«رجب‌علی غلامی» متولد شهر کابل در افغانستان بود. به مدت دو سال در کردستان در تیپ ویژه شهدا به عنوان تخریب‌چی فعالیت می‌کرد. سرانجام در اسفندماه ماه سال ۶۴ به شهادت رسید و پیکر او در اسفندماه سال ۶۴ به خاک سپرده شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید «رجب‌علی غلامی» متولد شهر کابل در افغانستان بود. شهیدی که 16 خرداد سال 64 در عملیات والفجر 9 به شهادت رسید. روی مزار این شهید که در بجستان قرار دارد، نوشته شده است: «مادران و خواهران بر سر مزار من گریه کنید که من در این شهر غریبم و پدر، مادر و خواهری ندارم که برایم گریه کنند». وی در زمان بمباران افغانستان توسط شوروی از خانواده‌اش جدا و برای فرار از خدمت به حکومت کمونیستی در سن 11 سالگی به ایران مهاجرت کرد و در شهر بجستان سکنی گزید.

حیف است بسیجی سیگار بکشد/ موتورم را هم بفروشید و خرج جبهه‌ها کنید

تولد: «کابل» / شهادت: «عملیات والفجر9»

او دفاع از ایران و اسلام را وظیفه خود می‌دانست. مدتی در پایگاه‌های چمران و بهشتی فعالیت می‌کرد با شروع جنگ راهی جبهه شد و به مدت دو سال در کردستان در تیپ ویژه شهدا به عنوان تخریب‌چی فعالیت می‌کرد. سرانجام در خرداد ماه سال 64 به شهادت رسید و پیکر او در تیرماه سال 84 به خاک سپرده شد. بخشی از وصیتنامه این شهید به شرح ذیل است:

پدران و مادران عزیزی که در تشییع جنازه‌ام شرکت کردید افسوس نخورید بلکه به جای این افسوس خوردن خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آنها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی، خون می‌طلبد. اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و عزیزان شهید بسجتان به خاک بسپارید. برادران عزیز همانطور که می‌دانید من غریبم پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری.

از شما عزیزان تقاضا دارم گاه گاهی که بر سر قبرم حاضر می‌شوید فاتحه‌ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل بر سر مزارم برگزار کنید ان شاءالله. در ضمن موتورم را هم بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستانی امید عفو و بخشش دارم اگر خطایی از من مشاهده کرده‌اند خواهند بخشید. از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پور اسماعیل می‌خواهم که به جای برادرم جنازه‌ام را به خاک بسپارند.

«علی اسماعیل‌پور» همرزم شهید «رجب غلامی» می‌گوید: در تیپ 21 امام رضا بودیم اسم گردان را فراموش کردم و این قدر یادم است نام یکی از سوره‌های قرآن بود فرمانده گردان شهید حافظی بود ما در منطقه عمومی دشت عباس منتظر عملیات بودیم روزی در مرخصی به شهر اهواز رفتیم. جلوی مخابرات شهر اهواز رزمندگان صف می‌کشیدند و هر رزمنده سه دقیقه فرصت داشت با خانواده‌اش صحبت کند صف بسیار طولانی بود رزمندگان دو سه ساعت در نوبت می‌ماندند تا بتوانند سه با خانواده خود صحبت کنند.

ما خیلی خوشحال بودیم که با خانواده خود صحبت می‌کنیم یک لحظه دیدم که شهید رجب غلامی بر دیوار مخابرات تکیه کرده و با حالت تفکر نگاه می‌کند. احساس کردم که ناراحت است رفتم کنارش پرسیدم آثا رجب چه شده ناراحتی؟ یک دفعه بغضش ترکید و شروع کرد به گریه کردن. گفتم برای چه گریه می‌کنی؟ من که چیزی نگفتم. برگشت و به من گفت: «شما پدر و مادر دارید». دقیقا دوبار تکرار کرد «و حالا هم با آن‌ها صحبت می‌کنید ولی من نه پدر دارم و نه مادر که با آن‌ها صحبت کنم».
دو سه نفر از دوستان که از لحاظ سنی هم بزرگتر بودند دور و برش را گرفتند و از سر دلجویی گفتند: «بالاخره هرکسی سرنوشت خودش را دارد. مقام شما ارزشش بالاتر است چون اول هجرت کردید. شاید وظیفه شما نباشد که به جبهه می‌آمدید. شما علیرغم مهاجرت از کشورتان در اینجا هم به وظیفه شرعی‌تان عمل می‌کنید قطعا مقام شما بالاتر است» و او را آرام کردند.

