎ها فرستاد. با این کار می خواست نیرو‎ها به‎طور عملیاتی با کار درگیر شوند.

۹- به شیوه برخورد کارمندان با نیرو‎های زیر دست و همچنین ارباب‎رجوع خیلی حساس بود. روزی من مشغول جواب دادن به تلفن بودم. سربازی آمد و از من سئوالی پرسید. من همان‎طور که مشغول جواب دادن به تلفن بودم، با دست به او اشاره کردم که چه کار کند. تا تلفنم تمام شد، شهید لاجوردی آمد پیش من و گفت: فلانی از این به بعد هر وقت می خواهی با ارباب‎رجوع حرف بزنی، مستقیم به صورتش نگاه کن و جوابش را بده.

۱۰- شهید لاجوردی خطر سازمان مجاهدین (انقلاب) را به‎مراتب بیشتر از منافقین می دانست. چون معتقد بود این گروه، ماهیت اصلی خودشان را زیر چهره ظاهرالصلاح شان پنهان کرده اند. رنگ و لعاب دینی و انقلابی دارند اما از حرکات و فعالیت زیرپوستی و سالوسانه شان می شود فهمید که اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند و دنبال منافع شخصی خودشان هستند. بار‎ها خطر این افراد را به اطرافیان خودش گوشزد کرد. حتی در وصیت‎نامه اش هم به این گروه مرموز اشاره کرده است. یک روز حتی به خود سعید حجاریان هم این موضوع را گفت که «شما خیلی خطرناک تر از منافقین هستید. منافقین، ساده بودند و خیلی زود خودشان را لو دادند. اما شما زرنگ هستید و خودتان را برای به دست گرفتن پست ‎های کلیدی و حساس آماده کرده اید.» در انتخابات سال ۱۳۸۸ پیش بینی شهید لاجوردی بر همه آشکار شد. دیدیم که همین افراد به جان درخت انقلاب افتادند و می خواستند آن را از ریشه قطع کنند که خدا را شکر با درایت مقام معظم رهبری و هوشیاری مردم، فتنه‎گران به آرزوی خود نرسیدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس