بهار برای فراهم شدن زمینه‌ های لازم برای استقرار رژیم رضاشاه تمامی حرکت‌های ضداستبدادی و ضداستعماری نظیر جنبش میرزای جنگلی و محمدتقی پسیان و شیخ محمد خیابانی را حرکت‌های تجزیه‌طلبانه خواند و محکوم کرد.

گروه تاریخ مشرق - محمد تقی بهار در واپسین دهه سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار به سال 1304 هجری قمری در مشهد دیده به جهان گشود. در سال‌های جوانی از مظفرالدین‌شاه لقب ملک‌الشعرایی گرفت. بهار، مقدمات فارسی و عربی را نزد پدرش میرزا کاظم صبوری آموخت و از محضر درس دانشمندانی چون ادیب نیشابوری بهره‌ها جست. در هجده سالگی در غم از دست دادن پدر به سوگ نشست و از آن پس غلام‌رضاخان شاهسون از والیان وقت خراسان تربیت وی را بر عهده گرفت.

* بهار و مشروطه
جوانی بهار مقارن با آغاز جنبش مشروطیت ایران گردید. اندیشه آزادی‌طلبانه‌اش او را به سوی مشروطه‌خواهان سوق داد. در این راستا خود وی می‌نویسد:

« در سال 1324ق به سن بیست سالگی در شمار مشروطه‌طلبان خراسان جای گزیدم... من و رفقای دیگرم در این مدت عضو مراکز انقلابی بودیم و روزنامه خراسان را به طرزی پنهانی طبع و به اسم «رییس‌الطلاب» مرحوم منتشر می‌کردیم و اولین آثار ادبی من در ترویج در آن روزنامه انتشار یافت.»

از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

بهار در فاصله سال‌های 1324 تا 1327 هجری قمری که مشروطیت ایران در حال فراز و فرود بود، به مناسبت ارتباطی که با دستگاه تولیت حرم رضوی داشت و دستگاه تولیت هم زیرنظر دربار محمدعلی میرزا بود، به ناچار سکوت کرد؛ اما با عزل محمدعلی قاجار از منصب پادشاهی، طبع و فکر بهار از برکت محیط آزادی که در مشهد به وجود آمده بود به جنبش درآمد و به نشر شعر و مقاله در روزنامه توس پرداخت و در همان سال امتیاز روزنامه بهار را گرفت و به حزب دموکرات پیوست. وی که تمایلات رادیکالی داشت با حزب اعتدالیون و خط مشی رهبران آن سر سازگاری نداشت و تحقق آرمان‌های تجددخواهانه خود را به جدیت دنبال می‌کرد.

بهار به اتفاق دوستان هم‌حزب خود شروع به مخالفت با نفوذ روسیه تزاری در امور داخلی ایران نمود و به همین جهت دست‌نشانده‌های آن دولت استعماری از همان ابتدا شروع به جوسازی علیه بهار کرده و او را انگلوفیل (هوادار سیاست انگلیس) در ایران نامیدند. وثوق‌الدوله، شخصیتی که او و مخالفانش را به وابستگی به انگلستان متهم می‌کردند دستور داد تا روزنامه بهار توقیف و خود بهار به تهران تبعید شود. بهار پس از هشت ماه به مشهد بازگشت و دوباره فعالیت‌های انقلابی خود را از سر گرفت. وی در بحبوحه جنگ بین‌الملل اول و به دنبال تصمیم ملیون مبنی بر تشکیل دولت موقت ملی در کرمانشاه به همراهی آزادی‌خواهان به قم رفت و اما به دلیل آسیب‌دیدگی از ناحیه دست نتوانست همفکران خود را بیش از این یاری کند. سرانجام پس از اقامت کوتاهی در مشهد به تهران احضار و به عضویت کمیته مرکزی حزب دموکرات منصوب گردید.


از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

* قیصر گرفت خطه ورشو را
با شروع فتوحات خیره‌کننده آلمان نازی، بهار مانند برخی دیگر از روشنفکران ایرانی که دو ملت ایران و آلمان را از نژادی مشترک می‌دانستند تحت تاثیر قرار گرفت. از این رو، ملک‌الشعرا، سرمست از این پیروزی‌ها، قصیده‌ای در شیوه خراسانی به نام «فتح ورشو» سرود و شادی خود را از پیشروی آلمان‌های هم‌نژاد بروز داد:

قیصر گرفت خطه ورشو را
در هم شکست حشمت اسلو را
جیش تزار را یورش بگسیخت
چون داس باغبان علف خودرو را
دیری نمانده کز یورشی دیگر
مسکوف (اهل مسکو) ز کف گذارد مسکو را...