حیف است بسیجی سیگار بکشد/ موتورم را هم بفروشید و خرج جبهه‌ها کنید

حیف است بسیجی سیگار بکشد

بعد که کمی آرام شد رفتیم به سمت کارون. یکی از دوستان که چند سالی از ما بزرگتر و نامش حسن بود در حاشیه خیابان کارون سیگاری روشن کرد. دیدم که شهید رجب غلامی با استواری تمام پیش آمد و گفت: «حسن آقا سیگارت را بده به من». خیلی تعجب کردم غلامی که سیگاری نیست با سیگار حسن چه کار دارد؟ نگاهش می‌کردم دیدم که سیگار را گرفت خیال می‌کردم که حالا او پکی به سیگار می‌زند. آن بنده خدا سیگارش را تازه روشن کرده بود. اما دیدم که شهید غلامی سیگار را زیر پایش گذاشت و له کرد.

حیف است بسیجی سیگار بکشد/ موتورم را هم بفروشید و خرج جبهه‌ها کنید

حسن آقا خیلی ناراحت شد من هم ناراحت شدم و به رجب گفتم چرا اینکار را کردی؟ شهید  جمله‌ای گفت که خشک مان زد. او گفت: «حیف است بسیجی سیگار بکشد». با این که او اصلا سواد نداشت این جمله آنقدر برای ما تکان دهنده بود که حد نداشت. با وجود آن که در اول جنگ رسما در بین رزمندگان سیگار توزیع می‌کردند. جمله شهید غلامی باعث شد که حسن آقا سیگار را در جبهه ترک کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 23
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • محمود ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    6 0
    شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقون اند. مطمئنم نزد خداوند خانواده ای بس نیکو یافته ای و بهترین شفیع روز محشر (پس از اهلبیت) برای پدر و مادرت و اهالی مومن دیارت خواهی بود
  • ۱۱:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    2 0
    چه چهره های نورانی و زیبایی یادش بخیر
  • ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    گریه ام گرفت و فاتحه فرستادم ولی برادر عزیز تو آشنای این دیاری و غریب و بی کس مائیم دست ما اون دنیا بگیر ای عزیز
  • ۱۱:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    خدا رحمتت کنه بزرگ مرد
  • علی تمام زاده ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    درود و سلام بر ارواح طیبه شهدا خصوصا این شهید دوست داشتنی افغانی...
  • امیر احمد اکبری اسبق از تبریز ۱۳:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    حمد و سوره ای نثار این شهید بزرگوار
  • ۱۴:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    2 0
    ایکاش سیگاریها این جمله را بفهند
  • احمد ۱۴:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    توهمیشه زنده ای وباعث.افتخاروشاگردراستین مکتب اهل بیت پیامبر(ص) خداونت بیامرزد
  • جواد ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    ایول داره
  • امیر ۱۵:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    خدا رحمتش کنه. چند مورد اشتباه تایپی داره.
  • ۱۶:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    روحت شاد ای جوان پارسی . ما ایرانیان هیچگاه دلاوریهای شما را فراموش نخواهیم کرد . چه از کابل باشی چه از تهران واصفهان وشیراز . تو استخوان گمشده ما هستی .
  • امیر شیری ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    روحت شاد برادرم
  • مهدی 90085 ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    0 0
    چرا دلایل منفی دادنتان را نمینویسید ؟
  • پسر ۱۸:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    در وصف تو هیچ نتوانم گفت روحش شاد و یادش گرامی باد
  • حالاهرکی ۲۳:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
    1 0
    بغضم گرفت هم غریب بودهم یتیم خیلی دردداره
  • رضا ۰۲:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    1 0
    همه ما توی این دنیا غریب هستیم . اما همه ما مثل این شهید عاقبت بخیر نیستیم. افسوس
  • محمد ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    1 0
    واقعا شهادت برازنده علی بود .انسانی شجاع و اهل عمل وکم حرف که آخر مزد پاکی و اخلاصش را گرفت.شهادت مبارکش باشد.بعد از شهادت تا مدتها جای خالی او را همه احساس میکردند.
  • حسن ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    1 0
    شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند. امام خمینی (ره) سلام به اشکهای جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین شان که خط فردای جوانان این سرزمین را با زیبا ترین مرکب عشق بر دیدنی ترین تابلو و تصویر هستی به تماشا می گذارد. وسلام و درود بر شهید والامقام رجب علی غلامی.
  • ۱۳:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    1 0
    من اینکاره نیستم ولی به مولا دارم گریه میکنم.....
  • سعید بجستانی ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    1 0
    سر خاک این شهیدتوبجستان دیدن داره ،انقدجمعیت هرهفته سرخاکش میادفکر میکنی امامزاده دفنه،مصداق بارز عاقبت بخیریه واقعا
  • محمود ۱۷:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    2 0
    کاش آقا سعید عکسشو برای مشرق بفرستی و مشرق هم خبرش را تکمیل کن
  • ۰۵:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۴
    2 0
    او یک روز به برادران ایران چنین گفت: من ایرانیم آرمانم رخصت است به هر فرصتی دنبال نصرت است کی دانند دوستان؛ شهیدم شریفم غریب شرافت به عشق نصرت است
  • ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۴
    0 0
    روی قبر شهید نوشته اعزامی از بجستان چرا ننوشتیم که ظرفیت انقلاب اسلامی است از افغانستان

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس