اين، فهرست ده کاري است که رسانه هاي ما –اعم از ملي و غيره- درباره انقلاب مصر و تونس انجام نمي دهند. يا از آن جا که رسم شده منتقدان را با امر به ارائه راهکار، سر کار بگذارند، مي توان چشم ها را شست و جور ديگر ديد و گفت: اين فهرست ده پيشنهادي است که در کمال محبت و همدلي مي توان در اين موضوع به دوستان صاحب رسانه ارائه داد. البته اين نکات تماماً بانظر به شبکه هاي داخلي و ناظر به روشنگري براي مخاطب داخلي آن هم از نوع عمومي (و نه بينندگان خاص شبکه 4 و 6) نوشته شده است.
1-کشورهاي عربي منطقه، تاريخچه شان، فرهنگ و سياست شان و اشتراکات و افتراقات شان با ما معرفي شوند. حتي در کمال سکولاريسم هم، مردم حق دارند بدانند رسانه ها دارند درباره انقلاب و اعتراض در چه جور جايي حرف مي زنند. آيا مصر فقط سرزمين اهرام افسانه اي است که جنبش اعتراضي مردمش ناگهان از غيب هويدا شده است؟ و آبا تونس تنها سرزمين پدري علامه تيجاني است؟
2- مي توان «هويت انقلابي» مردم را با بازخواني تقابل اسلام ناب محمدي (ص) و اسلام امريکايي (با تاکيد بر اسلام مبارز و نفي همزمان طواغيت و اسلام سازش) بازسازي کرد.
3- مي توان «هويت جهاني» ايرانيان را با بازخواني تقابل اسلام ناب محمدي (ص) و اسلام امريکايي (با تاکيد بر اسلام بدون مرز و نفي ملي گرايي و محافظه کاري)، به ميان کشيدن مجدد بحث صدور انقلاب و نشان دادن تاثير انقلاب اسلامي ايران بر ملل مستضعف جهان بازسازي کرد. در حالي که شورشيان سبز در کمال وقاحت براي شبيه سازي وقايع اخير با فتنه اخير تقلا مي کنند، سيستم رسانه اي ما در تطبيق روشن اين رخدادها با آرمان ها و پيش بيني هاي خميني کبير، اين گونه کوتاهي مي کند.
4- بايد از وقايع مصر و تونس و ساير کشورهاي عربي توسط خبرنگاران اعزامي، گزارش لحظه به لحظه داده شود و توسط مستندسازان، گزارش هفته به هفته. راستي چرا هميشه خبرنگاران ايراني بايد در اين صحنه ها غايب باشند و رسانه هاي ما مصرف کننده اخبار دست دوم رسانه هاي پيشتاز غربي و عربي؟
5- با توجه به اين که اولين بهانه براي عدم تحقق چنين کارهايي، نداشتن نيرو و خلأ ايده است، نيروهاي مردمي و فعالان تشکل هاي مردم نهاد که در حوزه جهان اسلام فعالند بايد سازماندهي و استفاده شوند.
6- بايد توليد متن، موسيقي، کليپ، درام و ... براي مخاطبان مختلف با سنين و علائق مختلف، جهت ايجاد حس وحدت و تعلق نسبت به مسلمانان جهان در دستور کار برنامه سازان مختلف و نه فقط گروه هاي سياسي قرار گيرد.
7- تحقق پيشنهاد فوق هم مانع و بهانه زياد دارد! در عوض پخش مستندهاي جديد بين المللي با موضع استکبارستيزي و استبدادستيزي در جهان اسلام و پخش مجدد تصاوير، اخبار و مستندهاي سال هاي اول انقلاب که در موضوع جنبش هاي اسلامي فعال در سطح جهان، در رسانه ملي توليد يا پخش شده بوده است، پيشنهاد مي شود.
8- همه چيز در تحليل خلاصه نمي شود و تحليل هاي بدون توصيف راه به جايي نمي برند. دعوت حضوري از فعالان عربي يا طلاب خارجي در حال تحصيل در قم و مشهد و تهران، در برنامه هاي زنده تلويزيوني و راديويي مي تواند به تبيين عيني و روايتگري شفاف از فضاي کلي کشورهاي در حال انقلاب و نيز وقايع اخيرشان کمک بي نظيري کند.
9- در امر تحليل هم، دايره کارشناسي و معناي کارشناسي بايد شکسته شوند. تعداد زيادي هنرمندان و مستندسازان و روحانيون و مبلغان جوان دنياديده داريم که نه تنها براي توصيف، بلکه براي تحليل شرايط هم بر کارشناسان کلاس ديده و باکلاس(!) ترجيح دارند.
10- بازخواني تاريخ مقاومت و جهاد اسلامي در کشورهاي اسلامي عموماً و کشورهاي عربي خصوصاً، يک نياز جدي است. سيدجمال و حسن البناء که بودند و چرا به پيروزي نهايي دست پيدا نکردند؟ اخوان المسلمين چه جرياني است و با انقلاب اسلامي چه نسبتي دارد؟ راشد الغنوشي چه تفاوتي با ساير رهبران انقلابي عرب دارد و بر جريانات پيشين خود چه نقدي دارد؟ هر کدام از اين سوالات ومسائل مشابه حداقل سوژه يک مستند جذاب تاريخي و سياسي اند.
-------------
اين مطلب در نشريه 9 دي نيز به چاپ رسيدهاست.