* حمایت از قرارداد 1919
به رغم همدلی بهار با دولت آلمان، وی در مواقعی نیز با چرخش در مواضع خود با دولت انگلستان که رقیب جدی آلمان بود همسویی می‌کرد، به گونه‌ای که وقتی حسن وثوق‌الدوله قرارداد شرمگینانه 1919 را با انگلستان بست، بهار به اتفاق روزنامه‌نگار جوان آن عصر یعنی سیدضیاءالدین طباطبایی، از قرارداد مزبور جانبداری کرد و در سلک تشکیلی‌ها (حامیان قرارداد 1919) درآمد.  این دوگانگی و نوسان در موضع‌گیری‌های بهار محدود به یکی دو مورد نبود و همچون تناقض‌نماهایی، در سال‌های آینده در عمل و افکار او مشاهده شد.


از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

* بهار و رضاخان
بهار در غائله مربوط به جمهوری رضاخانی شعر طنزآمیز بلندی البته با همفکری میرزاده عشقی به نام «جمهوری‌نامه» سرود و جمهوری شدن ایران را در چنان اوضاع و احوالی که باعث افزایش نفوذ رضاخان و برقراری دیکتاتوری می‌شد مصلحت ندانست و اعلام کرد که مخالفت او با جمهوری رضاخانی در حقیقت مخالفت با دیکتاتوری و دفاع از رژیم مشروطه و آزادی است. این موضع دقیقا همان موضعی بود که امثال شهید مدرس و دکتر مصدق هم اتخاذ کرده بودند و اتفاقا موضعی خوب و به جا بود، اما نکته اینجاست که بهار، تنها دو سه سال بعد در نگرش خود نسبت به رضاخان تجدیدنظر کرد و به مناسبت جلوس او بر تخت شاهنشاهی او را «قائد» ایران نامید.

او برای فراهم شدن زمینه‌های لازم برای استقرار رژیم رضاشاه تمامی حرکت‌های ضداستبدادی و ضداستعماری سال‌های پایانی حکومت احمدشاه نظیر جنبش میرزای جنگلی و محمدتقی پسیان و شیخ محمد خیابانی را حرکت‌های تجزیه‌طلبانه خواند و محکوم کرد. محمدتقي بهار در سال 1298 كه وثوق‌الدوله رئيس دولت بود و با همكاري سردار سپه نهضت جنگل به رهبري ميرزا كوچك‌خان را سركوب كرد، شعري بلند در ستايش وثوق‌الدوله سرود و نهضت جنگل را محكوم كرد و آن را «دولت دزدان جنگل» ناميد. او در شعر معروف جنگلي وثوق‌الدوله را «بوذرجمهر كامل» و «وزير هوشمند» ناميد.


* باستان‌گرای تجددخواه
با استقرار حکومت پهلوی در ایران و در پرتو تبلیغات گسترده‌ای که در جهت ارج نهادن به دوره ایران باستان به عمل آمد، محمدتقی بهار نیز به مانند خیلی از روشنفکران آن دوره نظیر کاظم زاده ایران‌شهر، ابراهیم پورداوود و... تحت تاثیر تبلیغات باستان‌گرایانه رضاشاه، تبدیل به یکی از خط‌دهندگان اصلی باستان‌گرایی در دوره پهلوی اول تبدیل شد.

از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

بهار در اشعار خود که به مناسبت‌های مختلفی سرود، رضاشاه را به احیای فرهنگ و آداب و تاریخ دوره باستان تشویق کرد. او که به مانند روشنفکران دوره پهلوی روحیه‌ای ضدعربی داشت، پیوسته اعراب را به عنوان نابودکنندگان علم و تمدن و فرهنگ ایرانی به باد سرزنش و انتقاد می‌گرفت. از نظر بهار، ایران باستان همچون مدینه فاضله‌ای بود که بر محور آیین زرتشت پدید آمده، از دیدگاه او همه فضایل و نیکی‌های مادی و معنوی آن عصر پرفروغ و طلایی را می‌باید به حساب آیین زرتشت و آموزه‌های آن مرتبط دانست.


* کارنامه زندان
ملک‌الشعرای بهار حتی در دوره رضاشاه پهلوی نیز در عقیده سیاسی خود ثابت قدم ماند و از به سلطنت رسیدن رضاشاه حمایت کرد اما پس از مدتی مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و زندانی شد که البته این امر ناشی از سرودن مثنوی طولانی «کارنامه زندان» بود که همراه با اشعار بسیار دیگری که علیه رضاشاه و رژیم او سروده بود. با این همه، محمدتقی بهار پس از مدتی با سرودن و چاپ یک مدیحه برای رضاشاه سرانجام از تبعید آزاد شد. طیف القاب و عناوینی که بهار برای رضاشاه به کار می‌برد باز هم همان تناقض پیش‌گفته را نشان می‌دهد.

از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

او در اشعار خود، گاه رضاخان را شاه جهان، نابغه راستین، قائد ایران زمین، پادشه بی‌قرین، یکه‌سوار وطن، فارس لشکرشکن، قائد کشورستان می‌نامد و فرمانده بزرگ و شاهی که فرمان او برهمه روان است، خداوند ایران زمین، شاهنشاه با داد و دانش، کسی که از فر او اطراف کشور مصون گشته و حاجات مردم بر آورده شده است، همان شاهی که هست دلش بسته به سعادت کشور، چون خسرو به دام طره شیرین، شاهنشاه جوان بختی که از فر او این کشور دیرین همچون گلستان شده است از نمونه  القابی است که بهار در ستایش‌های خود از رضاخان به او نسبت می‌دهد.


اما همین قائد ایران‌زمین، گاه در هیئت پادشاهی خنجرکش و خونریز و ساغرزن و میخواره ظاهر می‌شود که خلایق را از او بیزاریست. پادشاهی که مقام خویش را بی‌رضامندی خلق و به تصدیق فلان بیگانه به دست آورده، اژدهایی که جز بردن مال ملت و تأمین گنج سعدآباد و سپردن قباله نفت به بیگانگان نیت دیگری ندارد، دیو مازندرانی‌ای که از افسون او، وطن کران تا کران به تیرگی گراییده است، نمونه نسبت‌هایی است که بهار در اشعار نکوهشی خود در باره رضاشاه آورده است.

از تایید قرارداد 1919 تا «قائد» خواندن رضاشاه

* رضاشاه و پهلوی دوم
بعد از حضور متفقین در ایران و استعفای رضاشاه ازسلطنت، بهار به صحنه سیاست و پاره‌ای فعالیت‌های مطبوعاتی باز می‌گردد. روزنامه نوبهار را در 3 اسفند 1321 دایر می‌کند، در جبهه آزادی که توسط عده‌ای روزنامه‌نگار و به منظور جلوگیری از بازگشت استبداد تشکیل شده بود عضویت می یابد، درکابینه دوم قوام‌السلطنه وزیر فرهنگ می‌شود، ریاست نخستین کنگره نویسندگان ایران را که از طرف انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود به عهده می‌گیرد، در مجلس پانزدهم به عنوان نماینده تهران برگزیده می‌شود و با احمد قوام درتشکیل حزب دمکرات ایران همکاری می‌کند و ریاست انجمن هواداران صلح را نیز می‌پذیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 19
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    1 0
    یعنی اوف بر شما مشرقی ها که حتی به ملک الشعرای بهار هم رحم نکردید. متحجران نو کیسه واقعا مصداق شماست
  • حسین ۰۵:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    به هر حال هر کسی‌ جرات و دانائی این را که چطور در مقابل حاکم جور وایسه را نداره و درک مسائل پیچیده سیاسی در توان هر کسی‌ نیست از فردی مثل بهار انتظار اینکه جلوی حاکم جور اون هم ظالم و دگم و زبون نفهم مثل رضا خان وایسه نیست. البته افراد در اون زمینه‌ای که حرفه و تخصصشون هست باید در نظر گرفت،شاعر بوده و تخصصش شعر و ادبیات بوده،دیگه چون شاعر بزرگی‌ بودی نباید یک عده‌ای به عنوان انقلابی و الگو و چه و چه بزرگش کنن که متاسفانه ایرانیها همیشه اینطور بودند در حل حاضر هم همین عادت نادرست را دارند
  • ۰۷:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    معلومه که تجزیه طلبانه بود کشور داشت تکه تکه می شد
  • ۰۸:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    2 0
    یکپارچگی ایران رو مدیون همینیم ، در دوره ای که میرزا کوچک خان با کمونیستهای شوروی پیمان تشکیل حکومت خودگردان و شیخ خزئل با انگلیسیها پیمان اخوت و تشکیل حکومت در جنوب کشور می بنده ، امثال دادشاه و ... هر کدام یک قسمت از ایران رو میخواستن جداکنن ...
  • majid ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    1 0
    به هر حال آدم خوبه که بوقلمون نباشه آدم باشه
  • ۰۹:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 0
    لااقل میتونست قائد هم به رضاخان نگه...!!
  • ۱۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    بهار هم یک آنوسی بود و از آنها انتظاری جز بوقلمون بودن نیست
  • ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    برای ازدیاد سواد و دادن نظریات بند تنبانی در دفاع از رضا قلدر به مقاله شیخ خزعل و دیوار وهابیت از عبدالله شهبازی مراجعه کن ناشناس 8:25
  • ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    1 0
    خیلی هم انسان شریفی بود فکر نکید تاریخ میشه تحریف کرد مشرق خان او شعرمرغ سحر برای رضا شاه سرود حالا میخوای خراب اش کنید
  • hdvhk ۱۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    100% باهات موافقم
  • ۱۹:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
    0 1
    مهم حقیقته که مستند ارادئه شده
  • ۰۸:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
    1 0
    ناشناس 10:11 لیاقت تو و امثال تو همون شاههای قاجارن با حرمسراهای 1000 زنه و سرسره های آنچنانی ، گرفتی که چی میگم؟ از قدیم گفتن ..... چه داند قیمت نقل ونبات؟ شاید تو وامثال تو بیسواد باشین ولی همه که مثل شماها نیستن عزیزم تا 2 تا کتاب میخونین علامه دهر میشین برو اول شعورتو زیاد کن بعد بیا نظر بده
  • ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
    0 1
    متاسفانه این مطلب را ماهواره ها در گوش شما ساده لوحان فرو برده اند از ارزش میرزاکوچک خان ها کم کنند ، انسان وقتی ساده لوح است چرا باید ماهواره نگاه کند ؟
  • ۱۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
    0 1
    یه پا صادق زیباکلام بوده طرف !
  • ۱۱:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
    1 0
    خب تو که متحجر نیستی و آدم خوبه داستان هستی دلائلت را رو کن !
  • ۱۱:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
    0 1
    جدی ؟ پس چرا این آقایون مدافع تمامیت کشور ، از بحرین دفاع نکردند و این کشور از ایران جدا شد ؟
  • ۰۸:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۴
    1 0
    ناشناس 11:04 آخه پشنگ خان کی بهت گفته نظر بدی ماهواره کدوم کوفتیه؟ تاریخ نهضت جنگل بخون (2 جلدی) ، حتی اول فیلم ساخته شده کوچک جنگلی رو ببین بعد بیا نظر بده ، بدبختی امثال شماها اینه که مغزتون رو تعطیل کردین ؛ حالا کافیه یکی برخلاف میل شماها حرفی بزنه ، واویلا واویلا !! آخه تو چند تا کتاب در باره نهضت جنگل ( یاغیهای جنگلی ) خوندی ، واقعا همینه که این مملکت به اینجا رسیده بهتون سبد عزت میدن دیگه نوش جونتون
  • محسن ۱۹:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۱
    0 1
    برای رسیدن به پاسخ برخی سوال ها، بررسی تاریخی و استدلال استنادی لازمه، نه برخی بی ادبی های متقابلی که دوستان می کنن. اما درباره رضاخان، رضا خان هرچه که بود و هر کاری که کرد، یک مهره بود (معرفی توسط ریپورتر و تقویت توسط آیرونساید و نصب توسط انگلیس) و همه نقش هاش رو باید به عنوان یک مهره دید در یک شطرنج تقریبا پیچیده. بعد دوستان توجه کنن که خود شیخ خزعل پرورده کی بود و به چه خاطر شیخ خزعل شده و کی بهش وعده استقلال داده بود و کی یه منش رو صد من کرده بود که بلند شه و داعیه استقلال داشته باشه. با احترام
  • ۱۱:۰۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۵
    1 1
    رضا شاه هرچی بود سگش به قاجارهای بیعرضه و نالایق می ارزید.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس